نقش سازمان شورش در بحران جنگلهای شمال کشور (۱۳۶۲-۱۳۵۹)


فصل اول

بیان مسأله و تعریف موضوع:

شورش در جنگل‌های شمال کشور دارای ابعاد مختلف سیاسی داخلی و خارجی، نظامی و اجتماعی بوده است. در این تحقیق، سازمان شورش‌گر از سه گروه شورشی تشکیل شده است که اوج فعالیت شورشیان منجر به واقعه آمل در بهمن ۱۳۶۰ گردید.

مهمترین جنبه‌ها و ویژگی‌هایی که در این تحقیق به آن پرداخته می‌شود،‌ جنبه‌های سیاسی، اطلاعاتی‌امنیتی،‌ نظامی، تبلیغات و عملیات روانی می‌باشند. همچنین در این تحقیق، زمینه‌های وقوع شورش و نیز شرایط حاکم در آن برهه زمانی، ایدئولوژی و مواضع گروههای شورشی نسبت به مهمترین مسائل کشور که تغییرات ایدئولوژیک و مواضع گروهها در آن گام به گام مشهود است، مورد تجزیه و تحلیل و کارکردها و فعالیت‌های گروههای شورشی در زمینه‌های نظامی، اطلاعاتی، آموزشی، لجستیکی و حفاظتی و ارتباطات مورد مطالعه و بررسی قرار می‌گیرد. در این تحقیق متغیر اصلی گروههای شورشی و کارکردهای آنان تحت عنوان سازمان شورش (ساختار یا سازماندهی جزئی از سازمان است) بیان شده است.

سؤالات و فرضیه های تحقیق

در این تحقیق یک سؤال اصلی و یک سؤال فرعی وجود دارد:

۱- ماهیت و عملکرد گروه‌های شورشی (سازمان شورش) چه بوده است؟

۲- چرا شورش در جنگل‌های شمال شکل گرفت و رخ داد؟

در این تحقیق فرضیه‌های مستقلی طرح نشده است و پاسخ منطقی به سؤالات تحقیق اثبات فرضیه‌های نهفته در تحقیق است.

اهداف تحقیق

۱. تشریح و توصیف شورش و کشف واقعیات دوران شورش (هدف اصلی تحقیق).

۲. ثبت مطالعه موردی مراحل شکل‌گیری سه گروه شورشی و زمینه‌های شورش بعنوان یک الگوی احتمالی برای آینده.

۳. مستندسازی اهمیت تلاش اطلاعاتی و امنیتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در برخورد با یک بحران چند بعدی.

۴- هدف کاربردی تحقیق استفاده در مراکز آموزشی از جمله دانشکده علوم پایه دانشگاه امام حسین (علیه السلام)، دانشکده امام علی (علیه السلام)، نیروی قدس، دانشکده نیروی مقاومت و قرارگاه ثارالله (هدف کاربردی تحقیق).

اهمیت موضوع

۱- شناخت زمینه‌ها و عوامل ایجاد شورش برای رفع نگرانی امنیتی، به عنوان مهم‌ترین نگرانی، از ضروریات هر دولت حاکم است. در این تحقیق یک مورد مطالعاتی به شکل علمی مورد بررسی قرار می‌گیرد، موردی که ابعاد مختلف داشته و در شرایط پرتلاطم کشور انجام شده است.

۲- شناخت زمینه‌های شورش در ارتباط تنگاتنگ با شناخت تمامی این آفت‌های غیر متداول اجتماعی می‌باشد. مدیران عالی کشور الزاماً برای پیشگیری از چنین پدیده‌هایی نیازمند آگاهی از فرآیند شکل‌گیری، رشد و توسعه شورش هستند که این تحقیق کمکی به این آگاهی است. اگر چه پیش بینی چنین پدیده‌هایی بطور دقیق و حتمی تقریباً غیرممکن است،‌ اما شناخت زمینه‌ها و ابعاد، کمک اساسی به از بین بردن بستر شکل‌گیری این آفت‌ها می‌کند.

۳- شورش در شمال کشور با همت و دخالت مردم آمل و فداکاری مردم و نیروهای سپاه و بسیج مهار شده است. شناخت این شورش و ابعاد و ویژگی‌های آن بر اهمیت توجه به نقش مردم برای حضور در صحنه‌های سیاسی می‌افزاید.

۴- و بالاخره این شورش در سطحی انجام شد که رهبر فقید انقلاب اسلامی احساس نمودند که خود باید وارد عرصه مهار آن شوند. چه احتمال می‌رفت گسترش این پدیده یک تهدید جدی امنیتی برای حاکمیت نظام نوپای اسلامی باشد. شناخت این پدیده که منجر به تصمیم‌گیری و دخالت بالاترین شخص کشور شد، نکات اساسی برای مدیران کشور دارد.



فصل دوم


مبانی نظری

اتحادیه کمونیست‌ها (سربداران): اندیشه رهبران این گروه در عین تأثیر از مائو،‌ مارکس ولنین (ایدئولوژی گروه مارکسیست – لنینیت) از مبارزات و تفکرات آمریکایی لاتین نیز بهره جسته است. به منظور یادآوری مجدد باید گفت اندیشه و تفکر مبارزاتی افراد مذکور در چند جمله مذکور خلاصه نمی‌شود، بلکه هدف اصلی از ذکر نظریه‌ فوق بدلیل تأثیر عمیق آن‌ها بر تفکرات رهبران شورش بوده است و بطور مسلم تأثیرات به این جملات ختم نمی‌شوند.

اندیشه و تفکرات رهبران اتحادیه براساس مشی مائوئیستی و جنگل‌های چریکی بود و استقرار در جنگل را نقطه آغاز برای جذب روستاییان و آزادسازی روستاها و بسیج روستاییان قرار داد، تا یک قیام مسلحانه توده‌ای را راه‌اندازی کند و با تشکیل ارتش خلقی!! شهرها را یکی پس از دیگر آزاد و حکومت مرکزی را ساقط نماید. اتحادیه مشی و اندیشه مارکسیسم‌لنینیسم را همراه با نظریات مائو نمود و از چین به عنوان پایگاه انقلابی جهانی و از مائو بعنوان رهبر زحمت‌کشان و کارگران دفاع می‌کرد. لیکن با گذشت زمان و ایجاد انحراف در رهبری حزب کمونیست چین،‌ اتحادیه از ذکر اندیشه‌های مائو به عنوان بخشی از ایدئولوژی خود امتناع کرد، اما از نظریات انقلابی مائو همچنان دفاع می‌کرد. اتحادیه از نظریات مائو پیرامون روابط جنگ چریکی و توده مردم و نیز جایگاه بالاتر سیاست از فعالیت نظامی آگاهی داشتند. اساساً بر همین اندیشه بود که شورش شمال کشور آغاز گردید. سند زیر، این مسأله را به تصویر می‌کشد. «علت شروع قیام از شمال این بود که سازمان فکر می‌کرد زمینه حمایت مردم از آن وجود دارد و همین‌طور انتخاب مناطق جنگلی و کوهستانی باعث حرکت بهتر شده تا بتوانند خود را روی پا نگه دارند و برای انجام یک عمل قطعی با اندازه کافی تدارک ببیند.»

اندیشه رهبران اتحادیه کمونیستها تنها به مائو یا لنین خلاصه نمی‌شد بلکه از تجارب رهبران جنگل‌های رهایی‌بخش ویتنام و کوبا بهره جستند. برای نمونه به اعتقاد و اتحادیه کاسترو بدلیل داشتن پشتوانه فکری و تئوریکی موفق گردید و بر همین اساس مراحل شورش خود را با مبانی تئوریک انقلاب کوبا تعریف می‌کردند.

تأثیرات انقلاب کوبا پس از حوادث ۱۵خرداد۴۲ بر اندیشه‌های رهبران شروع شد.

بدین ترتیب مؤسسین اتحادیه ایدئولوژی مارکسیست‌لنینیستی را با خط مشی مسلحانه و چریکی اتخاذ کردند. ایدئولوژی مارکسیست‌لنینیستی اتحادیه همراه با نظریات مائو شد و از چین بعنوان پایگاه انقلابی جهانی و از مائو به عنوان رهبر زحمت‌کشان و کارگران دفاع می‌کرد. لیکن با گذشت زمان و ایجاد انحرافات در رهبری حزب کمونیست چین،‌ این سازمان از ذکر اندیشه مائو به عنوان بخشی از ایدئولوژی خود امتناع کرد ولی از نظریات انقلابی مائو بویژه جنگ مردمی او همچنان دفاع می‌کرد.

بنابراین اتحادیه کمونیستها ایدئولوژی مارکسیست‌لنینیستی با بهره‌گیری از نظریات مائو داشتند با خط مشی چریکی در روستا و شهر. رنجبران نیز مائوئیست و با مشی مبارزه مسلحانه به شکل توده ای (آگاهی توده ها و تسلیح آنان و وارد کردن آنها به مبارزه مسلحانه) بودند. اما ارتش رهایی بخش (چریک‌های فدایی خلق) به عنوان آخرین عضو سازمان شورش‌گر در عین اعتقاد به ایدئولوژی مارکسیست‌لنینیستی، ایدئولوژی و خط مشی مبارزاتی آنها از ویژگی خاصی برخوردار است. ایدئولوژی ارتش رهایی بخش به شدت متأثر از نوشته‌های مسعود احمدزاده بوده است و بنا به گفته یکی از رهبران این ارتش: سازمان در ابتدای فعالیت خود کتاب مسعود احمدزاده را تحت عنوان تحلیل در شرایط ایران، جنگ مسلحانه را هم در استراتژی و هم در تاکتیک، اساس اعتقاد و نظریات خود قرار داد. در این کتاب آمده است که امپریالیسم در جامعه ما حاکم بوده و برای مقابله با آن تنها از طریق مبارزه مسلحانه میتوان موفق شد. از آنجایی که در ابتدا فعالیت ارتش رهایی بخش توان اندکی داشت هیچ‌گاه تحلیل‌هایی در مورد مسائل بطور مشخص ارائه نداد و تنها بشکل کلی می‌توان در مورد این مواضع صحبت کرد. به نظر ارتش رهایی‌بخش در شرایط حاکمیت امپریالیست و ایجاد دیکتاتوری (جمهوری اسلامی ایران) جریان دمکراسی هیچ‌گاه نمی‌تواند وجود داشته باشد و از طریق کار سیاسی تشکیلاتی نمی‌توان اتحاد کارگری برقرار کرد و در نهابت به حزب تبدیل شود تا بتواند مبارزات پرولتاریا را هدایت کرد، بلکه از طریق مبارزه مسلحانه است که پیشاهنگ پرولتاریا می‌توان شرایطی را ایجاد نمود که در آن اتحاد همه جانبه توسط حزب صورت بگیرد. لذا با تحلیل ارتش رهایی بخش ایجاد حزب کمونیست امکان ندارد مگر آنکه جنبش کمونیستی به ضرورت همه جانبه مبارزه مسلحانه رسیده باشد و تمام سعی خود را در جهت این نوع مبارزه بکار گرفته باشد.

ارتش رهایی بخش در سال ۵۷ با مطرح شدن مسأله انشعاب اشرف دهقان از سازمان پیشگام و تدوین تکمیل ایدئولوژی خود از کتاب مسعود احمدزاده، ایدئولوژی خود را مارکسیست‌لنینیست با مشی مبارزه مسلحانه قهرآمیز به عنوان تنها راه حل اتخاذ کرد.

اتحادیه کمونیست‌ها یا سربداران

در اینجا سه نفر از کادرهای اصلی سازمان مواضعی دارند که گویای کلیت موضع سازمان است.

اول: اتحادیه قصد دارد به حمایت از بنی صدر علیه رژیم مبارزه کند، برداشت سازمان این است که توسط حزب جمهوری اسلامی در کشور کودتا رخ داده و حزب نباید از مردم!! عقب بماند. ۹۰% مردم با جبهه مخالف حزب جمهوری، با سازمان هستند و سازمان می‌تواند با این مواضع لیاقت خود را به مردم نشان دهد. اگر اتحادیه این کار را نکند سازمان‌های دیگر از مجله مجاهدین خلق اینکار را می‌کنند. باری اینکه رهبری حرکت را سازمان در دست بگیرد باید یک حرکت ضد کودتایی انجام دهد و چون همه مردم مخالف رژیم هستند قطعاً این حرکت به پیروزی منجر خواهد شد.

دوم: با حاد شدن اختلاف در بین هیأت حاکمه یعنی حزب جمهوری اسلامی و بنی صدر خط اکثریت سازمان قیام علیه کودتای هیأت حاکمه (حزب جمهوری اسلامی) شد و تنها اقلیتی در بدنه سازمان با این حرکت مخالف بودند.

سوم: ۱۴ اسفند ۵۹ روزی بود که تحولات درون جامعه در مبارزات طبقاتی وارد مرحله جدیدی شد و ناقوس آشتی ناپذیر شدن تضادهای بین مردم و جناح ارتجاعی دولت به رهبری حزب جمهوری اسلامی بصدا درآمد و این یک معیار توده ای و انقلابی بود. در مقابل جبهه ارتجاعی اکثریت عظیم نیروهای متشکل انقلابی و ملی مانند دفتر هماهنگی مردم و رئیس جمهور، سازمان مجاهدین خلق، سازمان فدائیان خلق (اقلیت)، کومله، سازمان پیکار در راه آزادری طبقه کارگر، اتحادیه کمونیستها ایران و ... قرار داشتند و خواهان مبارزه علیه حزب جمهوری اسلامی هستند. امام خمینی (ره) بعنوان جناح میانه دو جناح اصلی در دولت یعنی جناح حزب جمهوری اسلامی و جناج انقلابی توده ای قرار داشت. امام (ره) در زمینه های دموکراسی با حزب جمهوری ولی از لحاظ مبارزات ضد امپریالیستی در صف خلق قرار داشت، وی از مقطع ۱۴ اسفند ۵۹ به سرعت و علنی در موضع حزب جمهوری قرار گرفت به نحوی که تا آستانه کودتای سی خرداد ۶۰ علناً در مقابل صف خلق قرار می گیرد و به همین خاطر از نظر مردم مطرود شد.

حزب جمهوری اسلامی به رهبری دکتر بهشتی پرچمدار فرقه پرستی و انحصارگری و قشرگری در مبارزات دمکراتیک و ضد امپریالیستی مردم ایران عمل می کرد و هدفی جزء قبضه کردن قدرت سیاسی انحصاری خود و دار و دسته اش نداشت آنها نیروهای شد راه تکامل و ترقی انقلاب و توده های انقلابی و نمونه های ممتاز از وفاداری به جهان بینی ایدئولوژی و سیاست طبقات استثمارگر هستند. سرکوب مبارزات برحق خلق می کرد و همدستی با فئودالهای محلی، سرکوب خلق ترکمن، سرکوب مبارزات خلق عرب در خرمشهر، سازش با سازشکاران و مخالفت ظاهری بالیبرالها، همدستی با ایادی ستون پنجم سوسیال امپریالیسم روس (حزب توده و اکثریت) و ... از مجله مقاصد و ماهیت نیروهای ارتجاعی حزب جمهوری اسلامی را نشان می دهند.

انتخاب خط مشی مسلحانه و فراخوانی به جنگلهای شمال و آمادگی برای شورش

ارتش رهایی بخش: اولین سنگ بنای اشتباه این سازمان،‌ تحلیل این سازمان از حاکمیت نظام بود. سازمان بنابه نوشته یکی از کادرهای اصلی نسبت به حاکمیت چنین تحلیلی داشت: « رژیم ایران قبل از انقلاب اسلامی رژیمی وابسته به آمریکا و در جهت منافع آمریکا بود. با وقوع انقلاب اسلامی، آمریکا متوجه شد که شاه نمی تواند حافظ ثبات و منافع آنها در ایران باشد لذا چاره را در تعویض حاکمیت رژیم پهلوی به حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی دیدند و بدینوسیله تاکتیکی جدید از سوی امپریالیسم در قبال جنبش خلق ایران عملی شد، کشتار ترکمن صحرا،‌ خلق عرب، کشار در کردستان توسط رژیم جمهوری اسلامی اعمالی ضد خلقی بوده است. در هر حال رژیم جمهوری اسلامی وابسته به آمریکا است. »

سنگ بنای اشتباه دوم در تحلیل اقتصادی (پایگاه ایدئولوژیک داشت) سازمان بود. سازمان جامعه ایران را جامعه سرمایه داری وابسته به امپریالیسم و جزء ارگانیک امپریالیسم می دانست و مهمترین عامل و بقای امپریالیسم در کشور را نیروی نظامی ضد خلقی است لذا برای نابودی آن باید مجهز می شدند: «در پی این تحلیل سازمان در اوایل سال ۱۳۶۰ طی نشستهایی به دو قسمت مجزا اما در کل پشتیبان یکدیگر تقسیم گردید. گروه اشرف دهقان طرفدار جنگ چریکی شهری که در کردستان استقرار یافت گروه ارتش رهایی بخش به رهبری حرمتی پور و عبدالرحیم صبوری که خواهان اعزام به جنگل و حرکت دهقانی بودند.»

از دید این سازمان هدف و انگیزه انتخاب خط مشی مسلحانه و استقرار در جنگل عبارت بود از: «افتتاحر جبهه دوم تا کمک جبهه کردستان باشد و با جنگ پارتیزانی باید نیروهای رژیم را در این جبهه سرگرم کرده تا کردستان ضربه نخورد و شمال را هم مانند کردستان کم کم آزاد نمایند و سپس ارتش مردمی ایجاد شود و ...

هدف سازمان از انجام مبارزه مسلحانه سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و برپایی حاکمیت انقلابی بوده است. اما این هدف در کوتاه مدت عملی نبود زیرا: «توازن نیروی خلق و ضد خلق نشان می دهد که ایران نمی تواند به شکل قیام – توده ای و زور هنگام – خود را آزاد سازد، لذا این عدم توازن نیرو نشان می دهد که راه رهایی جنگ دراز مدت تا در آن نیروی انقلابی کم کم به آزاد کردن مناطق بپردازند.

در پی این طرز تفکر نیروهای ارتش رهایی بخش در تابستان ۱۳۶۰ شروع به شناسایی و استقرار در جنگل های شمال کشور نمودند و خود را آماده درگیریهای شورشی نمودند.

اتحادیه کمونیستها

بعد از وقایع ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و تغییر مواضع قبلی اتحادیه (فعالیتهای سیاسی و فرهنگی) به موضع قیام و شورش مسلحانه علیه نظام روی آورد لیکن نه به شیوه ترورهای فردی که سایر گروهها انجام می دادند بلکه به یک شورش مسلحانه توده ای، اتحادیه کمونیستها در ابتدا با جنگ چریکی شهری مخالف بود. حال که موضع سازمان برخورد مسلحانه شد، چرا جنگل را انتخاب کرد و اساساً انگیزه سازمان از انتخاب جنگل چه بوده است؟

عنصر مردم در تمامی شورشها یک مسأله اساسی است و اساساً انتخاب مردم بعنوان یک هدف واسط جزء اهداف تمامی شورشها می باشد. منطقه آمل به دلیل بافت اجتماعی و قومیتهای مختلف و نیز وجود درگیریها در بعضی از روستاها و به ادعای اتحادیه این وضعیت بخوبی می توانست مورد استفاده قرار گیرد. سپس این وضعیت منجر به عدم حمایت این جمعیت از دولت می شود و نهایتاً آنها جذب سازمان می شوند و با یک جرقه منطقه ای را آزاد کنند و سپس مناطق دیگر کم کم آزاد شوند. احتمالاً تحلیل سازمان از حمله به شهر آمل همین بود.

اتحادیه قصد داشت از طریق عملیات پی در پی نظامی و جذب نیروهای جدید از طریق روستاها و شهرها،‌ ارتش رهایی بخش خلق را پی ریزی کند و با این ارتش خلقی که قسمت اعظم آن توده های مردمی خواهند بود رژیم را سرنگون کند.»

پس می توان اهداف شورش مسلحانه را اینگونه مطرح کرد: جنگ مسلحانه علیه نظام پس از استقرار در جنگل، قیام مسلحانه شهری، گرفتن شهر آمل و آزاد سازی آن،‌ برانگیختن مردم برای قیام مسلحانه علیه نظام اسلامی و در نهایت برانداری نظام جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.

فاز مبارزه نظامی

مرحله شناسایی و تدارک: اولین اقدام گروهها آشنایی با وضعیت زندگی و شرایط جنگل بود. لازمه حضور در جنگل و زندگی در آن که یکی از دشوارترین انواع زندگی است، شناخت امکانات غذایی،‌ نیازمندیهای اولیه و چگونگی استراحت و ایجاد و فراهم کردن محلی برای استقرار بود. پس از این گام باید به موقعیتها و مناطق حساس و راههای مواصلاتی و دسترسی شناسایی می شدند. راههای اصلی و احتمالی در شرایط عادی و خطر و نیز راههای تهاجمی و راههای امن برای تحرک مشخص شدند و در راستای این اقدام تمامی مناطق جنگلی که از اهمیت سوق الجیشی برخوردار بودند،‌ شناسایی شدند.

پس از گام شناسایی تدارکات اولیه باید انجام می شد زیرا تدارکات همزمان با استقرار نیروها یا بعد از آن عملی نبود یکی از رهبران اتحادیه در این زمینه می گوید: « مسایل تدارکاتی از قبیل انتقال سلاح و آذوقه قبل از رسیدن نیروها به جنگل فراهم شده بود و این مشکل از طریق حاشیه جنگل در جاده هراز صورت می گرفت. این گام نیز انجام شد و پس از آن از طریق همین جاده انتقال تدارکات بطور هفتگی انجام می شد.

مرحله استقرار و تثبیت نظامی در جنگل: اولین گام اعزام نیروها به جنگل بود اما این اعزام می بایست با برنامه ریزی انجام شود و هرگز دستگاه امنیتی متوجه حضور افراد در جنگل نشود. نیروهایی که از شهرهای دوردست می آمدند در داخل شهرهای حاشیه جنگل و جاده ها به عنوان مسافر مستقر بودند تا نوبت اعزام آنها به جنگل می رسید. اعزا م حداکثر ۷ نفر در روز انجام می شد. در این گام مسأله اسکان و استقرار نیروها در جنگل و چگونگی تجمع آنها مطرح است که اتحادیه آن را در قالب ۳ کمپ انجام داد. ارتش رهایی بخش در قالب یک یگان چریکی د رنجبران در قالب یک اردوی رزمی افراد را مستقر کردند. گام سوم مسأله سازماندهی و آموزش بود. افراد براساس چارت تشکیلات سازماندهی شدند و آموزش نیز توسط افرادی که قبلاً آموزش دیده بودند به ویژه افراد فعال در استان کردستان انجام شد و گروههای نظامی از این بابت هم مجهز شدند.

مرحله گسترش جنگ و تحرک: پس از تجهیز و آموزش و سازماندهی گروهها شروع به عملیات نظامی با اهداف محدود و مختلفی نمودند. عملیات ها با اهداف انهدام نیروی ضد شورش،‌ شناسایی،‌ معرفی خود به مردم،‌ خرابکاری و ترور، به غنیمت گرفتن سلاح و مهمات و یا با اهداف روانی و تبلیغاتی انجام می شد. با اقدامات ضد شورش و ایجاد پایگاهها و سنگرها در اطراف جنگل عملیات ایذایی با هدف گسترش حوزه عمل انجام شد. در این مرحله توانایی فردی و گروهی شورشیان مشخص می شود و خود را برای انجام یک حمله گسترده آماده می کنند. حمله به شهر آمل مهمترین هدف شد. در این رابطه تمامی شناسائیهای لازم انجام شد و برای حفظ اصل غافلگیری و نیز حف نیرو،‌ شورشیان در این مرحله دست به اقدام مهمی یعنی تحرک مطلق زدند. سربداران و ارتش رهایی بخش پایگاههای عادی خود را پس از انجام اولین عملیات های نظامی ترک کرده و با کوله باری سبک به محض احتمال شناسایی محل استقرار از سوی نیروی های ضد شورش اقدام به جابجایی مقرها می نمودند.

مرحله عملیات سرنوشت ساز: پس از شناسایی شهر آمل که براساس استراتژی نظامی طرح ریزی شده بود. سربداران در تدارک مهمترین اقدام خود بودند. سربداران تا این مرحله تصور امکان آزاد سازی مناطق جنگلی را داشتند اما پس از مدتی که محیط جنگل ناامن شده بود، جنگل را بعنوان کانون شورش تلقی کردند تا بعنوان پایگاهی برای برانگیختن شورش باشد و هر از چند گاه عملیات نظامی کرده و به پایگاه خود برمی گشتند. تداوم چنین فکری موجب آسیب پذیری گروه شده بود لذا تمامی تلاش و امکانات خود را وارد بزرگترین ریسک کردند و به شهر آمل حمله کردند تا در صورت تصرف شهر به گسترش فعالیت خود به دیگر شهرها ادامه دهند.

مرحله عقب نشینی : سربداران پس از شکست در شهر آمل اقدام بهعقب نشینی در مسیر از پیش تعیین شده کردند. گروه شورشی در علمیات سرنوشت ساز ۶۰% از نیروهای خود را از دست داد و امکان پشتیبانی مردم را نیز که به طور حتم متعلق به آنها نبود از دست دادند. در حدود یک ماه طول کشید تا گروه بتواند بطور پراکنده دوباره نیروهای خود را جمع کند اما با کمترین امکانات و پائین ترین روحیه و ناامید از پشتیبانی داخلی و خارجی.

فاز حفظ سازمان
پس از عقب نشینی، نیروهای ضد شورش اقدامات نظامی خود را علیه شورشیان تداوم بخشیدند و گروه سربداران تنها راه باقی مانده را حفظ سازمان خود دانست. در این رابطه ۳ اقدام صورت گرفت:
اولین گام: سربداران جدا کردن نیروهای پشت جبهه (جبهه سیاسی) از جبهه نظامی بود و سعی کرد هر دو جبهه را حفظ کند و نیروها جنگل را کماکان و تا سرحد امکان در جنگل حفظ نماید.
دومین گام: که پس از عدم امکان تداوم استقرار در جنگل بود تصمیم رهبران شورش، اعزام نیروها به کردستان بود و در آنجا اقدام به فعالیت سیاست و بازسازی نیروهای خود نمودند. در این برهه زمانی به تجزیه و تحلیل اقدامات نظامی و سیاسی گذشته نمودند و آخرین تصمیمات خود را در مورد چگونگی تداوم فعالیت گرفتند. یعنی اینکه نیروهای جنگل که از تیرماه ۱۳۶۱ در جنگل بودند از جنگل خارج شوند و ارتباطات خود را با یکدیگر (بدون ارتباط با جبهه سیاسی) حفظ کنند و دوم اعزام نیروهای سراسر کشور به استان کردستان بود.
سومین گام: گروه در استان کردستان بود، به دلیل اقدامات نیروهای ضد شورش و نیز نداشتن جایگاه در دیگر گروههای شورشی استان کردستان نیروها پراکنده شدند و بخشی از نیروهای سربداران به خارج از کشور رفته و در آنجا اقدام به فعالیت سیاسی نمودند که تا کنون (۱۳۷۵) به فعالیت سیاسی خود ادامه می دهند. ارتش رهایی بخش در کردستان منهدم شد و باقیمانده گروه با دیگر گروههای ضد انقلاب وحدت کرد.
همانطوری که قبلاً هم گفته شد گروه رنجبران نیز در مرحله تثبیت و استقرار توسط نیروهای ضد شورش متلاشی شد و عمده افراد آن منفعل در کشور پراکنده شدند و با جذب دیگر گروههای ضد انقلاب شدند و یا به خارج از کشور گریختند.
اهداف حمله اتحادیه کمونیستها به شهر آمل
- تصرف نقطه ای سوق الجیشی که امکان توسعه عملیات های آتی را تسهیل می کند.
- جلب نظر افکار عمومی و گروههای سیاسی در داخل کشور
- حفظ حضور سیاسی خود در صحنه کشور
-قویتر نشان دادن خود از سایر گروههای ضد انقلاب موجود در کشور
- فراهم کردن زمینه برای کسب پشتیبان خارجی
- انجام فعالیتهای ایدئولوژیک و فرهنگی در سطح کشور
- تقویت روانی هواداران جبهه سیاسی و جذب نیروهای جدید و دادن انگیزه کاری به هواداران
- ایجاد دلهره و وحشت در طرفداران نظام حاکم به ویژه نیروهای ضد شورش
- ایجاد هسته های مقاومت نظامی برای دفاع از شهر وفراهم کردن تشکیل ارتش خلقی