به روایت پدر


ناهید درسش خوب بود و به کتاب علاقه داشت. دو سه روز بعد از پایان امتحانات کتاب غیر درسی دستش می گرفت تا بخواند. گفتم: چه قدر کتاب می خوانی؟ کمی استراحت کن تا برای کلاس بالاتر توانایی و آمادگی داشته باشی. گفت: به خواندن عادت کرده ام. اگر کتاب نخوانم، انگار چیزی گم کرده ام و حوصله ام سر می رود.
علاقه اش به کتاب و قرآن زیاد بود. در کلاس های علوم دینی، اخلاق و قرآن شرکت می کرد. دختر نماز خوانی بود و به عرفان علاقه داشت. تمام سعی اش این بود که نمازش قضا نشود. با وجود این که ضعیف بود، روزه می گرفت. وقتی با کسی وارد بحث دینی می شد این قدر برایش شیرین بود که نمی دانست چه طور وقت می گذرد. در آخر هم مجبور می شد از این که زیاد صحبت کرده، عذر خواهی کند.

اصولا آرام و کم حرف بود. ولی در بیان حکایت و احادیث تلافی می‌کرد. خیلی به شغل معلمی علاقه داشت و آرزویش این بود که معلم شود. می گفت: «می خواهم در مورد همه چیز، حتی اندکی هم که شده بدانم. تا اگر از من سوالی بپرسند جواب دهم».
او در بین همسالان و همکلاسی ها در عفت و پاکی شهره بود. همه او را به عنوان نوجوانی مذهبی و پایبند به شرع مقدس می شناختند. نسبت به عقاید و باورهایش بسیار پایبند بود. از اعتقادات خود دفاع می کرد و اهل استدلال بود.

او جلوتر از زمان خود حرکت می کرد و مسائلی را درک می کرد که شاید برای همسالان او قابل درک نبود. اخلاق نیکو، تدین و حسن معاشرت از بارزترین خصایلی است که همه دوستان، آشنایان و بستگان ناهید به آن اذعان دارند.
منبع: بسیج پرس