شهید مطهری بعد از شهادت

گفت‌وگو با دکتر علی مطهری

آن شب پس از مشاهده اعلامیه گروه فرقان در محل شهادت، حالت عجیبی به من دست داده بود. شاید بتوان آن را شرمندگی از انسان‌بودن نامید. با خود گفتم یعنی انسان تا این مقدار می‌تواند پست باشد که انسانی را که به تعبیر امام آزارش به یک مورچه نرسیده و در حالی که در رأس شورای‌‌انقلاب است و می‌تواند اسکورت مجهزی همراه خود داشه باشد، این گونه بی‌تکلف حرکت می‌کند، به شهادت برسانند و آن را یک عمل انقلابی قلم‌داد کند؟
*با شنیدن خبر شهادت ایشان، نخستین فکری که به ذهنتان رسید، چه بود؟

_ حال عجیبی داشتم، فکر می‌کردم دارم خواب می‌بینم، چه امید‌ها به ایشان داشتیم و فکر می‌کردیم حالا که موانع بر طرف شده، جامعه ما چه بهره‌های علمی و اجتماعی زیادی می‌توانست از ایشان ببرد امام چه امید‌ها به ایشان داشتند در این سال‌های آخر امام اصرار داشتند که استاد لااقل هفته‌ای چند روز در قم تدریس داشته باشند. شاید امام علاوه بر اصلاح وضع حوزه علمیه، می‌خواستند مقدمات مرجعیت ایشان را فراهم کنند.
در این فکر‌ها بودم که یک ماشین پلیس آمد که ما را از منزل دکتر سحابی به منزل خودمان برساند. وضع مادرم بد‌تر از من بود، به طرف منزل حرکت کردیم، وقتی به منزل رسیدیم دیدم تعدادی جوان مسلح در کنار منزل ایستاده‌اند، با خود گفتم: حالا؟ حالا که کار تمام شده است؟
به منزل که رسیدیم، دیدیم شاگردان پدرم آمده‌اند، همه بهت‌زده بودند، تا صبح قدم زدیم و گریه کردیم، صبح مقامات و شخصیت‌ها یکی پس از دیگری آمدند. روزنامه آیندگان در صفحه اول خود از قول قاتلان استاد که تلفنی با این روزنامه تماس گرفته بودند، با تیتر درشت نوشته بود: رئیس شورای انقلاب را کشتیم.
ساعت ۲ بعدازظهر شد و گوینده اخبار اعلام کرد که امام خمینی به مناسبت شهادت استاد مطهری پیام مهمی صادر کرده‌اند. پیام عجیبی بود. مرحوم سید احمد آقا خمینی، یک بار حضوراً به ما و یک بار هم در مصاحبه با روزنامه کیهان دو سال قبل از رحلتشان گفتند: امام در هیچ حادثه‌ای از حوادث انقلاب، این مقدار ناراحت نشدند، آن شب در منزل دامادشان آقای اشراقی بودند، صبح ما مانده بودیم که این خبر را چگونه به امام بدهیم، چون از علاقه ایشان به استاد مطلع بودیم، با مقدمه چینی‌های زیاد خبر را به امام دادیم، امام منقلب شدند و دستشان را محکم به محاسنشان می‌کشیدند و می‌فرمودند: مطهری، مطهری، مطهری...
روز بعد تشییع جنازه عجیبی از استاد شد، پیکر ایشان را در میان اندوه فراوان مردم و مسئولین از مسجد دانشگاه تهران به طرف قم حرکت دادند. پدرم محل مشخصی برای خاکسپاری خود مشخص نکرده بودند، ولی به امر امام پیکر ایشان را در حرم حضرت معصومه‌(س) به خاک سپردند.
جمعیت تا بهشت زهرا و تا اوایل جاده قم ایستاده بود و یک دالان برای عبور اتومبیل‌ها باز کرده بود. جاده قم یک طرفه شده بود و اتومبیل‌ها سلسله‌وار حرکت می‌کردند. در قم نیز جمعیت عظیمی از چند کیلومتری ایستاده بود و حرکت به کندی انجام می‌شد، مرحوم آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی بر پیکر شهید مطهری نماز خواندند.
در آن دو روز که امام در مدرسه فیضیه به سوگ نشسته بودند، خطبایی در حضور ایشان در سوگ استاد به سخنرانی پرداختند. از جمله آقای هاشمی‌رفسنجانی که ظاهراً در زمان شهادت استاد در اهواز بودند و خبر را در آنجا شنیده و به سرعت خود را به قم رسانده بودند.
منبع: نشریه یادآور، تابستان، پاییز، زمستان۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره های ۶ و ۷ و ۸.