کربلای امام حسین (ع) را در اسلامآباد دیدم صدام در آخرین مصاحبهاش پیش از عملیات فروغ جاویدان گفته بود مجاهدین نگران نباشند! مردم ایران یکی یکی به آن ها خواهند پیوست و حتی با همین روایت، ساح های زیادی به منافقین داده بود تا مردم ایران را علیه انقلاب اسامی مسلح کند. اما منافقین با دیدن مقاومت مردم کوچه و بازار، همان ابتدا دست به کشتار فجیع مردم غیرنظامی زدند و بیمارستان اسلامآباد را با بیمارانش به آتش کشیدند. یقیناً بهترین راویان این حوادث، خود اهالی کرمانشاه هستند. در ادامه شرح ماجرای عملیات فروغ جاویدان را از زبان برخی از اهالی کرمانشاه میخوانیم. فکر میکردند مردم برایشان گوسفند سر میبرند آقای فتح الله حقیقی: شنیدیم منافقین از قصرشیرین وارد شدهاند. ما بین کرند و قصرشیرین بودیم. رفتیم اسلامآباد و گلوگاه را گرفتیم. ولی نمیدانستیم اینها
توهم کرمانشاه-تهران در 3 روز گروهک منافقان در پی حملات عراق به خاک میهن اسلامی و عقبنشینیهای موقت رزمندگان اسلام، با تصور اینکه پذیرش قطعنامه598 ناشی از جدایی ملت و دولت است، بهخیال واهی، فرصت را غنیمت شمرده و سعی در رسیدن به اهداف پلید خود کردند. از این رو منافقان طی عملیاتی به نام فروغ جاویدان در اوایل مرداد1367 یعنی تنها چند روز بعد از پذیرش قطعنامه از غرب وارد کشور شدند پس از چند روز درگیری درنهایت نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش ایران با اجرای عملیات مرصاد بر سازمان مجاهدین خلق پیروز شد.
برخلاف ادعاها برای پذیرش قطعنامه، مردم آماده دفاع بودند سردار مرادپیری، عضو هیاتعلمی دانشگاه امامحسین(ع) و فرمانده بخشی از نیروهای عملکننده در عملیات مرصاد است. خاطرات وی از حضور در عملیات مرصاد شنیدنی است. در اول مرداد عراق در جنوب یک حمله به ما کرد. یگانهای سپاه در شلمچه، کوشک، طلاییه و ارتش در قسمت فکه و عینالخوش بود. همزمان هم به یگانهای سپاه حمله کرد هم به یگانهای ارتش. عراق دو هدف داشت. ما تا آن مقطع چیزی حدود 70 هزار اسیر از عراق گرفته بودیم. عراقیها حدود 20 هزار اسیر از ما گرفته بودند، لذا عراقیها بهدنبال این بودند که یک تعادل
اگر 5 درصد از امکانات مرصاد در بالاطاق بود، مرصاد بهوجود نمیآمد امیرسرتیپ اصلانزاده، فرمانده وقت ژاندارمری کرمانشاه بوده که بهطور دقیق در جریان جزئیترین تحرکات ارتش عراق و منافقین برای حمله به مرزهای کشورمان پس از پذیرش قطعنامه 598 قرار داشته است. او از نزدیک با چهرههایی همچون حسنی سعدی و شهید صیادشیرازی در ارتباط بوده و منطقه تحت امر خود را با حداقل امکانات از سقوط حتمی نجات داده است. او درعینحال معتقد است اگر پنج درصد از امکانات مرصاد در منطقه بالاطاق استفاده میشد، اصلا مرصادی بهوجود نمیآمد. مشروح خاطرات امیرسرتیپ اصلانزاده در ادامه آمده
مقاومت با دو یگان سردار ناصر شعبانی که اسفندماه گذشته در اثر ابتلا به بیماری کرونا درگذشت، ازجمله فرماندهان باسابقه سپاه پاسداران و از حاضران در عملیات مرصاد بود. او سالهای پایانی جنگ فرماندهی سپاه چهارم بعثت را برعهده داست و مطابق چارت سازمانی وقت مسئولیت هدایت و فرماندهی یگانهای سپاه در استانهای کرمانشاه و ایلام زیرنظر او بود. مقر فرماندهی سپاه چهارم بعثت در شهر کرمانشاه قرار داشت. این فرمانده فقید سپاه که بهصورت میدانی در عملیات مرصاد حاضر بود، روایت جذابی از مقابله نیروهای مردمی و نظامی ایران با
نقشه صیاد برای منافقین چه بود؟ سرتیپ دوم ابوالقاسم کیا، رئیس پژوهشگاه شهید صیاد و نویسنده کتاب «شکوه اخلاص» است که به معرفی شخصیت امیرسپهبد صیادشیرازی میپردازد. روایت او از رشادتهای شهید صیادشیرازی در جریان عملیات مرصاد شنیدنی است. من یکماه قبل از عملیات مرصاد و یکماه بعد از آن در منطقه بودم چراکه در آن زمان مسئولیت توپخانه لشکر 88 زرهی را برعهده داشتم. وضعیت بسیار بدی شکل گرفت در تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۶۷ عراق از ۱۲محور در منطقه غرب به داخل خاک ایران هجوم آورد. به هر حال شرایط برای آنها مساعد بود و از امکانات بسیار وسیع و
چرا به «فروغ جاویدان» امیدوار بودند؟ احمدرضا پوردستان متولد اردیبهشت ۱۳۳۵ در مسجدسلیمان و سرتیپ تکاور نیروی زمینی ارتش است، او پیش از انقلاب جزء انقلابیون بود و پس از انقلاب بهمحض آغاز جنگ در جبههها حضور یافت. وی از سال 1362 و پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه افسری امامعلی(ع) وارد ارتش و بهطور مشخص لشکر 92 زرهی اهواز شد. پوردستان که سابقه فرماندهی نیروی زمینی ارتش را در کارنامه دارد از سال ۱۳۹۶ بهعنوان رئیس مرکز مطالعات راهبردی ارتش، فعالیت میکند. روایت وی از عملکرد منافقین و عملیات مرصاد در ادامه از نظر میگذرد.
روایت سردار علی فضلی از عملیات مرصاد سردار سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم تجلیل از حاج علی فضلی، متواضعانه و در مقابل دوربینها خم شد و بر دستان او بوسه زد و گفت: علی فضلی «عَلَم فضیلتها» و «بیرق کرامتها»ی ماست. علی، نه «بیرقدار» که خود، «بیرق» است. محسن رضایی نیز می گوید: به جرات میتوانم بگویم، هیچ عملیاتی در دوران دفاع مقدس، نیست که سردار فضلی، داوطلبِ حضور در آن نشده باشد و به همین دلیل، تاکید دارم که فضلی، مظهر «فداکاری» و «عشق در آتش» است. آری، علی فضلی، فرماندهای غیور، صمیمی، شجاع، متوکل،
چهل سال قبل؛ انفجار مهیب تروریستی در کوچه برلن تهران در ۱مرداد۱۳۵۹ انفجار سه بمب بسیار قوی در پاساژ کمپانی واقع در کوچه برلن تهران، ۶ کشته و ۸۴ مجروح برجا گذاشت. گروهک فرقان مسئولیت این بمب گذاری را بر عهده گرفت. در حدود ساعت ۳ بامداد، ۳ بمب از ۵ بمب صوتی قوی کارگذاشتهشده در پاساژ کمپانی واقع در کوچۀ برلن نزدیک کنسولگری آلمان غربی و ترکیه در خیابان لالهزار تهران منفجر شد. بر اثر این انفجار، ۵ مغازه بهطور کلی ویران شدند و به ۵۰ مغازۀ دیگر خسارات فراوانی وارد شد و حدود ۱۰۰ نفر مجروح و ۶ نفر شهید شدند.
نقشه منافقین بعد از رحلت امام خمینی (ره) یکی از مسائل مهم بعد از رحلت امام خمینی (ره) که حیات نظام اسلامی را با چالش مواجه میکرد، امکان بروز تهدیدهای خارجی بود. در شرایطی که خبرگان رهبری در 14 خرداد مشغول رایزنی و انتخاب رهبری بعد از امام خمینی (ره) بودند، از این تهدیدها و خطرات احتمالی نیز مطلع شدند. درباره این جلسه سرنوشتساز چنین آمده است: در وقتِ تنفسِ جلسه، حسن روحانی گزارشهایی از احتمال بروز تهدیدات امنیتی به هاشمی، جانشین فرمانده کل قوا، ارائه میکند. به روایت روحانی، وی این مطالب را
نصیحت امام خمینی (ره) به منافقین کشور اسلامی ما، همۀ شما را می پذیرد و من هم که یک طلبه هستم با شما حاضرم که در یک جلسه، نه در یک جلسه، در ده ها جلسه، با شما بنشینم و صحبت کنم، لکن من چه بکنم که شما اسلحه را در دست گرفتهاید و میخواهید ما را گول بزنید. برگردید و به دامن ملت بیایید و اسلحهها را تحویل بدهید و اذعان کنید به اینکه ما خلاف کردهایم. دعوی نکنید که ما در جبهه مشغول جنگ هستیم. دعوی این را نکنید که ما از اول تا حالا همیشه طرفدار اسلام و یا طرفدار از مردم بودیم. این را دعوی نکنید؛ برای اینکه
رهروان فرقان گروهک فرقان به سرکردگي جواني بهنام اکبر گودرزي در سالهاي 1356 و 1357 تشکيل ميشود. گروه فرقان از ارديبهشت 1358 موج ترورهاي خود را آغاز ميکند و نهايتاً طي عملياتي در 18دي1358 عناصر اصلي فرقان از جمله اکبر گودرزي رهبر اين گروهک دستگير و در 3خرداد1359 بههمراه جمعي ديگر از اعضاي فرقان اعدام شد. پس از اعدام گودرزي فرقان شماره 25 نشريه را به گودرزي اختصاص داد و با چاپ تصويري از وي در ذيل عکس، عبارت: «مجاهد تشيع مظلوم، شهيد ششم ايدئولوژيک شيعه اکبر گودرزي!» را درج نمود. فرقان پيش از اين پس از
گروه مهدويت در خرداد1377، گروهي در تهران با سوءاستفاده از هيئتهاي مذهبي و با القاي اين موضوع که ميخواهند شرايط را براي ظهور امام زمان فراهم کنند فعاليتهاي تبليغي خود را شروع کردند. رهبر گروه، شخصي بهنام سيدمحمد حسيني ميلاني بود که توانست با ايجاد تشکيلاتي محدود به بخشي از اهداف خودبرسد. غلامرضا عاملي که سرپرستي يکي از هيئتهاي مذهبي در منطقه دولتآباد تهران را داشت، رابطه بيشتري با ميلاني برقرار کرد و اين مسئله، زمينهاي براي گشايش باب مراوده بين ميلاني و اين هيئت شد.
ارتش آزاديبخش ايران آرا پس از پيروزي انقلاب اسلامي سرويسهاي اطلاعاتي غرب که در ميان عناصر نظامي ورشکسته رژيم موجودي جاهطلب تر از حسين منوچهر که نام خود را به بهرام آريانا تغيير داده بود، نميشناختند؛ با وعيدهاي فراوان دال بر سقوط قريبالوقوع جمهوري اسلامي ايران، به سراغ او رفتند. آريانا با يک ميليون دلار اعتباري که سرشاپور ريپورتر در اختيار او گذارد، در رأس يکي از نخستين گروهکهاي سلطنتطلبي قرار گرفت که خرابکاري مسلحانه را در مرزهاي شمال غربي ايران هدف قرار داده بود. آريانا نخست با حمايت رژيم عراق مرکز فعاليت
اتحاديه کمونيستهای ايران اتحاديه کمونيستهاي ايران سازماني مائوئيستي بود که ابتدا عليه رژيم شاه و سپس عليه جمهوري اسلامي ايران فعاليت ميکرد. اتحاديه، پيش از انقلاب ايران از ادغام سازمان انقلابيون کمونيست که سازماني مائوئيست در خارج از کشور بود و «گروه پويا» تشکيل شد که اعضايش بعضاً براي آموزش جنگ چريکي به فلسطين رفته بودند. نشريه «حقيقت» ارگان اين سازمان بود و در بين جوانان تحصيلکرده در آمريکا و ساير کشورهاي غربي بهويژه فعالان در کنفدراسيون دانشجويان ايراني تأثير و نفوذ فراواني داشت. از جمله فعالان مبارز شناختهشده
آرخا در تيرماه 1360 انشعابي در گروه چريکهاي فدايي خلق رخ داد و چند نفر از افراد نامدار گروه که در رأس آنان محمد حرمتيپور و عبدالکريم صبوري قرار داشتند ازاين گروه جدا شدند. منشعبين از آن پس عنوان «ارتش رهاييبخش خلقهاي ايران» (آرخا) را بهنام گروه چريکهاي فدايي خلق افزودند. گروه آرخا با تحليل انفجاريدانستن جامعه کوههاي شمال ايران را بهعنوان پايگاه خود براي شروع مبارزه مسلحانه برگزيد و معتقد بود که بايد کردستانهاي ديگري نيز در ايران بهوجود آورد؛ هر چند هنوز در کردستان حضور مسلحانه خود را