متحد منطقه ای جنگ طلبان

نویسنده: بنیاد هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)
انستیتوی تحقیقات دفاعی ملی (RAND) که یک مرکز تحقیقات و برنامه ریزی است و از جانب دولت فدرال آمریکا تأمین مالی می شود و مورد حمایت دفتر وزیر دفاع، ستاد مشترک، نیروی دریایی، آژانس های دفاعی و جامعه اطلاعات دفاعی می باشد، در سال ۲۰۱۰ گزارشی درباره وضعیت گروه تروریستی منافقین پس از اشغال عراق و چگونگی تعامل دولت آمریکا با آن را منتشر ساخت. گزارش، حاصل تحقیقات چهار تن از اعضای موسسه به نام های جرمیا گولکا، لیدیا هانسل، الیزابت ویلک، جودیت کارسون در خلال اکتبر ۲۰۰۷ تا دسامبر ۲۰۰۸ و نتیجه ده ها مصاحبه با مقامات ارشد نظامی و وزارت خارجه آمریکا، مقامات سازمان ملل و صلیب سرخ، مقامات عراقی و اعضای منافقین است.
این گزارش که با نام «مجاهدین خلق در عراق، یک معمای سیاسی» انتشار یافت گرچه در لایه آشکار به انتقاد از رفتار نظامیان آمریکائی و پنتاگون در ارتباط با این گروه تروریستی می پردازد اما در مقابل آنچه در پشت پرده گذشته است به ابراز تعجب بسنده می کند و سئوالات در این مورد را بی پاسخ می گذارد.
بر مبنای این دیدگاه، محققان این موسسه «چالش های اصلی و درسهای آموخته شده» در این موضوع را در پنج محور مورد بررسی قرار می دهند و به ارائه رهنمود به دولتمردان آمریکا می پردازند، اما از خلال همین جمع بندی نیز به وضوح نیات هیئت حاکمه آمریکا و به خصوص وزیر دفاع وقت این کشور را برای به کار گرفتن این گروه و بهره برداری از آن در جهت اهداف جنگ طلبان در منطقه را می توان دید، واقعیتی که گزارش، آن را نادیده می گیرد و تا حد اشتباه افسران مسئول برخورد با این گروه و یا عدم آگاهی و اطلاع ایشان از فرهنگ و عقاید منافقین آن را تنزل داده و این گونه نتیجه گرفته است:
«سازمان مجاهدین خلق یک موضوع کوچک در کل مسئله عراق بود، ولی از بسیاری جهات، یک مدل کوچک شده از چالش های بزرگی بود که در عملیات اسیرگیری بطور کلی به وجود می آیند. بنابراین، هم اشتباهات و هم موفقیت های کوچک در این مسیر درسهای با ارزشی بدست می دهند که بر مبنای آن ایالات متحده میتواند با «جمعیت های خاص» در عملیات آینده برخورد نماید.
این تحقیق پنج عرصه از مشکلات اصلی را معین نمود که نیاز به توجه دارند:

۱ـ طراحان عملیات آزادی عراق اهداف نظامی و خواسته های خود را در رابطه با سازمان مجاهدین خلق با دقت لازم معین ننمودند. اگرچه سازمان مجاهدین خلق در لیست سازمانهای تروریست خارجی وزارت خارجه آمریکا بود و یک هدف دشمن به حساب می آمد، اما نیروهای ائتلاف هیچ خواسته نظامی در خصوص گروه نداشتند به جز اینکه خواهان تسلیم آنان شوند، خواسته ای که هرگز بدست نیامد. بدون داشتن یک هدف روشن، فعالیت های نیروهای ائتلاف در اردوگاه اشرف بدون برنامه شروع شد و عمدتاً به همان شکل ادامه یافت.
۲ـ نیروهای ائتلاف آماده برخورد با یک جمعیت خاص مانند سازمان مجاهدین خلق نبودند. افسرانی که در JIATF که مسئول اداره سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف بود خدمت می کردند فرصت کمی داشته و یا هیچ فرصتی نداشتند تا برای کارهای مربوطه آماده شوند و هیچ فرصتی بین تغییرات فرماندهی برای انتقال تجاربی که به سختی بدست آمده بودند به وجود نیامد. هیچ اطلاعات یا آموزشی در خصوص فرهنگ ایرانیان (فارس) و عراقی ها (عرب) بطور کلی و بطور خاص در مورد سازمان مجاهدین خلق در اختیار نبود، و در اوایل عملیات آزادی عراق، هیچ مترجمی خصوصاً از جانب JIATF به خدمت گرفته نشد. مهمتر از همه اینکه اعضای نظامی JIATF زود دریافتند که آنها با یک فرقه برخورد کرده اند. علیرغم چالش های خاصی که رفتار یک فرقه بوجود می آورد، کسانی که مسئول عملیات اسیرگیری بودند هیچگونه آموزشی در خصوص نحوه برخورد با یک فرقه دریافت نکرده بودند. لذا توان رهبری سازمان مجاهدین خلق در نشان دادن همکاری ظاهری و مانیپوله کردن نظرات افسران ائتلاف در خصوص مقاصد گروه موجب گشت تا بطور جدی پروسه اسیرگیری در کل و کوشش های بازگرداندن نفرات بطور خاص تحت تأثیر قرار گیرند.
۳ـ نیروهای ائتلاف یک نقش مسلط در اردوگاه اشرف ایفا ننمودند. اگر چه نیروهای ائتلاف، سازمان مجاهدین خلق را خلع سلاح کردند و اعضای آن را در بزرگترین قرارگاه سازمان مجاهدین خلق متمرکز نمودند، ولی اقدامات بسیار کمی در محدود کردن آزادی جابجایی سازمان مجاهدین خلق انجام دادند. هیچ حصاری در اطراف یک قرارگاه تقریباً ۱۵ مایل مربعی بوجود نیاوردند. بعلاوه نیروهای ائتلاف تنها درب اصلی را کنترل می کردند و خودروهایی که وارد اردوگاه شده یا از آن خارج می شدند را بر اساس مبنای کار روزانه بازرسی نمی کردند. فقدان نیروی انسانی موجب شد تا نیروهای ائتلاف هرگز یک جستجوی دقیق از اردوگاه اشرف بعمل نیاورند. سازمان مجاهدین خلق اجازه یافت تا در نزدیکی محل استقرار نیروهای ائتلاف FOB یک دفتر روابط ایجاد کند (به جای اردوگاه اشرف) و حتی پوسترهای تبلیغی خود را در محل های عمومی FOB نصب نماید، و کنفرانس هایی برای پیشبرد برنامه های خود ترتیب دهد. برای تأمین امنیت و اسکورت ترددات اعضای سازمان مجاهدین خلق به بغداد برای خرید، تقریبا ۱۴ سرباز آمریکایی کشته و ۶۰ تن دیگر مجروح شدند. لذا اغلب روشن نبود که چه کسی مسئول اردوگاه اشرف است.
۴ـ نیروهای ائتلاف بطور فعال اعضای سازمان مجاهدین خلق را تشویق به ترک اردوگاه نکردند. یکی از اهداف متمرکز کردن سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف، کاهش دادن تعداد سربازانی بود که برای کنترل جمعیت بازداشت شده، لازم بود بکار گرفته شود. راه دیگر انجام این کار، کاهش دادن اندازه جمعیت آنان بود. از آنجا که به سازمان مجاهدین خلق اجازه کنترل بر اعضا در یک مقر فرقه ای داده شده بود، این کار قطعاً یک روند مشکل و اعصاب خرد کن بود. در هر صورت اقلاً رهبران می بایست از بدنه جدا می شدند. اغلب افسران JIATF اعتقاد داشتند که بدنه در صورتی که فقط از رهبری جدا می شدند خواهان بازگشت می گردیدند. هیچ کوششی برای انجام این کار صورت نگرفت، حتی اگر کنوانسیون سوم ژنو به اجرا در می آمد افسران می بایست جدا از پرسنل معمولی نگاه داشته می شدند. اگر چه JIATF مقری برای اسکان دادن افرادی که اردوگاه اشرف را ترک می کردند ترتیب داد ولی در برابر ایجاد حصارهای فیزیکی -مانند پست نگهبانی، خاکریز، سیم خاردار- که برای ممانعت از ترک اعضای سازمان مجاهدین خلق از گروه مورد استفاده قرار می گرفت مخالفتی نکردند.
۵ـ با سازمان مجاهدین خلق همچون یک سازمان تروریستی رفتار نشد. ناتوانی در برقراری کنترل بر سازمان مجاهدین خلق و قرارگاه آن، نیروهای ائتلاف و خصوصاً ایالات متحده را در برابر این انتقاد قرار داد که با این گروه همچون یک متحد به منظور رسیدن به اهداف جمع آوری اطلاعات برخورد شده است تا اینکه به عنوان یک سازمان تروریست خارجی در نظر گرفته شود. این موضوع ایالات متحده را در برابر اتهام دوگانگی در کوشش های جهانی برای مقابله با افراطی گری خشن قرار داد، و هیچ کوششی برای مقابله با این برداشت مخرب از طریق کوشش های ارتباطی گسترده در خصوص سیاستگذاران و عامه مردم صورت نگرفت».
گزارش RAND حمایت آمریکا از منافقین و دخالت این کشور در این موضوع را این گونه روایت می کند:
«در ماه آوریل سال ۲۰۰۳، بعد از یک درگیری مختصر، سازمان مجاهدین خلق درخواست آتش بس نمود. از آنجا که افسران نیروهای مخصوص که درخواست آتش بس را دریافت نمودند اطلاعاتی درباره خصوصیات گروه نداشتند، آنان توسط رهبران سازمان مجاهدین خلق (که انگلیسی سلیس صحبت می-کردند) متقاعد شدند که قبل از اشغال عراق گروه پیشنهاد داده بود تا در طرف نیروهای ائتلاف بجنگد و همچنین بسیاری از اعضای آن در ایالات متحده تحصیل کرده اند. بر اساس این ادعاها، که مشخص شد دروغ بوده است، افسران با درخواست سازمان مجاهدین خلق برای آتش بس با قبول شرط سازمان مجاهدین خلق که سلاح های خود را نگاه دارد موافقت کردند.
در ماه می سال ۲۰۰۳، آژانس های واشنگتن موافقت کردند تا نیروهای ائتلاف را برای حفاظت از پیرامون سازمان مجاهدین خلق و البته خلع سلاح گروه، هدایت نمایند. مجدداً، افسران نیروهای ائتلاف که با رهبران سازمان مجاهدین خلق مذاکره کرده بودند متقاعد شدند که از رهنمودهای داده شده پیروی نکنند. به جای اینکه اصرار بر تسلیم سازمان مجاهدین خلق داشته باشند، آنها یک توافق آتش بس را پذیرفتند که طبق آن، سازمان مجاهدین خلق خلع سلاح شده و تمامی ۳۸۰۰ عضو آن (در آن زمان) در بزرگترین محل استقرار سازمان یعنی قرارگاه اشرف که تقریبا در ۴۰ مایلی شمال بغداد واقع است به عنوان ساکنان محل (به جای اسرا) متمرکز شدند.
موقعیت بحث انگیز «اشخاص حفاظت شده» در خصوص سازمان مجاهدین خلق
انواع حفاظت هایی که برای اسرا در نظر گرفته شده اند بر اساس وضعیت قانونی آنان تحت قانون حقوق بشر بین المللی (قانون جنگ) مشخص می گردد. به هرحال، نیروهای ائتلاف تا بیش از یکسال هیچ اقدامی جهت مشخص کردن وضعیت قانونی سازمان مجاهدین خلق نکردند.
نیروهای ائتلاف یک نیروی ضربت بین سازمانی (JIATF) برای جمع آوری اطلاعات در خصوص اعضای سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف تشکیل داده و یک هیئت بررسی وضعیت سازمان مجاهدین خلق برای رسیدگی به وضعیت آنان بوجود آوردند. موقتاً، به تمامی اعضای سازمان مجاهدین خلق حفاظت لازم مربوط به نظامیان اسیر شده داده شد که به عنوان اسیر جنگی شناخته می شوند.
اما در ماه ژوئن ۲۰۰۴، بدون رسیدگی قضائی، وزیر دفاع آمریکا دونالد رامسفلد وضعیت قانونی سازمان مجاهدین خلق را معین کرد. به جای اینکه آنان اسیر جنگی تلقی شوند، او اعضای سازمان مجاهدین خلق را به عنوان افراد غیر نظامی حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو معرفی نمود. از آنجا که اعضای سازمان مجاهدین خلق بیشتر نظامی تلقی می شوند، این مسئله اینطور نشان می داد که آنها درگیر جنگ با نیروهای ائتلاف نشده اند. علاوه بر این، او این تصمیم را بر تمامی گروه تعمیم داد و بررسی قضایی برای هر فرد را نفی کرد. تصمیم وی بر خلاف توصیه های وزارت خارجه آمریکا، کمیته بین اللملی صلیب سرخ، و دفتر کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان بود. این مسئله به شدت بحث انگیز شد چرا که به نظر می رسید ایالات متحده اینطور تصمیم گرفته بود که کنوانسیون ژنو را بر یک سازمان تروریستی اعمال کرده و علاوه بر آن به آنها موقعیت خاصی اعطا نماید.
مخالفت با جابجا کردن سازمان مجاهدین خلق

در ماه دسامبر ۲۰۰۳، شورای حکومتی عراق قطعنامه ای را به تصویب رساند که خواهان اخراج سازمان مجاهدین خلق از عراق شد. متعاقباً، دولت موقت عراق و سپس دولت عراق این خواسته را تأیید کردند. بر اساس این باور که اعضای سازمان مجاهدین خلق در صورتی که به ایران بازگردانده شوند تحت پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت و بازگرداندن آنان هدیه ای به جمهوری اسلامی ایران خواهد بود، ایالات متحده اعلام نمود که خواهان جابجا کردن سازمان مجاهدین خلق به محل دیگری است!»
گزارش تأکید می کند که آمریکا تا ژانویه سال ۲۰۰۹ امنیت این گروه را رسماً برقرار کرده است!