«زندان شماره 2 ، بند شماره 4»

قسمت هیجدهم خاطرات احمد احمد

Ahmad E Ahmad

ضرب الاجل تعیین شده رو به پایان بود و ما خود را برای اعتصاب غذا آماده می کردیم که سرگرد تیموری آمد و گفت که فکر نکنید ما از ضرب الاجل و تهدید شما ترسیدیم ، بلکه به خاطر جا و فضایی که ایجاد شده شما را از اینجا به زندان شماره 3 می بریم ، ولی باید سه نفر به بند 4 زندان شماره 2 بروند . به این ترتیب من به همراه دو نفر دیگر از دوستان به بند 4 زندان شماره 2 رفتیم و بقیه را به زندان شماره 3 بردند .

قبل از ما رهبر و هفت نفر از بچه های دفتر مرکزی حزب را به این بند آورده بودند ، آیت الله محی الدین انواری ، حجت الاسلام شیخ فضل الله محلاتی و حاج علی نوروزی از دیگر زندانیان این بند بودند که کاملاً در جریان مخالفت و مقاومت ما در زندان شماره 1 قرار داشتند ، وقتی ما وارد بند شدیم با استقبال گرمی مواجه شدیم و با دیدن بچه های حزب و زنده بودن آقای بجنوردی خیلی خوشحال شدیم . بند 4 زندان شماره 2 از نظر زندگی جایی سخت و بدون امکانات بود ، تنها امکان مالی همان 12 ریالی بود که به هر زندانی می دادند تا با آن غذا تهیه کند ، البته به هر نفر هر روز 2 عدد نان نیز می دادند .

امورات زندانیان به سختی می گذشت ، به دلیل محدودیت روزهای ملاقات و همچنین عدم تمکن مالی ملاقات کنندگان ، امکان دریافت کمک از آنها نبود . ضمناً اگر امکان دریافت چنین کمکی هم بود ما دریافت و طلب آن را دور از شأن خود می دانستیم . اوقات ما در آنجا صرف حضور در کلاس های دینی و مذهبی و ورزش می شد . آیت الله محی الدین انواری (1)کلاس هایی در اتاق خود برگزار می کرد که من هر روز در کلاس های عمومی بعد از نماز صبح حاضر می شدم ، برخی دوستان هم در کلاس های تخصصی فقه و حوزوی وی شرکت می کردند .

آیت الله انواری که از نزدیک شاهد تنگناهای مالی و مشکلات غذایی ما بود در نامه ای به آیت الله میلانی شرایط ما را تشریح کرد و در آن قید کرد که البته اینها حاضر به دریافت کمک از دیگران نیستند و عزت نفس خود را نمی شکنند .

پس از چندی آیت الله میلانی مبلغ هفت هزار تومان برای کمک به زندانیان فرستاد ، آقای انواری ما را صدا کرد و گفت که خبر شرایط بد زندگی شما را خدمت آیت الله میلانی برده اند و او هم برای گشایش و کمک هفت هزار تومان برایتان فرستاده است .

طبیعی بود که ما از پذیرش آن سر باز زدیم ، آقای انواری در مقابل واکنش ما گفت که ایشان مرجع تقلید است و رد کردن کمک ایشان صحیح نیست ، دلایل دیگری نیز ارائه کرد ، ما آن را پذیرفتیم اما مشروط به این که این پول در دست وی باقی بماند تا هر وقت با کسری مواجه شدیم او به تدریج در اختیارمان قرار دهد .

یکی از اوقات مفرح زندانیان زمانی بود که به ورزش می پرداختند و روحیه خود را با ورزش شاداب نگه می داشتند ، البته اصلی ترین ورزش در آنجا با توجه به شرایط و امکانات تنها والیبال بود ، من نیز به دلیل این که قبلاً معلم ورزش بودم این فرصت ها را از دست نمی دادم و به صورت حرفه ای ورزش می کردم .

از مسائل ناراحت کننده و آزار دهنده برای من پخش موسیقی مبتذل در فضای زندان بود ، در این میان نسبت به صدای مسحور کننده یکی از خوانندگان زن بسیار حساس شده بودم ، روزی تصمیم گرفتم که چند رادیوی زندان را در هم بشکنم و خرد کنم ، لذا با آقای نور صادقی (2) مشورت کردم ، او مخالفت کرد و گفت که فایده ای ندارد .

به وی گفتم حداقل نتیجه این است که بعد از درگیری و از بین رفتن رادیوها مرا به جای دیگر تبعید خواهند کرد و دیگر اینجا نخواهم بود تا این صدای نفرین شده را بشنوم ، او گفت که هر جا بروی و تبعید شوی همین شرایط است .

فردای این گفتگو بعد از نماز صبح آیت الله انواری رو به من کرد و گفت : " احمد ! این چه کاری است که تو می خواهی بکنی ؟ " گفتم که کدام کار ؟ گفت : " آقای نور صادقی به من گفته است که تو می خواهی چه کار کنی ؟ "

دیدم وی از همه چیز مطلع است و انکار آن فایده ای ندارد ، شروع کردم به توضیح دادن و دلیل آوردن . حاج آقا گفت : " کار شما ، کار بسیار بدی است ، مطمئن باش شما به خاطر این که از سر اجبار و بدون میل شخصی آن را گوش می دهید گناه نمی کنید . "

حاج آقا نیمی از وقت کلاس را به صحبت در این خصوص پرداخت ، وی گفت که حتی اگر شنیدن این صدا لذتی هم داشته باشد چون شنیدن آن نه از روی میل بلکه از سر اجبار است گناهی ندارد ، به این ترتیب با دریافت نظر آیت الله انواری از این کار و تصمیم صرف نظر کردم .

در زندان گاهی ناخواسته برای بچه ها مشکل پیش می آمد که با دشواری قابل رفع و رجوع بود ، از جمله فردی معروف به امیر موبور یا امیر موزرد از بچه محل های آقای امیر سرحدی زاده بود که در زندان عادی به سر می برد ، او از طریق نظافتچی با بند ما ارتباط برقرار کرد و خبرهایی به آنجا آورد ، در این میان ارتباط وی با مرحوم ناصر نراقی (3) عمیق شد .

رفته رفته آنها با هم صمیمیت و رفاقت یافتند ، یک روز امیر موبور برای ناصر پیغام فرستاد که من می خواهم یک جفت کفش بیاورم ولی می ترسم که مأمورین آن را پاره کنند و تختش را در بیاورند ، چون تو زندانی سیاسی هستی اگر آن را بیاوری مشکلی پیش نمی آید .

ناصر نراقی پذیرفت و یک جفت کفش را که مادر امیر موبور آورده بود گرفت و بعد به سلامت به امیر رساند . دو روز بعد چند مأمور با امیر موزرد به بند ما وارد شدند ، از سر و صورت امیر معلوم بود که کتک زیادی خورده است ، او وقتی به ناصر رسید گفت : " ناصر نراقی اینه ! "

قضایا برای ما گنگ و مبهم بود ، از مأمورین سؤال کردیم ولی جواب مشخصی ندادند ، ناصر را با خود به زیر هشت (4) بردند . پس از چند ساعت مشخص شد که امیر موزرد از سادگی و صداقت ناصر سوءاستفاده کرده است . گویا مأمورین دو روز پس از ورود کفش ها متوجه وجود مواد مخدر ( هروئین ) در سطح زندان می شوند که پس از تحقیق و جستجو به امیر موزرد می رسند .

پس از روشن شدن قضایا با بچه ها به سراغ مأمورین و مسئولین زندان رفتیم و گفتیم که ناصر هیچ اطلاعی از وجود مواد مخدر در کفش نداشته و تنها قصد او این بوده که کمکی به امیر کرده باشد .

بعد کمی هم تقصیر را معطوف به خودشان کردیم که چرا کنترل لازم را به عمل نیاورده اند و در نهایت تهدید کردیم که اگر با ناصر برخورد کنید و او را به انفرادی ببرید و یا تبعیدش کنید ما هم از خود عکس العمل نشان خواهیم داد ، بالاخره با گفتگو و مذاکره بیشتر ناصر از این مخمصه نجات یافت .

در اردیبهشت ماه سال 1354 خبر آوردند که با تلاش پیگیر خانواده آقای موسوی بجنوردی و وساطت آیت الله حکیم حکم اعدام وی با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل شده است ، به این ترتیب خیال ما آسوده شد که او هم زنده خواهد ماند .

پاورقی ها _________________________

1- آیت الله محی الدین انواری متولد 1305 در همدان ، از پایه گذاران هسته روحانیت هیئت های مؤتلفه اسلامی است که پس از اعدام انقلاب حسنعلی منصور دستگیر و به 15 سال زندان محکوم شد . او پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و مدتی هم نماینده حضرت امام (ره) در شهربانی بود ، وی اکنون از اعضای مرکزی جامعه روحانیت مبارز می باشد .

2- سید علی نور صادقی پسر عموی سید محمد میر محمد صادقی است ، او از افراد کمیته مرکزی حزب ملل اسلامی محسوب می شد ، هنگام دستگیری دانشجوی رشته فیزیک بود ، او در دادگاه بدوی به حبس ابد و در دادگاه تجدید نظر به 15 سال زندان محکوم شد ، بعدها با یک درجه تخفیف و پس از گذر از 8 سال زندان آزاد شد . او در مدت محکومیت خود چند بار به زندان های مختلف از جمله زندان شهرستان رشت تبعید شد .

3- ناصر نراقی رحمة الله علیه فرزند اصغر متولد سال 1322 توانست با چالاکی از حلقه محاصره نیروهای نظامی در کوههای شاه آباد بگریزد ، ولی متأسفانه در روزهای بعد هنگامی که به مدرسه رفته بود شناسایی و دستگیر شد . او در دادگاه به 8 سال زندان محکوم شد ، وی فردی بسیار متدین و مؤمن و از سلامت روحی و نفسانی خوبی برخوردار بود و به مبارزه علاقه وافری داشت ، او پس از آزادی از زندان به سازمان مجاهدین خلق پیوست ولی در سال 1354 پس از علنی شدن انحرافات ایدئولوژیک آن از سازمان کناره گرفت .

4- مکانی که دفتر و تشکیلات اداری و بازجویی زندان در آن قرار داشت و مقر زندانبانان بود .


مطالب پربازدید سایت

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان