گفتگو با همسر حجت‌الاسلام‌والمسلمین شهید سید رضا کامیاب

منبع: روزنامه شهرآرا
کامیابی در میدان راه آهن درست ۳۲سال پیش و هم‌زمان با ۲۷ماه مبارک رمضان، حجت‌الاسلام‌والمسلمین شهید سیدرضا کامیاب در حالی که از دفتر حزب جمهوری اسلامی در میدان راه‌آهن مشهد خارج می‌شد، منافقان کوردل به او حمله کردند و وی را به شهادت رساندند. شهید کامیاب در حالی به شهادت رسید که نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی بود و منافقان و دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران خوب می‌دانستند که در بحبوحه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، با ترور یاران انقلاب می‌توانند نقشه براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران را عملی کنند. حجت‌الاسلام شهید کامیاب،‌ مرد روزهای پرفرازونشیب انقلاب و از یاران تاثیرگذار رهبر انقلاب در مقابله با رژیم طاغوت بود. عشق و محبت اهل‌بیت(ع)، شناخت اندیشه‌های ائمه اطهار و مطالعات عمیق، شهید کامیاب را وقف ترویج و تبیین اندیشه‌های مکتب اسلام و تشیع کرد تا جایی که همچون جدش حضرت سیدالشهدا(ع) با خون خود، مکتب رسول خدا را استوار کرد. ساده زندگی می‌کرد اما عمیق فکر می‌کرد ایشان بسیار مهربان و اهل مطالعه بودند. زمانی که وقت داشتند، در کارهای خانه به من کمک می‌کردند. آقای کامیاب زندگی ساده‌ را دوست داشت و برای غذا همیشه توصیه می‌کرد که یک نوع غذا بپزم. همیشه به من می‌گفت: من حاضرم شما یک نوع غذا سر سفره بگذاری و بقیه وقت خود را صرف مطالعه کتاب کنی. اگر احیانا دو نوع غذا بر سر سفره بود، از غذای دوم نمی‌خوردند و می‌گفتند یکی کافی است. وقتی مهمان داشتیم و بچه‌ها نمی‌گذاشتند به کارها برسم، همیشه با روی خوش می‌آمدند و به من کمک می‌کردند و بچه‌های کوچک را نگه می‌داشتند و همیشه حامی من بودند. او اهل مطالعه و بحث و نظر و تبادل فکر بود. با همه حتی آنان که تفکرات مخالف انقلاب داشتند، مباحثه می‌کرد و با نفوذ کلامی که داشت، آن‌ها را به راه می‌آورد. در آخرین دیدارم وقتی آقای کامیاب دعای شب ۲۷ ماه مبارک رمضان را خواند، دیدم کتاب‌های دیگری را از کتابخانه برداشت و ساعتی را مطالعه کرد. وقتی از او پرسیدم چرا شما یک ساعت درباره یک آیه می‌خوانید و فکر می‌کنید، جواب داد: انسان باید همه نکته‌ها را درباره یک آیه بداند. انسان باید مطالعه کند، بخواند و مطلب را تحلیل کند تا بتواند آن را برای دیگران نیز بشکافد و روشن کند. همسرم می‌گفت:‌ تا می‌توانی وقتت را تقسیم کن. وقت خیلی باارزش است. دو ساعت برای کارهای خانه بگذار و باقی را مطالعه کن. آدم باید تفکر داشته باشد. می‌گفت زندگی ساده، مایه آرامش است و هرچه تشریفات و تجملات در زندگی انسان بیشتر باشد، بیشتر از بعد اصلی زندگی عقب می‌ماند. اهل کمک‌های بی‌ریا و پنهانی بود مصداق‌های رحمت در زندگی شهدا و همچنین زندگی شهید کامیاب زیاد است. او هر یاری و کمک‌رسانی که به مردم داشت،‌ برای رضای خدا و به دور از هرگونه ریا و خودنمایی بود. یکی از همسایه‌های ما که منزلشان پشت خانه ما قرار داشت، آب نداشتند. نزدیک ماه مبارک رمضان بود. تا آقای کامیاب از مشکل آن‌ها باخبر شدند، آستین‌ها را بالا زدند و با استفاده از شلنگ، آب را از خانه خودمان به خانه آن‌ها لوله‌کشی کردند. یک بار دیگر وقتی برادرشان در سفر بود،‌ لوله، آب منزل آن‌ها دچار مشکل شده بود و به علت ترکیدگی لوله آب قطع بود. آقای کامیاب به محض اینکه خبردار شد، از استراحت و مطالعه‌اش چشم‌پوشی کرد و وسایل خرید و با اوستا به آنجا رفت. سه ساعت گذشت. وقتی به خانه برگشت، فهمیدم خودش در کنار اوستای لوله‌کشی کار کرده است تا زودتر مشکل بی‌آبی‌ آن‌ها حل شود. علاقه عجیبی به شهید مطهری داشت همسرم علاقه عجیبی به کتاب و به‌خصوص کتاب ‌های شهید مطهری داشتند. کتابخانه ما پر بود از کتاب‌های شهید مطهری و شهید کامیاب اوقات زیادی را به مطالعه آن‌ها می‌پرداختند. گاهی آقای کامیاب مجله‌هایی را می‌آوردند و به ما هم می‌گفتند این‌ها را در کتابخانه بگذارید و بخوانید. شجاع و بی‌باک بود ایشان بسیار بی‌باک بود و در جلسات مخفی ضدرژیم شرکت می‌کرد و همیشه از سوی ماموران ساواک و منافقان تحت پیگرد بود. در زمان شاه دو بار از او بازپرسی شد. آن‌ها با تهدید، از آقای کامیاب خواستند دست از فعالیت‌های سیاسی بردارد. ما به دلیل همین تحت تعقیب قرار گرفتن آقای کامیاب، پیوسته از این خانه به آن خانه اسباب‌کشی می‌کردیم. نیروهای رژیم با لباس شخصی در جلسات مختلف دنبال آقای کامیاب بودند. ایشان پای سخنرانی مقام معظم رهبری و آیت‌ا... فرزانه می‌رفتند و گاهی اعلامیه‌ها را به خانه می‌آوردند و برای حضرت امام احترام ویژه‌‌ای قائل بودند. ایمان اگر درونی باشد، توطئه منافقان را خنثی می‌کند خانواده‌های ما باید ایمانشان به ائمه و خدا درونی باشد، چون اگر ایمان ما درونی باشد، تمام نقشه‌های دشمن و منافقان نقش بر آب و خنثی می‌شود. راه شهیدان باید ادامه داشته باشد. شهید کامیاب همیشه تاسف می‌خورد که چرا به شهادت نرسیده است. همیشه به فرزندانم می‌گویم: شهدا برای خود و خانواده‌شان توفیقی هستند. درست است که تحمل این فقدان سخت است، اما راه شهیدان راهی است که خدا به بهترین‌هایش می‌دهد. در همه مراحل زندگی‌ام حضور شهید کامیاب را در کنار خود و فرزندانم احساس می‌کنم و همین به من آرامش می‌دهد.