غائله چهاردهم اسفند۱۳۵۹(52)

Bani  Sadr« فصل دهم »

« هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار یا کسب اطلاع ممنوع است .

اجبار شخص به شهادت ، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین

شهادت و اقرار و سوگند فاقد ارزش و اعتبار است ....  »

از اصل سی و هشتم قانون اساسی

شکنجه

سخنرانی روز عاشورای بنی صدر طولانی بود و حادثه برانگیز. به خصوص در آن قسمت که به تعدد زندان ها و شکنجه اشاره کرد. او گفت :

«در قانون اساسی ما مگر شکنجه حرام نشده است، ممنوع نشده، ما در کجای دنیا در کدام دین و در کجای اسلام و کشور اسلامی و حکومت اسلامی6 زندان وجود دارد؟ چرا اینها تعطیل نمی شوند؟ (تکبیر مردم)

چرا باید هر کس و هر نهادی یک زندان داشته باشد؟ اینها باید تعطیل شوند، جو اسلام جو اعتماد است. این همه دستگاه های ترسناک و مخوف درست نکنیم، چرا هیئتی تشکیل نمی شود و به کار این زندان های گوناگون نمی رسد؟

چرا در رژیم اسلامی انسان و جان او این همه بی منزلت شده است که بتوان مثل آب خوردن محکوم کرد و بدون این که کسی بفهمد کار او را تمام کرد؟ چطور می شود که اشخاص را می گیرند، زندان می برند و ماهها جزء فراموش شدگان می شود. بس کنید این کارها را.

دستگاه قضایی ما باید بی طرف باشد، مستقل باشد و نباید اجازه داد انواع و اقسام پیدا کند و ابزار قدرت سیاسی بشود. اگر این طور شد این همان است که حسین به خاطرش قیام کرد و شهید شد.»

به دنبال صحبت های بنی صدر حجت الاسلام ری شهری، حاکم شرع دادگاه های انقلاب ارتش در یک مصاحبه رادیو تلویزیونی و مطبوعاتی به سؤالات خبرنگاران در مورد موارد ذکر شده توسط بنی صدر پاسخ دادند که قسمت هایی از آن چنین است:

«اگر مقصود رئیس جمهور از شکنجه، تنبیه هایی است که اسلام به عنوان حدود و تعزیرات مطرح می کند، مثلاً اسلام می گوید برای زنان غیر محصنه 80 ضربه شلاق بزنند یا برای هر گناهی یک تعزیر دارد. اگر مقصود این است، ما منکر آن نیستیم، زیرا دستور اسلام است.

اگر مقصود رئیس جمهوری از شکنجه به معنای رسمی آن مانند ساواک است، خوب بود آقای بنی صدر وقتی این گزارش را به ایشان می دادند، نماینده ای به زندان ها می فرستادند، اگر شکنجه بود و به گزارش ایشان ترتیب اثر داده نشد، آن وقت هر اقدامی را لازم دیدند، انجام می دادند. عنوان کردن این مطالب در اجتماع چهره افرادی را که شبانه روز در دادگاه های انقلاب فعالیت می کنند نامطلوب ترسیم می کند.

طبق آئین نامه زندان هر نوع تنبیه باید به حکم حاکم شرع انجام گیرد. در مورد تعدد زندان ها اگر مقصود این است که هر ارگانی یک زندان دارد، اینها باید متهم را 48 ساعت نگهدارند که پس از رفتن متهم به دادگاه به زندان عمومی می رود و اگر بر حسب شاخه های جرائم است، مثلاً یکی به جرم فحشاء و یکی به جرم کودتا دستگیر  می شود، نمی شود اینها با هم باشند، چون اطلاعات هدر می رود.»

طبیعی بود که گفته های بنی صدر می باید جنجال عجیبی به همراه داشته باشد. روزها روزنامه ها در این باره می گفتند و می گفتند و حتی کار به سخنرانی های برون مرزی کشید، خوراکی شد برای آنان که در به در دنبال یک خبر داغ می گشتند.

در این کتاب در شرح دفتر آقای بنی صدر گفته شده که قسمت اطلاعاتی دفتر ماهها در تحقیق ماهیت شکنجه بود و جهت کسب دلیل کافی صرف نظر از این که در کلیه کمیته ها تحقیقات دامنه داری معمول داشت، دوازده نفر از ایادی دفتر را نیز به وسیله یکی از مسئولین سپاه پاسداران به نام آقای «ع»  به زندان اوین اعزام داشت که بعد از چندی همه این دوازده نفر مأموریت خود را انجام داده، گزارشات یکنواخت بر تأیید وجود شکنجه در زندان اوین تحویل دفتر آقای بنی صدر دادند.

یکی از مسئولین دفتر در تحقیقات خود می گوید: آقای مسعودی موضوع شکنجه را عمده کرد و ادامه می دهد:

«طرح مسئله شکنجه یک جریان و توطئه پیش ساخته ای بود علیه نهادهای انقلابی به ویژه دادگاه های انقلاب و به یقین یکی از طراحان آن آقای منوچهر مسعودی مشاور حقوقی آقای بنی صدر بود و این برنامه را حدوداً از چهار ماه قبل از عاشورا شروع نمود.

لازم است توضیح بدهم که من در دفتر حقوقی مسئول بودم به شکایاتی که به دادستان انقلاب و کمیته مربوط است رسیدگی و اقدام نمایم و دو نفر دیگر هم به نام «ق» و «الف» مسئول سایر امور بودند. افرادی که برای شکایت مراجعه می کردند، من در مورد ادعای آنان سؤالاتی می کردم و متوجه می شدم که ادعای او درست است یا خیر و گاهی اوقات منجر به بحث و جدل می گردید. و چند مرتبه اتفاق افتاد که مسعودی با این روش من مخالفت نموده اظهار داشت: مردم را نباید ناراضی نمود، ما که کاری نمی توانیم برایشان انجام بدهیم، پس چرا آنها را ناراحت کنیم؟

من به مسعودی گفتم: وقتی که می آیند و به دروغ ادعا می کنند ما نباید بپذیریم. او در جواب گفت: نه دروغ نمی گویند، تو نمی دانی که این کمیته ها و دادگاه ها چه بلایی بر سر مردم می آورند. در اینجا من فکر می کردم که واقعاً امر برای او مشتبه شده است.

تا این که یک روز یادم نیست تاریخ دقیق آن را، ولی قطعاً چند ماه قبل از این که آقای بنی صدر مسئله شکنجه را عنوان کند، مسعودی به بخشی که من و دو نفر دیگر کار می کردیم (دبیرخانه) آمده و گفت: وضع شهرستان ها خیلی خراب است، کمیته ها بیداد می کنند، در زندان ها شکنجه می کنند و ...

شما برای هر شهرستان یک کلاسه تهیه کنید و از این تاریخ احتمالاً در مورد شکنجه شکایات زیادی خواهد شد، آنها را جمع آوری کنید و اقدام کردن هم نتیجه ای ندارد. هر کس مراجعه کرد کتباً بنویسید، اگر هم سواد نداشت برایش بنویسید. البته ممکن است بترسند و آدرس خود را نگویند، عیبی ندارد، ولی نام شهرستان و کیفیت شکنجه را کاملاً بنویسید.

آن روز « ق»  و «الف» که برادر همسرش می باشند مسئول این کار شدند و قرار شد هر پرونده ای به من ارجاع شد و لازم بود من اقدام کنم. آنها هم کارشان را شروع کردند و تصادفاً از فردا صبح هم شکنجه شدگان مراجعه نمودند و این مراجعین به طوری خود را مظلوم جلوه می دادند که گاهی خود من تحت تأثیر قرار می گرفتم و رنج می بردم.

تا این که یک روز یک نفر که پای خود را در قسمت ساق گچ گرفته بود با عصا به اتفاق یک نفر دیگر مراجعه کردند و گفتند که ما برای شکایت آمدیم. سؤال شد: شکایت شما چیست؟ گفت: من در شیراز مشغول فروش روزنامه بودم که پاسدارها حمله کردند، من خواستم فرار کنم با تیر مرا زدند، من افتادم گوشه خیابان. چند نفر آمدند مرا سوار کردند بردند بیمارستان، مدتی در بیمارستان بودم، استخوان پایم خورد شده، گچ  گرفته اند. در شیراز نرسیدم شکایت بکنم، آمدم تهران پیش شما.

من گفتم: چه روزنامه ای می فروختید؟ گفت: خلق. پرسیدم کدام خلق؟ چند رقم می باشد؟ جواب داد: مردم. مجدداً سؤال کردم: شما مال کدام حزب و سازمان بودید؟ جواب داد: خلق. رفیقش گفت این از بس ناراحت است نمی تواند حرف بزند، ما هوادار سازمان مجاهدین هستیم. سؤال کردم روزنامه مردم می فروختید؟ رفیقش گفت: نه، منظور همان روزنامه مجاهدین است.

سؤال کردم: چند وقت قبل؟ گفت: دو ماه. گفتم: چه مدت است از بیمارستان آزاد شده اید؟ گفت: ده روز است. گفتم: نسخه یا ورقه ای چیزی از بیمارستان نداری؟ گفت: نه. به او گفتم: عجب مملکتی شده، چقدر بیرحم هستند، حالا شما شکایت خود را بنویس تا ما شما را بفرستیم پزشک قانونی و اقدامات لازم را بنماییم. گفتند: پس برویم شکایت خود را بنویسیم.

«الف» به او گفت: کاغذ بدهم بنویس. گفتند: نه، می رویم مسافرخانه استراحت  می کنیم، شکایت خود را می نویسیم، فردا مراجعه می کنیم. رفتند و دیگر نیامدند. البته من احساس کردم «الف»  ناراحت شد از این که من در کارش دخالت کردم و یک نفر را بنا به قول مسعودی ناراضی فرستادم.

اما در آن روز من متوجه شدم که موضوع شکنجه واقعیت ندارد، بلکه یک جریان توطئه است، ولی دیگر دخالت نکردم و نظاره گر بودم. در اینجا لازم می دانم نکاتی را که مورد توجه من قرار می گرفت به عرض برسانم:

1. «ق» می گفت: هر چه بیشتر شکایت جمع شود بهتر است، چون مسعودی قصد دارد آنها را جمع آوری کرده و به بنی صدر بدهد، این مطب را حدوداً دو ماه قبل از سخنرانی بنی صدر او اظهار نمود.

2. یک روز من به «الف گ» گفتم ممکن است بعضی از این مراجعین دروغ بگویند، بهتر است بیشتر دقت شود. او گفت: اینها اکثراً بچه های مجاهدین هستند، دروغ  نمی گویند.

3. به مسعودی گفتم اینهایی که ادعا می کنند شکنجه شده اند، ما اول بفرستیم پزشک قانونی اگر تأیید شد شکایت آنها را بپذیریم. گفت: اگر خودشان تمایل داشتند بفرستید وگرنه احتیاج نیست.

در اینجا نمونه از از مراجعین را توضیح می دهم که چون مسئله فنی می باشد بد نیست بدانید:

یک روز یک جوانی مراجعه کرد و گفت: من روزنامه مجاهد می فروختم، پاسدارها مرا گرفتند بردند اوین، دو ماه در انفرادی بودم، مرا کتک می زدند، تمام بدنم مجروح است. البته شکایت خود را نوشته بود و دستش بود. من گفتم: اگر آثاری در بدن شما وجود دارد بفرستیم پزشک قانونی. او گفت: تمام بدنم مجروح است، ولی حاضر نیستم آنجا بروم، ممکن است دوباره مرا دستگیر نمایند.

سپس شلوار خود را تا زانو بالا برد، روی ساق پایش را نشان داد: خوب دقت کنید: 1) شوار او سالم بود، 2) از قسمت پایین کاسه سر زانو تا پایین مقدار زیادی به ظاهر خون آمده و کاملاً خشک شده بود که به رنگ سیاه در آمده بود. 3) محلی که نمایانگر مجروح شدن بود ورم کرده سیاه شده بود، وسط تورم یک شکاف مانند چشم به وجود آمده بود که تا اندازه ای خود را گرفته بود، ولی احتیاج به 2 یا 3 بخیه داشت.

به او گفتم: با چی زدند به پای شما؟ گفت: با کابل. به او گفتم: این جای کابل نیست، جای لگد می باشد و کفش آن کسی که به شما زده پنجه آهنی داشته است. گفت: بله با کابل می زدند، با مشت و لگد هم می زدند. سپس شکایت خود را داد و رفت و همه اظهار تأسف نمودیم.

خلاصه اینگونه شکایات جمع آوری شد. کلاسه بندی ها آماده بود. سپس آقای مسعودی دستور دادند از آنها صورت برداری کرده در هر شهری تعداد مصدومین و مجروحین به وسیله کمیته و پاسداران جدا، شکنجه ها جداگانه، شکایات از بی عدالتی ها و ظلم ها را این آقای مشاور جمع آوری کرده و با متنی که برای سخنرانی تهیه کرده بود نزد آقای رئیس جمهور بردند.

من در اینجا لازم می دانم یک مرتبه دیگر به شرفم و اسلامم قسم یاد کنم، مطالبی را که گفتم نمونه ای از این صحنه سازی ها بود. خدا گواه است افرادی را مشاهده می کردم، ادعا می کردند از شهرستان آمده ایم، ولی ساکن تهران بودند.

زنی را می دیدم مکرر با افراد مختلف و زن های دیگر برای شکایت مراجعه می کرد و دیگران را راهنمایی می نمود. جوانی را دیدم که مرتب برای سایرین نامه می نوشت و خودش عضو گروه 4 خرداد بود که جزء سازمان مجاهدین می باشد.

نمی دانم شما از گریم، اطلاعاتی دارید؟ هنر چهره سازی است که در سینما از آن استفاده می کنند، به خدا قسم افراد زیادی می آمدند مانند همان که پایش را نشان داد، گریم کرده بودند.

و عجیب آن که در این مقطع که مسعودی نوید آن را به ما داد اینها مراجعه نمودند و هر روز عده ای به نام یک شهری می آمدند. این بود جزئیاتی از توطئه به نام شکنجه علیه نهادها، لعنت خدا و رسولش بر من باد که یک جمله دروغ گفته باشم.»

اتهام مستقیماً به مسئولین زندان و مراجع تحقیق وارد می شد. آقای کچویی سرپرست زندان اوین حداقل جهت دفاع از خود مصاحبه مطبوعاتی تشکیل دادند و در آن به غوغای شکنجه چنین پاسخ دادند:

«من به عنان یک مقام مسئول، مسئله شکنجه در زندان اوین را رد می کنم و اضافه کرد نوع زندان ها به این صورت است که زندان های موقت سپاه و کمیته در رابطه با زندان اوین هستند، زندان قصر هم مربوط به شهربانی است و سرپرست آن دادستان و شورای عالی قضایی می باشد .... به ما وقتی اعتراض وارد می شود که به منافع افرادی که صد در صد مخالف هستند ضربه هایی وارد می شود.»

اعضای شورای سرپرستی زندان ها نیز به مسئله شکنجه چنین پاسخ دادند:

«عنوان کردن مسئله شکنجه زندانیان و انتشار آن به این صورت بین مردم کار ضد انقلاب است. ما دو نوع زندان داریم، یکی مربوط به شهربانی و یکی هم زندان های دادگاه ها و دادسراهای انقلاب. بیش از این دو زندان دیگری نداریم ...

در مورد قاچاقچیان قطعاً بایستی خشونت اعمال شود، این را نمی شود اسمش را شکنجه گذاشت، صرف نظر از همه این احوال ما نه در کشف جرم وظیفه ای داریم و نه در تحقیق و نه در دیگر مسائل وظیفه ما فقط ارشاد زندانیان است.»

کار بالا می گیرد، روزنامه های پایتخت، انقلاب اسلامی، میزان و دیگر نشریات روزانه پایتخت با مقالات تند و احیاناً با انتشار گزارشاتی از نمونه های شکنجه به موضوع حدت بیشتری می بخشند و جریان به مرحله ای می رسد که دخالت امام ضرورت می یابد.

امام آقای دادستان کل را به حضور می خواهند و آقای موسوی اردبیلی پس از ملاقات با امام می گوید:

«امام اینجانب را مأمور فرمودند تا هیئتی را برای رسیدگی به وضع زندان ها تشکیل دهم و نماینده ای نیز از جانب ایشان در این هیئت عضویت دارند. امام از شایعه شکنجه سخت ناراحت بودند و فرمودند هیئت باید با قاطعیت از تمام زندانها بازدید نموده، در صورت ثبوت شکنجه باید شکنجه گر قصاص شود.

ما انقلاب کردیم تا آنچه در زندان های زمان شاه معدوم می گذشت دیگر صورت نگیرد، اگر چیزی درست باشد، یقیناً امام و ملت ایران این موضوع را نخواهند بخشید و در دو روز آینده این هیئت را به مردم معرفی خواهیم نمود.»

گروه تحقیق جهت رسیدگی به شایعه شکنجه کار خود را شروع نموده، حجت الاسلام محمد منتظری از جانب امام، بشارتی از مجلس، افتخار جهرمی از شورای نگهبان و دادگر دادستان تهران، کار تحقیق از شکایت و بازرسی همه زندان ها را شروع کردند، کاری بود بس عظیم و انبوه که چند ماه وقت به خود اختصاص داد.

در اواسط تحقیقات، شهید حجت الاسلام منتظری نماینده امام در فرصتی کوتاه، طی مصاحبه ای چنین گفت:

«نظام حاکم بر بازجویی ها و بازپرسی و دادگاه ها و زندان های ما به هیچ وجه مبتنی بر شکنجه نیست و اگر موارد معدودی دیده شده به طور استثنایی و از سوی افراد غیر مسئول بوده است و اتهام وارده به روش بازجویی و بازپرسی از طرف یکی از مقامات کشور به هیچ وجه صحیح نیست.

تجاوز به یک جوان را به عنوان نمونه ای از شکنجه یاد می کردند که هیچ ربطی به شکنجه ندارد، بلکه مربوط به انحراف جنسی است.»

علی محمد بشارتی اعتقاد داشت:

«حتی یک مورد شکنجه هم در زندان های ما دیده نشده است، تعداد معدودی ایذا و آزار جنبه شخصی داشت، دیده شد که عاملین آن نیز تحت تعقیب قرار گرفتند.»

و در خاتمه دادستان عمومی تهران اظهار داشت:

«زندانیان پیش از هر چیز از بلاتکلیفی و یا در انتظار عفو بودن خودشان می گفتند و این که اصلاً شکنجه وجود ندارد و چرا این سؤال را می کنید.»

در مواردی عکس ارسال شده بود که پس از تحقیقات معلوم شد که اینها در اثر داشتن روابط نامشروع یا شرابخواری محکوم شده و حکم شرعی مانند شلاق زدن در مورد آنها اجرا شده است.

در دادگاه موارد مخدر مسئله شلاق زدن زیاد بود که معلوم شد همه تعزیر و تنبیه و یا حکم شرع بوده و بالاخره در تاریخ سی ام فروردین شصت آقایان اعضای هیئت بررسی در تلویزیون گرد آمده و طی مصاحبه ای که بیش از یک ساعت طول کشید وجود هر نوع شکنجه را در زندان دروغ محض و مطلق اعلام داشتند.

غائله چهاردهم اسفند۱۳۵۹(۵۱)


مطالب پربازدید سایت

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

جدیدترین مطالب

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

سعید کریمی از مجروحان حمله تروریستی راسک و چابهار عیادت کرد

وضعیت مجروحان حمله تروریستی چابهار و راسک

محمود عباس‌زاده مشکینی عضو کمیسیون امنیت ملی

ورود کمیسیون امنیت ملی به حمله تروریستی راسک و چابهار

معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور:

عناصر تروریستی راسک و چابهار ملیت غیر ایرانی دارند

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان