۱۷ هزار شهید ترور یعنی ۱۷ هزار قصهی زندگی، ۱۷ هزار حادثه، ۱۷ هزار خون به ناحق ریخته شده و ۱۷ هزار خانوادهی داغ بر دل نشسته!
اگر از این زاویه به زندگی هر یک از این ۱۷ هزار شهید ترور نگاه کنیم؛ به عمق کم کاری رسانهها و نویسندگان و هنرمندان و ... پی میبریم
هر کدام از این شهدا به تنهایی یک سند حقانیت و مظلومیت جمهوری اسلامی است و واکنش دشمنان این ملت در قبال تروریستها که عموما حمایت از تروریستها بوده است، سند خیانت و خباثت کشورهای به ظاهر قدرتمند جهان!
برای هر یک از شهدای ترور باید زندگینامهای چاپ شود به قلمی هنرمندانه و از دل آن زندگینامهها چه بسیار سوژه برای داستان و رمان بیرون خواهد آمد و چه مستندها و فیلمها و سریالها!
ترور سرچمشه را از این جهت میتوان حرکتی رو به جلو دانست. مستندی که یکی از وقایع تروریستی اول انقلاب را لحظه به لحظه از زبان افرادی که در محل حادثه ترور حاضر بودند روایت میکند.
چنین مستندی نیاز تمامی حوادث تروریستی کشور است؛ نباید گذاشت تاریخ شفاهی انقلاب در غبار غفلتها و سیاستبازیها و جنگ روانی دشمن پاک شود که اگر چنین شد همان زنگ خطری که رهبر انقلاب فرمودند به صدا در میآید؛ یعنی جای شهید و جلاد را عوض میکنند!
اما در روایت حوادث تروریستی و زمانه و زندگی شهدای ترور باید الزاماتی را رعایت کرد:
۱- روایت باید مستند و مستدل باشد! نباید شایعات و گمانهزنیها مسیر روایت را وارونه کند. باید دستگاههای مورد اعتماد و افراد موثق برای بیان حقیقت محور باشند و نه عناصری که حتی در ذهن مردم نسبت به آنها شبهه وجود دارد. چرا که ذهن مخاطب را دچار وسواس و شک و بدبینی به روایت میکند!
۲- نباید مسائل فرعی جای مسائل اصلی را در روایت بگیرد. بصورت دقیق تر نباید منافع سیاسی حزبی در بیان روایت بر روی بیان حقیقت اثر بگذارد. ترورهای چهل سال اخیر با هدف ضربه زدن به اصل انقلاب اسلامی بوده است و البته استراتژی هر کدامشان متفاوت بوده است. گاه با حذف مهرههای اثرگذار در نظام بوده است و گاه با ایجاد ترس و دلهره در عموم مردم، گاه برای ایجاد اشتباه محاسباتی در تصمیم مسئولین.
وقتی دشمن هدف اصلیاش اصل نظام بوده است؛ بی سلیقگی و کجفهمی است مستندساز یا نویسنده بازیهای سیاسی هم فکران حزبی خود را وارد روایت کند
۳-بیان شکل و مدل طراحی عملیات تروریستی یکی دیگر از محورهای احتمالا جذاب برای مخاطب است. البته نباید مسائل فیزیکی عملیات تروریستی، سبب فراموشی علت و انگیزه تروریستها شود! برای مثال در حادثه تروریستی مجلس شورای اسلامی، گاها نحوه مدل ورود به مجلس مورد بررسی قرار گرفت و نه هدف داعش از عملیات در قلب تهران!
به نظر می رسد نحوه و شیوه عملیات تروریستی تا نوع و حجم مواد منفجره بیشتر برای نیروهای امنیتی مفید خواهد بود و تا حد ایجاد جذابیت برای مخاطب عام مفید است ولی دلیل و انگیزه تروریستها برای تشریحش برای عموم مردم از جنس همان حافظه تاریخی است که باید قصهاش روایت شود. برگردیم به همان ماجرای مجلس، داعش در ماجرای مجلس به نوعی انتقام گیری کرد و به نوعی عصبانیت خودش را از ضربه های کاری ایران در منطقه نشان داد و پیام مهمترش برای مردم ایران یک کلام بود که اگر مدافعان حرم نبودند؛ ماجرای مجلس اتفاق روزمرهی خیابانهای تهران می توانست باشد!
این پیام بسی مهم تر است از اینکه مردم بدانند هر کدام از تروریستها چند خشاب همراه خود داشتند!
۴- تشریح و تبیین مبنای فکری تروریستها برای خواص جامعه بسی دارای اهمیت است. چرا که این مبانی است که انگیزه ترور و خشونت را در یک انسان به وجود میآورد. شاید جلوی ترور را بشود با عملیات های پیچیده امنیتی گرفت ولی جلوی تفکر ترور را فقط با عملیات های فکری می توان گرفت. باید تفکر تروریسم را موشکافی کرد و با روشنگری در جامعهی مخاطبش اجازه رشد تفکر التقاطی را از او گرفت. به گفته سید حسن نصرالله تا مدارس وهابیت دایر است، تفکر تکفیری رشد و نمو خواهد داشت و این یعنی ماشین تولید تروریسم!
و البته با نگاهی دقیقتر باید گفت تا تفکر استکباری وجود دارد، ماشین تروریسمش تولید داعشی و القاعده و سازمان مجاهدین خواهد داشت!
بر این اساس باید گفت ترور سرچشمه می تواند یک شروع باشد ولی شروع بی نقصی نیست و در بعضی از مواردی که گذشت پایش لغزیده است. خوب است کارشناسان تاریخی و امنیتی و سیاسی به نقدش بنشینند تا سبب محکم برداشته شدن قدمهای بعدی این ژانر مستندها شود