عزت نفس و وارستگی

منبع: بنیاد هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)
از دیگر خصوصیات بارز شهید کامیاب، عزت نفس ایشان بود؛ به طوری که هیچ گاه حاضر نبود خود را تحقیر کند، به خصوص به خاطر مسائل مادی و رفاهی. آری او عزت نفس بالایی داشت. هیچ گاه از کسی (حتی در دوران طلبگی که گاهی چند روزی بدون غذا می ماند) چیزی درخواست نمی کرد. تا قبل از شهادت با این که نیاز به پول داشت به هیچ کس نگفت و تا آخرین لحظه خود را وارسته از دنیا حفظ کرد و دست نیاز به سوی هیچ کس جز خدا دراز نکرد.
سید حسن کامیاب در این باره می گوید:
یک روز قبل از شهادتشان، (آن موقع دخترشان بسیار کوچک بود و از شیر خشک استفاده می کرد) خانمشان به ایشان گفته بودند شیر خشک بخرید، ولی ایشان نخریده بود. من به ایشان گفتم چرا برای آزاده، دخترت، شیر خشک نخریدی؟ ایشان گفتند: شاید باورتان نشود ولی چند روز است که پولی ندارم که حتی یک قوطی شیر خشک بخرم. به ایشان گفتم چرا به من نگفتی تا من شیر خشک بخرم؟ گفتند: قرار نیست که من هر کاری دارم شما یا دیگران انجام بدهید و مزاحم دیگران شوم. تا این حد ایشان رعایت مسائل را می کردند و از عزت نفس برخوردار بودند. در حالی که من آرزو داشتم ایشان یک چیزی یا کاری بخواهد که برایش انجام دهم. ایشان اگر می خواست کسانی بودند که بهترین امکانات را در اختیارش قرار دهند و کاملاً در رفاه باشند، ولی هیچ گاه به دنبال این مسائل نبود. حتی در مراسم شهادتش نیز آیت الله طبسی به این مطلب اشار کردند که شهید کامیاب اگر چیزی از من درخواست می کرد قطعاً من به او کمک می کردم. ولی او هیچ گاه چیزی از من نخواست.
سید محمد کامیاب درباره عزت نفس شهید می گوید:
ایشان واقعاً از عزت نفس بالایی برخوردار بود. هیچ وقت ایشان حاضر نبود در رابطه با چیزی خود فروشی یا کم فروشی داشته باشد. بارها شده بود که چون می دانستم ایشان مشکل مالی دارد - بخصوص در دوران طاغوت که ایشان دائم در مبارزه بود – گاهی که برای خانواده ام میوه یا چیز دیگری می خریدم، برای ایشان هم می بردم، امّا ایشان برخوردی عجیب می کردند یا نمی پذیرفتند و یا تشکر می کردند و این مسائل را هیچ گاه توهین به خودش نمی دانستند.
شهید کامیاب حتی در دوران طلبگی نیز همان وقار و عزت نفس را داشت. نقل می کنند که در دوران طلبگی به خاطر روحیه گرم و اخلاق خوبی که داشت، طلاب دیگر وی را برای ناهار دعوت می کردند. اما او با این که در سختی و فشار اقتصادی قرار داشت دعوت آنها را کمتر می پذیرفت و با عزت نفس خاصی با این مسایل برخورد می کرد. وی برخودش کاملاً مسلط بود، با این که تازه، وارد عرصه طلبگی شده بود.