تنها بعد از گذشت چند روز از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد از سوی ایران در ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷، سرکرده منافقین فرمانی را مبنیبر آمادهباش کلیه نیروها و قطع تمام مسافرتها و ترورها صادر کرد و این پیام از جانب وی برای تمامی نیروها قرائت شد: «طلسم جنگ در حال شکستن است... باید ضربه کاری را بزنیم». در بررسی عواملی که زمینه لازم برای حمله منافقان به ایران از نقطه نظر تئوریسینهای نظامی سازمان منافقین را به وجود آورد میتوان به عواملی اشاره کرد که مهمترین آنها عبارتند از:
الف) مبهم بودن آینده سازمان: سازمان منافقین به لحاظ اینکه در جریان جنگ تحمیلی از عوامل اطلاعاتی خویش در کمکرسانی به ارتش عراق استفاده میکرد، در استراتژی نظامی صدام حسین از جایگاه ویژهای برخوردار بود، اما در صورت انعقاد قرارداد صلح دائم، این سازمان دیگر چنین کارکردی نداشت و لذا از نظر موجودیت با خطر جدی مواجه میشد.
ب) ضعف بنیه نظامی در آن مقطع: از آنجا که منافقین در عملیاتهای موسوم به «آفتاب» و «چلچراغ» در مناطقی چون فکه، مهران و حاج عمران حملاتی انجام داده و به موفقیتهای نسبی دست یافته بودند، با تعمیم غیرعقلایی این وضعیت تا اندازهای اعتمادبهنفس یافته و در خود این پتانسیل را میدیدند که با ارتش ایران در افتند.
ج) فرسوده و ناتوان پنداشتن نیروهای سپاه: آنها در این اندیشه بودند که نیروهای سپاه در جبهه جنوب زمینگیر شده و در طول جنگ به لحاظ اینکه رزمندگان سپاه اسلام متحمل سختیهای فراوانی شدهاند، دیگر توان یک عملیات مضاعف گسترده را نخواهند داشت. در این مورد تئوریسینهای منافقین از رابطه قلبیای که میان امام(ره) و برادران سپاه وجود داشت غفلت کرده و آن را تنزل یافته تلقی کردند، اما در پاسخ به این اندیشه غلط، برادران سپاه با حضور گسترده خویش، پاسخ دندانشکنی به توهمات آنان دادند.
د) خستگی مردم از جنگ: منافقین به غلط فکر میکردند که مردم در نتیجه طولانی شدن جنگ، از جنگ خسته شده و با توجه به ضررهایی که مردم در اثر طولانی شدن جنگ، اعم از مادی و معنوی، از دست دادن عزیزان و... داشتهاند، از آنان استقبال نموده و دست از حمایت نظام جمهوری اسلامی خواهند کشید. این مورد را میتوان بزرگترین اشتباه سازمان و استراتژیهای آن محسوب کرد. غفلت از میزان مشروعیت بالای نظام به لحاظ مردمی و اسلامی بودن بیشترین ضربه را به نیروهای رجوی زد، چراکه آنان فکر میکردند مردم به آنها خواهند پیوست، درصورتی که با مقاومتهای مردمی روبهرو شدند.
ه) پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از جانب ایران: پذیرش قطعنامه نیز به تمامی موارد مذکور دامن زد تا سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق ایران در کمینگاه مرصاد در دام مرگباری گرفتار آید که طراح آن کسی نبود جز سپهبد شهید صیادشیرازی.
دستاوردهای عملیات مرصاد
پرونده هشت سال دفاع مقدس در بعد سختافزاری آن با شکست منافقان در عملیات مرصاد بسته شد. این نبرد که به نحوی میتوان آن را نهروان ایران نامید، در روزهای آغازین مردادماه سال ۶۷ در گرفت و با شکست سنگین نیروهای مسعود رجوی پایان یافت. بحث اصلی اینجاست که شکست منافقین در عملیات مرصاد که فروغ جاویدان نامیده میشد چه دستاوردها و بازتابهایی در داخل و خارج از کشور از خود برجای گذاشت. نکته حائز اهمیت مقطع حمله این گروهک بود. در فاصله پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط امام خمینی(ره) تا حالت قطعیت یافتن آن، زمانی بود که منافقین به آن بهعنوان فرصتی مغتنم جهت ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران (به زعم خود) نگاه میکردند. از طرفی، نظر بر اینکه در آن برهه توجه عمده نیروهای ایران به جنوب کشور بود، منافقین در این فکر بودند که از طریق جبهه غرب طی چند روز حکومت اسلامی ایران را براندازند. اما باید یادآور شد از آنجا که امام خمینی(ره) درحوزه سیاست خارجی دیپلماسی فعالی داشتند، میتوان چنین عنوان کرد که مسعود رجوی انتظار پذیرش قطعنامه را در آن شرایط از طرف امام راحل نداشت و پذیرش قطعنامه توسط امام راحل به نحوی موجب غافلگیری وی شد. او فرصت نیافت تا سازماندهی چندان منسجم و یکنواختی را بین نیروهایش ایجاد کند و مجبور شد طی مدتزمان اندکی طرح حمله به ایران و فتح تهران و سقوط جمهوری اسلامی ایران را طراحی کند. این طرح و برنامه مدون پیش از آن که شکل یک اتخاذ استراتژی نظامی داشته باشد، به طنز شبیه بود. این طنز مصرح را میتوان چنین تشریح کرد که شخصی میپندارد حکومتی که یک ارتش تا بن دندان مسلح با انواع و اقسام حمایتهای همهجانبه و سازماندهی نظامی عالی نتوانست آن را در طول هشت سال از پای درآورد، میتواند با یک ارتش بدون سازمان و غیر نهادینه شده در طول چند روز سرنگون کند. نقطه اتکای تئوریک مسعود رجوی، حمایتهای مردمی بود، غافل از اینکه مردم، تصور مطلوبی از وی و نیروهایش نداشته و کمترین اعتماد ممکن نسبت به آنها در لایههای فکری و تجربی ملت ایران وجود نداشت.
اجرای عملیات
به محض صدور فرمان لازم، نیروهای سازمان منافقین، خط مرزی را در نوردیده و با استفاده از خودروهای وانت که روی آنها مسلسلهای سنگین نصب شده بود و همچنین با استفاده از نفربرهای زرهی و زرهپوشهای چرخدار روسی و فرانسوی PMP، بنهارد و ۶۰PTR، پیشروی مکانیزه سریع خود را آغاز کردند. در موج اول حمله حدود ۲۲۰۰ نیروی مسلح زن و مرد حضور داشتند. هواپیماهای جنگیده «میگ ۲۳» و «میراژ اف یک» عراقی بهمنظور حفاظت از نیروهای عملکننده در برابر دخالت احتمالی نیروی هوایی ایران، اقدام به پروازهای گشتی مسلحانه و برقراری پشتیبانی هوایی نزدیک کردند. پیشروی اولیه سبب شد تا این نیروها بهعنوان یک نیروی کاملا غافلگیرکننده و قوی پیشروی کنند و به شهر اسلامآباد واقع در ۱۰۰ کیلومتری (خط حرکتشان) دست یابند. آنها نیروهای موجود در این شهر را غافلگیر کرده و پادگان و مناطق، موقعیتهای حساس این شهر را ظرف مدتزمان کوتاهی (چند ساعت) به اشغال خود در آوردند. نیروهای بعدی با بهرهگیری از موفقیتهای به دست آمده، در چارچوب برنامه تعیین شده برای دستیابی به شهر تهران، حمله خود را از سر گرفتند. بدیهی بود که در پشت سر خود، از هیچگونه اقدام دفاعی یا نیروی تامینی در جادهها برخوردار نبودند. رهبران ایران به اطلاعات جامعی در مورد محور و اهداف عملیات و میزان نیروهای عملکننده (سازمان منافقین) دست پیدا کردند و با به حرکت درآوردن تعدادی از یگانهای سپاه پاسداران، که دارای ویژگیهای حرکت سبک و سریع بودند و از وسایل نقلیه سریع و کوچک استفاده میکردند، واکنش سریعی در مقابل این رویداد نشان دادند. آنها توانستند تا هنگام آمادگی و تجمع نیروهای سپاه پاسداران از مناطق مختلف در محور عملیات، منافقین را زمینگیر و خطوط ارتباطی آنها را در چند نقطه قطع کنند. عملیات نابودسازی منافقین آغاز شد و در همان ابتدای کار، حداقل ۱۰۰۰ منافق کشته، زخمی و اسیر شدند. در حالی که بنا به اطلاعات دریافتی، تعداد تلفات منافقین به بیش از ۲۰۰۰ نفر رسید.
منبع: وبسایت فاتحان