رهايي از تو هم (15)

به قلم عضو سابق سازمان مجاهدين خلق

Amoozesh Terror

هدف، وسيله را توجيه مي كند

آنها ازدواج رجوي و فيروزه بني صدر را نعوذبالله به ازدواج حضرت رسول اكرم(ص) با عايشه تشبيه مي كردند كه براي تثبيت پيوندهاي قومي صورت گرفت، در حالي كه اين استدلالشان نيز از پايه عوام فريبانه بود، چرا كه ابوبكر يعني پدر عايشه، خود از صحابه حضرت رسول(ص) بود. ولي بني صدر نه تنها پيرو «مجاهدين خلق» نبود، بلكه انتقادات فراواني در همان زمان به آنها داشت و هيچ گاه نتوانست اعتماد چنداني به آنها داشته باشد و حتي در همان زمان هم در واقع، «مجاهدين خلق» را محتاج و دنباله رو خود مي دانست و نه اينكه خود را نيازمند آنان بداند. بني صدر هم مثل سازمان، خودخواهي ها و خودمحوري هاي افراطي خود را داشت و از همين رو در زمره اولين افرادي بود كه بعد از مدتي از مجاهدين خلق جدا شد.

»اما برخلاف همه اين توجيهات، مسئول من و ديگر مسئولان سازمان در برابر سؤالاتي درباره شكنجه پاسداران هيچ پاسخي نداشتند. به خاطر دارم يك روز مسئول من اين گونه پاسخ داد:

فرض كن يك خانه سازماني باشد كه اهميت فراواني داشته و چند تن از مهمترين رهبران سازمان در آن خانه زندگي مي كنند. (اين درحالي بود كه در آن زمان هيچ يك از اعضاي برجسته سازمان هم در ايران نبودند) محافظان سازمان مي بينند كه چند نفر پاسدار آن خانه را زير نظر دارند. به نظر تو نبايدآن پاسداران رادستگير و به هر وسيله اي دريابند كه قضيه از چه قرار است؟!!«

مسئله شكنجه پاسداران برايم خيلي ثقيل بود، چون همواره در داستان ها و رمان هاي انقلابي خوانده بودم كه «راه ما به سوي آزادي نبايد از مسير نادرست باشد». اما سازمان عملاً مي گفت، از هر وسيله اي بايستي براي رسيدن به هدف استفاده كرد.

به خاطر دارم در اوايل انقلاب كه با ماركسيست ها بحث مي كرديم، همواره متهمشان مي كرديم كه براي شما «هدف وسيله را توجيه مي كند» ولي حالا مي ديدم كه خود مجاهدين خلق گرفتار چنين ورطه اي شده اند. نكته اينجاست كه آن چنان خود را سانسور مي كرديم تا به هيچ وجه به اين گونه مسائل فكر نكنيم. چون حتي فكر كردن به اين گونه مسائل را خيانت مي پنداشتيم. يعني درواقع هرگونه آزادانديشي از ما سلب شده بود. سازمان برايمان نه يك عنصر رهايي بخش، بلكه عامل اسارت فكري و جزم انديشي شده بود و حتي لحظه اي هم به خود اجازه نمي داديم جز آن بينديشيم و به غير از آن فكر كنيم. نمي دانم، شايد آن رويه تفكر از خصوصيات دهه اي بود كه به اصطلاح ما سياسي شده بوديم. همان دهه انقلاب ها كه جزم انديشي و دگماتيسم، رويه غالب افكار و انديشه ها بود. اگرچه همه ادعاي دموكراسي و آزادانديشي داشتند، اما آن را نه براي گروه و سازمان خود كه فقط براي رهبران گروهها و سازمان هاي ديگر مي خواستند و ديگر هيچ.

اما در دوران كنوني كه ديگر پنبه همه آن به اصطلاح افكار دگماتيك و يك بعدي نگري ها زده شده و هنگامه مستقل فكر كردن و آزاد انديشيدن است، باز هم آنچه در سراسر دنيا غالب است، همان يكسو نگري است كه امروز ديگر ماهواره ها و رسانه ها القا مي كنند. حالا هم نمي توان روي حرف سركردگان امپرياليسم خبري و رسانه هاي وابسته به آن كه البته سر در آخور سرمايه داران و حاكمان زور و زر دارند، اشكال وارد كرد. كسي را ياراي برخورد با موج رسانه ها نيست و اگر فردي جرأت نمايد، خلاف آنچه آنها مي گويند را بگويد(51) برخلاف آن دموكراسي كه مدعي اش هستند و برخلاف حقوق بشري كه فريادش را مي كشند، به سكوت و سركوب و خفقان محكوم مي گردد!!

در آن سال ها در اين سوي دنيا هم سازمان مجاهدين خلق در سياه ترين دوران خود، هوادارانش را نه فقط به لحاظ ذهني بلكه حتي به طور فيزيكي نيز در دوزخي به نام قرارگاه اشرف، به عنوان ستون پنجم صدام به زنجير كشيد تا مبادا لحظه اي به خود اجازه شنا كردن بر خلاف جريان بدهند. و چه تلخ بود تصوير اين قرارگاه كه خودشان آن را شهر اشرف مي ناميدند، شهري كه مانند يك آكواريوم بود و از هر پديده واقعي كه يادآور ايران مي باشد، مانند پل معلق اهواز يا مسجد و ديگر بناهاي خاطره انگيز، مشابه كوچكتري در آنجا گذاشته بودند تا اهالي اش يعني همان ماهيان آكواريومي دلخوش باشند و به راحتي بتوانند در مقابل دوربين ها حركت كنند و بازي دربياورند.

در حالي كه در سال هاي اخير تعدادي از آنان ظاهراً توسط نيروهاي آمريكايي خلع سلاح شده اند و كاملاً زير نظر آمريكاييان زندگي مي كنند، اداي رژه نظامي درمي آورند و هنوز خود را ارتش آزاديبخش مي نامند. آنها هنوز منتظرند كه هر زمان ارباب آمريكايي فرمان داد و اسلحه در اختيارشان گذارد، آن وقت به شكل و شمايل ارتش درآيند و به سياه كاري هايشان ادامه دهند. و چه تلخ تر است سازماني كه زماني مدعي بود ضد امپرياليست ترين نيروي سياسي - نظامي ايران است، اينك تحت انقياد و گوش به فرمان ارتجاعي ترين عوامل امپرياليسم در چند دهه اخير (به اعتراف خود روشنفكران آمريكايي) يعني دولت جرج بوش قرار گرفته است و هنوز به رجزخواني هاي تهوع آورش ادامه مي دهد.

نفوذ دادستاني در هسته ها

تقريباً فعاليت اغلب هسته هاي مقاومت در سال 1362 به همين تبليغات و شناسايي هاي بي حاصل محدود مي شد. هسته هايي كه در آن زمان، نهايت مانور سياسي - نظامي سازمان مجاهدين خلق در داخل كشور به شمار مي آمدند، ولي در واقع هيچ گونه عملكرد محسوسي هم نداشتند. شايد يكي از دلائل اين امر هم نفوذ افراد دادستاني انقلاب مركز در برخي از اصلي ترين هسته هاي مقاومت مجاهدين خلق طي تابستان و پاييز سال 62 و به كنترل درآوردن كل فعاليت آنها بود. (52)

براساس طرحي كه از اوايل سال 62 از سوي دادستاني انقلاب مركز به مرحله اجرا درآمد، پس از لو رفتن و دستگيري بعضي از سرپل هاي(53) اين هسته ها كه رابط با خارج كشور بودند، به جاي هرگونه اقدام براي دستگيري بقيه اعضاي هسته مذكور، به وسيله همان رابط دستگير شده (اين عده اغلب در همان اوايل بازداشت به اصطلاح مي بريدند(54) و حاضر به همكاري با دادستاني مي شدند) و يا خود اعضاي دادستاني كه علائم سلامتي(55) و شناسايي قرار و ارتباط با ساير اعضاي هسته هاي مقاومت را از طريق بازجويي رابطين كشف مي كردند، كليه روابط و فعاليت هاي افراد هسته را در دست مي گرفتند و حتي سازماندهي جديدي به آنها مي دادند كه با حفظ ظاهر و كمترين هزينه انساني بتوانند تمامي اعضاي فعال و غيرفعال هسته هاي مقاومت را شناسايي كنند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

51- مثل ديويد ايروينگ كه به دليل ابراز نظر درباره هولوكاست، اخيراً در اتريش به سه سال زندان محكوم شد.

52 -البته عمليات تعقيب و مراقبت و نفوذ در سازمان و خانه هاي تيمي گروهك هاي ضدانقلاب در آن زمان توسط نهادهاي ديگري همچون: «اطلاعات سپاه»، «اطلاعات كميته هاي انقلاب اسلامي» هم پي گيري مي شد كه نتايج قابل توجهي در ضربه زدن به توانايي تروريستي اين گروهك ها، از جمله انهدام مخفي گاههاي رهبري سازمان مجاهدين خلق در داخل كشور و كشته شدن امثال «موسي خياباني» و «اشرف ربيعي» و. . . به بار آورد. اما نگارنده به طور مستقيم فقط در جريان نفوذ گروه ضربت دادستاني انقلاب مركز در هسته هاي مقاومت مجاهدين خلق قرار گرفت.

53 -سرپل در اصطلاح مبارزات مخفي به شخص يا مكاني اطلاق مي شود كه به وسيله آن ارتباط شاخه هاي فرعي گروه با شاخه اصلي برقرار مي گردد.

54- «بريدن» براي اعضاي گروههاي سياسي در اصطلاح به حالتي گفته مي شود كه نسبت به مواضع قبلي خود دچار شك و ترديد شوند، به نوعي كه ديگر حاضر به ادامه همكاري با گروه مذكور نباشند.

55- علامت سلامتي نوعي كلمه، عبارت يا حركت فيزيكي و يا نشانه ديداري، شنيداري است كه قبل از انجام قرارهاي سازماني در مبارزات مخفي مابين دو طرف قرار براي اطمينان از لو نرفتن زمان و مكان ملاقات در محلي به جز آن، رد و بدل مي شود.


مطالب پربازدید سایت

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

جدیدترین مطالب

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

سعید کریمی از مجروحان حمله تروریستی راسک و چابهار عیادت کرد

وضعیت مجروحان حمله تروریستی چابهار و راسک

محمود عباس‌زاده مشکینی عضو کمیسیون امنیت ملی

ورود کمیسیون امنیت ملی به حمله تروریستی راسک و چابهار

معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور:

عناصر تروریستی راسک و چابهار ملیت غیر ایرانی دارند

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان