دادگاه محاکمه حمیدرضا امامی



دادستان : بسم الله القاصم الجبارین ؛ " آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند ." امام خمینی

ریاست محترم دادگاه انقلاب اسلامی مرکز ، کیفرخواست صادره علیه متهم به مشخصات زیر تقدیم حضورتان می گردد .

آقای حمیدرضا امامی ، فرزند غلامرضا ، با نام مستعار کاظم ، با شناسنامه شماره ۱ ، متولد ۱۳۳۷ ، مجرد ، تبعه ایران ، اهل مسجد سلیمان ، مقیم مسجد سلیمان ، از اعضای تشکیلات سربداران جنگل و تاریخ دستگیری ۴ مرداد ماه سال ۱۳۶۱ ، متهم است به :

۱- ارتباط با سازمان محارب و الحادی اتحادیه کمونیست از سال ۵۹ ، صفحه ۸ پرونده .

۲- همکاری با عناصر ملحد و محارب سازمان اتحادیه در ارتباط با اختفای ماشین چاپ و اسلحه در دادگاه سازمانی تحت پوشش تابلو سازی و سپس از بین بردن ماشین چاپ به دستور مسئول بالاتر .

۳- عزیمت به جنگل های آمل در تاریخ ۲۱/۶/۶۰ جهت قیام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی تحت عنوان سربداران جنگل که در این رابطه با گروه های نظامی داخل جنگل ، به نام های گروه اسماعیل ، منوچهر و محمد در ارتباط بوده است . صفحه ۱۱ ، ۲۹ .

۴- مشارکت در درگیری ۱۸ آبان در داخل جنگل ، داشتن مسئولیت در قسمت تدارکات سازمان برای حمل فشنگ ها و آذوقه و استقرار در گروه پزشکی جنگل ، صفحه ۲۹ .

۵- مشارکت در درگیری مسلحانه ۲۲ آبان در داخل جنگل که در این درگیری ، ده ها تن از برادران سپاه و ارتش به شهادت می رسند . نامبرده در این جریانات مسلح به سلاح گرم بوده است .

۶- بازگشت پس از قریب سه ماه اقامت در جنگل و سپس مخفی شدن در خانه یکی از افراد جنگل به نام مستعار ساسان و سپس ایجاد ارتباط مجدد با یکی از افراد سازمان از طریق قرار تشکیلاتی با نام مستعار "بهزاد" و اشتغال در یک کارگاه سازمانی تحت پوشش تابلوسازی و سکونت در این محل تا لحظه دستگیری ، صفحه ۳۱ ، ۳۳ پرونده.

۷- کمک مالی به سازمان محارب اتحادیه و همچنین پخش اعلامیه های گروهک اتحادیه ، صفحه ۲۸ .

با توجه به مراتب فوق ، مجرمیت نامبرده از نظر دادستانی محرز و مسلم است . از حضور محترم دادگاه انقلاب اسلامی مرکز ، تقاضای صدور حکم شرعی و مجازاتی در خور جنایاتش را از محضرتان دارم .

دادستان انقلاب اسلامی مرکز

سید اسدالله لاجوردی

آیت الله گیلانی : آقای امامی کیفر را شنیدید ، میزان تحصیلات شما چقدر است ؟

امامی : دیپلم ادبی .

آیت الله گیلانی : آقای امامی ، انشاء الله که صادقانه بگویید ؛ بند اول اتهام شما : ارتباط با سازمان محارب و ملحد اتحادیه کمونیست های ایران .

امامی : بله ، درست است .

آیت الله گیلانی : بند دوم : همکاری با عناصر ملحد و محارب سازمان اتحادیه در ارتباط با اختفای ماشین چاپ و اسلحه در کارگاه سازمان ، تحت پوشش تابلوسازی و سپس از بین بردن ماشین چاپ به دستور مسئول بالاتر .

امامی : بله . راجع به مسئله همکاری ، آخر همکاری به چه شکلی ؟ من روزی که سر کار رفتم ، اصلاً اطلاع نداشتم که آنجا تابلوسازی است . من با شخصی با نام مستعار بهزاد تماس گرفتم و شب بود که به آنجا رفتم . گفت : اینجا بخواب تا ما صبح بیاییم . گفتم : اینجا کجاست ؟ گفت : کارگاه است . او صبح آمد و گفت : اگر کسی آمد مرا خواست ، بگو ساعت ۱۰ می آید .

در همین حین ، مسئول مسئولم آمد ، که من آن موقع نمی شناختمش . او سراغ بهزاد را گرفت ؛ من گفتم ساعت ۱۰ می آید و او هم به من گفت اگر آمد ، بهش بگو ، محمودی آمده بود و بعد تقریباً تا ۲۰ روز آنجا من اصلاً خبر نداشتم که آنجا چی هست و نیست و وقتی می پرسیدم ، جواب می دادند ، یواش یواش راه می افتی .

من فکر می کردم، آنجا تابلوسازی است و چون جایی نداشتم شب ها هم آنجا می خوابیدم . تا این که یک شب رفتم پشت ، بسته بزرگی دیدم ؛ وقتی جنس بسته را پرسیدم ، گفت : اینها یک مقدار وسیله مربوط به کار خودمان است . بعد از مدتی هم شخصی به نام محمود آمد و آنها را برد . همان فشنگ و مهماتی بود که در کیفر خواست نوشته اند ؛ ولی ماشین آنجا باقی ماند .

وقتی که می خواستیم کارگاه را ببندیم ، من و بهزاد تصمیم گرفتیم ، ماشین را که خراب بود ، خردش کنیم و همین کار را هم کردم . بعد محمود ایراد گرفت که چرا خراب کردید ، ما هم جواب دادیم که چون تو نیامدی ، تصمیم به خراب کردنش گرفتیم ، و بعد مقداری از خراب شده ها را بهزاد با خودش برد و مقداری هم آنجا ماند ، تا این که دستگیر شدم .

آیت الله گیلانی : بسیار خوب ، بند سوم : عزیمت به جنگل های آمل در تاریخ ۲۱/۶/۶۰ جهت قیام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی ، تحت عنوان سربداران جنگل که در این رابطه با گروه های نظامی جنگل در ارتباط بوده است .

امامی : بله . من کلاً مدت ۷۰ روز در جنگل بودم . وقتی که ما از شهرستان آمدیم ، سه نفر بودیم و در مسافرخانه اقامت گزیدیم . مسئول ما گفت که من می روم تماس بگیرم . من خودم آن موقع شخصاً خبر نداشتم و بر خلاف حسین ریاحی که می گوید ، اطلاع داشتند و داوطلبی بوده ، ما خبر نداشتیم . اولاً موضوع را به هواداران نمی گفتند ؛ حتی در داخل جنگل هم ، تا یک ماه ، یک ماه و نیم ما اصلاً خبر نداشتیم ، جریان چیست .

روز بعد از این که ما آمدیم تهران ، به من گفتند : تو فردا با یکی تماس می گیری و می روی . من گفتم : کجا ؟ گفتند: خودش می داند. من رفتم آن شخص را دیدم. گفتم : کجا می رویم ؟ گفت : به منطقه سرخ می رویم و من از این مسئله ، فقط اسم منطقه سرخ را می دانستم .

شب بود که به جنگل رسیدیم ؛ البته من آن منطقه را حتی حالا هم درست نمی شناسم . به جایی رسیدیم که یک عده از بچه ها آنجا بودند . صبح روز بعد به یک قسمت دیگر که کمپ بود ، رفتیم و کلاً مدت ۷۰ روز آنجا بودم .

آیت الله گیلانی : در واقع شما دفاع نکردید ، بلکه توضیح دادید که در یک حالت بی اراده ای بودید . شما به انسان که خدا به او اختیار و اراده داده ، جنایت کردید و موجودی بی اراده در دست دیگران بودید .

امامی : بله ، من به شخصه ، هر چند که در درگیری ۶ بهمن نبودم ، ولی در برابر این همه خانواده شهدا شرمنده ام . نمی توانم سرم را بلند کنم و بگویم ، می خواهم از خودم دفاع بکنم .

آیت الله گیلانی : و اما بند چهارم : مشارکت در درگیری ۱۸ آبان در داخل جنگل ، داشتن مسئولیت در قسمت تدارکات سازمان برای حمل فشنگ ها و آذوقه و استقرار در گروه پزشکی جنگل .

امامی : بله ، من در آن موقع بودم ، ولی در گروه پزشکی نبودم .

آیت الله گیلانی : درگیری چطور ؟

امامی : نه در خود درگیری نبودم ، در قسمت عقب بودم .

آیت الله گیلانی : بسیار خوب ، یعنی در پشتیبانی بودی ، در درگیری نبودی ؟

امامی : بله ، من در قسمت آذوقه و تدارکات و مهمات بودم .

آیت الله گیلانی : بند : مشارکت در درگیری های مسلحانه ۲۲ آبان در جنگل که در این درگیری ، ده ها تن از برادران سپاه و ارتش به شهادت رسیدند .

امامی : بله ، در این درگیری من سه راهی داشتم و در قسمت عقب بودم که درگیری رخ نداد و هیچ انفجاری هم نشد و بعد آن سه راهی را تحویل دادم .

آیت الله گیلانی : بند ششم : بازگشت پس از قریب سه ماه اقامت در جنگل و سپس مخفی شدن در خانه یکی از افراد جنگل با نام مستعار " ساسان " ؛ این خانه مال کی بود ؟

امامی : خانه ، مال همان کسی بود که با هم از جنگل آمدیم و این به صورت مخفی نبود ؛ خانواده اش هم بودند ؛ نام واقعی اش هم سهراب بود .

آیت الله گیلانی : در شهر آمل بوده یا نه ؟

امامی : نه ، بعد از درگیری ۲۲ آبان با من آمد .

آیت الله گیلانی : سپس ایجاد ارتباط مجدد با تشکیلات از طریق اجرای یک قرار تشکیلاتی با یکی از افراد سازمانی با نام مستعار " بهزاد " .

امامی : بله ، این بهزاد همان صاحب کارگاه است که توسط ساسان به من وصل شد ، تا وضعیتم روشن بشود .

آیت الله گیلانی : بند هفتم : کمک مالی به سازمان محارب اتحادیه کمونیست های ایران و همچنین پخش اعلامیه . چقدر کمک مالی کرده اید ؟

امامی : بله ، من حدود ۵۰۰ تومن کمک مالی کرده ام . پخش اعلامیه هم در سال ۵۹ بوده است .