تاکتیک به آتش کشیدن

حالا محمد طوری ابتدا این خط را از زبان خودش توضیح می دهد و سپس نمونه ای از ترور و به آتش کشیدن یکی از افراد حزب اللهی را تشریح می کند .

محمد طوری : در رابطه با محور آتش زدن خانه ها گفته شده بود بعد از اینکه وارد خانه شدید مردها را در یک جا جمع کنید و همه را به رگبار ببندید و اگر با مقاومت زن و بچه هم مواجه شدید آنها را هم به همین صورت ترور کنید . بعد از زدن تیر خلاص روی اجساد و اموال خانه بنزین می ریزید و کلاً خانه را آتش می زنید . یک نمونه اش در تاریخ 22/3/61 ساعت 8 شب منطقه نواب صفوی – خاکباز توسط واحد حمید لولاچیان انجام شد . دو نفر از افراد اکیپ ما به نامهای کیهان و جعفر با دو قبضه کلت و بنزین و نارنجک به محل می روند و بعد از اینکه به زور وارد خانه می شوند با مقاومت شخص مورد نظر یعنی آقای صفدری و همسر ایشان مواجه می شوند . بلافاصله آقای صفدری را به شهادت می رسانند و بعد با مقاومت همسر آقای صفدری و دو تن از مردهای دیگر که در خانه بودند مواجه می شوند که آنها را هم بلافاصله به رگبار می بندند و یک زن دیگر در آن منزل بوده که او هم بر اثر اصابت تیر زخمی می شود . بعد بلافاصله روی وسایل خانه بنزین می ریزند . خانمی که زخمی شده بود موقعی که می بیند که خانه را می خواهند آتش بزنند خودش را از طبقه چهارم یا پنجم منزل به بیرون پرت می کند و بعد هم خانه با وسائل و اجساد به آتش کشیده می شود . در این عملیات یک بچه کوچک هم به شهادت می رسد .

حسین شیخ الحمکاء : خوب نمونه ای که گفته شد در ارتباط با خط تروریستی بود که قبلاً توضیحش را داده بودم . از بولتن همین عمل تروریستی که گفته شد فقط تیکه هایی را می خوانم که اوج در ماندگی ، کوردلی و قساوت و سنگدلی منافقین را نشان بدهم . در اینجا گفته شده : ( البته بعضی قسمتها را به دلیل اینکه بیش از این نمی خواهم دل ملت حزب الله را رنجور کنیم نمی خوانم . )یک زن و دو مرد ... که در صدد مقابله بر آمدند با شلیک سلاح ... به خاک افتاده سپس فرمانده واحد بنزین را به صورت کامل در سطح خانه ریخته و با پرتاب بمب آتش زا خانه را به آتش کشیده و یکی از افراد را که بر اثر شلیک گلوله زخمی شده بود نیز خود را از طبقه پنچم به بیرون ( یعنی خیابان ) پرتاب می کند و از آنجا که زن و بچه به تذکرات فرمانده توجه نکرده و از فرصت موجود برای خروج از خانه استفاده نکرده بودند آنها نیز در آتش خشم مقدس ... سوختند . ( مدرک شماره 11)

قضاوت به عهده کسانی است که شرح این شاهکارهای تروریستی را می شنوند . و باید بگویند که آیا اینها همان اعمال مردمی و اسلامی است که منافقین مدعی آن هستند ؟

حالا دو تا نمونه دیگر از همین شیوه ها توسط محمد کلانتری گفته می شود تا ماهیت ضد مردمی ، ضد خدایی ، ضد انسانی سازمان مشخص شود .

محمد کلانتری : لزومی ندارد که من درباره آتش زدن خانه ها توضیحی بدهم . فقط تاکید می کنم که در این ترورها هدف تنها ترور افراد نبوده بلکه هدف آتش زدن محل سوژه و تمامی افراد خانه و جلب توجه مردم و ایجاد رعب و وحشت و همانطور که گفته شد حالت روانی بوده است.

نمونه اول : در مورد خانه کارگری است به نام علی اعظم که در تقاطع طالقانی - ولیعصر واقع شده بود و واحد کوروش شریف که از واحدهای همین قسمت بود در ساعت 8 بعد از ظهر روز 16 تیر 61 در لحظه افطار این کارگر را ترور می کنند . در این جریان نصرالله محمودی و محمد صائب ( دو تن از افراد همین واحد ) در حالی که مسلح به کلت و یوزی و بمب ( تی ان تی ) و کوکتل و بنزین بوده اند با موتور سرقتی به طرف خانه علی اعظم حرکت می کنند . حدود ساعت 7:30 بود که به در خانه کارگر مزبور می رسند و در می زنند و همسر علی اعظم از پشت در می گوید : کیه ؟ نصرالله می گوید آتش نذری است . سپس همسر علی اعظم در را باز می کند و نصر الله با لگد و هل دادن در ، خودش را به داخل خانه می رساند و متوجه می شود که علی اعظم و دو فرزندش در حال افطار هستند . به آنها دستور می دهد که تکان نخورید و گرنه سوراخ سوراخ می شوید و علی اعظم سعی می کند به طرف حمام فرار کند اما با شلیک تیر نصرالله به شکم و سینه اش به زمین می افتد و سپس شهید می شود . همسر علی اعظم بلند می شود که به سمت نصرالله حمله کند که محمد ( فرد دیگر واحد تروریست ) به شکمش تیراندازی می کند و او هم شهید می گردد. در این میان همسایه ها که به داخل راهرو آپارتمان جمع شده بودند با تهدید نصرالله و توسط اسلحه اش مجبور به رفتن به داخل خانه هایشان می شوند و سپس نصرالله با پرتاب بمب به داخل خانه انفجاری در داخل خانه بوجود آورده و سپس با ریختن کوکتل و بنزین به داخل حال و اتاق ها خانه را به آتش می کشد . در اینجا می بینیم که علی اعظم و همسرش در آتش می سوزند و فرزندشان زخمی می شود و نصرالله و محمد هم با موتور از محل متواری می شوند.

نمونه دیگر : در محدوده تهران پارس بود . این خانه در چهارم شهریور سال 61 توسط واحد ناصر رحمانی ( از واحدهای این قسمت ) مورد حمله قرار می گیرد . جریان بدین صورت بوده که دو تن از واحد ناصر رحمانی در حالی که مسلح به یوزی و کلت ، بمب و بنزین بودند به طرف خانه برادر پاسدار اکبر حدادی می روند . هنگام صبحانه بوده که به در خانه می رسند .

افراد واحد پس از اینکه موتور را پارک می کنند زنگ در را به صدا در می آوند و به زور وارد خانه می شوند افراد خانه مشغول خوردن صبحانه بودند کیهان با رگبار مسلسل به سمت همسر و بچه چهار ساله اش و دو تن از اقوام این برادر پاسدار تیر اندازی کرده و آنان را به شهادت می رسانند و سپس بمبی به داخل خانه می اندازد و انفجار به وجود می آورد . از آنجا که مردم محل بلافاصله به اطراف آمده و تجمع کرده و واحد تحت فشار قرار می گیرد افراد تمی توانند خانه را به آتش بکشند و با موتور متواری می شوند .

در اینجا می بینید با وجود اینکه برادر پاسدار اکبر حدادی در خانه نبوده با این حال خانه منفجر شده و بچه چهار ساله و دو تن از اقوام ایشان شهید می شوند . و این نمونه هایی بود از خط آتش زدن خانه ها .

همین طور که بقیه افراد تاکید کردند این اعمال هرچند به دست ما صورت گرفت ولی خطوط آن از طرف مسئولان سازمان به دست ما رسیده و ما اجرا کننده بودیم . در انتها با شرمساری از خانواده شهدا امیدوارم هر قدر که امکان دارد ما را ببخشند ، چرا که شاید از عذاب اخرویمان کاسته شود. با امید ِ ناامیدی استکبار جهانی و ایادی داخلی آن و طول عمر هرچه بیشتر برای امام امت صحبتهای خودم را به پایان می رسانم .

حسین شیخ الحکماء : من فقط مختصراً درباره بولتن های این عملیات توضیح می دهم . باید توضیح بدهم که منافقین در تبلیغات و نشریات خارج از کشورشان می گویند که بچه ای در کار نبوده است و تمام افراد خانه بزرگ سال بوده اند ولی در روزنامه جمهوری اسلامی در گزارش جریان عکس بچه ای که در خانه خاک سفید تهران پارس شهید شده چاپ شده است . ( البته یک بچه دیگر خانواده هم زخمی شده بود ) توضیح دیگر اینکه در خانه علی اعظم در طالقانی - ولیعصر گویا خود این برادر نبوده و یکی از اقوام ایشان آنجا بوده که شهید می شود . همسر و فرزندانشان نیز شهید و مجروح می شوند . ( مدرک شماره 12 )

با این توضیحات می توانیم به این نتیجه برسیم که در طول این مدت هر موقع منافقین با شکست مواجه می شدند انتقام خودشان را در عمل از مردم می گرفتند . یعنی موجودیت سازمان مساوی با کشتار و قتل عام مردم بی گناه بود . ما با مدارک و شواهد و نمونه هایی که گفته شد عملا این مسئله را نشان داده و گفتیم که خط تروریستی به این مضمون می رسد که هر واحد عملیاتی در هر تردد باید حتما عملیات انجام دهد . حتی اگر عملیات اصلی انجام نشود حتما باید یک نفر را بزنیم و یا اینکه می گفتند بود و نبود سازمان به همین ترورها بستگی دارد و یا در رابطه با خط کلی می گفتند که سازمان در خطر است پس باید به هر کاری که می توانید برای نجات سازمان دست بزنید و در این رابطه کشتار مردم را به این شکل توجیه می کنند : "از هر 50 نفر اگر 30 نفر مردم عادی کشته شوند اشکالی ندارد . البته باید بگویم که هر 50 تن مردم عادی هستند ولی مقصود منافقین این است که بیست ، سی نفر حزب اللهی باشند و یا حداقل عکس امام را داشته باشند . سی تن دیگر از مردم عادی باشند اشکالی ندارد چون انقلاب ما احتیاج به خون دارد !!!

همانطور که از نمونه ها پیداست سران منافقین وظایف واحدهای تروریستی را اینطور مشخص می کنند که در گوشه و کنار شهر پرسه بزنند و به هر نحو و کیفیت که شده ترور انجام بدهند . چون معیار و ملاک وجود این نیروها اقدام به ترور است و با این وضعیت که اکثر مردم ما تیپ حزب اللهی و مذهبی دارند و در تمامی مراکز و مغازه ها و حتی دیوارها، عکس امام و مسئولان نظام جمهوری اسلامی است ، پس اینطور نتیجه گیری می شود که واحدهای تروریستی به خیابانها بروند و هر کس را توانستند بزنند . در اینجا باید بگوییم سران منافقین به عنوان خط دهندگان و ما هم به عنوان مجریان این خطوط در واقع حرکتمان مانند حرکت هیتلر در جنگ دوم جهانی است که می گفت هر کسی بر سر راه ما باشد باید از میان برداشته شود .

کارنامه سیاه(23)