عملیات فروغ جاویدان؛ آخرین تلاش(۴)

نویسنده: آصف
دلایل شکست عملیات فروغ جاویدان
۱ - عدم حمایت توده های مردمی از مجاهدین خلق
۲ - ضعف ها و خطاهای عملیات فروغ جاویدان از لحاظ نظامی
۳- ایستادگی سرسختانه نیروهای حکومتی و مردمی جمهوری اسلامی ایران در مقابل عملیات فروغ جاویدان
دلایل شکست عملیات فروغ جاویدان و دستاوردها
۱-عدم حمایت توده های مردمی از مجاهدین خلق
در حالی که سازمان مجاهدین خلق برای پیشبرد مقصود خویش و دستیابی به پیروزی در عملیات فروغ جاویدان به حمایت نود درصدی مردم ایران از مجاهدین خلق به شکل قیام علیه آیت الله خمینی دلبسته بود و در گزارش ارتش آزادیبخش پیرامون عملیات نیز مکرر سخن از حمایت های بی سابقه مردمی از آنان در تمامی گونه ها حتی در شکل نظامی شده است و شامل حمایت های گسترده اهالی مناطق عملیاتی، و پشت جبهه مانند تهران و کرج و کرمانشاه و اصفهان و یزد و ایرانیان مقیم دیگر کشورها و نیز پیوستن سربازهای حکومتی به مجاهدین خلق شده است (۱)، اما بسیاری و از جمله گزارش منابع بی طرف و اپوزیسیون و حافظه تاریخی اکثریت ایرانی ها و مهم تر از همه نتایج نهایی عملیات و اوضاع داخلی ایران در هنگام و پس از آن کاملاً خلاف ادعاهایی را ثابت می نماید که در گزارش ارتش آزادیبخش آمده است .
در یک قضاوت و تحلیل واقعی بایستی اعتراف نمود که برخلاف ادعاهای بدون پشتوانه سازمان مجاهدین خلق، همانا عدم حمایت و بلکه رویگردانی توده ها و گروه های مختلف مردم به یکی از مهم ترین و بلکه عامل اصلی شکست ارتش آزادیبخش در عملیات فروغ جاویدان تبدیل گردید .نیروهای مجاهدین خلق از همان ابتدای ورود به حوالی دو شهر کرند و اسلام آباد غرب، با عدم استقبال و کمک مردمی و حتی فرار آنان، آن هم نه به سمت مناطقی که آنان تصرف نموده بودند، بلکه به سمت محل استقرار نیروهای ایرانی یعنی کرمانشاه و کوهستان های اطراف رو به رو گردیدند و به چشم خویش دیدند که مردم حاضر بودند از شهر و خانه و محل سکونت و اثاثیه و زندگانی خویش چشم پوشی کرده اما سرنوشت خویش را به آنان گره نزده و از آنان حمایت ننمایند و به طور مثال "هادی شمس حائری" از اعضای باسابقه سازمان مجاهدین خلق در این رابطه چنین می گوید :
”مردم اسلام آباد که دومین شهر بزرگ استان کرمانشاه است و دارای صد هزار نفر جمعیت می باشد، هنگام باخبر شدن از حمله مجاهدین همگی شهر را ترک کرده و به کوه های اطراف پناهنده شدند و آن تعداد هم که در جاده ها به مجاهدین برخورد می کردند از روی ترس و این که فعلاً در منطقه حاکم اند برای مجاهدین دست تکان می دادند. عدم حمایت عشایر منطقه و مردم عادی آن سامان و پشت کردن به مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان و نبود حمایت مردمی از مجاهدین یکی از جرقه های آگاهی بخش بود که مرا به فکر فرو برد"(۲)
رویگردانی و حتی نفرت مردم از اعضای سازمان مجاهدین خلق چنان گسترده بود و شهرت و انعکاس یافت که دیگر مخالفان جمهوری اسلامی در مانورهای تبلیغاتی خویش ضمن اقرار به آن برای این که امتیازی نیز به جمهوری اسلامی نداده باشند اعلام کردند که در جریان عملیات فروغ نیروهای سپاه پاسداران روحیه خود را باخته و اسلحه به زمین نهادند ولی ارتش ایران با همکاری مردم نیروهای مجاهدین خلق را تارومار کرد(۳)در حالی که با این گزارش ناخواسته برای جمهوری اسلامی پایگاهی قوی در بین مردم و ارتش ارائه نموده اند و سازمان مجاهدین خلق را نیز بسیار ضعیف و منفور جلوه داده اند.البته گزارشی که آورده شد از لحاظ اعتراف به نبود پایگاه مردمی برای سازمان مجاهدین خلق مشکلی ندارد و چنان که دیگران نیز گزارش داده اند بخش های خودجوشی از مردم نیز در مقابل ارتش آزادیبخش ایستادگی نمودند که نمونه واضح دیگر آن نیز حضور همین نیروها در قالب بسیج برای مقابله با تهاجم رژیم عراق به میهن جلوه گر شد و حتی نمونه های دیگری از آن نیز در دوران انقلاب به شکل کمیته و شورا و سپاه و نیروهای مردمی برای سرکوب آشوب های بازماندگان رژیم دیکتاتوری پهلوی وجود داشت اما این که مردم بدون اسلحه و آموزش بتوانند نیروهای از سر انگشت تا بن دندان مسلح ارتش آزادیبخش را به زانو درآورند نه امکان داشت و نه صورت گرفت و این سخنان بیشتر خوراک میتینگ های سیاسی و تبلیغاتی و نوشته های ژورنالیستی است تا یک پژوهش تاریخی بیطرفانه،ضمن آن که بسیاری از نیروهای مجاهد خلقی نیز کسانی بودند که ولو به خطا و اشتباه اما از سر اعتقاد عمل می نمودند و حتی در مواقع بحرانی با خوردن سیانور یا انفجار نارنجک در دستان خود از اسارت رهایی یافته و گاه با این عمل به مخالفان خویش ضربه وارد می کردند .از سوی دیگر ارتش نیز در دو بخش نیروی هوایی و هوانیروز نقش بسیار اساسی و محوری در سرکوبی مجاهدین خلق ایفا نمود اما بخش های زمینی و اطلاعاتی عملیات مرصاد توسط سپاه پاسداران انجام شد و خود سازمان مجاهدین خلق نیز به نقش محوری سپاه اقرار کرده است .
در هرحال نکته مهم همان مخالفت توده های مردمی است که در جاهای دیگر نیز به آن اشاره گردیده و حتی گفته شده است که خود مردم منطقه با بیل و کلنگ و... به مقابله با مجاهدین اقدام نمودند(۴). اما در هر حال حتی اگر سرکوبی مجاهدین توسط مردم قابل خدشه هم باشد، لیکن عدم حمایت از آنان در مناطق مورد عملیات و یا این که حتی یک تظاهرات یا تجمع یا اعتصاب و اعتراض به نفع آنان در داخل کشور و یا در میان ایرانیان مقیم خارج از کشور برگزار نگردید ، همه و همه حکایت از عدم حمایت مردم از آنان دارد علاوه بر این که به شهادت تاریخ ایرانیان همیشه ثابت نموده اند که هم با اجنبی و هم دوست و تقویت و عامل او سرستیز و ناسازگاری دارند و وجود این عرق ملی یکی از مهم ترین انگیزه هایی بود که مردم را در مقابل و علیه مجاهدین قرار می داد. البته بنابر گفته افراد زیادی این مسئله یعنی عدم حمایت مردمی از مجاهدین خلق قابل پیش بینی بود و بلکه افرادی پا را فراتر نیز نهاده و ادعا دارند که اگر حکومت نیز با مجاهدین مقابله نمی نمود و یا کمی درنگ و حوصله به خرج می داد، خود مردم به سرکوبی آنان می پرداختند که از زمره دلایل آنان هراس از رفتارهای خشن و تروریستی مجاهدین خلق و وابستگی آنان به اجنبی بود،ضمن این که در ذهن مردم این سئوال موج می زد که به کدامین دلیل اکنون که زمان صلح و پایان جنگی ویرانگر و خانمانسوز است،سازمان مجاهدین خلق به عملیات دست یازیده و در مسیر صلح و دوستی ایجاد اخلال می نماید و آیا این افراد مانعی در جهت صلح و آرامش نمی باشند(۵)
۲ - ضعف ها و خطاهای عملیات فروغ جاویدان از لحاظ نظامی
علاوه بر عدم حمایت مردمی، عملیات فروغ از لحاظ طراحی نظامی یک خودکشی بود، زیرا چگونه ممکن است یک نیروی پنج هزار نفره ولو با تجهیزاتی بسیار پیشرفته و الکترونیکی که سازمان آن ها را نیز دارا نبود و صرفاً به گونه هایی از تانک ها و نفربرهای تندرو برزیلی(که به جای زنجیر به لاستیک مجهز بوده و در نتیجه فقط در شهر یا جاده ها قابل استفاده می باشد) و انواع موشک های جنگی زمین به زمین کوتاه برد و زمین به هوا و ضد تانک مجهز بود بتواند با حمله ای کرگدن وار و بدون پشتیبانی هوایی و توپخانه ای و بدون توجه به تثبیت و پاکسازی مواضع ، در عمق یکصد و پنجاه کیلومتری یک مسیر هموار و شناخته شده و مشخصات معین و موقعیت آشکار که همان جاده مواصلاتی خسروی به تهران باشد حرکت نماید اما به نقاط اطراف از بلندی ها و ارتفاعات استراتژیک منطقه گرفته تا دیگر عوارض جغرافیایی و انسانی و ... توجه نداشته باشد و افرادی را بدون سابقه نظامی و حتی آموزش های اولیه سربازی به فرماندهی تیپ و گردان بگمارد و در ضمن انتظار داشته باشد که از شکست و تلفات در برابر نیروهای جنگنده کشوری که نزدیک به یک دهه را در نبرد سپری کرده بودند و علاوه بر تسلط بر مناطق سوق الجیشی و حساس و مرتفع از پشتیبانی گسترده موشکی و هوایی برخوردار بودند، در امان مانده و سرانجام نیز بتواند با این توان اندک و عدم حمایت مردمی پایتخت کشور ۱۶۴۸۰۰۰ کیلومتر مربعی را که در عمق ۷۱۳ کیلومتری (۶) از نقطه آغاز عملیات قرار داشت را سه روزه فتح نمایند.
نگاهی هرچند اجمالی به بیوگرافی افراد شرکت کننده در عملیات فروغ جاویدان که در بین افراد برجسته آنان کسانی مانند "ابوذر ورداسبی"، "جبیبی"، "مهین رضایی"، "عذرا علوی طالقانی"، "مهو ش سپهری" و... که اصلاً نیروی عملیاتی و نظامی نبودند وجود داشتند و همچنین تکیه بر تعدادی از اسرای ایرانی که به اکراه در معرکه وارد شده بودند و به دلیل عدم باور به خط فکری و عملی سازمان مجاهدین خلق برای ارتش آزادیبخش مرد جنگی محسوب نمی گردیدند ، چنان که فرار آنان به سمت ایران در اولین فرصت این واقعیت را ثابت نمود ،عمق اشتباه کاری های رهبری سازمان در ترتیب دادن فروغ جاویدان و محاسبات مربوط به آن را می رساند(۷)
آیا رهبری سازمان مجاهدین خلق لختی با خود اندیشیده بود که چگونه می توان در کشوری که مساحت آن یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومتر مربع یعنی در حدود دو و نیم (۵/۲) برابر افغانستان، نه و یک دهم (۱/۹) برابر کامبوج و پنج و یک دهم (۱/۵) برابر ساحل عاج می باشد (۸)، ادای خمرهای سرخ و شورشیان ساحل عاج و دیگر نقاط بحرانی آفریقایی و بعدها طالبان را درآورد، علاوه بر این که آن گروه ها از زمینه ها و پیوندهای محکم و قوی قومی، قبیله ای و نژادی و فرهنگی برخوردار بوده و به بیان رساتر از ارکان اجتماعی و حاکمیتی آن سرزمین و ملت به شمار می رفتند و باز هم علیرغم تمامی این ویژگی ها توافق چندانی نیافتند زیرا که تاریخ جهان گویای ناکارآمدی حرکت های صرفاً نظامی و غیرمبتنی بر جایگاه ها و زیر ساخت های اجتماعی و فرهنگی می باشد و به چه دلیل سازمان مجاهدین خلق که خود در زمانی سخت ادعای توجه به این فاکتورها را در بحث های سیاسی و ایدئولوژیک داشته است، چگونه در آستانه عملیات فروغ از آن ها غفلت نمود و سرزمین ایران را در حد یک استان کوچک و بدون پشتوانه پایین آورد؟حتی اگر به عنصرمعجزه برای مسائل عادی بشری نیز اعتقاد باشد، چگونه می توان تحلیل فوق تخیل گرایانه اعضای رده بالای سازمان همچون مسعود و مریم رجوی و دیگران مبنی بر توانایی مقابله یک لشگر ارتش آزادیبخش با سه و در نهایت شش لشگر حکومت اسلامی به دلیل فیض فرماندهی مریم را توجیه نمود (۹)، ادعایی که تاکنون پیشرفته ترین ارتش های دنیا همچون آمریکا و روسیه هم ننموده اند و برفرض هم که چنین باشد تعداد کل اعضای شرکت کننده در عملیات فروغ جاویدان برابر پنج هزار بود که شش برابر آن سی هزار نفر می گردید که به معنای شکست ارتش آزادیبخش در برابر نیروهایی با استعداد بیش از سی هزار نفر رزمنده می بود و بارها در طول جنگ مشاهده گشت که آیت الله خمینی توانای آن را داشت که با فراخوانی صدها هزار نفر نیروی جنگی اعم از بسیجی و سپاهی و ارتشی آنان را به مقابله با عراقی ها فرستاده و با شکست دادن نیروهای زبده "جیش الشعبی"و"گردان ریاست جمهوری" رژیم بعثی عراق که به انواع جنگ افزارهای شیمیایی و سلاح های مرگ آور مسلح بودند به پیروزی های درخشانی چون فتح خرمشهر، جزایر مجنون و فاو، حلبچه و ... دست یابد و لذا حرکت ارتش پنج هزار نفره مجاهدین خلق به سوی ایران مساوی بود با خودکشی و حتی تعداد نیروهای شهربانی و ژاندارمری ایران نیز از این ارتش آزادیبخش بیشتر بودند .
ضعف آموزشی نیروهای سازمان چنان بود که آنان حتی توان بکارگیری تسلیحات مدرن خویش را نیز نداشتند و لذا علیرغم دارا بودن موشک های زمین به هوای سام ۷ که از پیشرفته ترین سلاح های مقابله با هواپیماهای جنگنده محسوب می گردد و یا ده ها دستگاه توپ های چهارلول و دولول ضد هوایی،حتی یک فروند هلی کوپتر ایرانی که گاه با آتش تیربار یا تیراندازی دقیق با تفنگ های معمولی چون کلاشینکف نیز سقوط می نماید سرنگون نگردید و بلکه با شروع درگیری نیروهای مجاهد خلقی اداوات سنگین خویش را رها کرده و تنها با یک تفنگ به کنار شیارها خزیدند و لذا تمامی ادوات زرهی سازمان تنها توانست همچون یک شاخص موقعیت مجاهدین خلق را به ایرانی ها نمایانده و به دلیل جای دادن سوخت و مهمات در خود چونان بمبی آتشین علیه نیروهای مجاهدین خلق عمل نماید که نمونه آن مجروح گشتن برخی از مجاهدین خلق در اثر انفجار ادوات و تجهیزات خودی بود(۱۰)
احتمالاً به دلیل همین نقص ها و کاستی ها بود که ارتش عراق پس از یک سری حمله هلی کوپتری که در تنگه "چهارزبر" به نفع مجاهدین انجام داد، با مشاهده ناتوانی آنان در ادامه حرکت و بکارگیری ادوات زرهی و موشکی و نیز عدم حمایت ایرانیان از آن گروه، ترجیح داد از ادامه عملیات به نفع آنان پرهیز نماید چرا که این کار نه تنها جز هدر دادن امکانات نظامی حاصلی ندارد بلکه فرصت های سیاسی و دیپلماتیک را خواهد سوزاند و علاوه بر لطمه زدن به روند برقراری آتش بس، متجاوز بودن آن کشور و دخالت در امور داخلی ایران را بیشتر نمایان می نماید.
نکته دیگری که از ضعف های برنامه ریزی مجاهدین به شمار می رفت عبارت بود از برنامه ریزی زمانی عملیات و تعیین چنان سرعتی فوق العاده برای تصرف تهران که در فاصله ۷۱۳ کیلومتری مرز خسروی قرار داشته و از لحاظ جغرافیایی و مسیر دستیابی تقریباً در مرکز و میانه ایران و در محاصره استان های متعددی می باشد (۱۱) و با عنایت به تجربه های تاریخی ثابت است که در اختیار داشتن آن جا به شکل جدای از دیگر مناطق نه تنها به معنای پیروزی نیست بلکه از ثبات و دوام نیز دور می باشد و نمونه آشکار و واضح این حقیقت جریان "نهضت مشروطه ایران" است که در جریان آن محمدعلی شاه قاجار علیرغم برخورداری از تسلط بر تهران نتوانست به تثبیت سلطنت و قدرت خویش در ایران دست یابد و در نقطه مقابل آزادیخواهان به دلیل برخورداری از پایگاه در نواحی مجاور و مشرف به تهران توانستند با محاصره پایتخت آن را فتح بنمایند که این تاکتیک تهران توسط سه قوای مختلف آزادیخواه از آذربایجان(به رهبری ستارخان و باقرخان)، شمال ایران و مرکز ایران (اصفهان و بختیاری) و حمایت توده های مردم و رهبری روحانیون و همگامی روشنفکران ایرانی و حمایت بازارسنتی (یا همان بورژواها و خرده بورژواهای مورد طعن سازمان مجاهدین خلق) انجام گردید و در این جا مجدداً جای تکرار این سؤال است که اولاً سازمان مجاهدین خلق بدون در دست داشتن استان های کلیدی و مشرف به تهران و عریان از حمایت اقشار مختلف ایرانی چگونه می خواست با چنین سرعتی معجزه آسا به تهران برسد و دیگر حتی اگر به تهران می رسید چگونه ممکن بود بدون توجه به دیگر مناطق پیروزی خویش را تثبیت نماید ضمن این که رویای مجاهدین خلق در دو صورت تحقق می یافت یا در سایه زیر و رو گشتن جامعه به دلیل تحولی انقلاب گونه و یا پیدایش هرج و مرج و ناامنی وحشتناک در کشور که به نابسامانی وحشتناک در ارکان ملی و اجتماعی ایران زمین و از هم پاشیدگی وحدت و انسجام در پیکره میهن منجر می گردبد که بدون تردید این بخش به وقوع می پیوست نه بخش اول که انقلابی ریشه ای بود زیرا به قول چرچیل محال است بتوان حکومت هایی راکه ریشه در انقلاب دارند بوسیله انقلاب برانداخت و به بیان بهتر انقلاب آنتی تز انقلاب نیست .
مهم ترین ویژگی عملیات فروغ جاویدان و بلکه سازمان مجاهدین خلق از سال ۱۳۶۰ هجری خورشیدی ارتباط شدید در شکل وامداری و وابستگی و حتی مزدوری نسبت به رژیم بعثی عراق یا همان دشمن ملی و میهنی و مذهبی ایرانیان بود و به همین جهت شعور ملی حکم می نمود در زمانی که عراق میزبان و حامی نظامی و مالی و سازنده و پردازنده ارتش آزادیبخش است بایستی حتی از کمترین پیروزی مجاهدین خلق نیز وحشتزده گشت زیرا که در اصل این پیروزی از آن صدام بعثی بود و به معنای نابودی کامل استقلال و هویت ایران زمین .
در یک جمع بندی می توان گفت عملیات فروغ چنان نسنجیده و اشتباه بود و آش آن شور،که آشپز آن یعنی مسعود رجوی نیز بعدها از آن «به سیم آخر زدن مجاهدین» تعبیر نمود(۱۲)و معلوم است عملیاتی که از به سیم آخر زدن ناشی شود(مانند "بی کله گی"در ۳۰ خرداد۱۳۶۰(۱۳)،چه از کار درمی آید، مخصوصاً که تسویه حساب های شخصی و درون سازمانی همچون جریان قتل علی زرکش که زمانی مرد شماره دو سازمان به شمار می رفت موجب ضعف بیشتر نیروها و گسستن عملیات از درون می گردید.
در پایان این بخش آرایش جنگی آمریکا که در جنگ اول خلیج فارس برای مقابله با عراق برپا نمود ارائه می گردد تا با نگاهی مقایسه های بهتر بتوان پیرامون وضعیت و توانایی های ایران و عراق و میزان احتمال موفقیت مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان پی برد :
در طول جنگ اول خلیج فارس ایالات متحده آمریکا ۷۵ درصد از هواپیماهای تاکتیکی، ۴۲ درصد از تانک های جنگی، ۳۷ درصد از کل نیروهای نظامی و ۴۶ درصد از نیروهای دریایی خویش را به مقابله با عراق فرستاد(۱۴) و علاوه بر این، دیگر متحدان اروپایی و غیراروپایی آمریکا نیز در آن عملیات به کمک آمریکا آمده و عراق نیز از هر نظر حتی جغرافیایی و اقتصادی نیز مورد محاصره کامل قرار گرفت ضمن آن که از تجهیزات بسیار پیشرفته و مجهز به آخرین دستاوردهای جنگ های الکترونیک و موارد جدیدی همچون بمب های اورانیومی برای اولین بار استفاده گردید .حال با توجه به این که نیروی عراق، مساوی ایران بود نه بیشتر زیرا همین عراق در طول جنگ هشت ساله علیرغم کمک های فراوان مادی و سیاسی و نظامی جهان غرب و بلوک شرق و ارتجاع عرب و بکارگیری وحشتناک ترین سلاح های ممنوع مانند بمب ها شیمیایی و خوشه ای و … بر ایران پیروز شود و اگر کمک های جهانی علیه ایران و به نفع عراق ادمه نمی یافت، عراق حتی توان ایستادگی را نیز از دست داده بود و تمامی این رویدادها در شرایطی جریان داشت که ایران با سخت ترین فشارهای سیاسی و اقتصادی و نظامی روبرو بود و با توجه به این محاسبه ها کاملاً واضح است که شانس پیروزی مجاهدین خلق در عملیات فروغ بدون در نظر گرفتن عنصر حمایت مردمی از صفر هم کمتر می بود .
۳- ایستادگی سرسختانه نیروهای حکومتی و مردمی جمهوری اسلامی ایران در مقابل عملیات فروغ جاویدان و دلیل آن
یکی از ویژگی های اصلی عملیات فروغ جاویدان که مورد اتفاق دو طرف دعوا یعنی جمهوری اسلامی ایران و سازمان مجاهدین خلق می باشد این است که حکومت ایران در جریان مقابله با این عملیات بسیاری از پتانسیل ها و توانایی های خویش را به عرصه عمل درآورد و به اصطلاح با تمامی قوا به استقبال آنان شتافت.
البته در این میان ارتش آزادیبخش سعی نمود تا با تبلیغات بسیار زیاد و فوق العاده بزرگنمایی شده از بسیج تمامی امکانات داخل ایران برای سرکوب عملیات خبر دهد تا این گونه بتواند شکست خویش را توجیه کند و حکومت ایران نیز با هدف ارائه عزمی ملی و مذهبی در داخل کشور علیه مجاهدین خلق و بزرگنمایی پیروزی خویش پس از ناکامی مربوط به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت و توجه دادن افکار جامعه به سمت کامروائی حاصل شده در تنگه مرصاد تبلیغاتی مشابه مجاهدین خلق انجام داده و به بیان برخوردهای کم سابقه جنگی علیه این گروه اقدام نمود .
البته در این نکته شکی نیست که هم حکومت ایران و هم سازمان مجاهدین خلق با تمامی توان به نبرد با یکدیگر شتافتند اما بی سابقه و منحصر به فرد دانستن حملات ایرانی ها در این عملیات چندان با واقعیت های آن دوران که حکومت ایران عملیات های گسترده و مهیبی چونان نبرد فاو، خرمشهر، شلمچه، جزایر مجنون، حلبچه و ... را ترتیب داده بود و برخی در دنیا پس از جنگ دوم جهانی نظیر نداشت، چندان سازگار نیست .
از زمره اقدام های گسترده حکومت برای سرکوب مجاهدین خلق که با قصد نشان دادن عدم حمایت و بلکه تنفر مردم از آنان صورت می گفت عبارت بود از بسیج سراسری و ارسال کاروان های مختلف بسیجی از اقشار گوناگون جامعه به منطقه عملیاتی اعزام شدند که در یک کلام از تمامی طبقات و اقشار اعم از کارگر و نویسنده و کارمند و کشاورز و ... و حتی ائمه جمعه شهرها و مسئولان مهم کشوری و لشکری چون هاشمی رفسنجانی، آیت الله صانعی، محسن رضایی(فرمانده کل سپاه پاسداران) نیز حضور داشتند و در این راستا از تعویق امتحان های دانشگاه ها و مدارس و تعطیلی حوزه ها و خانه کارگر و ترمینال های مسافربری و مسابقات فوتبال و ... که حتی شامل تعطیلی کارخانه های مهمات سازی سپاه نیز گردید تا اعزام ائمه جمعه و مقامات درجه اول رژیم و اعضای انجمن های اسلامی و شوراها و کمیته ها و محافظان مقامات و حامیان آن در اسفراین و بیرجند و سبزوار و تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی و چاه بهار به مقابله با مجاهدین خلق شتافتند و (۱۵)
همچنین بنابر گزارش دبیرخانه شورای ملی مقاومت از تلاش های حکومت اسلامی برای سرکوبی عملیات فروغ، هوانیروز جمهوری اسلامی ایران کاری را که در طول دو سال فعالیت جنگی در طول ۱۲۰۰ کیلومتر مرز با عراق انجام داده بود در ظرف چند روز علیه مجاهدین خلق به کار بست و در جبهه زمینی هم دویست هزار ایرانی شامل چهل و نه سپاه و لشکر و تیپ و گردان و دسته با ترکیب بیست و هفت لشکر و سپاه، بیست تیپ وگردان، دو گروه بزرگ توپخانه ای، چهار پایگاه بزرگ هوایی، سه گروه ازهوانیروز، نه(۹) قرارگاه جنگی به همراه ستاداجرایی قرارگاه خاتم الانبیا (ص) حضور داشتند و باز هم تقاضای اعزام نیرو به جبهه ها ادامه داشت (۱۶)
راجع به این ادعاها بایستی گفت که بدون تردید بسیاری از این مسائل حتی در بدترین شرایط جنگ با عراق نیز رخ نداد و اصلاً نمی توانست هم رخ دهد که نمونه آن تعطیلی کارخانه های مهمات سازی یعنی سوخت اصلی جنگ می باشد و جز دروغ های تبلیغاتی چیز دیگری نمی باشد و حتی اعزام این میزان نیرو در ظرف چند روز هم اگر صحیح باشد، خود هنری است بزرگ است و دال بر توانایی بسیج نیرو توسط حکومت و یا مقبولیت آن چنانچه همکاری شدید ارتش که از سوی مجاهدین خلق لقب جنایتکار را دریافت کرد (۱۷) نیز اطاعت ارتش پایه گذاری شده توسط رژیم گذشته را به جمهوری اسلامی (یعنی چیزی که برای خود شاه نیز حاصل نگردید) را می رساند و همچنین شروع حمله ایرانی ها به شکل هوای نیز دلالت بر بر توان و تدبر می نماید و نه ضعف و هراس زیرا که به هرحال میدان نبرد است و قدرت و حسابگری .
از زمره اهداف ایرانی ها در مقابله با عملیات فروغ که به دستاوردی مهم نیز تبدیل گشت عبارت بود از نابود نمودن طعم تلخ قطعنامه و عدم پیروزی قطعی در جنگ در افکار داخلی و مخصوصاً حامیان حکومت که تا حدود زیادی نیز حاصل گردید و به همین جهت خود حکومت نیز سعی نمود تا با بزرگ نمودن حرکت مجاهدین خلق و سرکوبی آنان به پیروزی تبلیغاتی و روانی بزرگی دست یابد که در این رابطه مسعود رجوی ناخواسته بزرگترین خدمت را به جمهوری اسلامی نمود و حتی خود سازمان مجاهدین خلق نیز به برگزاری مراسم ها و مانورهای متعدد برای بزرگداشت پیروزی "نبرد مرصاد" از سوی حکومت ایران و نیروهای نظامی آن اعتراف نموده (۱۸) اما آن ها را شاهدی بر سنگین بودن عملیات مجاهدین خلق و شکست و وحشت حکومت از آن دانسته در حالی که بایستی این سئوال را مطرح نمود که اولاً شکست خوردن که جشن یا مانور ندارد و اگر بنابر این است که رژیم شکست های خود را جشن بگیرد چرا دیگر شکست های خویش را که بعضی چون سقوط خرمشهر پس از هفته ها مقاومت در آغاز جنگ غرورآفرین نیز هست را جشن نمی گیرد و به جای آن از روز فتح ( آزادسازی ) آن تجلیل می نماید و دیگر این که اگر هم عملیات فروغ به آن قدرتی که مجاهدین خلق می گویند بوده باشد باز هم افتخار برای درهم شکننده آن است نه سرکوب شده چرا که سرکوبی توانی بزرگ، توانایی بزرگتری را می طلبد و بیانگر توانایی بالای نیروهای ایرانی و ناتوانی مجاهدین خلق در بهره گیری از توان عملیاتی خویش حتی در حد اشغال نقطه ای خاص در خاک ایران و تبدیل آن به پایگاهی عملیاتی علیه حکومت می باشد و به همین دلایل صاحب نظران اپوزیسیون نیز در اظهارنظرهای خویش عملیات فروغ جاویدان را به کام جمهوری اسلامی و موجب اعتبار آن در مقطعی بحرانی عنوان نمودند (۱۹)
فهرست منابع:

۰۱- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ...،ص۹۰ و ۲۷۳-۲۷۱ و ۳۱۳-۲۹۹ .
۰۲- مرداب، ص ۱۱۲ .
۰۳- کیهان لندن، ۲۶/۱۲/۷۳ به نقل از نگاه، سال اول، شماره سوم، دسامبر ۱۹۹۵، ص ۹۶.

۰۴- این تعبیر از اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین خلق است که در بسیاری از گزارش های خویش پیرامون عملیات فروغ ارائه داده اند .
۰۵- خانباتهرانی، مهدی: مصاحبه با رادیو ۲۴ ساعته در آمریکا به نقل از نگاه سال دوم، شماره ششم، دسامبر ۱۹۹۶، ص ۲۴۷.
۰۶- مساحت ایران از زمره اعداد مشهور و از دانسته های حافظه هر ایرانی میهن دوستی است که در تمامی دائره المعارف ها نیز آمده است .
۰۷- برای دانستن بی سابقه بودن افراد از لحاظ نظامی رجوع شود به مرداب، ص ۱۰۸.
۰۸-اطلس راههای ایران ص۱۱۱-۱۱۰(چاپ دوم،۱۳۸۱،موسسه جغرافیایی وکارتوگرافی گیتاشناسی)
۰۹- با انتخاب مریم رجوی به عنوان مسئول اول سازمان، اعلام گردید از این پس هر لشکر سازمان توان مقابله با لشکر رژیم را دارد: چه باید کرد، ص ۳۱ .
۱۰- از جمله می توان به سعید شاهسوندی اشاره کرد که در کامیون حامل مهمات حضور داشت : اسناد مکاتبات من و مسعود رجوی، ص ۱۴۷.
۱۱- اطلس راههای ایران، ص ۱۱۰.
۱۲- رجوی، مسعود : جمعبندی یکساله، به نقل از چه باید کرد، ص ۲۴ .
۱۳- این هم تعبیر از خود رجوی می باشد : رجوی، مسعود: جمعبندی یکساله، ص ۱۰۸ .
۱۴- هانتینگتون، ساموئل : تمدن ها و بازسازی نظام جهانی، ترجمه مینو احمد سرتیپ، ص ۸۴..
۱۵- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ...،ص ۱۴۲-۱۵۰ و۷۷-۷۵ و ۵۷ .
۱۶- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ...، ص ۷۴ و ۷۳ و ۶۸ .
۱۷- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ...، ص ۷۷ .
۱۸- دهمین سالگرد فروغ جاویدان، ص ۲۶۶-۲۲۸ .
۱۹- نشریه نگاه، سال دوم، شماره چهارم، ص ۲۸ .