شهید محمد کچویی اولین معلم زندانبانی اسلامی

منبع: اصلاح و تربیت، دوره قدیم، تیر۱۳۷۷، شماره ۴


او در روستای حاجی آباد فشافویه شهر ری در دامان خانواده ای محروم و زیر فشار رنج و فقر متولد شد. حین تامین معاش به انجام وظایف مذهبی و اجتماعی خود پرداخت و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در روستا، نهایتا در تهران و در حرفه صحافی مشغول به کار و توسط استاد خود که در مسائل سیاسی دستی داشت با الفبای سیاست آشنا شد.
نهضت امام خمینی (ره) او را با جمعیت موتلفه اسلامی آشنا نمود و اثر عمیقی در این نوجوان بر جای گذاشت. در سال ۱۳۵۱ در پی مبارزات مستمر دستگیر و در زندان قزل قلعه زیر آزار و شکنجه به مقاومت پرداخت. اندک زمانی پس از ازدواج وقتی فرزندش تنها ۳۳ روز عمر داشت به یک سال زندان محکوم شد و زمان دستگیری بدون هیچ هراسی به نماز ایستاد. پس از آزادی ضمن ارتباط با آیت الله مهدوی کنی و شهید مظلوم بهشتی و جمعیت موتلفه اسلامی و نیز همکاری با برخی اعضای سازمان مجاهدین (قبل از روشن شدن چهره نفاق آنها) به جهاد مسلحانه پرداخت که در همین رابطه دستگیر شد و چون با موتلفین همکاری داشت شدیدتر از سایرین مورد شکنجه قرار گرفت. در سال ۵۳ و ۵۴ در زندان متوجه جریان التقاطی شد و مورد بایکوت بی رحمانه منافقین با همدستی کمونیست ها و میدان دهی طاغوت قرار گرفت. پس از آزادی در سال ۵۶ به تشکل مخفی موتلفین پیوست و در سال های ۵۶ و ۵۷ یکی از مسئولین انتظامات راهپیمایی های تهران بودکه مقدمه بسیج و تجهیز انتظامات ۶۰ هزار نفره کمیته استقبال از امام(ره) بود و سپس در یکی از هسته های اولیه شکل گیری کمیته انقلاب اسلامی شرکت نمود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سراغ سخت ترین کارها و اداره امور زندانیان طاغوتی پرداخت تا مبادا تندروی سایر انقلابی ها در اینجا نیز تکرار شده و به علت عدم انسجام تشکیلات اداری مثل نگهبان، دادگاه و ... احساسات مردمی، مشکلی ایجاد نماید چون ممکن بود که کسی بیگناه دستگیر شده باشد. با عهده دار شدن سرپرستی زندان آنگونه که آیت الله رفسنجانی و سایرین از او به نیکی یاد می کنند روش صحیح زندانبانی اسلامی از او به یادگار ماند و سرمشق سایرین شد.
در اوایل جنگ تحمیلی به اتفاق عده ای از موتلفین در سر پل ذهاب به نبرد می پردازد و مسئولیتش او را از جهاد باز نمی دارد.
احسان نراقی (مشهور به تئوریسین شاه) درباره وی می گوید: مدتی که در بیمارستان زندان بودم آگاهی از نحوه کار در اوین برایم مفید بود. مسئول زندان محمد کچویی نام داشت که یک سال و نیم بعد توسط منافقین به قتل رسید. تقریباً هر شب به دیدار پزشک و و زندانیان زندان می رفت. با آنکه دارای تحصیلات ابتدایی بود مع ذلک به ماهیت حرفه و خصلت مبارزه طلبانه و کتب و نویسندگان و در نتیجه به من علاقه نشان می داد. او پس از گشت شبانه در آستانه درب اتاق من می ایستاد و با هم صحبت میکردیم.کچویی بسیار با وجدان و وظیفه شناس بود و به درد دل زندانیان کاملا گوش می داد. در طول چهار ماهی که در زندان اوین بودم به درخواستهایی که درباره زندانیان کردم پاسخ مثبت داد.

سخنان برادر لاجوردی ریاست سابق سازمان زندان ها در باره شهید محمد کچویی

شهید کچویی چنان مردمنش و بزرگوار بود که پس از شهادتش زندانیان می گفتند ما پدرمان را از دست داده ایم و احساس غربت می کنیم. محمد پس از آشکار شدن چهره نفاق مجاهدین(منافقین) با وجود دستگیری در این رابطه از ایشان فاصله گرفت. درباره نحوه شهادت محمد باید بگویم در هشت تیر ماه به دلیل گرمی هوا دادگاه در محوطه زندان اوین در کنار استخر تشکیل شده بود و غالبا به مسائل گروهک ها رسیدگی می شد و قرار بود تعدادی از منافقین محاکمه شوند. محمد از هواداری کاظم افجه ای یکی از پاسداران اوین از سازمان مجاهدین خلق(منافقین) آگاه بود و معتقد بود که باید روی این افراد کار کرد و اصلاحشان نمود. چندین بار هواداری او از منافقین و عدم صلاحیت پاسداریش را به محمد متذکر شدم. روز هشت تیر طی انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و گذشتن مسئله از حد ارشاد و اصلاح به او گفتم بلندشو و خلع سلاحش کن. کاظم به یوزی مسلح بود و از صبح کمین کرده بود و منتظر بود لحظه ای که من به دادگاه می روم و اعضای دادگاه حاضرند همه را به رگبار ببندد ولی قضا و قدر چنین شد که در آن ایام من یک بار به دادگاه بروم و آن یک بار هم او موفق نشود. محمد رفت و یوزی را از کاظم گرفت در اینجا کاظم متوجه می شود که گویا لو رفته است لذا به کلت مسلح می شود. از حدود شش هفت متری پشت سرمان متوجه صدای او شدم که گفت: به نام خدا، به نام خلق، آزاد باد ایران و خواست نیت پلیدش را اجرا کند. من بلافاصله خودم را به زمین انداختم و به شکل مارپیچ فرار کردم ولی محمد خواست به او حمله کند که مورد اصابت گلوله آن ناجوانمرد قرار گرفت و شهید جوانمردیش شد. امیدواریم این شهید بزرگوار الگوی زندانبانان و الهام بخش جوانان باشد.