مرور بازیهای رایانهای اسلامستیز به بهانه جنایت «کرایستچرچ»
شما هم احتمالاً تصاویر تیراندازی خونسرد و بیحس «برنتون تارنت» به نمازگزاران مسجدی در «کرایستچرچ» نیوزیلند را دیدهاید. وقتی اولینبار ویدئوی این اتفاق را میبینید گمان میکنید با کلیپی از بازیهای شوتر اول شخص مواجه هستید، بازیهایی مثل مجموعه بازیهای «Counter-Strike» مهاجم وحشی استرالیایی به شکل نمایشی تیراندازی میکرد، خشاب عوض میکرد و موضع میگرفت. حتی اسلحهای که برای جنایتش انتخاب کرده بود شباهت زیادی به یکی از اسلحههای معروف بازی «کانتر» داشت. وقتی تصاویر را نگاه میکردید گویا در حال تماشای تصاویر یک بازی «تیراندازی واقعیتافزوده» هستید. این تصاویر مشمئزکننده که اگر ندیدهاید هرگز دیدنش را توصیه نمیکنیم، یک بار دیگر این سؤال قدیمی را به پیش کشید: آیا این بازیهای خشونتآمیز جهتگیری مشخصی دارند؟ آیا این بازیها بخشی از نقشه حمله غرب به جهان اسلام هستند؟
بازیهای رایانهای پس از حادثه یازده سپتامبر و بهویژه در دهه گذشته، یکی از کارآمدترین رسانهها برای اثرگذاری بر افکار عمومی به منظور همراه کردن آنها با اهداف مورد نظر نظام سلطه، بهطور عام و آمریکا، بهطور ویژه بوده است. شرکتهای آمریکایی تولید بازیهای رایانهای که بیشتر با پشتیبانی مراکز امنیتی و دفاعی آمریکا از جمله پنتاگون فعالیت میکنند، سعی میکنند با استفاده از نمادسازی، عالم واقع را برای مخاطبان خود «شبیهسازی» و حتی تحریف کنند و سیاست اسلامهراسی و ایرانهراسی را در قالب این بازیها اجرا کنند تا تصویر شکلگرفته از رویدادهای سیاسی جهان آنگونه باشد که مورد نظر سیاستمداران آمریکایی است. در این گزارش سعی میکنیم با مرور شماری از این بازیها که علیه اسلام و ایران ساخته شده اهداف پشت پرده آنها را تبیین کنیم.
جنگ خلیج فارس (Gulf War)
در قسمت اول بازی جنگ خلیج فارس، حرکت قایقهای تندروی ایرانی که ناوهای آمریکایی را هدف قرار دادهاند، نمایش داده میشود، اما در نبردی که رخ میدهد، آمریکاییها به سبب برخورداری از فناوری برتر، موفق به نابودسازی قایقها و کسب پیروزی در نبرد خلیج فارس میشوند. در قسمت دوم بازی، آمریکا و متحدانش با یورشبردن به تجهیزات، تأسیسات و مراکز استراتژیک عراق، آنها را نابود میکنند. در این بازی تصویر صدام در همه حالاتی که مشاهده میشود با پسزمینه اماکن مذهبی مسلمانان و تصویر گنبد و مناره مساجد همراه است. یعنی صدام برخاسته از چنین فرهنگی است و در نهایت این فرهنگ باید مورد اصابت قرار گیرد. بسیاری از تحلیلگران، جنگ خلیج فارس در سال1991 را با یک بازی رایانهای توصیف کردند؛ زیرا این جنگ بیشتر به یک جنگ رایانهای و نه یک جنگ واقعی شبیه بود. همین واقعه، درباره جنگ دوم خلیج فارس هم تکرار شد. رایانهای بودن این جنگها را اظهارنظر بوش پدر با عنوان «بازی تمام شد» و گفته یک ژنرال آمریکایی که «تاکتیک این جنگ، از بازی رایانهای اقتباس شد» تأیید میکند.
حمله به ایران (Assault on Iran)
در این بازی رایانهای که پنجاهوهشتمین مأموریت بازی شرکت کومار وار است، سربازان آمریکایی وظیفه دارند افزون بر حمله به تأسیسات هستهای نطنز، دانشمندان ایرانی را از بین ببرند و یک دانشمند را زندانی کنند. شرکت سازنده این بازی (کوما) ادعا کرده است: «از آنجا که در زمینه اهداف واقعی ایران از غنیسازی اورانیوم به منظور تبدیل شدن به دومین کشور اسلامی دارای بمب اتمی (پس از پاکستان) تردیدی وجود ندارد و از سوی دیگر حمله نظامی گسترده و اشغال ایران میتواند با توجه به در تیررس بودن منابع نفتی خاورمیانه از سوی ایران به گستردهشدن دامنه جنگ در منطقه بینجامد، یک عملیات نظامی کوچک به منظور نابودی پایگاه هستهای و فناوری اتمی ایران، بیشتر میتواند مانع از دستیابی این کشور به بمب اتمی شود.» با این حال، توجیه طراحان بازی در تولید این بازی استناد به جملهای از جرج بوش، رئیسجمهور پیشین آمریکاست که گفت: در برابر تهدیدات هستهای جمهوری اسلامی تمام گزینهها قابل بررسی است.
تعدی پارسیان: رژیم اسرائیل و ایران هستهای
این بازی ساخت یک شرکت آمریکایی به نام Clash of Arms Games است که حمله هوایی به ایران است و در سال2010 به بازار عرضه شد. در کتابچهای که به همراه این بازی ارائه میشود، در بخش اول آن مسأله و موضوع اصلی «نزاع» تشریح میشود و نکته قابل توجه در آن این است که نویسندگان مدام ایران را تهدیدی بالقوه میدانند که سعی در دستیابی به سلاحهای اتمی و حمله به رژیم صهیونیستی دارد. کاملاً روشن است که سازندگان بازی، ایران را کشوری هستهای و جنگطلب معرفی کردهاند که افزون بر این که تهدیدی برای مردم خود و جهانیان است، دست به برپایی جنگ نیز میزند؛ اما در برابر، به رغم این حقیقت که این رژیم صهیونیستی است که با داشتن چندین کلاهک هستهای خطری بالقوه برای منطقه و جهان است، رژیمی بیخطر معرفی میگردد که فقط برای دفاع از خود وارد جنگ میشود.
حزب سرخ: آموزش گریلا تروریسم
این بازی خرداد 1388 توسط شرکت آمریکایی THQ منتشر شد و یکی از زیباترین بازیهای اکشن سال2009 است و در آن همه نوع قابلیتهای تخریبپذیری ارائه شده. البته در نگاه اول و در آن برهه زمانی ابعاد پنهان این بازی رایانهای کمتر مورد توجه فعالان عرصه بازیهای رایانهای قرار گرفت، ولی اکنون و با مرور اتفاقات آن سال بهتر میتوان به تحلیل لایههای پنهان آن پرداخت. بازی حزب سرخ همانطور که از نامش پیداست فاز جنگهای مردمی در مقابله با حکومت را مورد توجه قرار میدهد. گریلا تروریسم زیرمجموعه جنگهای نیمهسخت است. طی مراحل بازی شما باید افزون بر انجام مأموریتهای مسلحانه تبلیغات نیروی دفاعی زمینی را نیز در سطح شهر نابود کنید. یکی از اعضای اصلی حزب به شما این طور هشدار میدهد: «چیزهایی را که آنها در اخبار به تو گفتند، باور نکن» شما در مرحله اول وارد یکی از ساختمانهای خالی حکومت شده و پس از تخریب ساختمان به شما دستور داده میشود که به سرعت منطقه را ترک کنید، در غیر این صورت نیروهای حکومت به محل رسیده و شما را نابود خواهند کرد. در مرحلهای دیگر به شما خبر میرسد که کارگران در منطقهای به صورت آرام راهپیمایی برگزار کردهاند؛ اما به نظر میرسد حکومت مانند دفعات پیش، این تظاهرات را به خاک و خون بکشد! شما باید به سرعت خود را به راهپیمایی برسانید یا در مرحلهای دیگر مأموریت مییابید تا به مرکز رادیوی شهر بروید تا پس از تسخیر آنجا یکی از رهبران حزب بتواند نوار یک دقیقهای از سخنرانی خود را توسط رادیو برای مردم پخش کند و آنها را با جنبش همراه کند. در سایتهای اینترنتی درباره این بازی اینگونه آمده است: «احتمالاً شما چیزهایی درباره عملیاتهای بالقوه افراد غیرنظامی در رسانهها دیده یا شنیدهاید. کل اخباری که از دکه روزنامهفروشیها و رادیو درباره شورشهای محلی، آشوب و درگیری میشنوید، باعث میشود از آشفتگیهای دور و بر خود بیشتر آگاه شوید و افرادی را که در خیابانها دنبال دست یاریدهندهای میگردند، بهتر بشناسید... » این بازیها در حقیقت نوجوانان و جوانان را وارد فضای مبارزه با حکومت میکنند. محور بیشتر این بازیها وجود یک دیکتاتور در کشور است و مبارزات برای از بین بردن یک حکومت دیکتاتوری است. در این بازیها شما با مردمی مواجه میشوید که لباسهایی همرنگ شما پوشیدهاند و به جنگیدن در کنار شما افتخار میکنند. برای نمونه، در بازی حزب سرخ، وقتی که در منطقهای دست به اسلحه میبرید، ناگهان مشاهده میکنید که کارگران دیگری که در آن منطقه در حال کار کردن بودند ناگهان اسلحههای خود را بیرون آورده و در کنار شما مبارزه را آغاز میکنند. «گیمپلی» این بازی نیز با همه بازیهای رایج تفاوت دارد. معمولاً در بازیها شما به محض دیدن دشمن باید به آنها شلیک کنید وگرنه کشته میشوید، اما در این بازی کاربر به راحتی از کنار دشمنان که مأموران حکومت هستند عبور میکند و تا دست به اسلحه نبرد کسی به او کاری ندارد. بازی سعی دارد کاربر را با روشهای مختلف جنگهای شهری جهت براندازی حکومت آشنا کند. تخریب دکلهای مخابراتی، تخریب تبلیغات حکومت در سطح شهر، تسخیر مرکز رادیو و... به خوبی به تصویر کشیده شده است. تمرین هزارباره تخریب و لذت انفجار و انهدام در این بازی در فضای تابستان سال88 چه حسی را به کاربر القا میکند؟ یا در بازی «لبه آینه» که در اردیبهشت 88 پخش شد روشهای خلعسلاح پلیس آموزش داده میشود و به کاربر روش استفاده از مهارتهای شخصی در جنگ شهری را یاد میدهد.
منجینمایی آمریکا
هدف نهایی بازیهای اسلامهراسی
درنهایت باید گفت شرکتهای ساخت بازیهای رایانهای آمریکایی از جمله «کوماوار» و «یوبی سافت» با استفاده از این بازیها سعی دارند مردم دنیا را درباره تجاوزهای آمریکا به دیگر کشورها توجیه کنند و گاهی حتی زمینه قبول جنگها و وقایعی را که در آینده به رهبری آمریکا رخ میدهد در اذهان شکل دهند. بسیاری از این بازیها که با هدف قهرمانپروری و توجیه تجاوزات نظامی به دیگر کشورهاست، متوجه کشورهای اسلامی و بهویژه ایران و کشورهای همسایه ایران میشود که خواهناخواه تحت تأثیر فرهنگ اسلام انقلابی ایران هستند تا در کنار معرفی این قدرت معنوی جدید بهعنوان نماد تروریسم، آمریکا بهعنوان منجی جهانیان از شرارت تروریستها مطرح شود و پیکان راهنمای فرهنگ «انتظار»، آمریکا را به مانند مصلح موجود، به جای مصلح غیبی نشان دهد؛ یعنی افکارعمومی جهان باید باور کنند که لشکرکشی به گوشهگوشه جهان در راستای نجات ملتهاست و آمریکا همان منجی است که همه منتظر او هستند.