«پایانی بر پایان» آتشی بود به جان منافقین!

Goodarziمجموعه «پایانی بر پایان» که مدتی است پخش آن از شبکه خبر به پایان رسیده، جستاری جدید در ساختار سازمان مجاهدین خلق(منافقین) است که در قالب حضور و روایت قربانیان ترور و نادمان از ترور ساخته و پرداخته شده ست. ایمان گودرزی در مقام کارگردان این مجموعه، تاکنون بیش از 10 سال است که به صورت حرفه ای به فیلم سازی مشغول است. وی که فارغ التحصیل رشته کارگردانی است، تاکنون نزدیک به 150 فیلم کوتاه و بلند مستند را در کارنامه کاری خود به ثبت رسانده است. آثار مستند وی، بیشتر از نوع مستندهاي تركيبي انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است و از جمله شاخص ترین آنها می توان «متولد 57»، «خورشيد واره ها»، «مرد شماره 802/88»،«ثروت خيالي»، «شانه هاي زخمي خاكريز»، «راه شگرف»، «هلال سرخ ماه»، «نامي از هزار نام» و ... را نام برد. بهانه راه‌نما برای گفتگو با این کارگردان جوان، استقبال گسترده بینندگان از مجموعه مستند «پایانی بر پایان» است؛ مستندی که با همکاری بنیاد هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور) و توسط شبکه خبر تهیه و تولید شد.

آخرین کار شما مستند 50 قسمتی پایانی بر پایان بود. از اولین پیش زمینه هایی که قرار بود این مجموعه ساخته شود بگویید.

سال 1388 و بعد از وقايعی که در مورد انتخابات به وجود آمد و منجر به حضور نفاق گونه بعضي چهره ها شد، شاهد حضور گروهك منافقين در بطن ماجراهای یاد شده بودیم و دیدیم خيلي از سرنخ های ایجاد آشوب و فتنه به منافقین ارتباط دارد. از طرفی بعد از یک بررسی کوتاه متوجه شدم بنیاد هابیلیان به صورت تخصصی در مورد منافقین و گروه های تروریستی و افشاگری در مورد آنها فعال است. این بود که طرحي را در مورد سازمان مجاهدين خلق يا همان منافقين نوشتم و نیتم این بود که در صورت فراهم شدن شرایط، این فیلم را برای جوانانی كه هم سن و سال من و شما هستند اما آشنایی چندانی با چهره نفاق واقعی ندارند بسازم، ضمن اینکه برای ساخت این مجموعه نیم نگاهی هم به اطلاع رساني برای خانواده ها و افشاگری در مورد خطرات موجود داشتم. طرح یاد شده را در قالب 40 الي 50 صفحه نوشتیم و به مديريت گروه سياسي شبكه خبر، به عنوان یک شبكه بين المللي دادیم که خدا را شکر با استقبال گروه سیاسی این شبکه مواجه شد و کار را آغاز کردیم.

بعد از تصویب دقیقا چه کردید؟

قبل از اینکه کار را کلید بزنیم، به این نتیجه رسیدیم که كار نفاق بر علیه جمهوری اسلامی، يك كار بين المللي است، بنابراین اولین تلاش من و گروه سازنده، افزودن به اطلاعاتی بود که تا آن زمان داشتیم. می خواستیم ببینیم در این 30 سالی که از حضور نفاق و منافقین و نیز شهادت قربانیان ترور می گذرد و کسی هم از این شهدای مظلوم سراغی نگرفته و کاری برایشان انجام نداده، چه گروه، ارگان و یا نهادی در این زمینه فعال بوده و همانطور که پیش تر اشاره کردم، خوشبختانه با مجموعه هابیلیان آشنا شدیم که فعالیت های تخصصی و قابل اتکا در این سطح ارائه داده بودند. خوشبختانه در این مجموعه و در بحث شهداي ترور و بخصوص در حوزه نفاق، پتانسيل بسيار بالايي وجود داشت. با توافقات و همراهی هایی که در این مورد میان ما و این مجموعه صورت گرفت از پانزدهم فروردین سال1390 پيش توليد این مجموعه آغاز شد.

و بعد ...

شروع به دسته بندی کردیم که با چه كساني بايد مصاحبه بگيريم، ارتباط گیری ها باید چگونه باشد، به این فکر می کردیم از چه طریقی می توانیم بهترین کار ممکن را ارائه بدهیم. کار تصویر برداری هم چيزي حول و حوش 4 تا 5 ماه طول کشید، به گونه ای که وقتی در تیرماه، مشغول فیلم برداری قسمت سی ام بودیم، پخش قسمت های اول آغاز شده بود. تیم 15 نفری که همراه من بود، اکثراً از بچه هایی بودند که در این زمینه دغدغه داشتند و اصلا در این حال و هوا نبودند که باید یک مجموعه سفارشی مثل خیلی از کارهای دیگر بسازند و تحویل بدهند.

با توجه به اینکه گفتید در طی 30 سال گذشته هیچ کس در مورد خانواده های شهدای ترور فیلمی نساخته و کمتر به آنها توجه شده بود، آدم های قصه شما چگونه آدم هایی بودند و چطور انتخاب شدند و روال مصاحبه ها چگونه بود؟

وقتی قرار شد این کار را کلید بزنیم، بنا را بر ساخت مجموعه ای ملی گذاشتیم که برای همه ایران باشد و نه محدود به نقطه و محدوده ای خاص. برای آغاز به کار هم، اسامی و نشان بسیاری از بازماندگان شهدای ترور را در اختیار ما قرار دادند. برای گفتگو با خانواده شهدای ترور به شهرهای مختلفی سفر کردیم. مشهد، كرمانشاه، اسلام آباد غرب، همدان، تويسركان، نهاوند، ساري، رشت، قم، تهران و خيلي شهرهای دیگر و حتی روستاهای دور افتاده را هم رفتیم و این مسأله بخاطر این بود که داستان های این مجموعه خيلي مردمي بود و بجای رجال سیاسی و چهره های شناخته شده، مردم راویان آن بودند و همه طبقات و توده هاي جامعه را در بر می گرفت. در حقیقت این مردم بودند كه قرباني ترور گروهك هاي سياسي در جریان انقلاب و پس از آن شده بودند و خاطراتشان هم خاطرات بسيار غريب و آشنائي بود، چون سي سال اين خاطرات ورق نخورده بود.

معلوم است با وجود تمام کارهای مستندی که قبل از این انجام داده اید، خیلی جذب خاطرات و فضای این مجموعه شده اید.

خاطرات قشنگي بود، حتي اينكه آدم ها سر چه چيزي جانشان را از دست دادند و قرباني ترور شدند، قابل تأمل بود. یادم می آید با مادر شهيدي در شمال برخورد كرديم، پسر ايشان در جریان مسائل انقلاب خیلی در مسجد فعال بود و همین امر باعث شده بود مورد شناسایی تیم های ترور منافقین قرار بگیرد و ترور شود. برایم واقعا جالب بود که این مادر شهید به گونه ای از پسرش صحبت مي كرد كه انگار اين پسر هنوز زنده است. اتفاقاً خودش هم مي گفت درست است که سي سال از شهادت پسرم گذشته ولي من شب و روزم و تمام لحظه های زندگی ام را با او سپري مي كنم و حضورش را در خانه بطور كامل احساس مي كنم. اگر بخواهم مثال دیگری بزنم می توان به شهداي احمدوندی که در يكي از روستاهاي دور افتاده شمال با خانواده آنها آشنا شدیم اشاره کنم كه اهالی محل، بعد از گذشت 30 سال در محلی که در اعماق جنگل بود و در جایی که باید با وجود حیوانات وحشی كيلومترها پیش می رفتیم تا به محل شهادت این شهیدان بزرگوار برسیم، قتلگاهي برای یادبود این شهیدان ساخته بودند که ما عین همین مسأله را در مجموعه تصویربرداری کردیم.

بد نیست اینجا هم یک بار دیگر ماجرا را شرح بدهید.

اهالی محل سنگی را دست نویس کرده بودند و آن را به اعماق جنگل و محل شهادت این شهدا آورده بودند تا نمادی از آنها در محل شهادتشان باشد و زمانی که آیندگان از آن محل دور افتاده گذر کردند، بدانند روزگاری در آنجا جنایتی صورت گرفته است. این شهدا هم تنها گناه شان این بود که بخاطر ظاهر مذهبي شان يا طرفداري از حضرت امام(ره) قرباني ترور شده بودند.

مسلما قبل از شروع کار برای خودتان چشم اندازی ترسیم کرده بودید. بعد از پایان کار چقدر ديدگاهتان نسبت به چشم انداز اول تغيير كرد؟

اعتراف می کنم وقتی وارد کار شدیم گمان نمی کردیم مسأله نفاق تا این اندازه باشد. تا پیش از این در مورد ساواک و سازمان هایی كه به خاطر اهدافشان دست به ترور، جنايت و بمب گذاري مي زنند زياد كار كرده بودم و این گروه ها را به خوبی می شناختم و ده ها فيلم با چنین مضمون هایی ساخته بودم اما هيچ كدام از اين گروه ها و سازمان هاي امنيتي كه در رژيم هاي گذشته کار مي كردند، تا این اندازه وحشیانه جنایت نکرده بودند که منافقین انجام دادند. ما تا قبل از این در مورد بدترین نوع شکنجه های ممکن فيلم ساختيم و موارد شکنجه را بازسازي كرديم اما وقتي به مسئله نفاق ورود پيدا كرديم و بخصوص نفاق بعد از سي خرداد 1360 و ورود منافقین به فاز شورش مسلحانه، حتی گمانش را هم نمی کردیم منافقین تا این اندازه دستشان به خون ملت ايران آغشته شده باشد. باور کنید با ساخت این مجموعه و خاطراتی که ما می شنیدیم، انگار زندگی خود ما هم ورق می خورد و ما بیشتر به عمق جنایت ها و خیانت های این سازمان تروریستی پی بردیم که به خاطر سر سپرده گي و مزدوري براي كشورهاي بيگانه و برای رضایت آنها، به صورت علنی جنایت کنند و بعد هم در روزنامه روز بعدشان، با افتخار این مسائل را عنوان کنند. حداقل زندگي شخصی خود من با مرور این مسائل به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و احساس وظیفه بیشتری می کردم برای ساخت این مجموعه. این مسائل بود که بعد از پایان کار تصمیم گرفتیم کارهای جدید و قوی تری در مورد این سازمان تروریستی بسازیم.

Payan پس این دغدغه ذهنی، بعد از پاياني بر پايان هم در ذهن شما ماند تا كارهاي مشابه پاياني بر پايان را بسازيد.

پاياني بر پايان که به روی آنتن رفت، با استقبال بي نظير مردم روبرو شد و این مسأله حیرت ما و مسئولان شبکه خبر را به دنبال داشت و این استقبال از ده ها هزار پیامک و تماسی که برای این برنامه با شبکه خبر گرفته می شد آشکار بود. این استقبال رفته رفته آنقدر زیاد شد که شبکه مستند هم پخش این برنامه را آغاز کرد.

واضح تر اشاره کنید که محتوای پیامک ها و تماس ها چه مواردی بود؟

وقتي پخش برنامه آغاز شد، بسیاری از مردم از ما می خواستند این برنامه بر روی دیگر شبکه ها هم پخش شود. محتوای تماس ها و پیامک ها متفاوت بود اما همه در تأیید ساخت این مجموعه بود. گلایه های مردم هم حول محورهای مشخصی بود. اینکه چرا اين برنامه در فلان ساعت پخش نمی شود، چرا برنامه بعدي با تأخیر پخش شد، چرا مدت برنامه كم است و چرا با گذشت 30 سال این موارد برای مردم بازگو می شود.هر قسمت از این مجموعه 50 قسمتی بیشتر از 6 بار تکرار می شد.

از جانب مردم آیا نقد محتوایی هم در این باره وجود داشت؟

برخی دیدگاه های عمومی مردم بسیار هوشمندانه بود. مثلاً مي گفتند اگر قرار است این موضوع دقیق تر پرداخته شود، زندگی سرکرده منافقین نباید از قلم بیفتد. برخی سئوال ها در مورد کسانی بود که از منافقین جدا شده و به ایران برگشته بودند. سئوال ها این بود که آیا این افراد دستشان به خون مردم آغشته نشده و مثلا در مواردی مثل عملیات مهندسی و آدم کشی های خاص شرکت نکرده اند؟

به عملیات مهندسی اشاره کردید...

وقتي قسمت مربوط به عملیات مهندسی به روی آنتن رفت، ابراز انزجار بسيار عظيمي به راه افتاد و مردم تماس های بسیاری در این مورد با شبکه خبر گرفتند. این اواخر دیگر مطمئن شدیم که این مجموعه تأثیرگذاری خودش را داشته است.

با این تفاسیر، موضع منافقین و رسانه های آنها چه بود؟

موضع گیری سران منافقین در نوع خودش جالب بود. از همان ساعات اولي كه برنامه ما از تلویزیون پخش شد، تخليه تلفني ها آغاز شد.

به خود شما هم زنگ مي زدند؟

بله. از همان ساعات ابتدایی پخش تماس می گرفتند و خودشان را از سازمانها و ارگانهاي دولتي معرفي مي كردند و مي خواستند بدانند این مجموعه چند قسمتی است و قصد دارد چه چیزی را بیان کند و اینکه با چه کسانی مصاحبه کردیم و دست آخر هم که به جایی نمی رسیدند، تهدید به مرگ می کردند. رابطان منافقین حتی خودشان را از همکاران من در صدا و سیما جا می زدند. به عنوان مثال دیگری جالب است بدانید که آنها حتی تلاش کردند از دکتر محمدصادق کوشکی که راوی این برنامه بود هم اطلاعات بگیرند اما چون موفق نشده بودند، همسر ایشان را تهدید کرده بودند و دست آخر هم فيلمي ساخته بودند در مقابل مجموعه تولید شده توسط ما.

محتوای این فیلم چه بود؟

مثلا نقدی ساختند بر مجموعه پایانی بر پایان و در این فیلم عصبانیت هایشان را نشان دادند و ناسزا گفتند و فیلم شان را در سالگرد عملیات مرصاد یا همان فروغ جاویدانشان از تلویزیون منافقین پخش کردند، ضمن اینکه برخی از جدا شده ها که در پایانی بر پایان با آنها گفتگو کرده بودیم را مزدور نامیدند و تا توانستند به افراد یاد شده فحش و ناسزا گفتند.

جداشده ها از فرقه منافقین، چگونه راضی شدند در مقابل دوربین شما حاضر شده و با وجود تهدید های احتمالی منافقین، از این فرقه انتقاد بکنند.

ما با این افراد به عنوان چهره  های نادم گفتگو کردیم و 20 تا 30 نفر از آنها با میل و خواست خودشان جلوی دوربین ما نشستند و اتفاقا حرف های بسیار خوبی هم در مورد فرقه منافقین زدند.

افرادی که می گویید مقابل دوربین شما می نشستند، چقدر برای افشاگری بر علیه منافقین اشتیاق داشتند؟

پایانی بر پایان اولین مجموعه ای بود که در آن برخی آدم ها حرف می زدند که قبلا و طی 30 سال گذشته، اسلحه به دست گرفته بودند و بر علیه ملت و نظام شورش کرده بودند. صحبت های آنها در جلوی دوربین ما تبعات زیادی می توانست برای آنها داشته باشد. من قبل از مصاحبه با آنها صحبت می کردم و می گفتم آیا دوست دارید چهره شما در فیلم باشد یا نه. به عبارت بهتر، هیچ اجباری برای این کار نبود، ضمن اینکه این افراد مورد عفو قرار گرفته و به کشور بازگشته بودند و نباید فیلم ما باعث دردسر برای آینده و زندگی آنها می شد. همه این افراد برای صحبت کردن بر علیه تشکیلات منافقین انگیزه بسیار بالایی داشتند و مشتاق بودند بیشتر هم در این مورد صحبت کنند. یادم می آید یکی از همین افراد در تصویر برداری یکی از قسمت ها و بعد از اینکه چند نما را گرفتم، به شوخی به من گفت فلانی از من بیشتر تصویر بگیر و وقتی سئوال می کردم چرا، جواب می داد محل کار من در تشکیلات منافقین، جایی بود که خیلی به مسعود رجوی نزدیک بودم و مسعود هم کاملا من را به چهره و اسم می شناسد و اگر ببیند من دارم علیه اش حرف می زنم وجودش آتش می گیرد. واقعا پایانی بر پایان، آتشی بود به جان منافقین و نظیر این حرف ها را من زیاد می شنیدم و خیلی از این جدا شده ها از من می خواستند باز هم برنامه های زیادی در مورد منافقین بسازم.

با توجه به استقبال گسترده ای که از این مجموعه به عمل آمد و بازتاب های خوبی هم به دنبال داشت، آیا برنامه ای برای دوبله و پخش آن از شبکه های جهانی یا شبکه های پربیننده داخلی و خارجی تدارک دیده اید؟

بله و به زودی طبق درخواست برخی کشورهای عربی و از جمله رسانه های عراق این مجموعه درحال آماده سازی و دوبله برای پخش در تعدادی از شبکه های جهان عرب است. زمانی هم که این مجموعه در حال پخش بود، قسمت هایی که مربوط به کردکشی منافقین بود از تلویزیون کردستان عراق پخش شد. منافقین درعملیات مروارید تعداد زیادی از کردهای شمال عراق را به خاک و خون کشیدند.

شنیدم درخواست های زیادی برای خرید سری کامل این مجموعه به شبکه خبر رسیده.

بله و ان شاءالله به زودی این مجموعه برای عموم مردم منتشر خواهد شد.

و کاری جدید برای آینده...

زمانی که پایانی بر پایان تولید می شد، با جدا شده های از منافقین مصاحبه می کردیم. همان زمان طرح کارهای جدیدی در ذهنم شکل گرفت. مثلا برای اولین بار قرار است بخش عمده ای از عملیات مرصاد را توسط همانها که در این عملیات به نفع منافقین سلاح به دست گرفته بودند را روایت کنیم تا برای سالگرد عملیات مرصاد، این مجموعه را به ملت ایران تقدیم کنیم.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31