ماجراي 17 ژوئن و ابعاد پر از خفت و خواري آن براي منافقين تا کنون بارها و به طرق مختلف مورد بررسي و ارزيابي قرار گرفته است. اما شايد لازم باشد اين ماجرا را از ابعاد مختلف و فارغ از پراکنده گويي هاي رايج مورد ارزيابي قرار داد. از اين منظر، در مجال حاضر از سه جهت به بررسي ابعاد وجودي اين واقعه ميپردازيم تا از جهات گوناگون واکنشهاي متفاوت در مورد اين مسئله مورد ارزيابي قرار گيرد.
الف – واکنشهاي خارجي به 17 ژوئن
اينکه همسر سرکرده منافقين به واسطه برخي تحرکات تروريستي و تلاش براي انجام عمليات تروريستي و پولشويي، در فرانسه دستگير شد مسئله قابل تاميلي نيست،چرا که هم دولت فرانسه از ماهيت تروريستي اين فرقه آگاه است و هم سابقه تروريستي منافقين در انجام عملياتهاي تروريستي بر کسي پوشيده نبوده و نيست و هم مقامات فرانسوي که به اين فرقه پناه داده بودند، از جنايتها، خيانتها و جاسوسيهاي اين فرقه در جنگ ميان ايران و عراق آگاهي کافي داشتند. بر همين اساس نفس بازداشت همسر سرکرده يک گروه تروريستي توسط يک دولت ميزبان، به جرم فعاليتهاي خرابکارانه، چيز تازهاي نيست و با کمي بررسي، مي توان به نمونههاي زيادي از اين دست رسيد. اما آنچه در اين بخش ميتوان به بررسي آن پرداخت، واکشنها در مقابل اين جريان بود.
زماني که صديقه حسيني افراد اردوگاه اشرف را مجبور به اعلام داوطلبي براي خود سوزي نمود – به تبعيت از خودسوزي اعضا پ پ ک براي اعتراض به دستگيري عبدالله اوجالان – اصلا فکرش را هم نميکرد واکنشها تا آن حد و اندازه شديد باشد که علاوه بر محکوميت آن توسط سازمانهاي حقوق بشري، برخي مقامات فرانسوي هم اين اقدامات را روش و منشي وحشيانه قلمداد کنند و البته نويسندگاني همچون اليزابت رابين(نيويورک تايمز)، جان هورگان(مرکز جهاني مطالعات تروريسم)، الن شيولين(نيويورک تايمز) و بسياري ديگر از نويسندگان و انديشمندان نيز اين رفتار را وحشيانه و به دور از تمدن ارزيابي کردند.
اگر چه دستگيری مريم رجوي باعث شد تا اجبار به خود سوزي در ميان اعضاي اين فرقه جدي شود، اما مقايسه رفتارهاي متضاد سرکردگان اين فرقه در برخورد با دستگيري رجوي، تا به امروز به پرسش بي پاسخي تبديل شده که هيچ گاه به آن پاسخي داده نشده است.
زماني که مريم رجوي دستگير شد بر اثر فشار وارده از سوي سرکردگان اين فرقه(مژگان پارسایی و پروین صفایی) تعدادي از اعضاي اين فرقه – علي رغم ميل باطني خود – مجبور شدند براي خود سوزي در برابر دستگيري مريم رجوي، داوطلب شوند. عکس العملهايي که در اروپا و در مجامع حقوق بشري در مقابل اين رفتار منافقين صورت گرفت بسيار شديد بود و تبعات منفي زيادي براي منافقين به بار آورد،به گونهاي که سران اين فرقه مجبور به عقب نشيني شدند و اعلام کردند خودسوزيها توسط عده اي از افراد خودسر فرقه صورت گرفته و مورد تاييد آنها نبوده. اين اقدام اگر چه ضرب انتقادات شديد خارجيها از اين فرقه را کاهش داد اما ابهام و تنفر زيادي در اعضاي اين فرقه در اردوگاه اشرف ايجاد کرد که در ابتدا مجبور شدند براي خود سوزي اجباري خود را کانديدا کنند و از طرفي سران سازمان به مجامع بينالمللي اعلام کردند اين کار توسط عدهاي ازافراد خودسر صورت گرفتهاست.
اما وقاحت و بي شرمي سرکردگان اين سازمان به اندازه اي است که براي حفظ منافع کثيف خود به طرفةالعين رنگ عوض ميکنند، به گونه که با علم به تروريستي بودن رفتار خود و با توجه به موارد ذکر شده، اما باز هم هر سال براي اين پروژه ننگين مراسم ويژهاي ميگيرند و از «افراد خود سر» آن زمان که خودسوزي کردند و دو تن از آنها نيز جان خود را از دست دادند به عنوان شهدايي بزرگ ياد کرده و يادشان را گرامي ميدارند. البته نظير اين رنگ عوض کردنها را ميتوان در بسياري ديگر از رفتار و کردارهاي رجوي به خوبي ديد. چنانکه با وجود افتضاح بزرگ شکست خفت بار در عمليات مرصاد و تار و مار شدن تعداد زيادي از نيروهاي اين فرقه در عمليات مذکور و با وجود آنکه مسعود رجوي در بازگشت باقي مانده نيروهاي اين عمليات و در طول زمانهاي بعد، به شدت نيروهاي مذکور را سرزنش کرد اما مشاهده ميشود که هر سال، «سالگرد عمليات فروغ جاويدان» توسط سران منافقين گرامي داشته ميشود و همانند پروژه ننگين خودسوزي اجباري 17 ژوئن، ياد و نام اين شکست نيز به عنوان يک پيروزي بزرگ گرامي داشته ميشود.
ب – سيستم قضايي فرانسه
اما در مرحله دوم این واکاوی، بررسي تضادهاي موجود در سيستم قضايي فرانسه در برخورد با اين پرونده است.
آنچه مسلم و مشخص است اينکه به قول اهل فلسفه،صغري و کبراي اين ماجرا کاملا مشخص و آشکار است. همسر سرکرده فرقه منافقين که نيت خرابکاري و تحريکات تروريستي داشته، در سال 2003 دستگير شده است و طبيعتا بايد محاکمه شود اما سوال بزرگي که باعث ايجاد ترديد در عملکرد سيستم قضايي فرانسه ميشود اين است که با گذشت 7 سال از اين پرونده و با توجه به عدم وجود زواياي پنهان و پيچيده در اين پرونده، چرا سيستم قضايي فرانسه تاکنون از برگزاري دادگاه اين ماجرا تفره ميرود و با هر بار بحث رسانهاي در اين مورد،اعلام ميشود که در حال بررسي ابعادي از اين پرونده هستيم؟
واقعا چه ابعاد پنهاني در اين پرونده وجود دارد جز اينکه سيستم قضايي فرانسه تنها به واسطه اغراض سياسي مايل نيست ماجرا به سرانجام برسد. اين رفتار سيستم قضايي فرانسه البته بيش از هر چيز باعث زير سوال رفتن ساختار اين دستگاه شده است. مسئلهاي که با تبليغات منفي گسترده منافقين در سالگرد اين پروژه و محکوميت سيستم قضايي فرانسه توسط بوقچيهای اين فرقه همراه است.
مسئله بعدي در ماجراي عمليات خود سوزي منافقين، تبرئه دو تن از اعضاي اين فرقه در سيستم قضايي فرانسه است که نقش برجستهاي در تحريک به خودسوزي افرادي داشتند که از اين دستور تبعيت کردند. اينکه عنوان شود اين ماجرا تنها با خواست و اراده افراد اين فرقه بوده، دور از واقعيت و بيشتر شبيه طنز است، زيرا درخواستهاي همسو با يکديگر که به اجبار امضا و اعلام ميشد در اروپا و آمريکا، همسو با درخواستهاي اجباري تعداد زيادي از اعضاي اين سازمان در عراق، تقريبا در بازه و دوره زماني مشخصي اعلام شد و دليل ديگر بر رد اختياري بودن خود سوزيها، مواردي است که عضو جدا شده اين فرقه عنوان ميکند که نشان ميدهد اين مسئله درخواست موکّد مسعود رجوي بوده است. او در گفته های خود در مورد سلسله دستورات رجوی برای آمادگی نیروهای این فرقه جهت خود سوزی مطالب قابل تاملی را بیان کرده است. او به این نکته اشاره کرده که مسعود رجوی تلاش داشت تا از جریان دستگیری مریم رجوی در جریان 17 ژوئن نهایت استفاده را ببرد . رجوی در تماس تلفنی با افراد خود اعلام کرده بود :" این لک و لکی که کردید(منظورش خودسوزی های 17 ژوئن بود) در واقع کار شاقی نبود که کردید و اگر لازم باشد باید بیش از اینها فدیه بدهید." (1) گفتگو با بنياد خانواده سحر.
آنچه مسلم است اينکه در ماجرا 17 ژوئن، به غير از دستگيري مريم رجوي که اتفاق مهمي نيز نبود، خودسوزيها و بروز رفتارهاي فرقهاي و تحريک آميز، اولين نمونه بارز براي قياس اين مسئله بوده است که منافقين گروهي شديداً فرقهاي هستند و البته عدم مشخص شدن ابعاد اين پرونده در سيستم قضايي فرانسه نيز به خوبي نشان ميدهد که غرب در برخورد با منافقين همچنان سياست مماشات را دنبال ميکند.