«آفتاب مطهر»(34)

Bookroom.ir File 3945شب پرستان کوردل

گروه فرقان دین را از سیاست جدا می دانستند . آنان افکاری مانند منافقین داشتند و به آنان القا شده بود که روحانیان موجود مرتجع اند ، می خواهند کشور را به قرون وسطا باز گردانند ، پایگاه طبقاتی دارند و در واقع همان مسائلی را مطرح می کردند که مارکسیست ها می گفتند . البته آنان نمی خواستند تجزیه و تحلیلی درست بکنند ، زیرا این افکار از خودشان نبود و در پی ترقی تقلیدی بودند . منافقین افکاری مارکسیستی را با لباس مذهب به آنان تزریق می کردند.(1)

گروه فرقان پیش از انقلاب نوشته هایی منتشر می کردند ، اما پس از انقلاب فعال تر شدند . شهید مطهری از این وضع ناراحت شده ، احساس خطر کرد و در مقدمه کتاب علل گرایش به مادیگری نکاتی را در نقد عقاید باطل آنان نوشت . با نشر این کتاب موجی به راه افتاد .

چندی پس از توزیع این نوشتار در میان مردم ، شخصی که مرتبط با گروه فرقان بود ، طی تماس با یکی از شاگردان شهید مطهری تهدید کرد که اگر استاد بخواهد این روش را ادامه دهد ، بچه های فرقان شدت به خرج خواهند داد و بعد هم این گروهک اعلامیه ای منتشر کرد که در آن آمده بود هر کس مانع نشر افکار ما شود ، بگونه انقلابی پاسخ او را می دهیم .

چون شهید مطهری از این تهدید باخبر شد ، بدون هیچگونه واهمه گفت : اگر بناست آدمی از این دنیا برود ، چه بهتر که در راه اصلاح عقاید و دفاع از اسلام باشد و من در این راه هیچگونه تردیدی ندارم . (2)

گروه فرقان نخست بهترور شخصیت مطهری پرداختند و تهمت ها و افتراهایی را مطرح کردند تا او را از چشم مردم بیندازند . آنان گفتند او آخوندی سودجو ، فرصت طلب ، متعصب و ناآگاه از علوم و اوضاع جهان است و بدین گونه می خواستند از علاقه مردم نسبت به آن متفکر بکاهند ، زیرا مردم به افکار و آرمان های مطهری عشق می ورزیدند .

بین جوانان و قشرهای گوناگون چنین اشاعه می دادند که این سخن های مطهری و این نوشته ها از خودش نیست ، از دیگران می گیرد و به نام خودش مطرح می کند ، استقلال در فکر و عمل ندارد ، هر طرف باد بیاید آن طرف می رود ، تنگ نظر است ، نمی تواند ترقی و پیشرفت دیگران را تحمل کند و از این روی اگر روشنفکری بیاناتی ایراد کند ، یا به طرح  اندیشه ای بپردازد ، مطهری بر او می تازد .

با این تبلیغات مسموم و کاذب می خواستند شخصیت مطهری را خراب کنند ، درست کار خوارج را تعقیب کردند . وقتی از یکی از اعضای این گروه پرسیده بودند چرا شهید مطهری را هدف قرار دادید ، گفت ما او را کافر می دانستیم ! متفکران و علمای ما با چنین منحرفانی روبرو بوده اند که در گرداب گمراهی غوطه می خوردند و در آخر هم دست به چنین جنایاتی می زدند .

اینجا یک پرسش مطرح است که چرا آنان این اسلام شناس راستین را نشانه گرفتند و کسی را به شهادت رسانیدند که امام او را حاصل عمر خویش دانست و تمام آثارش را بدون استثناء آموزنده معرفی کرد . مگر چه خصوصیتی در سیمای این عارف سالک دیدند که او را از ملت مسلمان ایران و انقلاب اسلامی گرفتند ؟

باید گفت دشمنان درست تشخیص داده بودند ، آنها می دیدند اندیشه ها ، تعالیم و بیانات این مرد بزرگ چون چراغی فروزان به جامعه روشنی می بخشد ، نبوغ استاد به اندازه ای بود که بسیار زود پی به انحرافات این گروهک ها می برد . با تسلط بر میراث علمی ، فقهی و فلسفی علمای پیشین هر جا انحطاط فکری و عقیدتی می دید عکس العمل نشان می داد و نقد می کرد . اجازه نمی داد در اعتقادات مردم التقاط پدید آید و عقاید آنان تخریب شود .

او می کوشید جوانان را در مسیر هدایت قرار دهد و نسلی مؤمن ، معتقد ، مقاوم و با صلابت پرورش دهد . به این خاطر دشمنان او را برای هدف شوم خود برگزیدند ، زیرا او دل های مؤمنان را از دست زندیقان و ملحدان نجات می داد .

خفاش صفتان دریافتند تا آفتاب مطهری در آسمان ایران پرتو می افشاند ، دیگر جایی برای آشکار شدن آنان نیست ، بنابراین مغزش را هدف قرار دادند و امت اسلامی را از اوجود چنین رادمرد بزرگ و متفکر والامقامی محروم کردند تا بتوانند نقشه های شیطانی خود را عملی کنند و به بدعت گذاری و تحریفات خود ادامه دهند .

دشمنان مطهری را از دست امت اسلامی گرفتند تا بتوانند نقشه های شوم خود را عملی کنند و حقایق را وارونه نشان دهند و به گمان خود مسیر انقلاب اسلامی را منحرف کنند . آنان خواستند ماجرای مشروطیت را تکرار کرده ، با به دار آویختن امثال شیخ فضل الله نوری ، روحانیون متعهد ، متدین و مبارز را منزوی سازند . اما دور اندیشی رهبر انقلاب و فراست امثال شهید مطهری به آنان فرصت نداد آن تجربه تلخ و ماجرای اسف انگیز را تکرار کنند .

انقلابی های راستین با این رهنمودها مراقب بودند که غرب زدگان ، ملحدان و منافقین در درون شان نفوذ نکنند و در نتیجه اگر چه آنان جنایتی بزرگ مرتکب شدند ، نتوانستند راه مطهری را دگرگون کنند . حقیقتی که مطهری برایش می کوشید همچنان زنده ، پویا و تأثیر گذار جامعه را به سوی معنویت و تعالی سوق می دهد . (3)

حکیم شهید

قاتل استاد شهید ، جوانی فریب خورده و از اعضای گروهک سیاسی و منافق فرقان به نام محمد علی بصیری بود که در شب چهارشنبه ، 12 اردیبهشت 1358 ، ساعت ده و بیست دقیقه شب با شلیک گلوله ، استاد را به فیض عظمای شهادت و آرزوی دیرینه اش رسانید.(4)

شهید مطهری در مسیر از مهندس کتیرایی و دوستش فاصله می گیرد و متوجه می شود آن دو با هم بحثی خصوص دارند و قدم زنان به طرف اتومبیل دوستش که در خیابان فرعی ، روبروی کوچه ای که منزل دکتر سحابی در آن قرار داشت ، راه می افتد ، اما وقتی به اول کوچه می رسد ، شخصی او را صدا می زند ، سرش را به عقب می چرخاند که صاحب صدا را بشناسد ، اما لحظه ای بعد تیری به سوی ایشان شلیک می گردد و شهید مطهری غرق در خون به زمین می غلتد .

مهندس کتیرایی و دیگران که متوجه این واقعه می شوند او را به سرعت به بیمارستان طرفه در خیابان بهارستان می رسانند ، اما پزشکان نظر می دهند آن متفکر متدین به شهادت رسیده و مداوا و بهبودی وی امکان پذیر نمی باشد . گلوله از زیر بناگوش راست وارد و از بالای ابروی چپ خارج شده بود . پیکر شهید مطهری پس از تشریفات شرعی و تشییع جنازه ای باشکوه در تهران و قم ، در جوار بارگاه حضرت فاطمه معصومه و در کتار استادش علامه طباطبایی در مسجد بالاسر حرم مطهر دفن گردید . (مطهری مطهر اندیشه ها ، ج 2 ، ص 637 . یادواره استاد شهید مرتضی مطهری ، ص 297 – 296 ، شهید مطهری مرزبان بیدار ، ص 197 )

وی گفته بود من اصلاً مطهری را نمی شناختم ، ولی از آنجا که نسبت به روحانیت کینه ای عمیق داشتم ، پس از این که در بین افراد گروه مطرح شد که می خواهیم یکی از روحانیون شورای انقلاب را ترور کنیم ، من داوطلب شدم ، ولی بعد فهمیدم که چه اشتباه بزرگی انجام داده ام . (5)

البته گروه فرقان تصریح کرده بودند بدین علت به قتل مطهری دست زدیم که او با افکار ، نگرش ها و تحلیل های ما مخالفت داشت . قاتل استاد نیز در مدارس علوم دینی درس خوانده بود ، ولی دچار این ضلالت و جنایت بزرگ شد . (6)

البته شهید مطهری واقعاً شهادت را برای خود یک شرف می دانست ، شعار نمی داد و عاشق این مسیر بود . داستانی از مرحوم آقای مطهری نقل کرده اند که بسیار گفته شده است ، ولی بوی مشک هر چه تکرار شود از رایحه اش نمی کاهد .

یکی از آشنایان آن شهید که از سادات و علمای بزرگ بود ، شب شهادت مطهری خواب دیده بود که با ایشان در یک فضای وسیع قدم می زنند ، به پای کوهی بسیار بلند می رسند که بر فرازش یک خمیه بسیار باشکوه برپا شده بود . می پرسند این چیست ؟ پاسخ می آید خیمه رسول اکرم (ص) است .

با هم به سوی خیمه پیامبر راه می افتند ، مسیر طولانی بود ، در حالی که به جانب آن قله و خیمه قدم بر می داشتند ، ناگهان فردی آشکار می شود ، اسبی می آورد و شهید آیت الله مطهری بر آن سوار شده با سرعت به سوی خیمه می رود . ایشان گفته بود من همین طور متحیر بودم که ما با هم بودیم ، چطور شد برای وی مرکب آوردند و بردنش ! ولی من همین جا ماندم .

در همین حال از خواب بیدار شدم و بعد شنیدم که در همان شب علامه مطهری به شهادت رسیده اند . آری آنان باورشان شده بود که شهادت یک فرصت بزرگ است که با استفاده از آن به سرعت به سوی مقصد می روند و راه صد ساله را یک شبه طی می کنند . آدم با شهادت زیان نمی بیند .

شهادت برای آن متفکر بزرگوار یک آرزوی دیرینه بود . او سال ها در دعاهایش می خواند « و قتلاً فی سبیلک فوفق لنا » ، ما نیز این دعا را زیر لب زمزمه می کنیم ، اما تنها زبان مان به آن مترنم است ، در حالی که او از اعماق وجود و از ته دل می خواند . این چنین بود که او پس از انتخاب مسیر و هدفش هیچ نگران نبود که در خون خویش غوطه ور شود . (7)

همسر استاد نقل کرده است که آقای مطهری چند شب پیش از شهادتش خوابیده بود که ناگهان با نگرانی از رختخواب برخاست . گفتم : چیست ؟ چه شده ؟ وقتی خود را بازیافت ، در حالی که اشک از چشمانش جاری بود گفت : رسول اکرم (ص) را در عالم رؤیا مشاهده کردم ، در حالی که در مسجدالحرام کنار امام خمینی (ره) ایستاده بودم .

روبروی کعبه با امام بودیم که یک وقت دیدم پیامبر (ص) به سمت ما می آیند و من در حال گفتگوی کوتاهی با امام بودم . سپس حضرت پیش تر آمدند و لب های خود را بر لب های من نهادند . مدتی لب های پیامبر (ص) بر روی لب های من بود و حال که از خواب بیدار شده ام ، حرارت آن را کاملاً احساس می کنم . سپس افزود من منتظر حادثه ای شگفت هستم و چند شب بعد به شهادت رسیدند . (8)

پی نوشت ها:

  1. ر. ک : سیمای استاد در نگاه یاران
  2. . ر.ک : خاطرات دکتر حسین غفاری ، سرگذشت های ویژه ، ج 1 ، ص 131 – 130
  3. سخنرانی در جمع دانشجویان تربیت معلم قم ، 11/2/1372 . سخنرانی در دانشگاه شریف ، 11/2/1371 . سخنرانی در دانشگاه تهران ، 19/2/1369 و بیانات قبل از خطبه های نماز جمعه تهران ، 6/2/1381
  4. سه شنبه یازدهم اردیبهشت 58 شمسی حدود ساعت 8 بعدازظهر شهید مطهری نماز مغرب و عشا را در منزل خواند و خود را برای رفتن به منزل دکتر سحابی و شرکت در جلسه ای خصوصی برای بررسی مسائل اجتماعی با هئیت دولت آماده کرد . بعد از برگزار شدن جلسه ، حدود ساعت ده و بیست دقیقه شب بود که مطهری عازم منزل شد . دوستش و آقای مهندس کتیرایی نیز همراه او از منزل سحابی خارج می شوند و بقیه اعضای جلسه برای تبادل نظر و مشورت در منزل وی می مانند .
  5. مطهری مرزبان بیدار ، ص 196
  6. بیانات در مراسم بزرگداشت استاد شهید مطهری در جمع اساتید و محققان مؤسسه امام خمینی ، 14/2/1382
  7. سخنرانی در مدرسه شهید صدوقی با عنوان رمز موفقیت علامه شهید مرتضی مطهری ، 12/2/1379 ، سخنرانی در دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان ، 12/2/1380
  8. سخنرانی در جمع مردم تبریز در مسجد شعبان ، 12/2/1378

«آفتاب مطهر»(۳۳)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31