خاطرات و بیاناتی در مورد شهید مطهری


چند ماه قبل از شهادت آیت‌الله سعیدی، نماینده حضرت امام (ره) و امام جماعت مسجد موسی بن جعفر (ع) در خیابان غیاثی (آیت‌الله سعیدی کنونی)، همراه با تعدادی از دوستان دانشجو خدمت ایشان رسیدم. آن روز‌ها مباحث عقیدتی، مخصوصاً تقابل اسلام با مارکسیسم و گروه‌های مارکسیستی بسیار داغ بود.
آیت‌الله سعیدی در کنار تأکید بر مبارزه با رژیم ستمشاهی، به ضرورت فراگیری مبانی فلسفه و کلام نیز اشاره کردند و فرمودند: روزی در درس فلسفه آقا (منظور حضرت امام بود) به ایشان عرض کردم: فلسفه ملا صدرا به چه درد ما می‌خورد؟ امام نگاهی به من انداختند و فرمودند: آقای سعیدی و ما ادریک ما ملاصدرا؟ امروز ضرورت آن مباحث عمیق را احساس می‌کنم.
آیت‌الله سعیدی در ادامه خطاب به حاضران توصیه کردند که اگر می‌خواهید راه را گم نکنید، دامان آقای مطهری را بگیرید، ایشان عصاره فضائل است.
* * * * *
چند روز بعد از شهادت آیت‌الله سعیدی، آیت‌الله امامی کاشانی که از شهادت وی باخبر شده بود، پیغام فرستاد که برای مدتی در حوالی مسجد و منزل آیت‌الله سعیدی آفتابی نشوید، هنگامی که از ایشان علت را پرسیدم، اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: سید مظلوم را شهید و آقای مطهری را به ساواک احضار کرده و وصیتنامه آن شهید را به ایشان تحویل داده‌اند.
پرسیدم: آقای مطهری چه نظری داشتند؟ آقای امامی کاشانی در پاسخ گفتند: آقای مطهری معتقدند که ساواک برای زهر چشم گرفتن از روحانیت، آیت‌الله سعیدی را شهید کرده است و احضار من قبل از آنکه برای تحویل وصیتنامه ایشان باشد، با هدف ابلاغ تلویحی این پیام بوده است. ساواک نمی‌تواند درک کند که شهادت در راه خدا آرزوی ماست.
* * * * *
سال‌های اول دهه ۵۰ بود، مرحوم علامه محمد تقی جعفری در منزل خود واقع در خیابان زیبا، کوچه حاجی قاضی، جلسات درس هفتگی داشتند که برخی از اساتید و شماری از دانشجویان در آن شرکت می‌کردند. نگارنده نیز به اتفاق چند تن دیگر از دوستان دانشجو، ضمن حضور در جلسات سخنرانی استاد شهید مرتضی مطهری، در کلاس‌های درس استاد علامه جعفری نیز شرکت می‌کردیم.
شبی بعد از پایان جلسه درس استاد، یکی از حاضران نظر ایشان را درباره استاد مطهری جویا شد. مرحوم علامه با لهجه شیرین و دلنشین خود، خطاب به عده‌ای از اعضای جلسه که در حال خروج از کلاس بودند فرمودند: آقایان بنشینید، این آقا سؤال جالبی کرده است، خوب است همه پاسخ را بدانند.
و بعد خطاب به حاضران فرمودند: و اما آقای مطهری، ایشان استوانه اسلام است، مبادا فیض حضور در جلسات او را از دست بدهید، هنوز خیلی مانده است که مردم شخصیت برجسته آقای مطهری را بشناسند. آقایان به امید اینکه بعد‌ها سخنرانی‌های ایشان به کتاب تبدیل شود، خود را از حضور در جلسات درس استاد محروم نکنید. در محفل درس و کلام آقای مطهری، نوری وجود دارد که نباید آن را از دست بدهید. خدای سبحان بر درجات آن دو بزرگوار بیفزاید.
* * * * *
اوایل فروردین ماه سال ۵۷ بود، نوروز آن سال در پی آغاز برخی تحولات و حرکت‌های انقلابی مردم، جو خفقان و فضای سنگین زندان‌های سیاسی تا حدودی کاهش یافته و ساواک موافقت کرده بود که علاوه بر اقوام درجه اول، خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌های زندانیان سیاسی نیز اجازه ملاقات با زندانیان خود را داشته باشند. در یکی از روزهای ملاقات، تعدادی از دوستان با استفاده از شناسنامه خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌هایم به ملاقاتم آمدند. از جمله آن‌ها آقای مرتضی الویری بود که با شناسنامه یکی از برادرزادگانم به ملاقاتم آمد.
در میان احوالپرسی و رد‌و‌بدل کردن خبر‌ها، ناگهان پرسید: اگر گفتی چند روز قبل کجا بودم؟ با تعجب گفتم: از کجا می‌توانم بگویم؟ الویری در حالی که سعی می‌کرد مأموران متوجه نشوند، گفت: نجف بودم، خدمت آقا. به حالش غبطه خوردم و برای اولین بار بعد از چند سال دلم هوار بیرون از زندان را کرد. با خوشحالی و کنجکاوی پرسیدم: خب، مرتضی آقا چطور بودند؟ چه فرمودند؟ الویری گفت: از جانب آقا پیام آورده‌ام، شرایط دشوار و آشفته بازار سیاسی و اعتقادی را با ایشان مطرح کردم و راهنمایی خواستم، آقا فرمودند این پیام را به همه برسان که دیدگاه و نظرات آقای مطهری بدون استثناء مورد تأیید من است، همه به ایشان مراجعه کنند.
* * * * *
حسین روحانی (از سران سازمان منافقین که بعد‌ها مارکسیست و به اصطلاح رهبر گروه پیکار شد)‌‌ همان کسی است که در آغاز تشکیل سازمان منافقین، همراه عضو دیگری از مرکزیت سازمان به نام تراب حق‌شناس، برای کسب حمایت حضرت امام از سازمان، به نجف اشرف رفت و امام به رغم توصیه برخی از علما، حاضر به تأیید دیدگاه و مشی سازمان نشدند.
او به نگارنده گفت: قبل از انقلاب، برخی از بچه‌های سازمان با شرکت در جلسات سخنرانی استاد مطهری، نسبت به عقاید و مشی سازمان دچار تردید شده و در جلسات توجیهتی سرشاخه‌ها، ایدئولوژی سازمان و اعتقاد این گروه را که مارکسیسم علم مبارزه است، به چالش کشیده بودند.
وقتی چند گزارش مشابه از سرشاخه‌ها به مرکزیت سازمان رسید، با صدور یک دستورالعمل درون تشکیلاتی، شرکت در جلسات سخنرانی و خواند کتاب‌های استاد مطهری ممنوع شد و به عنوان پشتوانه این دستورالعمل تصمیم گرفته شد که استاد مطهری را به طرفداری از بورژوازی، مخالفت با مبارزه و داشتن دیدگاه‌های ارتجاعی و غیر انقلابی متهم کنند.
او توضیح داد که مراجعه به آثار استاد مطهری در کناره‌گیری افرادی نظیر شهید شریف‌واقفی و صمدیه‌لباف از سازمان نقش مؤثری داشت که بلافاصله توسط سازمان که در آن زمان تغییر ایدئولوژی داده و مارکسیست شده بود، ترور شدند.
وی آثار استاد مطهری را در مقابله شهید شاه کرمی با سازمان منافقین و تشکیل گروه مسلحانه و مستقل دیگری با عقاید اسلامی، مؤثر می‌دانست.
****
گفت‌وگو با دکتر محمد مهدی مفتح

اما در مورد حساسیت مشترک شهید مطهری و شهید مفتح نسبت به ارائه تفاسیر انحرافی از دین، من تنها به ذکر یک خاطره بسنده می‌کنم. قبل از پیروزی انقلاب و در ایام نزدیک به ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ یک روز طبق معمول با ماشین و همراه شهید مفتح، دنبال شهید مطهری رفتیم.
من رانندگی می‌کردم، شهید مطهری با عصبانیت نواری را از جیب در آوردند و به پدرم دادند و گفتند: دیشب به این نوار گوش کردم، تفسیر قرآن فردی است که در آن گوساله سامری را به نظام سرمایه‌داری تشبیه کرده است ایشان رگه‌هایی از التقاط را در این تفاسیر می‌دیدند و بسیار ناراحت بودند.
منبع: نشریه یادآور، تابستان، پاییز، زمستان۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره های ۶ و ۷ و ۸.