شوهان ، شاهد مرصاد

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی ۲۰آذر ۱۳۶۹
اواخر تیرماه سال ۶۷ همزمان با پذیرش قطعنامه ازسوی جمهوری اسلامی ایران ، جنگ درطول جبهه های نبرد به نقطه اوج خود رسید . در آن موقع مقر ما درنزدیکی اردوگاه کوزران درتنگه شوهان بود . با وجود حالت فوق العاده ای که وجود داشت .همچنین تشدید درگیری و زدو خورد بین رزمندگان اسلام و ارتش عراق درجبهه ها همچنان درمقر خود با آمادگی کامل منتظر اعزام به مناطق عملیاتی بودیم . بچه ها هرروز به صورت گروهی ، دورهم مینشستند و راجع به اخبار وگزارشهای پیرامون اوضاع جبهه ها و همچنین پیرامون مقاله ( ازفاو تا فاو ) که تا آن موقع درروزنامه جمهوری اسلامی چاپ شده بود ، بحث وگفتگو میکردند. چند روزی از پایان مأموریتم می گذشت . مقاله فوق را یکی از بچه ها بدستم داد ، مطالعه کردم . خیلی ناراحت شدم وتصمیم گرفتم که مأموریتم را تمدید نمایم و تا سرنوشت جنگ مشص نشود ، تسویه حساب نگیریم ، پاتک دشمن درمنطقه قصرشیرین و اشغال این شهر و پیشروی به سوی سرپل ذهاب شروع شد و انتظار ما برای اعزام به منطقه بیشتر ازپیش گشته بود. غروب روز سوم مرداد خبرحمله منافقین به کرند واسلام آباد غرب واشغال این شهربه ما رسید . پس از باخبر شدن ازاوضاع ، بلافاصله کمترازیک ساعت با دریافت مهمات و سایرتجهیزات لازم ، آمادگی رزمی برای دفاع ودفع حمله آنها را پیدا کردیم .به لحاظ موقعیت ویژه ای که داشتیم همچنین نزدیکی به جاده اسلام آباد-باختران وحرکت سریع منافقین لزوما می بایست درکمترین وقت ممکن یک خط پدافندی دراطرف جاده به منظور جلوگیری از پیشروی آنها و رسیدن آنها به باختران تشکیل دهیم . موقعیت جغرافیایی ممتاز منطقه (کوهستانی بودن) و همچنین زنجیره ای بودن کوههای مشرف برتنگه چهارزبر امکان تشکیل خط پدافندی مستحکمی را برروی این ارتفاعات آسان می کرد. ابتدا قراربراین بود که روی گردنه حسن آباد مستقرشویم و لی معایبی چند ازجمله نبودن پناهگاههای طبیعی کافی و اشراف گردنه به دشت حسن آباد عملا امکان مقاومت دربرابر پاتکهای شدید دشمن درمواقع مختلف خصوصا درروز را مشکل ساخته بود ، ازطرفی ایجاد خاکریز وسنگرروی گردنه مستلزم داشتن وقت کافی بود . البته واحدهایی ازلشگر۶ (واحدهای ضدزره) روی گردنه کمین کرده بودند . با این توصیفات برای دفاع بهترین موقعیت تنگه چهارزبربود.بنابراین پس ازحرکت به همراه سایر گردانهای عملیاتی که درپادگان کوزران بودند ، اقدام به تشکیل خط پدافندی درتنگه وارتفاعات مشرف به آن نمودیم . اوایل نیمه شب اولین واحدهای منافقین به گردنه حسن آباد رسیدند .درگیری آنها باسنگرهای کمین به شدت شروع شد . درهمان لحظات اولیه درگیری چندین دستگاه تانک (ازانواع تانکهای چرخدارنینوا ساخت برزیل) نفربرو خودروی منافقین منهدم و به آتش کشیده شد . درگیری تا اوایل صبح روز چهارم مرداد ادامه داشت ، منافقین ضمن عقب نشینی روی گردنه زمینگیر شدند. اوایل صبح به علت همواربودن منطقه درگیری و مشکل بودن درگیری درروز واز این جهت که منافقین روی گردنه مستقربودند و نیروهای خودی دردشت ، بناچارما عقب نشینی کردیم و درتنگه به سایر نیروها ملحق شدیم . فاصله گردنه تا دهانه تنگه چهارزبر ۵ الی ۶ کیلومتری می شد ، این فاصله کاملا هموار ، دشت حسن آباد را تشکیل می¬دهد . منافقین تا حوالی ظهر همچنان روی گردنه بودند . سپس آهسته حرکت کرده و درعمق ۳ الی ۴ کیلومتری دشت در۱کیلومتری مخازن نفتی که دردهانه تنگه بود مستقرشدند. تاساعت ۱بعدازظهر صدها دستگاه تانک و نفربر و انواع خودروهای نظامی وهمچنین خودروهای مردم که درطول مسیر جمع آوری کرده بودند دردشت مستقرشدندوهمچنان به تعداد آنها اضافه می شد. پس از استقرار دردشت نیروهای مزدور به جهت ترس ازبمباران ازماشینها پیاده شده و در دشت زمینگیر شدند و درگیری به صورت پراکنده با تبادل آتش خمپاره و مینی کاتیوشا و انواع توپهای سبک وتانک بین طرفین آغاز شد . قبل از ظهرهم عملیات بمباران . هواپیماها وهلیکوپترهای خودی و همچنین هواپیماهای عراقی آغاز شده بود . تاغروب دهها بار محل تجمع خودروها و نفرات منافقین دردشت بمباران شد. این امرباعث سردرگمی وسیع و از هم پاشیدگی واحدهای منافقین شده بود. ازصحنه¬های دیدنی منطقه ، بمباران هواپیماهای عراقی بود که درچندین مورد محل تجمع نیروهای منافقین را در اطراف جاده اشتباها و شاید هم عمداً بمباران خوشه ای می کردند ، بود . عده ای از منافقین که دردشت پراکنده شده بودند سعی می کردند تا خود را به دامنه ارتفاعات محل استقرار رزمندگان اسلام برسانند تا بداخل خطوط پدافندی نیروهای اسلام نفوذ کنند . علیرغم سعی و تلاششان هنوز به دامنه ارتفاع نرسیده توسط بچه¬ها شناسائی شده و یکی¬یکی شکار و به درک واصل می¬شدند.هنگامی که ازکنار یکی ازبرادران تیربارچی عبور می کردم ، پس ازگفتن خسته نباشی به او گفتم برادرتو مصرف مهمات قناعت کن ، او درجواب با یک لبخند به مزاح گفت : می خواهم ماشینهایشان را پنچرکنم تا آنقدر پنچری بگیرن که هلاک شوند.این نشانه روحیه عالی این برادر بود ، البته همه برادران از چنین روحیه بالایی برخوردار بودند و ازاینکه می دانستند با منافقین درگیر هستند بسیار مصم تر وبا روحیه و توانائی عالیتری فعالیت می کردند. بالاخره درگیری به صورت پراکنده تا غروب ادامه داشت . حدوداً ساعت ۵بعدازظهر بعلت اینکه واحدهایی ازنیروهای اسلام از عقب ودر نزدیکیهای سه راهی اسلام آباد منافقین را محاصره کرده بودند ، همه نیروهای مستقردردشت عقب نشینی کرده و فقط تعداد معدودی از آنها دردشت باقی مانده بودند . ما که روی ارتفاعات مستقربودیم با مشاهده عقب نشینی تصمیم گرفتیم تا ازارتفاع پائین آمده و یک عملیات نفوذی ضربتی انجام دهیم . بنابراین با احتیاط از ارتفاع سرازیر شده و ساعت ۷بعدازظهر به دامنه ارتفاع رسیده و وارد دشت شدیم . هنوز صدمتری را دردشت نرفته بودیم که به چندنفرازمنافقین که با استفاده از عوارض زمین وتاریکی غروب خودرا به دامنه ارتفاع رسانده و سعی داشتند تا به خط پدافندی نفوذ نمایند برخورد کردیم. چون غافلگیر شده بودند بدون هیچ عکس العملی ازطرف آنها ، ما به سویشان تیراندازی کردیم. ۳نفرازآنها دردم کشته شدندو یکی دونفرازآنها متأسفانه فرارکردند . ما دردامنه ارتفاع بمدت یکساعت جهت سازماندهی مجدد گروهان ها تأمل کردیم و بعدبانظم و به آرامی و با احتیاط کامل و حفظ هوشیاری وارد دشت شده و به سمت جاده حرکت کردیم. پس از طی چندصدمتر به یک جاده خاکی که ازجاده اصلی منشعب می شد و به یکی ازروستاهای واقع دردهانه تنگ شوهان منتهی می شد، رسیدیم .چون با توجه به گرمای هوا بسیارتشنه بودیم ، دراطراف جاده کمی صبرکردیم تا ماشین تدارکات گردان رسید. مقدار کمی آب وآبمیوه و بیسکوئیت و نان آورده بود . همانجا شام مختصری خوردیم . پس ازصرف شام ۲گردان دیگرهم به ما ملحق شد . هر گردان به سمت قسمتی که می بایست عملیات هماهنگ درآنجا آغاز شود ، حرکت کرد. پس ازطی مسیر در۲۰۰متری جاده متوقف شدیم . قرارشد از هرگروهان نفراتی جهت شناسائی مواضع دشمن فرستاده شوند و ضمن نزدیک شدن به مواضع دشمن گزارشی ازامکانات و تجهیزات و همچنین استعداد نیروهای مقابل دراختیار فرماندهان قراردهند. پس از مدتی انتظار بالاخره افرادی که جهت شناسائی رفته بودند ، برگشتند . درگزارش خود گفته بودند که متأسفانه دشمن از وجود ما باخبرشده و همواره درمکالمات مخابراتی خود با فرماندهان رده بالا ازوجود ما و نحوه درگیرشدن باما صحبت میکنند ، علت آن عبارت بود از اولاً همواربودن محل . ثانیاً قسمتی از مسیر حرکت ما ازداخل کشتزارها می گذشت ، باوجود تاریکی هوا تحرک هرجنبنده ای از داخل کشتزارها درفاصله دور قابل رؤیت بود . پس ازاینکه متوجه شدیم که دشمن از وجود ما مطلع شده بناچاربه دستور فرماندهان ازانجام عملیات منصرف شده و به مواضع قبلی خود به روی ارتفاعات برگشتیم . بعد ازبازگشت به مواضع قبلی ، شب را بدون هیچگونه درگیری و به آرامی به پایان رساندیم.ساعت ۵ صبح روز پنجم مرداد منافقین آخرین تلاش خود برای عبور ازتنگه را با انجام یک تک سنگین آغاز کردند. منافقین به استعداد چندصد دستگاه خودرو تانک و نفربر که حامل نیروهایشان نیز بود ، از روستای حسن آباد شروع به حرکت کردند . پشت سرهم با سرعت هرچه تمام تر ، ضمن زیرآتش گرفتن مواضع نیروهای خودی واقع دراطراف تنگه چهارزبر خودرا به داخل تنگه رساندند. به محض ورود به تنگه با آتش ، سنگرهای کمین رزمندگان اسلام که دردوسوی جاده داخل تنگه تعبیه شده بود روبروشدندکه دربین چندین دستگاه خودروی آنها منهدم شده و به آتش کشیده شد. با انهدام آنها جاده درداخل تنگه مسدود شد و علیرغم تلاش فراوان نتوانستند ازتنگه عبور نمایند ، ناگزیرعقب نشینی نمودند . شدت آتش مقاومت دلیرانه رزمندگان مستقردرتنگه بسیار قابل تحسین بود ، به¬طوری که بسیاری ازمنافقین حتی نتوانستند ماشینهای خودرا به عقب برگردانند وبه ناچاراز خودرو پیاده شده و متواری شدند . دهها دستگاه خودروی سالم و منهدم شده آنها دردهانه تنگه برجای ماند. بعد ازاین درگیری ما دریافتیم که خداوند چگونه دشمنان مارا افرادی احمق قرارداده است . پس ازاین شکست مفتضحانه آنها دریافتند که دیگر نمی توانند با وجود استقرار رزمندگان اسلام برروی تنگه و ارتفاعات مشرف برآن ازتنگه عبورنمایند.بنابراین تاکتیک خود را عوض کرده و تعداد زیادی ازآنها درقالب گروههای متعدد پیاده ۱۵ نفر به بالا (البته با توجه به موقعیت و اهمیت منطقه¬ای که مأموریت داشتند ) به طرف ارتفاعات حرکت کردند . آنها قصد داشتند خودرا به روی ارتفاعات رسانده و ضمن درگیر شدن با رزمندگان اسلام آنها را ازتنگه و ارتفاعات اطراف آن عقب برانند که شاید بدینوسیله بتوانند از تنگه عبورنمایند . تقریبا ساعت ۱۰ صبح یک گروه ازآنها به طرف ما حرکت کرده و خود را به دامنه کوه رساندند. ما صبر کردیم تا آنها به روی ارتفاع برسند ، تا رسیدن آنها ما به تقویت مواضع خود پرداخته وبا رسیدن آنها درگیری شروع شد . ارتفاع زنجیره ای بود و دهها قله متعدد به صورت متوالی وجودداشت. منافقین ضمن درگیری همچنان جلو می آمدند و تقریبا به ۲۰۰متری ما رسیده بودند. با نزدیک شدن بیش ازحد آنها یک گروهان ما که درقله جلوتر مستقربود ، ممکن بود درصورت درگیری شدید بچه های خودی مورد هدف قرارگیرند ، عقب نشینی کرد و همه گردان روی یک قله کوچک مستقرشدیم . با عقب نشینی گروهان مذکور منافقین جای آنها را گرفتند و درگیری شدید شد . فاصله ما ودشمن دیگر کمتراز یکصدمتر شده بود . نبردبا صفایی بود چون ازآتش خمپاره و توپخانه اثری نبود . بعد ازنیم ساعتی درگیری شدید ، منافقین کاملا زمینگیر شدند . بالاجبار هرکدام درکناریک صخره یا یک درخت پناه گرفتند . تاسروکله اشان پیدا می شد با حجم زیاد آتش ما زمین گیر می شدند. ازلحاظ درگیری ما دروضع بسیارمناسبی بودیم ، چون یک گردان نیروی پشتیبانی درهرمرحله کمک رسانی صدها گلوله آر.پی.جی وسایرمهمات مورد نیاز را میرساند. درگیری به صورت پراکنده تا ساعت ۴ بعدازظهر ادامه یافت . دراین ساعات منافقین چون در وضعیتی بودند که نمی¬توانستند ازمعرکه جان سالم بدر ببرند با یک هجوم درگیری را به نقطه اوج خود رساندند. باقیمانده آنها که بالغ بر۱۵نفرمی¬شدند ، به یکباره از مواضع خود بیرون آمده و ضمن آتشباری شدید شروع به پیشروی به طرف مواضع ما کردند. بنا به دستورفرمانده گردان ما از تیراندازی به طرف آنها خودداری کردیم ، صبر کردیم تابه فاصله بسیار نزدیک ما رسیدند ، بطوری که فاصله ما و آنها همان صخره¬هایی بود که درکنارآنها موضع گرفته بودیم . پس ازرسیدن آنها به موقعیت مناسب به¬یکباره با صدای یکی از بچه¬ها که گفت : نارنجک ... و فریاد الله¬اکبربچه¬ها ، با پرتاب دهها نارنجک آخرین بقایای منافقین درروی ارتفاع به درک واصل شدند . پس از این نبرد شدید با زدوخوردهای آرام و پراکنده با معدود افرادی که باقی مانده بودند روز را با رساندن به شبی پرحماسه سپری کردیم .جالب اینجاست که ازابتدای درگیری ماحتی یکنفر مجروح هم نداشتیم . بالاخره شب عملیات فرارسید شبی که رزمندگان اسلام با توکل برخداوند و توسل به مولای خود حماسه عظیم و فراموش نشدنی عملیات مرصاد را خلق کردند.با غروب آفتاب و تاریک شدن هوا گردانهای عملیاتی که درقرارگاههای اطراف محل درگیری بودند بسوی مواضع آخرین باقیمانده¬های ارتش پوسیده منافقین حرکت کرده تا دریک یورش سهمگین و برق¬آسا منطقه را از وجود این خائنین به وطن و سردمداران استکبار ، پاکسازی کنند. بارسیدن نیرو به مناطق موردنظر حوالی نیمه¬های شب عملیات ازچند محور آغاز شد . پس ازچندساعت نبردشجاعانه ، آخرین بقایای منافقین درهم کوبیده شد . رزمندگان اسلام پس از پاکسازی دشت به پیشروی خودبه طرف اسلام آباد ادامه دادند. بدین ترتیب یکباردیگر توطئه استکبارجهانی و منافقین علیه نظام جمهوری اسلامی با رشادت و پایمردی رزمندگان اسلام و حمایت وپشتیبانی بیدریغ مردم نقش برآب شد و برای منافقین جزشکست چیزی باقی نماند. صبح روز ششم مرداد با طلوع آفتاب رزمندگان اسلام از ارتفاعات به طرف دشت سرازیر شده و به جمع¬آوری وسایل وتجهیزات برجای مانده وهمچنین اجساد شهدا و مجروحین نیروهای اسلام پرداختند . نکته قابل توجه این است که مردم روستاهای منطقه پس از بازگشت به خانه¬هایشان ازرزمندگان استقبال گرمی کردند و با تجمع درمحل عبور رزمندگان اسلام و فرستادن صلوات و پاشیدن آب و پخش نقل و شیرینی وفاداری خودبه جمهوری اسلامی را ابراز داشتند .