با چشم باز؛ بنی صدر (1)

دکتر کاظم سامی، وزیر بهداری کابینه ی بازرگان، به عنوان روان پزشک تحلیل جالبی از بنی صدر داشت، « بنی صدر یک حالت روان شناسی دارد، ضعف های درونش را در دیگران پیدا می کند واز آنها انتقاد می کند وکتاب « کیش شخصیت» در واقع درباره ی خودش است.»

Cheshme Baz00

 

بنی صدر سال ها قبل از انقلاب اسلامی زمانی که در پاریس دانشجوی اقتصاد بود،بارها به دوستانش گفته بود که«من اولین رئیس جمهور ایران خواهم شد.»او شاید از سال 1332 وبا دیدن حوادث 28 مرداد مطمئن شده بود که طرف دار سلطنت نیست. با این حال نمی توان او را یک انقلابی مسلمان دانست. در واقع او در نظریه ی برینتن، جزو دسته ی دوم بود. برینتن تاریخ شناس آمریکایی، انقلابی ها را دو دسته می داند. دسته ی اول« زجر کشیده هایی که از تمام وجودشان برای تغییر نظام ظالمانه مایه گذاشته اند.» ودسته ی دوم« آنهایی بودند که با نظام ظالمانه مخالف بودند، اما برای مخالفتشان بهای چندانی نمی پرداختند.»

 

ابوالحسن بنی صدر دوم فروردین 1312 در یکی از روستاهای همدان به دنیا آمد. پدرش آیت الله سید نصرالله بنی صدر ، از علمای برجسته ی همدان وسال ها پیش نماز مسجد جامع آن جا بود. ابوالحسن با وجود اصرار پدر به طلبه شدن رغبتی نشان نداد. نه او ونه هیچ کدام از برادرانش سراغ تحصیلات حوزوی نرفتند. به قول خودش« محیط خانه شان محیط ضد آخوند تمام عیاری بود.» بعد از دیپلم برای ادامه تحصیل به تهران آمد. نمره ی زبانش صفر شدودر دانشگاه تهران قبول نشد. لیسانسش را در تهران از دانشگاه علوم معقول ومنقول گرفت. سال 1332 در جریان کودتای 28 مرداد دو بار دستگیر شد که هر دو بار خیلی زود آزاد شد. در همین بگیر وببندها بود که جذب جبهه ی ملی شد. چهار سال در مؤسسه ی تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران با احسان نراقی کار کرد. سال 1342، بعد از واقعه ی 15 خرداد، جبهه ی ملی منحل شد وبنی صدر برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. پانزده سال بعد در بهمن 1357 با پرواز انقلاب به ایران برگشت. بنی صدر در فرانسه به انجمن اسلامی دانشجویان اروپا نزدیک شد.

 

Cheshme Baz01

او روابط عمومی بالایی داشت ویکی دو بار به عنوان نماینده ی دانشجویان در سمینارها وکنفرانس ها شرکت کرد. در همین سال ها به امام نزدیک شد. به خصوص در مدت اقامت امام در پاریس این نزدیکی بیشتر شد. 12 بهمن او به عنوان یکی از همراه های امام وارد ایران شد. سه روز بعد ، با اجازه ی امام در دانشگاه صنعتی شریف سخنرانی کرد. بنی صدر خوب سخنرانی می کرد. کنایه هایی به کار می برد، نقدی که همواره بر همه چیز وارد می کرد ولحن حق به جانبش، سخن رانی هایش را جذاب تر می کرد. جذابیتی که نقش مؤثری در پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری سال بعد داشت.

 

در روز مناظره ی او با بابک زهرایی، اجتماع دانشجوها تا چمن های دانشگاه کشیده شد. بابک زهرایی نماینده ی حزب کارگران سوسیالیست بود که تازه از آمریکا به ایران برگشته بود. مناظره ی موفق بنی صدر با او برایش شهرت قابل توجهی همراه داشت. او در فروردین 1358 با حکم امام عضو شورای انقلاب شد. خیلی زود به رادیو وتلویزیون راه پیدا کرد وبحث ها وگفتگوهایش از تلویزیون پخش می شد. کم کم این چهره ی ناشناخته برای مردم شناخته تر می شد. کتاب « کیش شخصیت» او را که موضوعش اخلاق بود، بیشتر دانشجوها خوانده بودند. کتاب « اقتصاد توحیدی» ، بحث ها ، مناظره ومقاله هایش درباره انقلاب اسلامی او را به عنوان تئوریسین انقلاب اسلامی معرفی می کرد. هرچند صحبت های گوشه وکنار وسخنرانیش در مجلس خبرگان ، اعتقاد والتزامش به اساس انقلاب را در سایه ی ابهام قرار می داد، اما تصویر کلی او در نظر عامه ی مردم این بود؛بنی صدر در خط امام وانقلاب.

 

البته این « تصویر کی» تنها دلیل پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری نبود، جز این، حذف نامزد مطرح رقیب، یعنی جلال الدین فارسی نیز در این پیروزی سهم قابل توجهی داشت. جلال الدین فارسی نامزد حزب جمهوری اسلامی بود وبا تلاش های شهید بهشتی جامعه ی مدرسین قم او را به عنوان کاندیدا معرفی کرده بودند. به خاطر این حمایت ها رأی بسیاری از مذهبی ها با او بود وبا حذف او ، تقریباً رأی تمام اقشار جامعه به سمت بنی صدر برگشت. حتی رأی بیشتر روحانیون نه تنها در تهران بلکه در همه ی شهرستان ها با او بود وجانشین جلال الدین فارسی، یعنی دکتر حبیبی هم تأثیر چندانی در تغییر آرا نداشت. به هر حال بنی صدر با امام وارد کشور شده بود، عضو شورای انقلاب اسلامی بود وبارها در مناظره هایش در موضع مخالف با مارکسیست ها ومجاهدین قرار گرفته بود والبته خوب بلد بود که چطور از شگردهای تبلیغاتی استفاده کند. او با زیرکی نظر امام را نسبت به خودش مثبت جلوه داده بود واولین بار وقتی از ملاقات با امام برگشت، کاندیدا شدنش را به طور رسمی اعلام کرد. او با آگاهی کامل طی یک سال پس از انقلاب، هیچ مسئولیت اجرایی را قبول نکرده بود، فقط سخن رانی ومصاحبه کرده بود وبه بیشتر شهرستان ها وبخش های ایران رفته بود ومردم را به نوعی متوجه خودش کرده بود. مدام نسبت به رئیس جمهور شدن اظهار بی میلی می کرد« هرگز روز وشب به دنبال رأی نمی دوم، اگر مردم پذیرفتند ، قبول می کنم.»

 

البته بعد از انتخابات تا چند روز نمی توانست حرف بزند، چون زیاد سخنرانی کرده بود، حنجره اش متورم شده بود.

 

بنی صدر با یازده میلیون رأی رئیس جمهور شد. امام حکم تنفیذ ریاست جمهوری را در بیمارستان قلب به دستش داد وجمله ای گفت که بیشتر شبیه پیش بینی بود، « من یک کلمه به آقای بنی صدر تذکر می دهم این کلمه تذکر برای همه است؛ حب الدنیا رأس کل خطیئه. من از آقای بنی صدر می خواهم که مابین قبل از ریاست جمهوری وبعد از ریاست جمهوری در اخلاق روحیشان تفاوتی نباشد.»

 

Cheshme Baz03

دکتر کاظم سامی، وزیر بهداری کابینه ی بازرگان، به عنوان روان پزشک تحلیل جالبی از بنی صدر داشت، « بنی صدر یک حالت روان شناسی دارد، ضعف های درونش را در دیگران پیدا می کند واز آنها انتقاد می کند وکتاب « کیش شخصیت» در واقع درباره ی خودش است.»

 

نوک پیکان انتقادات بنی صدر همواره متوجه مردان حکومت بود. او بعد از ریاست جمهوری عملاً مغرور شده بود. می خواست به پشتوانه ی رأی هایش مخالفینش را سرکوب کند. با وجود اینکه بنی صدر بعد از ریاست جمهوری به دو گروه مجاهدین ونهضت آزادی بسیار نزدیک شد، اما واقعیت این است که او را نمی شد در هیچ خط وجناحی جز خط « بنی صدر» جا داد. هرچند هیچ وقت هم مستقل از رفقایش در نهضت آزادی وحتی مجاهدین عمل نکرد. بنی صدر خودش هم با پیچ وخم های راهی که می رفت، آشنا نبود، تمام تقلایش یرای رسیدن به جای محکمی در مسند قدرت بود، در این دست وپا زدن ها، بیش تر از همه به مجاهدین نزدیک شد. او در یک روند هم گرا با مجاهدین، پیش روی کرد ودر نهایت، همراه مسعود رجوی، رئیس سازمان مجاهدین از کشور فرار کرد.

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31