آقای مصیب فتحی، کارشناس ارشد مطالعات منطقه ای خاورمیانه از دانشگاه تهران در مقالهای که به اولین کنگره ملی 17000 شهید ترور کشور ارائه کرد، نوشت: ملاحظات امنيتي همچون گسترش تروريسم و نفوذ القاعده در عراق در تصميم اتحاديه عرب نقش اصلي را ايفا كردهاند.
چکیده
حمله امريكا به عراق در سال 2003 واكنشهاي متعدد و مختلفي را در بين كشورهاي منطقه خاورميانه برانگيخت. در اين بين، مخالفت اتحاديه عرب با حمله امريكا براي اين پژوهش مهم بوده است تا دلايل اين تصميم را دريابد. درباره مخالفت اتحاديه عرب با حمله امريكا به عراق به عنوان يك اتحاد منطقهاي به رغم واكنشهاي بعضاً همكاريگرايانه برخي از اعضاء فرضيههاي متعددي مطرح شده است كه به نظر واقعبينانه نميرسد. برخي ناسيوناليسم عربي را دليل مخالفت اتحاديه عرب دانستند كه بعضي حوادث دو دهه گذشته خلاف اين امر را ثابت ميكند. مثلاً حمله عراق به عنوان كشوري عربي به كشور عربي ديگر (كويت) و تقسيم كشورهاي عربي به دو بخش حاميان عراق و حاميان كويت, نمونهاي از افول اين عامل به عتوان متغير تاثيرگذار و شكلدهنده رفتار اتحاديه عرب ميباشد.
برخي ديگر، ترس از ناامني سياسي و به تبع آن فرار سرمايه و بحران مالي را عامل مخالفت اتحاديه عرب دانستهاند. براي رد اين فرضيه موارد تاريخي مثل جنگ عراق عليه ايران (1998- 1980) و حمايت همه جانبه اعراب به جز سوريه از عراق حكايت از مهم نبودن اين عامل در تصميمگيريهاي اتحاديه عرب دارد.
اين پژوهش در جستجوي فهم واقعبينانه دلايل مخالفت اتحاديه عرب با حمله امريكا به عراق به اين فرضيه پرداخته است كه ملاحظات امنيتي اتحاديه عرب در خصوص آينده عراق دليل اصلي مخالفت آن اتحاديه با جنگ امريكا عليه عراق بوده است. دادهها و اطلاعات بدست آمده از منابع دست اول از جمله سخنرانيهاي مقامات اتحاديه عرب ملاك سنجش اين فرضيه بوده است. نتيجه نشان ميدهد كه ملاحظات امنيتي همچون گسترش تروريسم و نفوذ القاعده در عراق در تصميم اتحاديه عرب نقش اصلي را ايفا كردهاند.
کلید واژه: تروریسم- القائده- عراق – آمریکا
مقدمه:
در طول 50 سال گذشته منطقه خاورميانه به عنوان منشاء اصلي ناامني و تنش نسبت به صلح و امنيت جهاني در نظر گرفته شده است. به طور سنتي تهديدات مسبت به ثبات و امنيت ريشه در بروز جنگها و تداوم بحرانها ميان دولتهاي منطقه از يك سو و قدرتهاي خارجي در حفظ منافع ملي خود و در برخورد با اين دولتها از سوي ديگر بوده كه به طبع نظام بينالملل را نيز درگير ميكرد. با وقوع رويدادهاي 11 سپتامبر، كشورهاي غربي و در راس آن امريكا به منظور رفع خطرات ناشي از تروريسم مصمم هستند تا مبارزه با تروريسم را در خارج از مرزهاي خود و در قالب هدايت جنگها و از طريق دستكاري در ساخت قدرت و سياست منطقه انجام دهند. اين امر به نوبه خود مبناي شكلگيري تحولات جديدي در سطح منطقه خاورميانه است. به نحوي كه مسايل فعلي خاورميانه را با مسايل صلح و امنيت بينالمللي متصل ميكند. يكي از دلايل حمله امريكا به عراق ضرورت نابودي رژيم بعثي عراق به دليل ارتباط اين كشور با تروريستها و امكان بهرهگيري تروريستها از سلاحهاي كشتار جمعي عراق بود. و اين حمله براي مبارزه با تروريسم و كاهش تروريسم در سطح جهان بود. در صورتيكه به عقيده كارشناسان اين جنگ باعث گسترش تروريسم در سطح منطقه و جهان بوده است. در ابتداي اين متن به بررسي مفاهيم ترور، تروريسم و تروريسم بينالمملل ميپردازيم و بعد از آن به سراغ مبحث اصلي ميرويم.
ترور:
از ترور تعاريف متعددي ارايه شده از جمله ميتوان به تعاريف زير اشاره كرد:
گروهي ترور را به معني وحشت و ترس زياد داشته و معتقدند كه ترور اصطلاحا حالت وحشت فوقالعادهاي اطلاق ميشود كه ناشي از دست زدن به خشونت و قتل و خونريزي از سوي يك گروه، حزب و يا دولت به منظور نيل به هدفهاي سياسي، كسب و يا حفظ قدرت است. اشخاصي كه دست به ترور ميزنند تروريست ناميده ميشوند. ترور شخصيت يا ترور رواني يعني ترساندن و تهديد افراد از طريق هدف قراردادن روحيه، حس شهامت و اعتبار آنها.[1]
گروه ديگر ترور را به معني احساس ترس داشته و معتقدند كه در تاريخ انقلاب كبير فرانسه، اين واژه معناي خاصي داشته و دو منظور را افاده ميكند. نخست: به معناي اتخاذ تدبيرها و روشهاي سخت عليه ضد انقلابيون است و دو: نام دورههايي از تاريخ انقلاب فرانسه است كه در آن دورههاي ترور به كار ميرفته و حاكم بوده است.[2] ولي ديگر گروه معتقدند ترور ترس يا نگراني شديد كه اغلب از تهديد مبهم و نامانوس و غيرقابل پيشبيني ناشي ميگردد، تعريف ميگردد و به عبارتي هراس و هراسافكني است. همچنين در سياست به كارهاي خشونتآميز و غيرقانوني حكومتها براي سركوبي مخالفان خود و ترساندن آنها ترور ميگويند.[3]
با توجه به آنچه گذشته ترور را اينگونه ميتوان تعريف كرد: ترور عبارت از «سلب امنيت به شيوههاي غافلگيرانه و غيرقانوني با اهداف سياسي».
مفهوم تروريسم:
معمولا تعريف اكثر مفاهيم سياسي با مشكلاتي مواجه ميگردد. اين مفاهيم به گونهاي هستند كه هر فرد، ملت، جناح و گروه سياسي از آنها به فراخور نوع بينش، شرايط اجتماعي و يا منافع سياسي تعريف خاصي را بيان ميكنند. مفاهيمي چون آزادي، عدالت تروريسم، دموكراسي و.. از چنان پيچيدگي برخوردارند كه اغلب براي تعريف آنها بحثهاي گسترده صورت گرفته است. مشكل واژه تروريسم يكي از جنجاليترين موارد در تمام و مذاكرات و گفتگوها درخصوص تروريسم بوده است. اول به بررسي تعاريف تروريسم ميپردازيم و سپس مفهوم و ويژگيهاي آن را بيان ميكنيم.
تروريسم به معناي وحشت و ترس ميباشد. تروريسم، حكومت ترور و اعتقاد به آدمكشي و ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم و يا نظام فكري كه هر نوع عملي را براي رسيدن به هدف سياسي مجاز ميشمارد، ميباشد.[4]
تروريسم عبارت از نظام حكومت ترور و اعتقاد به لزوم آدمكشي و ايجاد وحشت در ميان مردم و يا نظام فكري كه هر نوع عملي را براي رسيدن به هدف سياسي مجاز ميشمارد يا كاربرد سيستماتيك ترور، بويژه به عنوان وسيله اجبار[5]، تروريسم به معني مبارزه تروريستي روشنفكران انقلابي جدا از تودهها.[6] تروريسم شكلي پيچيده از خشونت سياسي است. آن نه اتفاقي است و نه بدون هدف استراتژي و ابزار آناني است كه هنجارها و ارزشهاي مردم متمدن همه مناطق را رد ميكند.[7]
در ماده 2 كنوانسيون 1937 جامعه ملل موارد اعمال تروريسم را برميشمارد. «هر عمل عمدي كه موجب مرگ يا صدمه بدني يا از بين رفتن آزادي افراد ذيل گردد:
الف: رئيس دولت، جانشينان موروثي يا تعيين شده آنها.
ب: زنان يا شوهران افراد فوقالذكر.
ج: افرادي كه عهدهدار مشاغل دولتي هستند يا مقام دولتي دارند كه عمل بر عليه آنها هدايت شود.
با توجه به آنچه گذشته ميتوان گفت كه تروريسم عبارت از رفتار غافلگيرانه، به جهت ايجاد رعب، وحشت، اختناق، سلب امنيت و كشتن فرد يا گروهي با اهداف سياسي، بدين ترتيب به نظر ميرسد كه:
الف: هدف غايي تروريسم، سياسي است و نه اقتصادي يا نظامي. بنابراين ايجادرعب وحشت، اختناق سلب امنيت و كشتن فرد يا گروه، وسيلهاي است براي نيل به اهداف سياسي و نه هدف تروريسم.
ب: تروريسم مشتمل بر كاربرد خشونت يا تهديد به خشونت است.
ج: خشونت تروريسم غيرقابل پيشبيني است.
د: قربانيان تروريسم غالبا ارزش نمادين دارند.
امروزه بر اثر گسترش سيستم بينالمللي تروريسم به مفهوم مذكور در عرصه بينالمللي قابليت كاربرد يافته است و بنابراين مفهوم تروريسم بينالمللي نيز پا به عرصه واژگان روابط بينالمللي نهاده است. كه در ذيل به مفهوم ويژگيهاي آن خواهيم پرداخت:
تروريسم بينالملل:
از سالهاي 1970 تاكنون واژه تروريسم بينالمللي به تدريج مورد استفاده گرفته است و شامل اقدامات خشونتآميز ميشود كه توسط گروههاي سياسي در خارج از مرزهاي كشور متبوع آنان صورت ميگيرد. توماس، جي، بدي مفهوم تروريسم را چنين تعريف ميكند:
«كاربرد خشونت با انگيزه سياسي با هدف ارعاب به وسيله عاملان غيردولتي كه بر بيش از يك دولت اثر ميگذارد.[8] به نظر شريف باليوني، تروريسم بينالمللي عبارت است از «اقدامات قهرآميز جمعي يا فردي كه در آنها از استراتژي مبني بر «خشونت رعبآور» كه داراي يك يا چندعنصر بينالمللي است يا عليه اهداف مورد حمايت بينالملل صورت ميگيرد، بهره گرفته ميشود و مقصود آن تحقق نمودن يك هدف معطوف به قدرت ميباشد». منظور از عنصر بينالمللي، اين است كه عامل خشونت و قرباني خشونت، شهروندان دولتهاي مختلف باشند، يا عمل خشونتآميز تروريستي به طور كلي يا تا حدودي در قلمرو حاكميت بيش از يك دولت صورت ميگيرد. اهداف مورد حمايت بينالمللي نيز ممكن است شامل دست كم يكي از اين گروهها باشد: شهروندان، ديپلماتها و كاركنان سازمانهاي بينالمللي كه در چهارچوب وظايف سازماني و رسمي خود مشغول فعاليت هستند، هواپيماهايي بينالمللي كشوري، پست و ساير وسائل ارتباطات بينالمللي، افراد غيرنظامي نيروهاي نظامي نويسندهاي با تاكيد بر اينكه عمل تروريستي زماني بينالمللي است كه واجد شرايط زير باشد:[9]
- هدفهايي كه رهبران تروريست اعلام كردهاند متوجه بيش از يك كشور باشد؛
- ارتكاب عمل در كشوري آماده و يا قصد ارتكاب آن شده باشد و در كشور ديگري ارتكاب شود؛
- خسارت به بسياري از كشورها و يا به سازمانهاي بينالمللي وارد شده باشد.
اگر چه نسبت به سالهاي گذشته، امروزه تروريسم از گستردگي بيشتر و عمق بيشتر خوددار است ولي هيچ توافق بينالمللي براي تعريف دقيق از تروريسم انجام نگرفته است و تشتت و اختلاف ميان كشورها در ارائه تعريف صحيح و واحد همچنان وجود دارد. شرايط بسياري براي اين درهم آميختگي دخالت دارند. كه از جمله اولا: اشكال متنوعي از تروريسم وجود دارد. ثانيا: تجربه ترور چنان باعث برداشتهاي و سوءمسئوليتها سياسي شده است كه اكنون هيچ كس خود را تروريست و حالتي تروريسم نميداند.[10]
ثالثاً: تفاوت در ديدگاههاي كشورها، آنچه كه به نظر يكي تروريسم يك جنايت است بر ديگري عمل قهرمانانه يا يك جنگجوي راه آزادي به نظر ميرسد. به عبارت ديگر آن كس كه از نظر يك شخص تروريست محسوب ميشود از نظر ديگري يك مبارز راه آزادي است اما برخي معتقدند كه اختلاف بر سر تعريف اين مفهوم نيست. بلكه اولا بر سر انطباق مفهوم با مصداق است. ثانيا: تقريبا همه كشورها به نوعي خود را درگير فعاليتها و يا حمايت از افراد و گروهها و يا كشورهايي مييابند كه براساس اين تعريف تروريست تلقي ميشوند. و به نظر ميرسد كه مشكل اصلي و اساس در تعريف واژه تروريسم و خصوصا تروريسم بينالمللي به اختلاف و تعارض وسيع ايدئولوژي و اهداف سياسي متفاوت كشورها از تروريسم باشد. لذا عدم وجود اجمالي نظر پيرامون مفهوم تروريسم يك امر سياسي است. چنين تشتت اختلاف ميان كشورها در ارائه تعريف واحد از تروريسم سبب شده است كه در نبود يكي تعريف پذيرفته شده بينالمللي برخي اقدامات ضدتروريستي با عناوين دفاع مشروع پيشگيرانه يا اقدامات تلافيجويانه خود جزو اقدامات تروريستي طبقهبندي شوند. بنابراين با توجه به مطالب ارائه شده ميتوان گفت كه تروريسم بينالمللي عبارت از استفاده از خشونت به منظور كسب اهداف سياسي بر عليه يك كشور يا يك جمعيت و يا فردي كه صلح و امنيت بينالمللي را در جامعه جهاني به خطر مياندازد و بر اين اساس تروريسم بينالمللي داراي ويژگيهاي زير ميباشد:
- خشونت تروريسم غيرقابل پيشبيني بوده و باعث نقص هنجارهاي جامعه بينالمللي ميگردد.
- تروريسم اغلب سعي در تاثير رفتار سياسي دارد.
- مورد نكوهش بينالمللي قرار دارد.
- عمليات تروريستي به طور ذاتي حمله به اهداف سمبليك و اشخاص ميباشد.
- وجود جو ترس، ارعاب و تهديد.
- تروريستها به دنبال اهداف سياسي هستند.
تروريسم در سالهاي اخير
در سالهاي اخير اوضاع سياسي امريكا تغييرات زيادي كرده است. امروزه اكثر كشورهاي دنيا ايالات متحده را به عنوان يك كشور خودسر و بزرگترين تهديدكننده كشورهاي ديگر ميشناسند. اشغال عراق برخلاف خواست عمومي ملتهاي دنيا، همراه با جنايات فراوان جنگي در اين كشور و قتل عام بيش از يك صد هزار نفر در كمتر از دو سال، يكي از دلايل گسترش تروريسم در سراسر دنيا به شمار ميرود. پيش از اين اشغال هشدارهايي از سوي متخصصان و كارشناسان و افراد آشنا به مسائل منطقه داده شده بود كه در اين ميان حتي سازمانهاي اطلاعاتي امريكا و انگليس پيشبيني كردند كه اين اشغال احتمالا به افزايش تهديدات تروريستي منجر ميشود و البته اين هشدارها به وقوع پيوست و اين تهديدات افزايش پيدا كرد. در گزارش سازمان امنيت ملي امريكا كه يك ماه پيش از آغاز جنگ آماده شده بود و اخيرا انتشار يافت هشدار داده شده بود. كه اين اشغال احتمال زياد به رشد تروريسم در منطقه و دنيا كمك ميكند.[11]
آمار نشان ميدهد در سال 2004 حدود 3200 حمله تروريستي در سراسر جهان ثبت شده است كه در نتيجه آن بيش از 28000 نفر كشته، مجروح يا ربوده شده است.[12]
از مهمترين عملياتهاي تروريستي در سال 2004 ميتوان از انفجار در شهرك سياحتي ملابا در اكتبر 2004 و در آستانه سي دومين سالگرد پيروزي ارتش مصر (6 اكتبر 1973) بر ارتش صهيونيستي رخ داد در اين حادثه در هتل توبيع و هتل راس شيطان سه انفجار پي در پي افتاد و 34 كشته و 111 زخمي داشت. انفجار قطارهاي مترو در مادريد به كشته شدن بيش از 191 تن شد. تعداد قربانيان در سرزمينهاي اشغالي در سال 2004، 100 نفر بوده است. براساس گزارشي كه توسط وزارت خارجه امريكا تهيه شده تعداد حملات تروريستي در سال 2005 نسبت به سال قبل از آن 4 برابر شده و به حدود 11 هزار مورد رسيده است كه 30 درصد آن در عراق صورت گرفته است. به گزارش واشنگتن پست به نقل از اين گزارش با وجود اينكه نيمي از اين حملات تلفات جاني دربرنداشته، 14600 غيرنظامي را كشته است كه 56 نفر از آنها امريكايي بودهاند. اين آمار و ارقام كه توسط «مركز ملي مقابله با تروريسم» آمريكا (NCTC) تهيه شده، در گزارش سالانه وزارت خارجه اين كشور درباره تروريسم به كار گرفته شده است. در اين گزارش آمده است دست كم 10 تا 15 هزار نفر از 40 هزار كشته و مجروح تروريسم در سراسر جهان را مسلمانان تشكيل ميدهند كه عراق در اين ميان بيشتري سهم را داراست. حدود 3500 حمله در عراق روي داده است و حدود 8300 تن در اين كشور كشته شدهاند. در اين گزارش آمده است:
«مكانهاي امن براي كساني كه اقدامات تروريستي را طراحي ميكنند، بيشتر در مرزهاي بينالمللي و كشورهاي آسيبپذير جاي دارند. مرز افغانستان، مرز مشترك سه كشور آرژانتين، پاراگونه و برزيل، درياي سولاوسي در آسياي جنوب شرقي و سومالي از آن جمله هستند.» در عراق كه در اين گزارش به عنوان مركز كليدي جنگ جهاني عليه ترور از آن نام برده شده، سيستمي از شبكههاي مخفي حامي تروريستهاي خارجي از خاورميانه، اروپا، شمال آفريقا، جنوب آسياي مركزي و قفقاز حمايت ميشوند، وجود دارد.[13]
مهمترين عملياتهاي تروريستي كه در سطح جهان در سال 2006 انجام گرفته است اكثرا ترورهاي سياسي بودهاند. ترور حكيم تينوال از مقامهاي ارشد افغانستان و دوست نزديك آقاي كزري رئيس جمهوري افغانستان، مهمترين قتل سياسي در افغانستان از سال 2005 تاكنون ارزيابي شده است. صفيه احمد جان حامي برنامههاي حقوق بشر و دفاع از زنان در دوره طالبان در 25 سپتامبر 2006 دو هفته پس از ترور «حكيم تينوال» در جلوي خانهاش توسط دو موتور سوار به ضرب گلوله كشته شود. قاتلان او از اعضاي طالبان در جنوب افغانستان بودند. در لائوس پايتخت نيجريه آبودي جا درامولا نامزد درجه يك انتخابات محلي نيجريه بود، در هنگام ترور 53 بود و يكي از مشاوران عالي بانك جهاني به شمار ميآمد قتل او در 14 اگوست 2006 اندكي بعد از آنكه از يكي از جلسههاي انتخاباتي به خانه بازگشت روي داد. علت قتل درامولا را ناظريه اين كشور به تصميم رقباي انتخاباتي او و محبوبيت درامولا نسبت دادند.
فوشو ويليامز: وي نامزد فرمانداري لاگوس پايتخت نيجريه بود. او نيز مثل درامولا در بين مردم چهرهاي محبوب بود. او ديد انتقادي نسبت به انحصار قدرت در دست پولداران نيجريه داشت، همين موجب شد رقيبان او ا ز حضور وي در انتخابات ناخوشايند بودند. او در زمان مرگ علاوه بر كاندايداتوري لاگوس از اميدهاي انتخابات حزب دمكراتيك مردمي نيجريه براي رياست جمهوري بود در 27 مه 2006 جسد او را در خانهاش در حالي كه به شدت زخمي بودند پيدا كردند.
آندري كوزلوف: وي جانشين بانك مركزي روسيه بود. به دليل پيشنهاد و شفافسازي در امور بانكي و طرحهاي پولشويياش شهرتي بسزا داشت. او همچنين از پيشنهاددهندگان ايجاد اصلاحات در امور اقتصادي روسيه بود. كوزلوف درست پيش از قتلش در 8 سپتامبر 2006 در كنفرانس بانكداري كه در سوئيس برگزار شد. گفت كساني كه مرتكب پولشويي ميشوند، بايد به طور مادامالعمر از امور بانكداري خلع شوند. كوزلوف پس از ايراد اين سخنراني به خانهاش بازگشت و براساس گزارش پليس در مسير بازگشت به خانه به دست 2 مرد مسلح كه به سروگردن وي شليك كردند، كشته شد. آناپوليتكوفسكايا وي از جمله خبرنگاراني بود كه به انتقاد از جنگ در چچن و سياستهاي كرملين در اين باره شهرت داشت، پس از ترور اين خبرنگار 48 ساله در 7 اكتبر در خانهاش در مسكو الكساندر ليتونتكو جاسوس سابق ك . گ . ب كه خود نيز چند ماه بعد ترور شد. دولتمردان مسكو را به صادر كردن قتل آن خبرنگار متهم كرد.[14]
براساس يك گزارش محرمانه سرويس اطلاعاتي امريكا، جنگ عراق موجب گسترش تروريسم شده است. اين گزارش با عنوان «روندهاي تروريسم جهاني و مفهوم آن براي امريكا» نخستين ارزيابي رسمي در اين است كه توسط سرويس اطلاعاتي امريكا از زمان آغاز جنگ در عراق انجام شده است. به نوشته روزنامه نيويورك تايمز به نقل از يك منبع آگاه كه نخواست نامش فاش شود. اين متن نهايي حاصل ديدگاه مشترك 16 سرويس جاسوسي مختلف امريكا به اين مسئله است. اين روزنامه ميافزايد در گزارش مذكور كه تحقيق بر آن از سال 2004 آغاز شده و در ماه آوريل 2006 ارائه شده، آمده است: جنگ عراق موجب تشديد مساله تروريسم شده است.[15]
يك نظرسنجي جديد در 5 كشور عربي نشان داد جنگ عراق عامل اصلي گسترش حملات تروريستي در خاورميانه بوده است. به نوشته الاهرام اين نظرسنجي در كشورهاي عربستان سعودي، امارات متحده عربي، لبنان، مغرب، و اردن انجام شده است. 78 درصد اعلام كردهاند رشد حملات تروريستي پس از جنگ عراق در منطقه بيشتر شده است.[16]
جيم حاد رئيس سرويس امنيتي كانادا معتقد است عراق تبديل به منطقهاي گرديده است كه تروريستهاي خارجي در آنجا آموزشهاي مهمي ميبينند او همچنين نگراني خود را از بازگشت اين افراد به كشورهاي خودشان و به كار بردن اين مهارتهاي جديد ابراز كرده است. كشور افغانستان ميتواند مثال خوبي براي تاييد نظر رئيس سرويس امنيتي كانادا و ديگر كارشناساني كه بر اين عقيده هستند باشد. دهه هشتاد ميلادي گروههاي جهادي در افغانستان سرگرم يك جنگ طولاني با نيروهاي اتحاد جماهير شوروي بودند و دولت دست نشانده اين كشور بودند. بسياري از مسلمانان به خصوص از كشورهاي عربي به عنوان نيروهاي داوطلب به كمك اين نيروها شتافتند. بن لادن از جمله معروفترين اين اشخاص بود كه با استفاده از منابع مالي فراوان خود توانست نفوذ فراواني را در اين سرزمين بدست آورد. با پايان يافتن اشغال افغانستان توسط شوروي، بن لادن شبكه القاعده را بنيان نهاد.[17]
دوران جنيني القاعده در سودان طي شد. در آن زمان اسامه بن لادن و هم پيمانانش از سازمان «الجهاد» با مجاهدان مشهور به «افغانهاي عرب». القاعده را در قالب سازماني بزرگتر و پيچيدهتر به نام «جبهه جهاني عليه يهوديان و صليبيها» سازماندهي ميكردند. فعاليت سازمان جديد تا زمان اعلام موجوديت در سال 1994 نمود چنداني نداشت. نقطه عطف تاريخ اين سازمان، زماني بود كه جنگجويان عرب اين سازمان كه اينك القاعده نام گرفته بود- به افغانستان مهاجرت كردند و قبايل پشتون اين كشور ميزبان اين سازمان گرديدند، قبايل پشتون بعدها در قالب حكومت طالبان قدرت را در افغانستان بدست گرفتند و نظام بنيادگرا و مستبد آنها از سپتامبر 1996 بر كشور افغانستان استيلا يافت. القاعده با حمايت همه جانبه طالبان كه به مدت پنج سال- از سپتامبر 1996 تا دسامبر 2001 به طول انجاميد. در توسعه تشكيلاتي خود و نيز ساماندهي «جهاد بينالمللي» توفيق يافت و توانست پايگاههاي متعدد را در سرتاسر افغانستان داير كند، اين پايگاهها شامل 48 مركز آموزش و 30 هزار داوطلب بود كه 18 تن از آنها عضو رسمي القاعده بودند و به شكل مستمر در پايگاهها حضور داشتند. مابقي اين نيروها نيز پس از طي دوران آموزشي در پايگاههاي القاعده به سازمانهاي جهادي محلي ميپيوستند. ضمن آنكه رابطه خود را با القاعده حفظ كرده بودند. در واقع اين افراد بازوهاي لجستيك القاعده در انجام عملياتهاي تروريستي بينالمللي محسوب ميشوند. عملياتهايي كه توسط القاعده از نيمه دوم دهه نود تا 11 سپتامبر 2001 صورت گرفته است. دامنه اين عملياتها 24 كشور را دربرگرفته است.[18]
عملياتهايي كه القاعده زير نظر «واحد عملياتهاي برون مرزي» به رهبري (ابوزبيده) و «خالد شيخ محمد و با حمايت 40 گروه جهادي محلي كه پيشتر در افغانستان آموزش ديده بودند، صورت داده است. اين مساله نشان ميدهد كه القاعده در تشكيل نيروهاي تروريستي بينالمللي كه در 5 قاره جهان منتشر شوند و قادر به عملياتهاي شبيه عملياتهاي تروريستي دهه شصت و هفتاد باشند، توفيق چشمگيري يافته است. نقطهاي كه به عنوان مركزي القاعده بر برنامهها و عملياتهاي شبكههاي زنجيرهاي اين سازمان در سراسر جهان نظارت ميكردو با سقوط طالبان، تداوم فرماندهي شبكههاي زنجيرهاي القاعده در سراسر جهان به شكل سامانه «تمركزگرا» و «وحدت فرماندهي» امكانپذير نبود و رهبران اين سازمان مجبور شده بودند كه از ديد عموم پنهان بمانند ضمن آنكه بسياري از آنان در حملات جنگندههاي آمريكايي از بين رفته و يا به اسارت درآمده بودند. با سقوط طالبان، سازمان القاعده در جهت سازگاري با شرايط جديد با دو چالش سرنوشتساز مواجه گرديد. چالش اول پراكندگي جنگجويان القاعده بود. جنگجوياني كه پيشتر در محيط امن افغانستان گرد هم آمده بودند و اكنون ضروري بود كه سران القاعده آنان را از گزند نيروهاي امنيتي كه در تعقيب آنان بودند مصون بدارند و باتجديد سازماندهي، آنان را براي انجام عمليات به كشورهاي مختلف جهان اعزام كنند. القاعده در مواجه به اين مشكل تا حدي موفق بوده است زيرا، بدنبال حملات و فشارهايي كه ايالات متحده پس از تهاجم 11 سپتامبر عليه القاعده صورت داد. سه هزار تن از 18 هزار جنگجويي كه در پايگاههاي القاعده (افغانستان) مستقر بودند، در بمبارانهاي جنگندههاي اين كشور، كشته شدند و 1200 تن از آنان نيز به اسارت نيروهاي امريكايي درآمدهاند. نيمي از اين تعداد نيز به زندانهاي گوانتانامو انتقال يافتهاند. نيم ديگري در مراكزي كه هنوز امريكاييها مكان آن را افشا نكردهاند، نگهداري ميشوند. 14 هزار جنگجوي باقيمانده نيز موفق به فرار شده و در مكانهاي امني استقرار يافتهاند.[19]
بنابراين ميتوان گفت، عليرغم خسارتهاي فراوان القاعده در حفظ نيروهاي خود و مواجه با چالش اولي كه از آن سخن به ميان آمد موفق بوده است. چالش دوم القاعده، در راستاي سازگاري با شرايط جديد پس از يازدهم سپتامبر با آن مواجه بود؛ تعيين رهبران جديد و بيعت كردن با آنان بود. اين امر بايد به گونه صورت ميگرفت كه مشكل امنيتي براي اين رهبران و هوادارانش ايجاد نشود و شرايطي بوجود آيد كه رهبران جديد؛ پس از فروپاشي قدرت سازمان، «بهشت افغانستان» بار ديگر رابط عملياتي خود با جنگجويان القاعده را- كه در سرتاسر جهان پراكنده شدهاند- از سرگيرند. اين امر در دو مرحله صورت گرفتند. مرحله اول كه از زمان سقوط تورابورا تا پايان تابستان 2002 به طول انجاميد و طي آن تلاش شد به جاي افراد كشته يا به اسارت گرفته شدهاي كه قبل از 11 سپتامبر در هرم قدرت سازمان، منصب مهمي داشتند، فرماندهان جديدي منصوب گردند. القاعده در مرحله دوم كه از اواخر تابستان 2002 شروع ميشود، به تشكيل 5 حوزه مستقل كه هر كدام داراي ساختار رهبري و عملياتي مستقل و منابع مالي محلي هستند به كار خود ادامه ميدهد. اين حوزههاي مستقل ديگر نيازي به تبعيت از مراكز ندارد و برخلاف گذشته كه براي انجام عملياتها و تامين مالي به طور مستمر با حوزه مادر و رهبري مركزي در ارتباط بودند، عمل ميكنند.
در خلال مرحله اول، تعيين رهبران جديد القاعده در چارچوب ساختار هرمي اين سازمان به شكل زيرصورت گرفت در پي حمله هوايي آمريكا به مخفيگاه «محمد عاطف ابوحفص مصري» در حومه كابل كه به مرگ وي منجر شد (دسامبر 2001) «سيفالعدل»- هموطن وي- به سمت فرماندهي شاخه نظامي القاعده منصوب شد. در پي بمباران مقر «نصر فهمي نصر» (محمد صلاح)، «در مزي بن الشيبه» به سمت مسول واحد تامين منابع شاخههاي بدون مرزي القاعده منصوب گرديد. پس از دستگيري «ابوزبيده» مسوول اجراي عملياتهاي برون مرزي القاعده، در لاهور- پاكستان (2002) «خالد شيخ محمد» جايگزين وي گرديد. رمزي بين الشيبه، مسوول شاخه جنگهاي دريايي به جاي «خالد توفيق العطاش»، فرمانده عمليات نظامي عليه ناو آمريكايي «كول» در بند عدن كه بدست نيروهاي امريكايي به قتل رسيد، عهدهدار شد. بن الشيبه در 11 سپتامبر 2002 در كراچي پاكستان دستگير شدو پس از او «خالد شيخ محمد (28 فوريه 2003) دستگير شد كه از ساختار جديد تشكيلاتي القاعده پرده برداشت.[20]
اكنون القاعده در سراسر جهان داراي 5 حوزه عملياتي مستقل است. در اين ساختار جديد فقط رهبران اصلي اين 5 حوزه آنهم به شكل مشورتي با يكديگر در ارتباطند. اين 5 تن عبارتند از اسامه بن لادن، موسس و رهبر سازمان ايمن الظواهري نفر دوم سازمان- مصطفي احمد الحساوي مشهور به «شيخ سعيد»، مسوول امور مالي- ابومحمدالمصري مسوول امور تبليغاتي القاعده- مدحت مرسي مشهور به «ابوجناب، مسوول پيشين «ساخت سلاحهاي شيميايي». واكنون فرمانده (گردان 55) است كه مسوول حفاظت از اسامه بن لادن را برعهده دارد. حوزههاي 5 گانه:
1- هند و پاكستان
2- حوزه منطقه آسياي مركزي
3- حوزه جنوب شرقي آسيا
4- حوزه خاورميانه و خليج فارس
5- حوزه غربي عربي و مديترانه.
حوزه خاورميانه و خليج فارس شامل عربستان، يمن، كويت، عراق، اردن تركيه و لبنان است. كه شعبه دوم اين حوزه صرفا بر عراق متمركز شده و داراي سه سازمان جهادي همپيمان با القاعده است- كه عبارتند از «جماعت توحيد و جهاد» به رهبري ابومصعب الزرقاوي- «جنبش انصار الاسلام» به رهبري املاكريكار)- «ارتش انصار السته در عراق» به رهبري «ابوعبداللله حسن بن محمود».[21]
القاعده در عراق:
حمله به عراق و اشغال اين كشور با رهبري امريكا با ايجاد زمينه براي جذب نسل دوم مبارزان به القاعده جاني دوباره بخشيد و يك جولانگاه قدرتمند براي گسترش اقدامات ايدئولوژيكي آنان براي مسلمانان سراسر دنيا به وجود آورد. اظهارات رهبران القاعده از جمله بن لادن، ظواهري، زرقاوي و سيفالعادل يك رويارويي آشكار در عراق به عنوان فرصتي طلايي و بينظير براي جنبش جهاني جهاد ترسيم ميكند تا بتواند ايالات متحده حمله كند و بر آن پيروز شود.[22]
همانطور كه كميسيون بررسي 11 سپتامبر گزارش داد هيچ مدرك معتبري در مورد هر گونه ارتباط عملياتي ميان القاعده و عراق قبل از 11 سپتامبر وجود نداشت. گزارش مفتضحانه دولت چك درباره «محمد عطا» خلبان عمليات 11 سپتامبر كه مجموعه تروريستها در هامبورگ آلمان را هدايت ميكرد. و ملاقات او با افسران اطلاعاتي عراق در پراگ، اكنون كاملا بياعتبار شد، و چكها نيز اشتباهات فاحش خود در مورد هويت اين فرد را پذيرفتهاند. اما پس از سقوط قندهار، القاعده چندين حركت را براي گسترش سريع يك تشكيلات و ظرفيت عملياتي در عراق آغاز كرد. در فوريه 2003 بن لادن در نامهاي به مردم عراق، كه از طريق شبكه الجزيره پخش شد، به آنها هشدار داد كه «خود را براي يك جنگ صليبي، با هداف اشغال يكي از پايتختهاي قديمي جهان اسلام چپاول ثروتهاي مسلمانان و روي كار آوردن يك رژيم دست نشانده براي پيروي از دستورات واشنگتن و تلاآويو، به منظور صاف كردن راه تاسيس يك اسرائيل بزرگ» آماده كنند. او به مردم عراق توصيه كرد براي يك جنگ طولاني عليه صليبيون و بويژه درگير شدن در يك «جنگ شهري و خياباني» آماده شوند و در ضمن روي «اهميت عملياتهاي شهادتطلبانهاي كه ضربات و آسيبهاي بيسابقهاي را بر پيكر امريكا و اسرائيل وارد كرده» تاكيد نمود. بن لادن حتي جهادگران عراق را تشويق نمود تا تحت يك «همگرايي منافع» با «كافران سوسياليست»، مثل بعثيها و ديگر گروهها، عليه صليبيون همكاري كنند. ارسال اين پيام آشكار، آن هم 5 هفته قبل از تهاجم نيروهاي آمريكايي و انگليسي به عراق، با اقدامات فعالانهتري همراه شد. همزمان با نزديك شدن به زمان تهاجم، هزاران داوطلب عرب به عراق سفر كردند. برخي از اين افراد با سخنرانيها و پيامهاي بن لادن تحريك شده بودند. مهمترين اين افراد «احمدفديل الخلائيل» مشهور به «ابومصعب الزرقاوي»، دستيار قديمي بن لادن بود كه براي آمادهسازي زمينههاي مقاومت در مقابل تهاجم آمريكا به عراق وارد شد.[23]
زرقاوي در سال 1966 ميلادي در محلهي به نام الزرقاوي عمان، مركز اردن متولد شد. او در دهه 80 ميلادي عليه ارتش شوروي در افغانستان ميجنگيد و رهبري اعراب را به عهده داشت. زرقاوي در افغانستان براي جنگجويان ضد شوروي تربيت نظامي ميداد و در دوران طالبان كمپ نظامي را در ولايت هرات اداره ميكرد. او به خاطر كسب رهبري اعراب كه در افغانستان عليه ارتش سرخ ميجنگيدند، با بن لادن رقابت مينمود. در اوايل دهه 90 ميلادي زرقاوي در كشور اردن دست به سلاح برد تا خلافت اسلامي را در آنجا بر پا نمايد. اما دولت اردن به رهبري ملك حسين، او را بازدشات و به پانزده سال حبس محكوم ساخت. زرقاوي سه سال در زندان ماند در اثر عفو عمومي رها گرديد. زرقاوي در اواسط دهه 90 ميلادي در پاكستان بنام «ابوقدامه» شهرت داشت.
زرقاوي در زمان سيطره طالبان در افغانستان تا حدودي چهره شناخته شده بود. او در عملياتهاي گوناگون در افغانستان شركت نمود و پيوسته در مناطق شرق و جنوب افغانستان رفت و آمد ميكرد و خود يكي از سازماندهندگان عمليات نظامي طالبان بود كه به همراهي اعراب ديگر، جنگها را هدايت مينمود. اما بن لادن به دليل نزديكي به ملاعمر و با مساعدتهاي مالياش، جايگاه ويژهاي نزد رهبري طالبان داشت و در نتيجه زرقاوي در رده پايينتر از بن لادن قرار گرفت. زرقاوي بعد ازسقوط طالبان در سال 2001 ميلادي، از افغانستان قرار نمود و به زادگاه خود رفت. او در آنجا دست به تشكيل فرقه بنيادگراي اسلامي زد كه هدفش استقرار خلافت اسلامي در اردن بود ولي دولت اردن او را زيرنظر داشت و او به عراق گريخت و در آنجا سازمان «توحيد و جهاد» را بنياد گذاشت. زرقاوي پس از حمله نظامي امريكا به عراق و سقوط صدام حسين، تشكيلات سازمان توحيد و جهاد را با شبكه القاعده يكي ساخت. در واپسين روزهاي دسامبر 2004 اسامه بن لادن در نواري ويدويي اعلام كرد كه ابومصب الزرقاوي- اردني تبار- را به سمت فرماندهي كل تمامي سازمانهاي جهادي عراق موسوم به «جهاد در سرزمين رافدين» منصوب كرده است. بن لادن او را امير بينالنهرين خوانده زرقاوي پس از اشغال عراق توسط آمريكا هدايتگري تروها، آدمرباييها و حملات افتخاري را به عهده گرفت و نامش را به عنوان خشنترين چهره در تاريخ دنيا تبت نمود. زرقاوي، جنگ را با روش پاشيدن تخم مرگ در عراق دنبال نمود، روشي كه شايد در تاريخ بشريت از لحاظ بيرمي نظير نداشته باشد.[24]
فعاليت الزرقاوي پس از تهاجم نيروهاي امريكايي و انگليسي بسيار شديدتر شد. او در اين راه يك راهبرد و شاخه را دنبال نمود. او ابتدا تلاش كرد از راه فراري دادن نيروهاي خارجي از عراق، امريكائيها را منزوي و تنها نگه دارد. اين هدف با انجام حملات تروريستي نظاممند پيگيري شد كه قابل ذكرترين آنها بمبگذاري در مقر مركزي سازمان ملل و نيز سفارت اردن در بغداد در تابستان 2003 ميباشد در مرحله بعد- و البته مهمتر از مرحله اول- او راهبرد ايجاد شكاف در جامعه سياسي عراق- شكاف شيعه- سني- را با هدف برافروختن آتش يك جنگ داخلي در ميان مردم عراق دنبال نمود. در واقع اهداف آشكار او عبارت بودند از: منزوي كردن امريكائيها و سپس بيثبات كردن عراق. بدين ترتيب الزرقاوي مجموعهاي از حملات را عليه رهبران، مكانهاي مقدس شيعيان و همچنين مردان و زنان شيعه در خيابانها انجام داد. اين حملات وحشيانه با ترور آيت ا... حكيم- رهبر مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق- در تابستان 2003 آغاز شد و با بمبگذاري در مكانهاي مقدس شيعيان در نجف و بغداد در مارس 2004 و نجف و كربلا در دسامبر 2004 اوج گرفت و در حمله به حرم امامان شيعيان در سامرا در فوريه 2006 به حداعلي رسيد.[25]
ابومصب الزرقاوي رهبر القاعده در عراق و چهره هولانگيز تروريسم بينالمللي، به تاريخ 8 جون 2006 توسط بمباران هوايي امريكائيان در محل يعقوبهي عراق كشته شد. تشكيلات ايجاد شده توسط الزرقاوي پس از مرگ خود در تابستان 2006 نيز به حيات خود ادامه داد. همچنين راهبرد الزرقاوي نيز ادامه يافت كه مورد قابل ذكر آن كشتار روز شكرگذاري در بغداد بود. اين تشكيلات راهبرد ايجاد جنگ داخلي را نيز از طريق اعلام استقلال «دولت اسلامي عراق» در مناطق و نواحي سنينشين عراق ادامه داده است. در 15 اكتبر 2006، اين تشكيلات تاسيس «دولت اسلامي عراق» را در بغداد، موصل، و الانبار اعلام كرد. اين دولت نه تنها با اشغالگران صليبي و جنگ دارد، بلكه- همانطور كه بيانيه آن نشان ميدهد- به دولت كرد به اصطلاح تحت حمايت اسرائيل در شمال و دولت شيعي به اصطلاح تحت حمايت ايران در جنوب نيز اعلام جنگ كرده است. در حقيقت مدارك و شواهد موجود نشان ميدهد كه القاعده در عراق بزرگترين تهديد فراروي جامعه اهل تسنن اين كشور را نه اشغال آن توسط امريكاييها، بلكه نفوذ فرايند و تسلط ايران بر عراق ميداند. «ابوحمزه مهاجر المصري»، جانشين الزرقاوي در بيانيه مهم خود در 10 نوامبر 2006، از پرزيدنت بوش بدليل اعزام ارتش امريكا به عراق تشكر كرد، چرا كه اكنون براي القاعده يك «فرصت تاريخي بزرگ» فراهم شده تا امريكاييها را در يك جنگ مستقيم در زمين اعراب درگير كند. به همين دليل المصري بوش را «احمقترين و شومترين رئيس جمهور تاريخ ايالات متحده ناميد و از او تشكر كرد اما او در ضمن نسبت به اين موضوع نيز هشدار داد كه «تهاجم امريكا در مدت زمان كوتاهي باعث احياي شكوه و عظمت امپراطوري قديمي صفويان در ايران شده است.» بيانات المصري نشان دهنده اضطراب و نگراني القاعده در مورد آينده اقليت اهل تسنن در يك عراق تحت تسلط شيعيان، پس از خروج امريكا مي-باشد. الزرقاوي و تشكيلات القاعده در عراق به دو دليل ديگر نيز اهميت دارند. اول، همانند بن لادن و الظواهري، الزرقاوي نيز تلاش كرد رهبر كشور متبوع خود- ملك عبدالله پادشاه اردن را سرنگون سازد، تشكيلات الزرقاوي در عراق ضمن فعاليت در داخل اين كشور به طراحي و اجراي مجموعهاي از طرحها و نقشههاي تروريستي عليه سلطنت هاشمي اردن نيز پرداخت كه البته اكثريت قريب به اتفاق اين طرحها توسط نيروهاي امنيتي اردن خنثي گرديد. همچنين القاعده عراق مسووليت بمبگذاري و انفجار نوامبر 2005 در سه هتل مهم شهر امان (از جمله هتل راديسون) را نيز به عهده گرفت. يك زن عراقي بمبگذار انتحاري دستگير شد و اعتراف كرد كه به همراه شوهرش براي شركت در اين حمله توسط الزرقاوي به اردن فرستاده شد. تلاشهاي الزرقاوي درست همانند تلاشهاي مربيان و مرشدانش در عربستان سعودي و مصر با شكست مواجه گرديد. اما مورد دوم، الزرقاوي يك زيرساخت و تشكيلات ماهرانه و كارآمد حمايتي در جهان عرب و در ميان مسلمانان ساكن اروپا به منظور فراهم كردن سربازان جهادي براي جنگ در عراق را پايهگذاري نمود. تعداد بسياري از اين جنگجويان خارجي براي پيوستن به جهاد عليه اشغالگران به عراق آمدهاند، در واقع عراق اين خط ارتباطي است كه به طور بالقوه ميتواند پس از پايان درگيريها در عراق اين جنگجويان كارآمد و با تجربه را به كشورهايشان يا به كشورهاي محل سكونتشان بازگرداند. در اين ميان جنگجويان سعودي از نظر تعداد رتبه اول را در اختيار دارند. شايد مشهورترين مورد، دختر بلژيكي بود كه در نوامبر 2005 خودش را در عراق منفجر كرد: او و شوهرش براي سفر به عراق و شهادت ترغيب شده ودند.[26]
نتيجه در اين نوشتار: شاخص فرضيه اصلي، با عنوان گسترش تروريسم و نفوذ القاعده در عراق مورد بررسي قرار گرفت، تشكيلات القاعده در عراق بعنوان مركز دوم القاعده در عراق، بعنوان مركز دوم القاعده- در مشاركت و همكاري با مركز قديمي در پاكستان و افغانستان، داراي توانايي انجام عملياتهاي مستقل از تشكيلات اصلي- گسترش ساخته و شناخته شده است. اين امر، يك پايگاه عملياتي قدرتمند در قلب جهان عرب را در اختيار جنبش القاعده قرار ميدهد. قبل از اين جنبش القاعده هرگز چنين نفوذي در جهان عرب نداشته است. و اين باعث ترس از نفوذ گسترده القاعده و ايجاد پايگاههاي جديد در كشورهاي عربي براي مبارزه با امريكا و اسرائيل در ميان كشورهاي عربي شده است. كه در ميان كشورهاي عربي لبنان مستعدتر از همه است و بعد از آن نوار غزه منطقه مستعد ديگري است كه مدتها ميان حماس و فتح تقسيم شده و شواهدي در دست است كه نشان ميدهد يك تشكيلات كوچك القاعده در اين منطقه در حال گسترش است. در اين ميان موسسه مطالعات بينالمللي راهبردي لندن در گزارش سالانه خود كه آن را منتشر نمود از جنگ عراق به عنوان يك اشتباه امريكا در روياروي با شبكه القاعده نام برد. يكي از تنظيمكنندگان اين نام جاناتان استيونسون، پس از انتشار اين اعلاميه به صراحت اعلام كرد كه تهاجم به عراق اعتبار جنگ عليه ترور را ويران كرد. در اين مورد هيچ ترديدي وجود ندارد. اين تهاجم به جاي آنكه در تضعيف القاعده كارساز باشد. نتيجهاي معكوس را در پي آورد. در اين گزارش آمده است كه جنگ عراق سبب شده است تا القاعده تعداد اعضاي خود را هم افزايش دهد. در اين گزارش اعضاي آماده عمليات القاعده را 18000 هزار نفر برآورد كرده است. اين گزارش تاكيد كرده است كه جنگ عراق باعث شده است تا گروه رانده شده القاعده از افغانستان دوباره خود را سازماندهي كند. يكي از دلايل تقويت القاعده بر مبناي جنگ عراق را نحوه برخورد نيروهاي امريكايي با مردم عراق و تاكتيكهاي به كار گرفته شده توسط اشغالگران ارزيابي كرد. اين موسسه از عراق به عنوان نقطه ثقل فعاليتهاي القاعده ياد كرده و هشدار كرده است. به خاطر حضور نيروهاي امريكايي، عراق به نقطه جذابي براي اعضاي گروه القاعده و اهداف اين گروه در تقابل با امريكا تبديل شده است. نتيجه اين جنگ عراق براي امريكا و انگليس را كم رنگ شدن طرح مبارزه با تروريسم ارزيابي كرد. اين گزارش تصريح كرده جنگ عراق سبب شده است تا شركاي اروپايي واشنگتن و لندن در جنگ با تروريسم آنها را تنها بگذارند.[27]
امريكا بايد ضمن متوقف كردن روند شكستها خود را از قيد و بند جنگ داخلي عراق آزاد سازد، و براي اين كار نيروهايش را بطور منظم، تدريجي و مرحلهاي و به دور از هر گونه شتابزدگي، كاهش دهد. احتمال اينكه «دولت اسلامي عراق»- مورد نظر القاعده- بتواند پس از پايان اشغال دوران خوبي را سپري كند اندك است. استان الانبار و استانهاي سنينشين همسايه آن، منابع طبيعي و آب اندكي داشته و جز از طريق سرزمينها و استانهاي متخاصم- هيچ دسترسي به جهان خارج ندارد. شبه نظاميان كرد و شيعه عراقي نيز هيچ مشكلي با سركوب همراه با خشونت «دولت اسلامي عراق» و حاميان آن ندارند.و اکنون سال 2013 این حملات در عراق همچنان ادامه دارد و القاعده با شروع بحران سوریه نفوذ خودرا در منطقه با استفاده از شاخه خود جبهه النصره گسترش داده و به ترور و قتل و عام مسلمانان ادامه میدهد.
نقل از خبرگزاري فرانسه: عملياتهاي جنگي، انتحاري و سربريدنهايي كه از سوي زرقاوي رهبري ميگرديد. در سال 2003.
- 10 اگوست 2003: در حمله انتحاري به مقرر سازمان ملل در بغداد 22 تن از جمله سرجيوويراديملو، نماينده سازمان در بغداد كشته و 10 تن ديگر زخمي شدند.
- 29 اگوست: در انفجاري خودروي بمبگذاري شده در مسجد امام علي (ع) در نجف اشرف 83 تن از جمله سيدمحمدباقر حكيم، رئيس مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق كشته و 125 تن زخمي شدند.
- 12 نوامبر: در حمله به پايگاه نيروهاي ايتاليايي در ناصريه در جنوب عراق 19 ايتاليايي و 9 عراقي كشته شدند.
- 27 دسامبر: در انفجار خودروي بمبگذاري شده در كربلا 19 تن از جمله 7 تن از نيروهاي ائتلاف كشته و 200 تن زخمي شدند.
سال 2004:
- 2 مارس: در حمله به شيعيان كربلا و يكي از مساجد شيعه در بغداد در عاشوراي حسيني بيش از 170 تن كشته و 550 تن ديگر زخمي شدند.
- 11 مه: بريده شدن سرنيكولاس برگ آمريكايي كه از اوايل آوريل در بغداد ربوده شده بود.
- 17 مه: در حمله خودروي بمبگذاري شده در بغداد عبدالزهره عثمان محمد، معروف به عزالدين سليم، رئيس دورهي شوراي حكومت اشغالي عراق كشته شد.
- 22 جون: بريده شدن سر كيم سانايل شهروند كره جنوبي به دست گروه الزرقاوي.
- 24 جون: سلسله حملات عليه پليس و بروز خشونتها كه منجر به كشته شدن بيش از 100 تن و زخمي شدن 300 تن ديگر در شمال و غرب بغداد شد.
- 13 جولاي: پخش نوار ويدويي زرقاوي از شبكهي الجزيره مبني بر بريدن شدن سرگورگي لاوروف، گروگان بلغارستاني در بغداد.
- 13 سپتامبر: گروه وابسته به الزرقاوي مسووليت كشتن چهار تن از تركها را به عهده گرفت.
- 14 سپتامبر: انفجار خوروي بمبگذاري شده در مقر پليس در بغداد و كشته شدن 49 تن و زخمي شدن 131 تن ديگر
- 20 سپتامبر: بريده شدن سر آمريكايي ربوده شده در بغداد به همراه يك شهروند امريكايي و يك شهروند انگليسي.
- 23 اكتبر: كشته شدن 49 سرباز ارتش عراق و سه شهروند عراقي در شمال بغداد.
- 6 نوامبر: سلسله حملات سامرا و كشته شدن 36 تن از جمله 26 پليس عراقي كه روز بعد نيز القاعده با خونسردي طي حمله به دو مركز پليس داستان الانبار 21 تن از نيروهاي پليس عراق را كشتند.
- 19 دسامبر: حملات به نجف و كربلا و كشته شدن 66 تن و زخمي شدن 200 تن ديگر.
سال 2005:
- 4 ژانويه: كشته شدن استاندار بغداد و دو تن از محافظانش در شمال بغداد.
- 28 فوريه: عمليات انتحاري در مقابل ساختمان اداري در حله كه 118 كشته و 147 زخمي بر جاي گذاشت.
- 30 آوريل' نجات اياد علاوي، نخست وزير اسبق عراق از ترور در جريان انفجار خودروي بمبگذاري شده در بغداد.
- 7 جولاي: كشته شدن كار در مصر در بغداد كه از دوم ژوئيه ربوده شده بود.
- 29 سپتامبر: سه حمله در شهركي در شمال بغداد كه 99 كشته و 134 زخمي داشت.
- 11 و 12 اكتبر: در حمله به بازار و ارتش پليس در تل عفر در 450 كيلومتري شمال غربي بغداد، 60 تن كشته و بيش از 60 تن ديگر زخمي شدند.
- 9 نوامبر: سه حمله انتحاري در هتلي در امان 60 كشته و بيش از 100 زخمي داشت كه اين عمليات به دست نيروهاي عراقي انجام شد.
- 10 نوامبر: كشته شدن 31 تن در حمله انتحاري در رستوراني در مركز بغداد.
پی نوشت:
1. فرهنگ علوم سياسي، تهران: انتشارات مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران، بهار 1374، ص 337.
2. علي بابايي، غلامرضا، آقايي، بهمن، فرهنگ علوم سياسي، تهران: نشر وبس، 1365، ص 176.
3. اردبيل، محمدعلي، تروريسم دولتي، تهران: انتشارات ماوي، 1380. ص 5.
4. آقابخشي، علي، فرهنگ علوم سياسي، تهران: 1366، ص 348.
5. مركز اطلاعات و مدارك علمي، پيشين، ص 237.
6. غلامرضا علي بابايي، بهمن آقايي، پيشين، ص 178.
7. فن گلان، درآمدي بر حقوق بينالمللي، ترجمه داوود آقايي، تهران: نشر ميزان، 1378.
8. جي بدي، توماس، تعريف تروريسم، ترجمه سيدرضا ميرطاهر، تهران: فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره 5 و 6، رمستان 1378، ص 250.
9. بوتار، آندره، بزهكاري بينالمللي، ترجمه نگار رخشاني، تهران: انتشارات شابك، 1375، ص 29.
10. ديويد سي، راپوپورت، تروريسم، گزيده مقالات سياسي و امنيتي، تهران: انتشارات پژهشكده مطالعات راهبردي 1378، ص 135.
11. نوام، چاسكي، گسترش تروريسم، http://www.hamsharionline/ir/news/?id=17678
12. گزارش سالانه وزارت خارجه امريكا پيرامون تروريسم، تهران، روزنامه شرق، 10/2/85.
13. گزارش سالانه وزارت خارجه امريكا پيرامون تروريسم، پيشين.
14. www. Aftab. ir/ Articles/ politics/ world/ clc 1169024929. p. 1.php.
پرونده ترورهاي سياسي در سال 2006.
15. www. Aftab.News.ir/Vdefojdwbedt.html گسترش تروريسم پس از جنگ عراق
16. امريكا عامل گسترش تروريسم در منطقه است، تهران: روزنامه آسيا، 13/9/84.
17. مهدويفر، مهدي، عراق دانشكده آموزش تروريسم، تهران: پژوهشنامه امنيت بينالمللي و تروريسم، شماره يك 1385، صص 102- 101.
18. جدول تشكيلاتي القاعده، ترجمه سعيد آقا عليخاني، المجله، www.sapidadam.com/politics/politics-Majarah.htm
19. عليخاني، پيشين، ص 3.
20. سعيد، عليخاني، پيشين، صص 4-3.
21. عليخاني، پيشين، ص 5.
22.www. Aftab.News.ir/Vdcfojdwbedyt.html گسترش تروريسم پس از جنگ عراق
23. ريدل، بروس، القاعده، پنج سال پس از سقوط قندهار، موسسه مطالعات بر وكينگز، ژانويه 2007، ص 5.
http://www.brookings.edu/fp/saban/event/20070118.htm.
24. http://www.bbc.co.ak/Persian/news/story/2006/06/060608-mu-zarqawi-profile,shtml.
25. بروس، ريدل، همان، صص 6-5.
26. ريدل، بروس، همان، ص 7-6.
27. بنانج، حسن، القاعده جهاني ميشود: تاثيرات منفي تهاجم به عراق در جنگ عليه تروريسم، تهران: نشريه شرق،
7/3/83.