قربانیان قاچاق انسان منافقین

مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد ۱۴

من حمید کاظم پور هستم، با اسم مستعار ایرج در سازمان بودم. رفتیم ترکیه برای کاریابی که گیر یکی از بچه های سازمان افتادیم. بعد رفتیم سازمان و به ما می گفتند زن، زندگی، بچه، اگر هم نخواستی، بعد از شش ماه می توانی هر کشوری بروی. ما قبول کردیم و توی ترکیه کمی بهمان رسیدند و ما قبول کردیم و گفتیم باشد. مسئله ای نیست. بعد رفتیم سازمان. موقعی که رفتیم سازمان چشمتان روز بد نبیند می گفتند دو سال باید بمانید نه زنی نه بچه ای نه چیزی.

بعد یک ذره رفتیم توی نشستهایشان رفتیم پذیرش. دیدیم چیزهایی که اینها می گویند به مغز ما نمی گنجد. از همان اول گفتیم ما را رد کنید برویم. اینها گفتند نه و دعواهای ما شروع شد. فحش و فحش کاری و خودزنی هایی که می کردیم. ما اصلاً ناقص شدیم توی سازمان. ما که نشست برو نبودیم. یه نشستی بود می گفتند "غسل". انسان گاهی اوقات می رود یک حرکتی می کند مثلاً من دزدی میکنم می آیم می گویم من فلان چیز را دزدیدم. توی غسل هفتگی می گویند در مغزت هر چه میگذرد بیرون بریز!

من دو سه بار فرار کردم از سازمان، سومین بار که موفق شدم و رفتم پیش آمریکایی ها. دوباره که ما را گرفتند، به قصد کشت زدند. طرف برگشت گفت اگر سلاح دستم بود همینجا تیر خلاصی را بهت می زدم.

من از یک سال و خرده ای که در سازمان بودم، شش هفت ماهش را بیمارستان بودم، دستم، سینه ام، سرم، پایم، شیشه و چاقو و تیغ و ... که اینها ما را ول کنند. با زور همه را نگه داشتند آنجا و نمی گذاشتند هیچ کس حرکت کند. بعد آمدیم کمپ آمریکایی ها و توی کمپ هم دیدیم که نه بابا چیزی عایدمان نمی شود و به صرفمان نیست. بعد گفتند ایران کاری ندارد و مشکلی نیست. بعد هم ما تصمیم گرفتیم که آمدیم ایران.

دریافت فیلم مصاحبه