قربانیان قاچاق انسان منافقین

مجاهدین و قاچاق انسان – شاهد ۲۹

من احمد صبوحی هستم بچه ایرانشهر بخش اسپکه.

در دوبی مشغول کار بودم که یکی از رفیق هایم تلفن کرد و گفت که بیا، ما می رویم خارج، کشورهای اروپایی. با رابط های سازمان تماس داشتیم، بعد از آنجا ما را آوردند عراق و گفتند شما ۶ ماه توی عراق هستید و بعد از ۶ ماه شما را می فرستیم به خارج. آمدیم آنجا، توی سازمان که آمدیم، دیدیم نه، خبری از خارج نیست. بعد دیدیم که لباسهایمان را عوض کردند و به زور لباس تنمان کردند. برخوردهایشان طور دیگری بود. دیگر حرف برگشت نداشتیم و باید با آنها کنار می آمدیم تا روزی که یک در امیدی باز شود. تا زمانی که جنگ عراق و آمریکا شد.

عراق که سرنگون شد، دست ما باز شد. در زمان صدام حسین ما نمی توانستیم حرف برگشت را بزنیم. وقتی حرف برگشت از دهنمان بیرون می آمد، حرف اولشان این بود که شما را دو سال اینجا پیش خودمان نگه می داریم و بعد از دو سال دست صدام حسین می دهیم و هشت سال آنجا می مانید. دیدیم که ده سال زندگی مان توی زندانها هدر می رود و مجبور شدیم با آنها کنار بیاییم تا این که یک در امیدی باز شود که از آنجا فرار کنیم. همیشه توی نشستهای عملیات جاری بودیم، صد تا صد تا و پنجاه نفر پنجاه نفر می ریختند سرمان. بد و بیراه می گفتند. مجبور بودیم که توی تشکیلاتشان یک طوری خودمان را راضی بکنیم. هر کس که با آنها کنار نمی آمد، او را می بردند و سیر کتک می زدند و بعد در یک جای امنی نگه می داشتند و آنقدر طرف را عذاب می دادند که طرف مجبور شود پشیمان شود و برگردد به جای اولش. یعنی حرف برگشت نداشتیم. مثل نشستهای انقلابش که یک نفر سوژه می شد و صد نفر می ریختند رویش. حرفهای بد و بیراهی که در ایران هیچ کسی به ما نزده بود، در سازمان به ما زدند. این رسم و راه روزگار نبود که اینها با ما کردند. تو اگر مبارز می خواستی، اگر نفر می خواستی، صادقانه اگر می بودی که الان وضعتان اینطوری نمی شد. چون همه کارتان با کلک و دروغ و فریبکاری است. شما می خواستتید با فریبکاری کارتان را پیش ببرید. حرف از حضرت علی و امام حسین می زدید. کجا امام حسین این کار را کرد که شما کردید؟ امام حسین کدام نیرو را به زور آورد و بعد طلاق اجباری داد و بهش گفت که ترک خانواده ات را بکن. کاری نبود توی دنیا که تو با ما نکردی. دیگر چیزی از ما باقی نمانده است. ما را خاکستر کردی. آن مزه و طعم اصلی جوانی ما را از ما گرفتی، ما را علف کردی و به این راه انداختی. این راه و رسم روزگار نبود. خلاصه این که حرفهایمان خیلی زیاد است.

دریافت فیلم مصاحبه