ادامه سریال آغازی بر یک پایان خیالی

Maryam Rajavi1

پیام های نوروزی سرکرده گروهک منافقین همانند هر سال، امسال هم روی خروجی سایت ها و کانال های تلگرامی این فرقه قرار گرفت؛ پیام هایی که نه برای تعیین استراتژی و راهبری جهانی و ملی بلکه صرفا به قصد اعلام حیات! و زنده بودن تفاله های باقی مانده این فرقه پوشکی صادر می شود. پیام هایی که در آن هیچ انگیزشی وجود ندارد و با ادبیات کاملا تکراری عنوان می شود؛ ادبیاتی که از فرط بی جایگزینی به ورطه تکراری مشمئز کننده افتاده است؛ وعده های تکراری، آدم های تکراری، شعارهای تکراری و کلمات تکراری. وعده هایی که حتی گوینده آن نیز به باطل و محال بودن امکان اجابت آن اذعان دارد اما مجبور به اعلام و بیان است، درست مثل وعده تکراری آزادی به یک زندانی محکوم به اعدام، مثل وعده حضور خورشید در اوج نیمه شب و یا وعده رسیدن به آب شیرین در دل اقیانوس...

به قول جناب سعدی «به رنج بردن بیهوده، گنج نتوان برد/ که بخت راست فضیلت نه زور بازو را»

مریم رجوی که از امدادهای آمریکا و اسرائیل و توان فرقه پوشکی خود برای نابودی جمهوری اسلامی، به نحو آشکاری ناامید شده است، در پیامی که برای سیل زدگان صادر کرده است نیز به مهمل بافی روی آورده و این بار، جاری شدن سیل را مقدمه نابودی نظام دانسته است! احتمالا چندی بعد نیز خواهد گفت این سیل حکومت سوز به مدد آبروی فرقه قهرمان و پوشک پرور منافقین بوده است!

او در پیام به سیل زدگان با استناد به آیه «ان الله لایغیروا ما بانفسهم ... » از مردم خواسته به پا خیزند و برای نابودی جمهوری اسلامی تلاش کنند، فراموش کرده که فرقه خودش حتی به قدر «حبس بول» نیز قادر به تغییر سرنوشت خود نیستند و سرنوشت تمیزی و کثیفی آنها را هم پوشک تعیین می کند، بنابراین او که نسخه تغییر برای ملت ایران می پیچد اول باید به فکر فرقه خود می بود که اگر اراده ای برای تغییر می داشت، اول باید از بی اختیاری خود جلوگیری می کرد. او در پیام نوروزی خود دوباره با گریز به اباطیل گذشته، سال جدید را سال قیام، سال شور و امید و سال پیشروی و جهش آزادی اعلام کرده است، به احتمال زیاد و به دلیل کهولت سن فراموش کرده که فرقه پوشکی خودش ظرفیت و توان اجرای هیچ کدام از موارد یاد شده را ندارد.  او همچنین در پیام سال جدید خود، سال 97 را سال درخشش استراتژی هزار اشرف (هزار پوشک) اعلام کرده است. غافل از اینکه در این میان نه جای تر وجود دارد و نه از بچه خبری هست، به عبارتی نه پادگان اشرف (که روزگاری قرار بود با جنبیدن کوه ها هم تکان نخورد) دیگر وجود دارد و نه توانی در پای پیرمردان و پیرزنان بازنشسته حاضر در آلبانی. او در پیام نوروزی خود آسمان و ریسمان را به هم بافت و روی موج اعتراضات صنفی سال گذشته سوار شد اما دریغ از یک جمله که به سهم و تکلیف فرقه پوشکی خود در راه تحقق این خواب خرگوشی در سال جدید اشاره کند، به عبارت دیگر او باز هم از سرنگونی حتمی جمهوری اسلامی گفت اما این بار با احتیاط بیشتر، از اعلام زمان دقیق سرنگونی خودداری کرد. در پیام او باز هم حرف هایی به زبان آمد که هر مرغ پخته ای را وادار به خنده می کرد؛ در حالی که چیزی به نام ارتش منافقین وجود خارجی ندارد، او در پیامش برخی اقدامات صنفی و اعتراضی را ناشی از تأسی به هزار اشرف (هزار پوشک) و ارتش خیالی خود دانست.

او البته برای تلطیف پیام پر از عقده و کینه خود، حرف های احساسی هم زد؛ حرف هایی که البته کمتر ادیب، شاعر یا نویسنده ای می تواند معنایی از میان آن بیابد: «اینک ارتش بهار در راه است، ارتش بهار با صدهزار برگ گل سرخ کامکار» روشن است که این موارد بیشتر از آنکه شعر باشد، به چیز دیگری شبیه است.

«سرنگونی محتوم» باز هم کلید واژه ی سرکرده منافقین بود، عبارتی که بیشتر به کلید زنگ زده ای می ماند که هیچ گاه نخواهد توانست کلید قفل فلسفه وجودی رجوی را باز کند.

آنها در استقبال از بهار هنوز هم از هربه پوسیده و نخ نما شده اجیر چند مزدور از همه جا بی خبر که با طمع یک مشت دلار، در کوچه های خلوت و بن بست، عکس زوج تروریست رجوی را نصب کرده و عکسش را ارسال می کننده، استفاده می کنند؛ فکرش را بکنید، فرقه ای که مدعی خیزش و طرفداران چند ده میلیونی برای خود است، حتی توان بسیج کردن هم زمان 50 نفر برای بالا بردن عکس مسعود مفقود رجوی و مریم رجوی را هم ندارد، با این حال هنوز هم نصب دزدکی تصویر سران این فرقه روی دیوار توالت های عمومی و تیرچراغ برق، از نظر سران این فرقه معیار مردمی بودن است و همین حرکات ذره بینی از نظر آنان عشق است و امید به خیزش در سال جدید. بیچاره ها، عجب دنیای کوچکی دارند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31