از زبان اسوه های مقاومت-۱۶۶

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی ۷ شهریور ۱۳۶۸

امیر رستمی یکی از رزمندگانی است که پس از شروع جنگ تحمیلی و تشکیل بسیج در این نهاد مقدس خدمت خود را آغاز کرد. او می¬گفت: در مورد جبهه و جنگ مطالب بسیاری را شنیده بودم ولی هنگامی-که برای اولین بار به این مکان مقدس پا گذاردم و توانستم حماسه¬ها و دلاوریهای رزمندگان اسلام را نزدیک ببینیم، آنجا بود که بیش از گذشته مجذوب جبهه و زندگی در آنجا شدم. این بود که توفیق شرکت در چند عملیات را پیدا کردم.

امیر رستمی خاطره خود از عملیات مرصاد را این چنین بیان کرد:

پس از عملیات بیت المقدس-۷ به پادگان دوکوهه آمده و سپس به مرخصی رفتم. پس از استراحت جهت انجام کاری که چند روز طول می¬کشید به اردوگاه کورزان رفتم شب اولی بود که به اردوگاه رسیده بودم ساعت حدود ۵/۱ الی ۲ نیمه شب بود که مرا بیدار کرده و همراه با سایر بچه ها در محوطه تیپ ذوالفقار بخط کردند. پیش خودم فکر کردم که حتماً رزم شبانه و برنامه آموزش و... در کار است ولی با صحبتهای یکی از مسئولین متوجه شدم که منافقین به شهر اسلام¬آباد حمله کرده¬اند.

به سرعت تجهیز شدیم البته مهمات هم کم بود به ما گفته بودند که منافقین با بازوبند سفیدی که در دست راستشان بسته اند مشخص می¬شوند.

باری حرکت کردیم و در سه راهی اسلام¬¬آباد با آنها درگیر شدیم. درگیری تا صبح ادامه داشت و مردم دسته دسته می¬آمدند و به ما ملحق می¬شدند. فردای آن روز اعلام کردند که به دیده¬بان احتیاج داریم و من هر چه اصرار کردم اجازه انجام این کار را ندادند. دو تن از برادران به نامهای (کریمی) و (سوادی نژاد) داوطلب شده و رفتند. برادر سوادی نژاد منافقین را دور زده و تعدادی از آنها را به هلاکت رسانده بود. البته این برادر در همین عملیات به شهادت رسیدند.

آن روز مشغول کندن سنگر بودم دستم روی نارنجکی بود که به کمرم بسته بودم، بی¬اختیار دستم را از روی نارنجک کشیدم که ناگهان ترکشی امد و درست روی همان نارنجک خورده و آن را سوراخ کرد. بحمدالله چیزی نشد و نارنجک منفجر نشد. پس از چند روز اسلام¬آباد آزاد شد و وقتی به شهر رسیدیم جنازه¬های زیادی از منافقین کنار جاده و ... افتاده بود و بوی تعفن آنها انسان را آزار می¬داد.

امیر رستمی گفت: خدا را شکر میکنم که منافقین بدست پرتوان رزمندگان اسلام آن¬گونه که شایسته اعمالشان بود خوار و ذلیل و نابود شدند امیدوارم که همیشه به یاد شهدا باشیم و راه آنان را ادامه دهیم.