حمایت از تروریسم به اعتبار و منافع آمریکا آسیب می‌رساند

نویسنده: بنیاد هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)
خانم کارن کویاتوسکی، سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی آمریکاست که تقریباً پنج سال‌ِ آخر حضور نظامی خود را در پنتاگون خدمت کرد. وی در سال ۲۰۰۲ در مرکز مطالعات استراتژیک خاور نزدیک و جنوب آسیا (NESA) مشغول خدمت بود و در فوریه ۲۰۰۳ میلادی و پس از ۲۰ سال خدمت در نیروی هوایی آمریکا بازنشست شد و مقاله‌های متعددی نوشت. کویاتوسکی یکی از منتقدین آمریکا در زمینه سیاست خارجی بوده و از زمان حمله نظامی آمریکا به عراق انتقادهای فراوانی را به دولت خویش وارد کرد. متن زیر مصاحبه راه‌نما با خانم کارن کویاتوسکی است.
نظر شما راجع به حملات پهپادهای آمریکایی در سایر کشورها از قبیل پاکستان، یمن، افغانستان، سومالی و همچنین نقض حریم هوایی ایران توسط این پهپادها چیست؟

هواپیماهای بدون‌سرنشین، قتل و کشتار را تسهیل و تا حد زیادی ‌انکارکردنی است. [با این اقدام] آن‌ها تیرانداز را از میدان نبرد دور می‌کنند. استفاده‌کننده از این پهپادها لازم نیست هیچ هزینه‌ای بابت اشتباهات بپردازد، خطری متوجه او نیست و مجبور به پاسخگویی نیست؛ البته استفاده از این هواپیماها در میدان نبرد بسیار ناعادلانه است. برهمین‌اساس استفاده ارتش آمریکا و سایر سازمان‌ها و نهادهای آمریکایی از این هواپیماهای بدون‌سرنشین سالانه افزایش می‌یابد. هواپیماهای بدون‌سرنشین سلاح‌های جنگ هستند و استفاده از آن‌ها بدان معنی است که آغاز جنگی اعلام شده یا باید اعلام شود. از دیدگاه من، استفاده آمریکا از هواپیماهای بدون سرنشین بر فراز آسمان ایران اقدامی تحریک‌آمیز است که از روی عمد صورت می‌گیرد و اقدامی جنگی است که به هیچ‌وجه نمی‌توان آن را انکار کرد. و این درحالیست که ما با ایران در حال جنگ نیستیم و ایران تهدیدی برای آمریکا نیست. بسیار مشکل است آن دسته از شهروندان آمریکایی که فعالیت‌های بین‌المللی را دنبال نمی‌کنند بفهمند با مالیاتی که می‌پردازند چه کارهایی و به اسم آن‌ها می‌شود. آن دسته هم که می‌دانند کاری از دستشان برنمی‌آید!
تاکنون بسیاری از مقامات آمریکایی تهدید کرده‌اند که در مواجهه با ایران همه گزینه‌ها را، به‌خصوص گزینه حمله نظامی را روی میز دارند. این تهدیدها به‌وضوح منشور سازمان‌ملل را نقض می‌کند، ولی شورای امنیت هیچ اقدامی در مقابله با این تهدیدها اتخاذ نکرده است. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
قطعاً تمام فکر و ذکر واشنگتن و اسرائیل حمله به ایران است؛ گرچه برای پاسخگویی به این سؤالات معتقدم که باید مشکل اصلی را نشان دهیم و آن سازمان ملل است که به هیچ دردی نمی‌خورد و بی‌فایده است. علاوه بر ناکارآمدی این نهاد، سازمان ساختگی شورای امنیت هم تنها به منظور پیشبرد منافع اعضای دائم (شورای امنیت) ساخته شده است. چرا ما انتظار چیزی غیر از این را داریم؟ اگر خیلی خوش‌بینانه بنگریم، سازمان ملل هیچ اعتباری ندارد و این سازمان با عدالت در تضاد است. درواقع این واشنگتن است که یکی از اعضای سازمان ملل است نه مردم آمریکا که غالباً علاقه‌ای به ایران ندارند یا اصلاً اطلاعات کافی از آنچه آمریکا با ایران می‌کند، ندارند. به نظر من امپراتوری‌هایی که رو به زوال هستند مثل آمریکا از لولوخُرخُره‌ها به خوبی استفاده می‌کنند و ایران در طی چند دهه اخیر چنین نقشی را برای مردم آمریکا ایفا می‌کرده است. اینکه ما از سازمان ملل بخواهیم که اقدامی قابل‌توجه علیه اصلی‌ترین بنیانگزار و حامی‌اش بگیرد انتظاری ساده‌لوحانه و غیرواقعی است. من معتقدم که بایستی دست از تقویت سازمان ملل برداشت و هزینه‌ای را که خرج آن می‌شود صرف کشورهای مستقل کرد، و ما نباید از حاکمیت‌ها و همکاری‌های بین‌المللی صادقانه واهمه داشته باشیم.
رئیس جمهور و وزارت خارجه آمریکا پرتاب موشک‌های غزه به اسرائیل را محکوم کردند ولی هیچ سخنی از کشتار شهروندان بی‌گناه در این منطقه از سوی اسرائیل به میان نیاوردند. نظر شما راجع به این موضوع چیست؟

من کاملاً از ساختار سیاست خارجی ایالات متحده مطلع هستم. هر دو حزب سیاسی آمریکا [جمهوری‌خواه و دموکرات] به طور قابل توجهی وابسته به حمایت‌های مردمی، حمایت‌های مالی و رسانه‌ای لابی‌ها و مردم در آمریکا و سایر نقاط جهان هستند که حامی دولت اسرائیل هستند و به هر قیمتی از اقدامات و اعتبار آن حمایت می‌کنند. این بخش از لابی‌گران و حامیان مالی بانفوذ، به‌شدت معتقد هستند که اسرائیل محور صهیونیسم است. اسرائیلی که اجازه تشکیل دولت فلسطینی و یا حتی بقای یک جامعه‌ سازمان‌یافته فلسطینی را هم نمی‌دهد. حتی اگر چرایی این اتفاقات را هم نمی‌دانستم این را می‌دانم که این اقدامات ریاکارانه، متقلبانه و بزدلانه و خصوصاً برای آمریکا زیان‌آور هستند.
همانطور که مطلع هستید، کشتارهایی در آمریکا رخ می‌دهد که ناشی از مجاز بودن حمل سلاح در این کشور است و آخرین مورد آن در کانکتیکات رخ داد که طی آن ۲۸ نفر از جمله ۲۰ کودک زیر ۱۰ سال کشته شدند. چرا دولت آمریکا حمل سلاح را در این کشور ممنوع نمی‌کند؟
مدارس و پایگاه‌های نظامی عمدتاً مکان‌هایی هستند که افراد در آنجا مسلح نیستند. (بله، سلاح‌های جنگی و شخصی در پایگاه‌های نظامی آمریکا در داخل کشور به جز برای نیروهای پلیس در حال انجام وظیفه در انبار تسلیحات و مهمات نگهداری می‌شوند.) اینجاست که به سهولت کشتار در پایگاه نظامی «فورت هود» که چند سال پیش رخ داد و حادثه تأسف‌بار و غم‌انگیز تیراندازی در مدارس مثل همین مورد اخیر که در مدرسه‌ای در ایالت کانکتیکات رخ داد، پی می‌بریم. گرچه ما در آمریکا معتقد هستیم که آخرین خط دفاعی در مقابل یک دولت استبدادی این است که توده مردم مسلح باشند؛ حتی اگر ما این اصل اساسی آزادی را هم ارج ننهیم، کاملاً مشخص است که دولت ما آنقدر بزرگ و قوی نیست که بتواند چنین منعی را در آمریکا با این جمعیت پراکنده اجرا کند. حتی در شهرهایی مثل واشنگتن، نیویورک و شیکاگو که پلیس، کنترل یک جمعیت متمرکز در منطقه شهری را برعهده دارد، نمی‌تواند سلاح‌هایی را که در دسترس روزانه مجرمین است، کنترل کند. من به‌شدت معتقدم که این انسان‌ها هستند که دیگران را می کشند نه سلاح‌ها و یا ابزاری که استفاده می‌کنند. من همچنین معتقدم که منع چیزی مستلزم تشکیل سازمانی برای اجرای آن ممنوعیت است. اجرای چنین ممنوعیتی در آمریکا نیازمند دولتی بزرگتر، قوی‌تر و تهاجمی‌تر است؛ دولتی که مقید به قانون اساسی ما نباشد.

آمریکا خود را در خط مقدم جبهه مبارزه علیه تروریسم می‌داند و سایر کشورها را با ادعای حمایت از گروه‌های تروریستی سرزنش می‌کند. در عین حال، نام سازمان تروریستی منافقین را از فهرست سازمان‌های تروریستی خود حذف می‌کند. علاوه‌براین، اسناد و شواهدی موجود است که نشان می‌دهد آمریکا از حملات تروریستی این گروهک حمایت می‌کرده است. به نظر شما این اقدامات حاکی از برخورد دوگانه و ریاکارانه دولت آمریکا در مواجه با پدیده تروریسم نیست؟
من خود شخصاً از حمایت‌های عناصر نومحافظه‌کار در میان سیاستمداران آمریکایی در طی چند سال اخیر از این سازمان متنفر هستم. این کارها فراتر از اقدام ریاکارانه است و تاریخچه و تغییر موضع در قبال مجاهدین خلق صرفاً یکی دیگر از ابزارهای جنگ و تحریک در مقابل یک کشور دیگر است. این ابزار هم مثل هواپیماهای بدون سرنشین مکانیسمی است که امکان انکار و ابهام و عدم پاسخگویی را به آمریکا می‌دهد و نهایتاً به اعتبار و منافع آمریکا آسیب می‌رساند.
نظر شما درباره اقدام اخیر کانادا در حذف سازمان منافقین از فهرست گروه‌های تروریستی این کشور چیست؟

من مطمئنم که سیاستمداران کانادایی هم به اندازه سیاستمدارانی که ما در آمریکا داریم پولکی و رشوه‌بگیر هستند. کانادا و مکزیک تمایل شدیدی دارند که همگام با واشنگتن گام بردارند. من خیلی خوشحال می‌شوم وقتی می‌بینم مقامات مکزیک و کانادا با فاصله گرفتن از تصمیمات و اقدامات آمریکا حاکمیت ملی خود را اعلام می‌کنند؛ گرچه چنین حالتی خیلی نادر است.
و در آخر، مریم رجوی در ۵دسامبر۲۰۱۲ با حضور در مجلس ملی فرانسه از این کشور و کشورهای غربی خواست که گروهک منافقین را مثل ائتلاف ملی سوریه به رسمیت بشناسند. نظر شما راجع به این موضوع چیست؟ آیا به نظر شما این گروه می‌تواند ارمغان‌آور دموکراسی در ایران باشد؟

یادم می‌آید زمانی‌که در پنتاگون بودم درباره مریم رجوی و سازمان مجاهدین خلق مطالعه می‌کردم. نظر من راجع به این گروه این بوده و هست که این گروه وابسته به پول‌های خارجی و در خدمت منافعی است که ممکن است هیچ ارتباطی با تبلیغاتش نداشته باشد. من پنتاگون را در سال ۲۰۰۳ یعنی حدود یک دهه پیش ترک کردم. مریم [رجوی] از سال ۱۹۹۳ رهبری مجاهدین خلق را به عهده دارد و به نظر می‌رسد که او این سِمَت را از شوهرش به ارث برده است که این امر چندان دموکراتیک به نظر نمی‌رسد. من گمان می‌کنم که رجوی خیلی کم راجع به دموکراسی می‌داند و خیلی به آن اهمیت نمی‌دهد؛ اما حمایت‌های خارجی از این سازمان نشان‌دهنده این است که برنامه‌های خاصی از قبیل دخالت در امور ایران و براندازی رهبری سیاسی و احتمالاً کل نظام در ایران را دنبال می‌کند. گذشته از آن، ایران در حال حاضر دموکراسی دارد. احمدی‌نژاد مانند اوباما، رئیس جمهوری انتخاب شده است.
اما درباره سوریه، حامیان جنگ در واشنگتن و متحدان اروپایی بدون اینکه از نظارت، ایده و آگاهی عمومی بهره‌مند باشند در سیاست ملی سوریه دخالت می‌کنند. هر گروه و جنبشی که آرزوی به رسمیت شناخته‌شدن از سوی چنین دولت‌های فاسدی را دارد حتماً ضعف خاصی و مفهوم ناقصی از تغییر دموکراتیک دارد.