اسناد اتحادیه کمونیست های ایران در واقعه آمل(19)

Amolآقای لاجوردی : این تحلیل از کجا پیدا شده که اگر ما جرقه را بزنیم، دیگران به ما می پیوندند؟ خود این تحلیل واقعاً مسئله ای است . انسان باید از جامعه اش خیلی دور باشد و واقعیت جامه را ندیده باشد که برای ایجاد جرقه و جلب حمایت مردم در حقیقت به خود مردم حمله کند .

" بسیج " چه نیرویی است ؟ آن موقع چگونه ارزیابی می کردید ؟ می گفتید بسیج یک نیروی صد در صد دولتی است ؟ خوب افراد بسیج همان مردمی هستند که روزها سرکار و کاسبی هستند و اوقات بیکاریشان را هم برای حمایت از جمهوری اسلامی به صورت نظامی غیر حرفه ای کار می کنند .

بچه های سپاه کی هستند جز همین توده های مردم ؟ کسانی که داوطلبانه و گاه حتی 5 یا 6 ماه به نوبت می ایستند که آیا قبول شوند یا نشوند ، خود مردم هستند . خوب شما برای این که جرقه بزنید و مردم به شما بپیوندند چرا از همان ابتدا رفتید سراغ بسیج ؟

و اصولاً پیدایش این تحلیل که مردم با ما هستند ، این را شرح دهید . از کجا مثل منافقین به این نتیجه رسیدید که مردم با شما هستند ؟ منافقین هم درست اصطلاح شما را دارند : جرقه را ما ایجاد می کنیم ، مردم آتش را می افروزند و در همه جریان ها دیدیم که واقعیت چیست .

ریاحی : من فکر می کنم جناب دادستان شما جریانات خرداد را خیلی کوچک ارزیابی می کنید ، یعنی اگر خودتان را در آن بحبوحه قرار دهید ... من خودم از روز اول جنگ تا آخر اسفند 59 در جبهه بودم . ما در جبهه جو دیگری می دیدیم ، در تهران جو دیگری بود . اینها واقعیت است .

ما به هیچ وجه قبول نداشتیم که سپاهی که در جبهه ها دارد می جنگد همان سپاهی است که در تهران است . حتی بسیج ... ما می دیدیم در جبهه مردم شهید می شوند ، کشته می دهند (روزی که 5 موشک 7 و 9 متری به دزفول پرتاب کردند ، من در آنجا بودم) و در تهران دعوا بر سر قدرت است و حوادث 14 خرداد و 22 بهمن و ... پیش می آید .

ما فکر می کردیم جریان دارد منحرف می شود . آنجا می جنگند و از میهن دفاع می کنند و یک عده اینجا دعوایشان بر سر قدرت است . علاوه بر این باید توجه بکنید شخصیتی که برای بنی صدر ساخته شده بود (11 میلیون رأی) و تحسین و تعریف ها که در روزنامه ها از او می شد و مثلاً عکس وی که در پشت موتور سر پل خرمشهر در همه روزنامه ها چاپ می شد ، واقعاً اینها وضعیت خاصی بود .

امروز خیلی راحت می توانید برگردید به گذشته و قضاوت بکنید ، ولی در آن بحران ، ما حساب می کردیم که انقلاب در حال انحراف است و اینها مردمی نیستند که بگذارند انقلاب منحرف بشود . حتی بخش های بزرگی از سپاه که در جبهه ها هستند و در آنجا ما با آنها نزدیک بودیم، نمی گذارند انقلاب منحرف شود ، فقط باید روشن کرد که انقلاب دارد منحرف می شود و ما موظفیم روشن کنیم .

مجاهدین هم می خواهند روشن کنند ، منتهی با شیوه های غلط ، ترور این و آن و این کارها. باید به مردم گفت " مردم خودتان بیایید " ، این مردم تجربه 22 بهمن را دارند و می توانند همان تجربه را تکرار کنند . بین ما چنین بحث هایی بود .

بعد این که می پرسید آیا با صد نفر می شود کاری کرد یا نمی شود ؟ ما فکر می کردیم کمیت و تعداد هیچ وقت مسئله ای نیست . مثال های تاریخی هم داریم ، مثل قیام ستارخان در امیرخیز یا سالم ربیع علی که اولین بار با 9 نفر در کوه های یمن قیام علیه سلطان یمن را شروع کرد ، که با نیروی کم هم می شود کار بزرگ کرد .

من فکر می کنم اشکال اینجاها نیست . اشکال در تحلیل است . باید پرسید اساساً چرا به این تحلیل رسیدیم ؟ والا اگر تحلیل صحیح باشد با تعداد کم هم می شود کار بزرگی کرد . در هر حال من فکر می کنم شما واقعاً جریان خرداد 60 را دست کم می گیرید ، وقتی می گوییم دوست ها در مقابل هم قرار گرفتند ، منظورم نمونه هایی از قبیل دکتر پیمان است که از روز اول مدافع این رژیم بود و چندی قبل از خرداد هم حضور امام بود . چه شد که یک دفعه امت هم رفت آن طرف ؟

اگر شما اطلاع دارید که اینها از اول آن طرف بودند که این بحث دیگری است . من این اطلاعات را نداشتم و نمی توانم داشته باشم . به هر حال جریانات خرداد که از مدت ها قبل شروع شد ، تحول بزرگی بود و می توانست خیلی ها را گمراه کند ، همان طور که کرد . من معتقدم ما در این زمان به اشتباه افتادیم و منحرف شدیم .

آقای لاجوردی: روز 25 خرداد که حضرت امام پیام تاریخی را وقتی که جبهه ملی می خواست تظاهرات بکند دادند ، حتی یک ثانیه هم نتوانستند در خیابان ها حاضر بشوند با این که جریان نفاق هم درست به دنبال همین جریان بود ، چون با بنی صدر دست در دست هم داشتند و می خواستند از بنی صدر حمایت کنند . شما دیدید که روز 25 خرداد کوچک ترین حرکتی نتوانستند بکنند . توده مردم علیه این جریان بود .

این که می گویم 30 خرداد کوچک است ، واقعاً کوچک است . ما در تهران شاهد بودیم . آیا در سی خرداد حتی یک نفر به جریان اینها پیوست ؟ شما باید از اینها عبرت می گرفتید . این که می گویید سی خرداد به بعد ما منحرف شدیم و فکر کردیم جریانات به گونه دیگری است و باید در جهت دیگری باشیم و جلوی انحراف انقلابمان را بگیریم ، سی خرداد هم می توانست برای شما درس بزرگی باشد . شما در جریان سی خرداد یک نفر را شاهد دارید که به این جریان تروریستی پیوسته باشد ؟

می بینید نه . در 25 خرداد چی ؟ باز هم نه . در 5 مهر ماه که اینها به خیابان ها ریختند و خواستند تظاهرات بکنند ، تنها کاری که کردند مردم بی پناه و بدون اسلحه را به خاک و خون کشیدند و در همان ساعت اول همگی مضمحل شدند و همچنین در 23 شهریور ... هر چه کردند نتوانستند کسی را جذب بکنند .

شما اگر واقع گرا بودید باید از این جریانات استفاده می کردید ، اگر قبل از 30 خرداد را بگویید ، ممکن است بتوانید دلیلی بیاورید و ما را با طرز تفکرتان آشنا کنید . مثلاً بگویید که قبل از 30 خرداد چون بنی صدر بود ، خیلی ها را می دیدیم که در این حرکت ها دست در دست هم دادند ، اما از سی خرداد به بعد اساساً حد فاصلی بین انقلاب و ضد انقلاب کشیده شد و حرکت توده مردم هم از آن روز بیشتر خودش را نشان داد و خود این مردم بودند که به جان این افراد ضد انقلاب افتادند . خود این پدر و مادرها بودند که اینها را دستگیر می کردند و تحویل می دادند .

لابد شنیده اید که همین پریشب یک تروریستی را وقتی می روند بگیرند، فرار می کند . مردم موتورشان را زمین می گذارند و او را با این که مسلح به کلت و نارنجک بوده ، دنبال می کنند. مردم حزب الله او را بغل می کنند و آن ناجوانمرد هم با کلت دست یکی از برادرها را می زند و پای یکی دیگر از برادران حزب الله را مجروح می کند . مردم ما این چنین اند . نه تنها از صحنه فرار نمی کنند ، حتی علیه ضد انقلاب جانشان را هم فدا می کنند .

خوب این واقعیات عین جامعه ماست . من از کمیت صحبت کردم . نمی گویم کمیت ها تأثیر دارند . ما هم اعتقادمان این است که کیفیت ها در حرکت ها موثرند . اما بعضی از کیفیت ها هست که آنقدر گسترش پیدا می کنند که کمیت کثیری را هم به دنبال حقانیت کیفیت به دنبال خود می کشد . من همه حرفم با شما این است که چه نوع تحلیلی بود که وادار کرد شما (به قول خودتان) در سی خرداد این چنین بشوید ؟

گر چه قبل از 30 خرداد هم این مردم ما 8/99 درصد رأی مثبت به جمهوری اسلامی می دهند و باز هم شما از مردم کنارید . اینها را چگونه می دیدید ؟ مردم رأی آری می دادند و شما خرابکاری می کردید . مردم به جبهه می رفتند ، می جنگیدند ، شما می رفتید آنجا که اسلحه و مهمات به سرقت ببرید و به قلب مردم بزنید .

شما هیچگاه به انقلاب اعتقاد نداشتید ، برای این که انقلاب ما صد در صد اسلامی بود . چگونه ممکن است یک مارکسیست و یک کمونیست داعیه طرفداری از انقلاب ما را داشته باشد و ما خودمان هم این توقع را نداریم .

اگر شما اکثریت و حزب توده را مثال می زنید ، ما اینها را ضد انقلاب ترین افراد جامعه می شناسیم . ما معتقدیم که حزب توده و اکثریت از شما که حتی دست به اسلحه بردید ، برای جمهوری اسلامی ایران خطرناک ترند . برای این که آنها علاوه بر مسئله کفر ، نفاق بسیار عظیمی هم دارند ، بنابراین ما از اول هیچ یک از حرکت های مارکسیستی را در جامعه مان پشتوانه انقلاب نمی دانستیم ، همچنان که امام فرمودند ما برای بیرون کردن شاه با مارکسیست ها هیچ گاه متحد نخواهیم شد .

حرکت مارکسیستی درست علیه انقلاب ماست و به نفع انقلاب ما نبوده و نخواهد بود و اگر خدای ناکرده در یکی از عناصر این نظام این توهم پیش بیاید که حرکت یکی از گروه های مارکسیستی می تواند به اندازه بال مگسی به نفع انقلاب باشد ، آن روز باید فاتحه انقلابمان را بخوانیم .

ما که چنین اعتقادی نداریم و در هیچ یک از عناصر اصیل انقلابی ما هم ، چنین طرز تفکری وجود ندارد ، بنابراین خود این تحلیل ها که شما را وادار می کند به این گونه نتایج برسید ، واقعاً برای ما مسئله است . این ، نشانه دور از واقعیت بودن است .

ما حرفمان با شما این است شما که به عقیده خودتان در متن مردم بودید و حرکت مردم را می دانستید ، چطور به این گونه تحلیل ها رسیدید ؟ این برای ما مهم است . چرا واقعیات را ندیدید و این تحلیل های خلاف واقع و ضد مردمی پیش آمد ؟

ریاحی : مثال هایی که زدم همه مربوط به پیش از 30 خرداد است و ما هم این تصمیم را سی خرداد گرفتیم . اگر به اسناد سازمان مراجعه بکنید ، می بینید که ما از خرداد به بعد ارزیابی مان این بود که انقلاب منحرف شده است .

بخشی که در مورد بعد از 30 خرداد می فرمایید ، درست است ، ولی پیش از 30 خرداد بحث ما ... (البته من امروز نمی خواهم مثلاً از مسائل ایدئولوژیک و نظایر آن دفاع بکنم و اساساً چنین نظری ندارم) ، ولی این را هم واقعاً قبول ندارم که برای دزدی اسلحه به جبهه رفتیم .

ما رفتیم در جبهه شهید دادیم . 10-12 تا از بچه های ما آنجا کشته شدند . هیچ کس این کار را نمی کند . خوب اگر اسلحه می خواستیم به جای این عده چهار نفر می رفتند بانک می زدند و اسلحه می خریدیم . شما که می دانید توی این کشور راحت می شود سلاح خرید . آن زمان حداقل در کردستان بازار اسلحه علنی بود ، پس برای اسلحه نبود . ما رفتیم که دفاع از کشور بکنیم و با خواست دفاع از میهن به جبهه رفتیم .

اینک می فرمایید یک گروه کمونیستی نمی تواند از دولت دفاع کند . من معتقدم همه مردم با هر ایدئولوژی ای اولین مسئله شان استقلال کشور است . اولین چیزی که این حکومت و این انقلاب به دست آورد ، استقلال بود .

ما از شعار نه شرقی و نه غربی همیشه دفاع کردیم و گفتیم این سیاست ، استقلال کشور را حفظ می کند . ما از این شعار پشتیبانی می کردیم و کار درستی هم بود ؛ امروز هم دفاع می کنیم . من از این مسئله سیاسی که پشتیبانی شد ...

(شعار حضار : متحد کمونیست ، اعدام باید گردد (!) )

آیت الله گیلانی : در مورد تنازع در بقا جای بحث نیست . بدون تردید ممکن است یک جامعه کمونیستی فرضاً یک جامعه سرمایه داری را به زانو در بیاورد و همین است که قرآن می فرماید : « وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ ... » (حج/40)

بحث در غایت و هدف است . تکیه جناب دادستان هم روی هدف حرکت هاست . در اسلام این طور بوده که از کفار هم استعانت می جستند . آنها هم به نام "مؤلفة القلوب" می آمدند. اما مولفه انقلاب برای سیر کردن شکم بوده . هدف گروه های کمونیستی پیاده کردن مرام لنین در این مملکت بوده . شما هم می دیدید که این ملت برای کوتاه کردن دست امریکا قیام کرد .

همین گروه منافقین و کمونیست ها را ما می دیدیم که می گفتند رهبری امام را در مبارزه با امپریالیسم قبول داریم ؛ در بقیه موارد قبول نداریم . این روشن بود که اینها چه مرادی از این جمله دارند. کمک کردن شما به انقلاب برای غایت و هدفی بود که خودتان داشتید و استقلال مملکت هم مطمح نظر شما نبوده ، برای این که همین آقایان بودند که در کردستان و گنبد و جاهای دیگر اخلال گری می کردند .

مسئله استقرار مرام لنین بوده ، نه استقلال کشور ایران . شما می فرمایید ما تا 30 خرداد رسیدیم و در 30 خرداد مطلب را طور دیگری لمس کردیم . بیان شما را انکار نمی کنم ، ولی اینها موجب نمی شود که شما تبرئه بشوید .

شما یک انسان عاقل ، با شعور ، با اراده ، با اختیار در مقابل حکومت انبیا یعنی 124 هزار پیامبر بودید که خواستند احکام خدا پیاده بشود . هدف شما پیاده کردن حکومت الله نبود ، بلکه در مقابل حکومت الله قرار گرفتید و گفتید : " سربداران خراسان بشویم و حرکت کنیم و سرانجام مردم مسلمان خداجوی آمل را به خاک و خون کشیدید ."

اکثر مطالبی که گفتید صادقانه بوده و با اقرار شما وفق می دهد ، اما در مورد بند دوم که گفتید : مسئول تشکیلاتی سربداران نبود . خودتان در اینجا (پرونده) اقرار کرده اید تا موقع دستگیری من مسئول بوده ام . مسئولیت تشکیلاتی اتحادیه را به عهده گرفتم و تا زمان دستگیری مسئول تشکیلات بودم » .

ریاحی : البته من مسئول تشکیلات بودم ، ولی مسئول حمله به آمل نبودم .

آیت الله گیلانی : مسئول تشکیلات سربداران .

ریاحی : نه. این نبوده، سربداران جریانی بود که در جنگل بود. زمانی که من مسئول تشکیلات اتحادیه کمونیست ها بودم ، اصلاً کار جریان سربداران تمام شده بود .

آیت الله گیلانی : اینجا (در اوراق پرونده) شما می فرمایید مسئولیت تشکیلات اتحادیه را به عهده گرفتم ، یعنی بعد از مسئله جنگل ؟

ریاحی : بله . این اسفند سال 60 بود .

آیت الله گیلانی : « .. لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ ... » یعنی بعد از اینکه بطلان قضیه برای شما روشن تر شد ، در این قضیه باطل پافشاری می کردید ؟ (انفال/42)

ریاحی : این دو تا جریان است ؛ یکی اتحادیه کمونیست ها که تشکیلات سازمان بود و دیگری سربداران . من مسئول سربداران نبودم ، ولی بعداً مسئول اتحادیه بودم . این که می فرمایید در قضیه باطل پافشاری می کردید ، بله خوب آن زمان جور دیگری فکر می کردیم .

آیت الله گیلانی : شما خانواده محترم شهدا احساسات خود را کنترل کنید . اگر دادگاه اجازه داد شعاری داده شود ، شعار می دهید ، اگر نه خودداری می کنید .

(خطاب به دادستان) : باز با ایشان کاری دارید ؟

آقای لاجوردی : اگر اجازه می فرمایید یک سؤال دارم . جناب آقای ریاحی فرمودند که من الآن دیگر مارکسیست نیستم . اینجا یک سؤالی برای من مطرح است که دلم می خواهد صادقانه این سیر تحول فکری را بیان کنند و بفرمایند که از چه زمانی مارکسیست شده و از کی دست از مارکسیسم شستند و چطور شد که با این که در میان مردم بودند ، آزاد بودند و در جامعه بودند و به این واقعیات نرسیدند ؟

برای ما توجیه کنند ، چون برای خود من جا نمی افتد . ما اسم این پیچی را که توی این خیابان اوین است " پیچ توبه " گذاشته ایم . من نمی دانم چگونه است هر کی از این پیچ سرازیر شود به سمت اوین ، توبه کار می شود . تواب می شود . حالا آقای ریاحی هم که به اصطلاح خودشان 20 سال در جریانات (لابد مارکسیستی) بوده اند چگونه با چند صباحی که درون زندان هستند ، توبه می کنند ؟ یک مقداری شرح بدهند .

ریاحی: من در سال تقریباً 47 _ 46 در زندان با گروه جزنی آشنا شدم و از آنجا به مارکسیسم گرایش پیدا کردم . مدتی که در ایران بودم ، بیشتر به همان صورت گرایش بود ، به خاطر این که در دوره شاه اصلاً امکان مطالعه نبود. اساساً نمی دانستم مارکسیست چیست ؟

واقعیت را بگویم گرایش من به مارکسیسم به خاطر مبارزاتی بود که در سطح جهانی با این عنوان علیه امپریالیسم امریکا انجام می شد . ما می دیدیم که مثلاً در ویتنام ، کامبوج ، لائوس و ... تحت همین عنوان مبارزه می کنند و دشمنان اصلی امپریالیسم امریکا هم در کشور ما سلطه دارند ، اینها هستند . ما به این صورت با مارکسیسم آشنا شدیم .

این که ایدئولوژی و تئوری شان چیست ، نمی دانستیم ، تا این که رفتم خارج . من سال 47 آزاد و به جنوب تبعید شدم . بعد از مدتی رفتم عراق و فلسطین . آنجاها یک مقدار آشنایی بیشتری با مارکسیسم پیدا کردم ، یعنی با جریانات مارکسیستی آشنا شدم و می توانم بگویم از این به بعد دیگر تقریباً با همان چیزهای اولیه ای که گرفته بودم ، این مکتب را انتخاب کردم . تا این زمان گرایش من تقریباً بیشتر عاطفی بود ...

الآن هم حدود نزدیک به 6 ماه است که زندان هستم و نمی دانم حالا چه جوری بگویم . چند صباح هم نبود ، طول کشید ... واقعیت این است که الآن هم نمی توانم بگویم که مسلمان هستم .

من پیش حاج آقا اکبری بودم و با ایشان صحبت کردم و گفتم : می توانم بگویم کمونیست نیستم ، ولی اگر قرار باشد مسلمان بشوم ، فکر می کنم احتیاج به کار هست . یک روزه نمی شود . اگر کسی بگوید من یک روزه اعتقادم را عوض کردم ، واقعاً حرف صحیحی نزده . من چندین ماه است که نشسته و فکر کرده ام .

بیشتر هم به عملکردم فکر کرده ام . خوب می بینم جریاناتی که به عنوان کمونیسم در سطح جهان (مثلاً روسیه شوروی) کار می کنند ، هیچ کدام پرونده روشنی ندارند که بشود به آن اتکا و از آن دفاع کرد .

الآن هم در یک همچون موقعیتی قرار دارم که در واقع از این جریان بریدم . ولی اینکه شخصاً امروز از چه موضعی دارم دفاع می کنم ، باید بگویم بیشتر برایم جنبه سیاسی مطرح است . یعنی مسائل را بیشتر به همان گرایش ضد امریکا و ضد روسیه و ضد هر چه که بخواهد به این کشور چنگ بیندازد ، تحلیل می کنم و بیشتر به عملکردها توجه داشته ام .

بیشتر این بوده که نشسته ام و درباره گذشته ، کمونیسم چه در ایران و چه در دوره های گذشته (حزب توده) و در این دوره و همین گروه ها و چه در سطح جهانی بررسی کردم و هیچ کدام چیزی که بشود ازش دفاع کرد ، ندارد .

آقای لاجوردی : سؤال دیگر . می توانید آمار اسلحه هایی را که در جنگل استفاده کردید بیان کنید و منبع تغذیه تان را مشخص کنید .

ریاحی : من فکر می کنم ما جمعاً حدود 75 – 70 تا اسلحه داشتیم . بخشی از اینها اسلحه هایی بودند که بچه ها در زمان انقلاب از خارج آورده بودند . یک بخش هم در جریان انقلاب و حمله به پادگان ها (آن زمان که همه ملت می رفتند ، ما هم طبعاً می رفتیم) ، جمع آوری شده بود . یک مقدارش را یکی از دوستانمان که اینجا هم هستند ، آن زمان که در کردستان بودند ، از کردستان خریده بودند . یک تعدادی هم از جنوب ...

آقای لاجوردی : از جبهه ها هم آوردید ؟

ریاحی : از جنوب هم بوده . این که از جبهه برداشته اند یا از قاچاقچی ها خریده اند ، من نمی دانم ، چون خودم مسئول جنوب نبوده ام . این را دیگران باید روشن کنند ، ولی از جنوب بوده ...

آقای لاجوردی : یک سؤال دیگر هم خانواده شهدا دارند . برایشان مسئله است که چرا شما 6 بهمن را انتخاب کردید . چه رابطه ای بین 6 بهمن شاه و 6 بهمن شماست . این را توضیح دهید .

ریاحی : ما اواخر دی بود که آماده شدیم برای رفتن به شهر . گفتیم روز را انتخاب می کنیم اول بهمن باشد . برای اینکه بهمن ماه انقلاب است و مردم هم در خاطره شان بهمن گذشته زنده است و باید به هر صورت بهمن را بزرگ داشت . خواهران و برادران اهل آمل حتماً خوب یادشان هست که درست روزهای آخر دی و اول بهمن برف خیلی سنگینی تمام آمل و آن جنگل ها را پوشاند و ما تقریباً 4 یا 5 روز پشت برف ماندیم .

مع الوصف صبح روز چهارم بهمن رسیدیم نزدیک آمل و نتوانستیم داخل شهر برویم ، به خاطر اینکه نزدیک صبح رسیدیم و بالأخره ، عصر روز پنجم داخل شهر رفتیم . اگر منظور این است که چرا ششم بهمن را انتخاب کردیم ، ما انتخاب نکردیم . ما روز اول بهمن را انتخاب کرده بودیم . منتهی با بارش برف و سختی راه باعث شد که راهپیمایی ما به جای 8 یا 9 ساعت ، دو سه روز طول بکشد و متأسفانه مصادف شد با روزی که روز جنایت بزرگی بود .

آقای لاجوردی : تقارنش خوشبختی است برای مردم ایران . این از همان امدادهای غیبی است . اینها خودشان می گویند ما انتخاب نکرده بودیم . اما برای اینکه پیوستگی این دو جریان به همدیگر روشن شود ، خداوند این جوری در و تخته را جفت و جور کرد . دست خودشان نبود ؛ خدا خواسته ماهیت اینها را نشان دهد .

آیت الله گیلانی : آقای ریاحی شما دیگر دفاعی ندارید .

آیت الله گیلانی : با اختتام جلسه اول ، جلسه دوم دادگاه ساعت 2 بعد از ظهر در همین جا منعقد و دادگاه به عنوان تنفس فعلاً اعلام تعطیل می شود .

 

اسناد اتحادیه کمونیست های ایران در واقعه آمل(۱۸)


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان