نفى تروریسم و تکفیر در اسلام

Rahmat

در سال هاى اخیر انگشت اتهام به سوى اسلام و اسلام گرایان بوده تا آنان را عاملان خشونت و مسببان تروریسم جهانى بنامند. این در حالى است که روح اسلام با خشونت مخالف است و توصیه هاى فراوانى بر پرهیز از خشونت دارد. در این مقاله سعى شده دیدگاه اسلام را در خصوص تروریسم و خشونت بررسى کرده و دلایل و توجیهات برخى اسلام گرایان افراطى را براى اعمال غیرقابل قبول خود به چالش بکشد.

 نگارنده بر این باور است که باید روشنفکران و مبلغان دین اسلام در مقابل هجمه سیاه سازى چهره اسلام موضع گیری کرده و مانند همیشه با عزمى راسخ به تعیین مواضع اسلام میانه رو بپردازند این مقاله نیز بر همین مبنا و با نیتى خیرخواهانه به رشته تحریر درآمده است تا جهان بفهمد که اسلام نه تنها تروریست پرور نیست، بلکه خود قربانی ترور و تروریسم شده است. نمونه بارز آن ایران اسلامى است که چون حکومتى بر پایه باور راستین دینى است قربانی تروریسم شده است و شخصیتى هاى زیادى اعم از مذهبى و سیاسى را از دست داده است.

مقدمه

دین اسلام پیام آور صلح و آشتى است. این دین ظهور پیدا کرد تا مردم را از تاریکى هاى جهالت و نادانى به نور ایمان رهنمون نماید.

خداوند متعال براى متمایز ساختن کافر از مسلمان نشانه اى ظاهرى که همان گفتن شهادتین است در نظر گرفته تا هر کسی که به آن ها اقرار کند مسلمان و هر کس که منکر آن ها شود کافر است.

مسلمانان عصر پیامبر(ص) در زمینه اصول و فروع داراى یک روش بودند، اما دیرى نپایید که فتنه اى بزرگ پدیدار گشت و برخى از  مسلمانان بر اساس فهم غلط و بینش نادرست از اسلام، مسلمانان گناهکار را تکفیر کردند.

نوزاد آن فتنه روز به روز بزرگ تر شد تا جایی که آن افراد برخى از بزرگان دین را تکفیر کردند. بعد از مدتى آتش فتنه فروکش کرد و آن دیده و فکر متلاشى شد، اما به خاطر آگاهى کم برخى از مسلمانان از رهنمودهاى واقعى اسلام، بار دیگر آن اندیشه سر از آستین برآورد و گروهى از جوانان مسلمان به این گونه افکار و اعتقادات گرایش پیدا کردند و پا را فراتر از هم کیشان گذشته خود گذاشته و نه تنها معتقد به کافر بودن مرتکبان گناه هستند، بلکه بر اساس اصول و مبانى برخى از خوارج، معتقد هستند که گناهکاران مسلمان و هر کسی که به گروه آنان نپیوندد نیز کافر است.

امید است این مقاله کوچک براى تنویر اذهان خوانندگان حقیقت جو مفید واقع گردد؛ و بدانند که اسلام چشم تروریست را کور و دستش را قطع و نفسش را خواهد گرفت. زیرا این پدیده شوم جهانى جایى در ادبیات و قاموس اسلام ناب را ندارد؛ بلکه چنین اسلامى که به ارهاب و ترور دامن مى زند اسلام آمریکایى و عاریه اى است و لا غیر که همه مذاهب از چنین اسلامى ابا دارند.

آزادى، ترور، خشونت

معانی ترور و تروریسم : پال پیلار، یکى از صاحب نظران در تعریف آن مى گوید: «خشونت از پیش طراحى شده با جهت گیرى سیاسى بر ضد اهداف غیر نظامى از سوى گروه ها و عوامل مخفى که معمولاً براى تأثیرگذارى بر مخاطبان به کار گرفته مى شود».

عناصر تعریف ایشان عبارت اند از:

  1. طراحى قبلى.
  2. جهت گیرى سیاسى.
  3. عدم آمادگى براى دفاع.
  4. عضویت مخفى در گروه. (ر.ک سلیمان زاده)

در لغت و زبان فرانسه به معنای هراس و هراس افکنى است و در سیاست به  کارهاى خشونت آمیز و غیرقانونی حکومت ها براى سرکوب مخالفان و ترساندن آن ها ترور مى گویند. (سلیمانى، ص 198-181)

در قطعنامه 1984 میلادى مجمع عمومى سازمان ملل درباره تروریسم چنین آمده است: «فعالیت هاى محرمانه و خشونت آمیزى که گروه هاى سازمان یافته براى ایجاد و ارعاب وحشت انجام مى دهند تا به این  ترتیب اهداف به اصطلاح سیاسى خود را محقق سازند». (سلیمان زاده، ص 83)

ولف فیلسوف آمریکایى مى نویسد: «تروریسم عبارت است از به کار بردن غیر مشروع زور و خشونت براى رسیدن به اهداف خاص، لذا استفاده مشروع از قدرت و زور داخل در مفهوم ترور نیست». (سلیمان زاده، ص 83)

خشونت که مرکز ثقل ترور است از نظر زیست شناسى رفتارى است پرخاشگرانه میان حیوانات در جهت حفظ بقا. روانشناسان به رفتارى پرخاشگرانه می گویند که به صورت نامشروع اعمال شود. (سلیمان زاده، ص 83)

خشونت در لغت معانى متعددى دارد: درشتى کردن، تندى کردن، ضد لینت و نرمى، خشم و غضب.

فضاى خشونت، حریم ها و حرمت ها را مى شکند. فضاى خشونت معرف به بن بست رسیدن یا ناممکن شدن گفت وگو و فضاى مدارا و مصلحت است و یا فضاى افراط وتفریط است. قرار گرفتن در این قطبیت یکسان کار را به خشونت مى کشاند. زبان خشونت وقتى باز مى شود که انسان خود را در مقام مدعى، هم در مقام قاضى هم در مقام مجرى حکم قرار مى دهد؛ و در عین حال امکان دفاع را از دیگرى سلب مى کند. هر خشونتى ناگریز است به توجیه خود، اما این توجیه عموماً با تحریف واقعیت همراه مى شود. (سلیمان زاده، ص 833)

مفهوم خشونت: هرگاه به معاجم مراجعه کنیم مى بینیم که خشونت را این گونه تفسیر کرده اند: خشونت یعنى درشتى، زبرى، درشت خویی، تندخویی، مقابل نرمى و لین. (فرهنگ عمید) و شرع آن را محکوم مى کند چون پیامبر(ص) مى فرماید: «ایاکم و الغلو فى الدین: از پیمودن راه افراط در دین برحذر باشید». (نسائى شماره 3057 و ابن ماجه شماره 3029)

یا مى فرماید: «هلک المتنطعون هلک المتنطعون»(مسلم، شماره 2670) مرگ بر تند روان، مرگ بر تند روان.(سلیمان ملا، ص 128)

در مقابل شارع مقدس ویژگى امت اسلامى را به وسطیت معرفى مى کند «و کذلک جعلناکم امه وسطا» (بقره: 143) (و هم چنین شمارا امت  وسط قرار دادیم).

براى درک مطلب مثال محسوسى بیان کنیم. ماشینى را در نظر بگیرید که سرعت مجاز برایش در نظر گرفته شده است چنان چه راننده ماشین از سرعت مجاز تجاوز کند با خطر مرگ مواجه مى شود و اگر با سرعت مجاز رانندگى کند خطر و تهدیدى متوجه او نمى شود افراط گرایی را هم مى توان این گونه تصور کرد. خداوند متعال مى فرماید: «فَبِما رَحْمَه مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»(آل عمران: 159) (پس به برکت رحمت الهى با آنان نرم خو و پرمهر شدى و اگر تندخو و سخت دل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده مى شدند).

و نیز در حدیث شریف است «ما دخل الرّفق فى شى ء الّا زانه و لا دخل العنف فى شى ء شأنه» نرم خویی و مهربانى در هر چیزى وارد شود آن را مى آراید  و تندخویى در هر چیزى وارد شود آن را بى بها مى سازد.

و یا در حدیث شریف است: «إنّ الله یحب الرفق و یعطى علیه ما لا یعطى على العنف» (خداوند مهربانى و نرمش در کارها را دوست دارد و آنچه با نرمى و ملاطفت مى بخشد با زور و خشونت نخواهد بخشید).

در نتیجه مى توان گفت به وسیله رفق و نرمى، نعمت و نصرت هاى عظیمى نصیب مسلمانان خواهد بود مثل هدایت کردن مردمان بى شمارى به خیل مسلمانان که به هیچ وجه عنف و تندخویى نمى تواند چنین ثمرات سودبخشى را رقم بزند لذا در ادبیات اسلام واژه تندروی و تندخویى، خشونت و تروریسم به کلی بیگانه است ولى اصطلاحات: رحمت، روشنگرى، دلایل روشن گفت وگو، میانه روى، نرمى، نصایح و غیره در اسلام نهادینه شده است.

دعوت اسلام به تسامح و تساهل با مخالفان فکرى و عقیدتى

هرچند آزاد گذاشتن آدمیان در انتخاب عقیده و باور و به رسمیت شناختن این آزادى از سوى مکتب آسمانى که خود را حق مطلق از سوى خداوند مى داند، مى تواند جلوى بسیارى از خشونت ها و درگیرى ها را بگیرد، ولى بعد از این که قدم دوم را در راستاى نفى خشونت با قبول تکثر برون دینى تثبیت شد و آدمیان در انتخاب عقیده آزاد گذاشته شدند و قضاوت در مورد نجات و گمراهى آن ها و سرانجام بهشتى و دوزخى ایشان به فرداى قیامت موکول شد، جامعه اسلامى نه تنها از مخالفان فکرى خود فاصله نمى گیرد بلکه سعى مى نماید از طریق قوانین احکامى که از سوى خداوند تشریع شده است ارتباطى مسالمت آمیز با آن ها داشته و با مخالفان عقیدتى خود نوعى تساهل و تسامح نشان دهد. تسامح یعنى شنیدن عقاید دیگران و نقد و بررسى آن ها است و یا هر کس بتواند طبق عقیده خود دست به عمل بزند و کسى مزاحم او نشود. (نصرى، ص 50)

اکثر متفکران، تساهل را نسبى مى دانند نه مطلق و آن ها معتقدند اگر افرادى بخواهند با عمل یا حتى اظهار عقیده خود به دیگران آسیب برسانند نباید با تساهل و تسامح با آن ها رفتار کرد.

جان لاک که از طرفداران تسامح است در چند مورد از عدم تسامح جانبدارى مى کند:

الف) ترویج عقاید و اصولى که جامعه را به خطر مى اندازد.

ب) ترویج الحاد.

ج) اعمال کسانی که در صدد نفى حکومت یا تصرف اموال دیگران هستند.

د) اطاعت یک ملت از حکام خارجى. (بشیریه، ص 78)

مدارا با غیرمسلمانان در اسلام

یکى از اصول و ارزش هایى که اسلام، مسلمانان را به آن فرا مى خواند، تسامح و مدارا با غیرمسلمانان و تعامل با آنان با طبع بلند انسانى و روحیه اى بدون تعصب و کینه نسبت به مخالفین است. این رفتار در ارتباط با همه غیرمسلمانانی که با اسلام مخالفت فکرى و عقیدتى دارند وجود دارد ولى در مورد اهل کتاب مورد تأکید قرار گرفته است.

چنان چه خداوند مى فرماید: «لا ینهاکُمُ اللهُ عَنِ الَذینَ لَم یقاتِلوُکُم فِى الدین وَلَم یخرِجوُکُم ِمِن دیارِکم: خداوند شما را باز نمى دارد از این که نیکى و بخشش کنید با کسانی که به سبب دین با شما نجنگیده اند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نرانده اند».(ممتحنه: 8) و یا مى فرماید: «تَعاوَنُوا عَلى البِرِّ وَالتَّقوى وَلا تَعاوَنوا عَلى الإِثمِ وَالعُدوان: در راه نیکى و پرهیزکارى همدیگر را یارى و پشتیبانى نمایید و همدیگر را در راه تجاوز و ستمکارى یارى و پشتیبانى نکنید».(مائده: 2)

البته چنان که بیان شد در مورد اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) با توجه به منزلت اصلى برخوردارى از دین آسمانى و انتسابشان به حضرت ابراهیم(ع) تساهل و تسامح مورد تأکید قرآنى قرار گرفته است. بر این اساس اسلام آن ها را اهل کتاب نامیده و خوردن  گوشتى که آن ها ذبح کرده اند و ازدواج با زنان اهل کتاب را مباح نموده است.

هم چنین اسلام به مخالفان فکرى خود این اجازه را مى دهد که در کمال امنیت و آرامش و تحت حمایت سپاهیان اسلام کلام خداوند را بشنوند و در صورت عدم اقناع و قبول عقیده اسلام، مسلمانان وظیفه دارند آنان را به محل امنى برسانند.

چنان چه خداوند متعال مى فرماید: «وَإِن أَحَدٌمِنَ المُشرِکینَ استَجارَکَ فَأَجِرهُ حَتّى یسمَعَ کَلمَ اللهِ ثُمَّ أبلِغهُ مَأمَنَهُ: اى پیامبر(ص) اگر یکى از مشرکان (و کافرانى که به شما دستور جنگ با آنان داده شده است) از تو پناهندگى طلبید او را پناه بده تا کلام خدا یعنى قرآن را بشنود پس او را به محل امن خودش برسان». (توبه: 6)

عادى سازى روابط با دیگران

اولین اقدام عملى پیامبر اکرم(ص) از همان نخستین لحظات ورودش به مدینه منوره در ارتباط با اهل کتاب، برقرارى روابط محکم با  آن ها است که خود را در نوشتن معاهده صلح با یهودیان مقیم در شهر مدینه و التزام به آن متعهد ساخت. مفاد برخى از بندهاى معاهده که با موضوع ما در ارتباط هستند و حکایت از علاقه به همزیستى مسالمت آمیز حقیقى دارد به شرح ذیل مى باشد.

الف) یهودیان بنى عوف با مسلمانان جبهه واحدى هستند. دین یهودیان براى خودشان و دین مسلمانان هم براى مسلمانان.

ب) مبناى کار در روابط طرفین بر اساس دلسوزى، نصیحت و نیکى است.

ج) به خاطر این معاهده اقدام به اعمال خشونت آمیز، در سرزمین یثرب از سوى طرفین حرام است. (سلیمان ملا، ص 56-55)

مبحث گناه کبیره

مسلمانان در مورد مسلمانى که مرتکب گناه کبیره مى شود اختلاف نظر دارند که آیا مؤمن است یا کافر یا نه کافر و نه مؤمن.

اهل سنت معتقدند که مرتکب گناه کبیره مؤمن است و انجام گناه کبیره او را بى ایمان و کافر نمى کند مگر این که آن را درحالی که انجام مى دهد حلال بداند یا نهى از آن را در شرع کوچک شمارد یا امر واجبى را که شرع بدان امر کرده است تحقیر و کوچک نماید. اهل سنت دلایلى دارند: حقیقت ایمان عبارت است از تصدیق قلبى، پس هرگاه مؤمن گناهى را انجام دهد و قلباً ایمانش باقى باشد از اهل ایمان است. به دلیل این که در نصوص شرعى بر مرتکب گناه کبیره لفظ ایمان اطلاق شده است؛ مانند آیه 178 بقره «یا أیها الذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ القِصاصُ فى القَتلى: اى کسانی که ایمان آورده اید درباره کشتگان قصاص بر شما فرض شده است».

دلیل دیگر اجماع امت است از زمان پیامبر(ص) تا به امروز بر خواندن نماز میت بر هر کسی که اهل قبله باشد اگرچه توبه هم نکرده  باشد.

خوارج معتقدند که: مرتکب گناه کبیره کافر است زیرا واسطه اى بین کفر و ایمان نیست و این که در نصوص شرعى بر انجام دهنده گناه کبیره لفظ کفر اطلاق شده است. (ر.ک عبدالملک السعدى)

ارتباط اندیشه دینى با جامعه

جامعه اسلامى بر اساس ایمان و عقیده (لا اله الا الله محمد رسول الله) بنا مى شود و این بدین معنا است که جامعه اسلامى در راستاى احترام و گسترش بخشیدن به این عقیده در عقول و قلوب مردم و تربیت نسل نوپاى مسلمان بر مبناى آن و پاسخگویى به سنگ اندازی ها و تهمت هاى تهمت گران و شبه هاى گمراهان از هیچ گونه تلاشى کوتاهى ننمایند و با بهره گیرى از مراکز و وسایل مختلف از قبیل مساجد و مدارس و دانشگاه ها و مطبوعات و رادیو و تلویزیون و تئاتر و ادبیات و هنر منافع و ارزش ها و آثار عقیده اسلامى در زندگى فردى و اجتماعى بپردازد.

لازم به توضیح است که برپایى جامعه اسلامى عقیدتى هیچ گاه به معنى اجبار و اکراه غیرمسلمانان برای ترک عقیده خود نمى باشد و هیچ مسلمانى نه در گذشته و نه در زمان معاصر در اندیشه چنین کارى نبوده و نیست چون قرآن کریم فرموده است: اجبارى در دین نیست. به شهادت تاریخ و گواهى بیگانگان، جامعه اسلامى در عصر حاکمیت و درخشانى خویش در مقایسه با جامعه هاى دیگر بیشترین تسامح و بردبارى را با دیگران و با مخالفین عقیدتى خود داشته است.

جامعه اسلامى جامعه اى نیست که پدران فرزندان خود را مورد بى مهرى و بى توجهى قرار دهند و فرزندان پدران خود را آزار نمایند و برادران با هم نسازند و رابطه خویشاوندى قطع گردد و همسایه بیگانه باقى بماند و بازار غیبت و سخن چینی و برهم زدن روابط دوستانه رواج یابد و کبوتر بخشش و ایثار در برابر عُقاب خودخواهی و خودپرستی سر تسلیم فرود آورد؛ به هیچ وجه! بلکه جامعه اسلامى جامعه اى است که فضایل اخلاقى و ارزش هاى والا بر آن حکومت مى کند و على رغم همه مشکلات و فداکارى ها خود را به حدود و چارچوب آن ملتزم بداند و این سخن جاى تعجب نیست زیرا رسول خدا(ص) مى فرماید: «براى به حد کمال رسانیدن ارزش هاى اخلاقى  برانگیخته شده ام». در جامعه اسلامى میان علم و اخلاق و اقتصاد و اخلاق و سیاست و اخلاق و جنگ و اخلاق هیچ گونه بیگانگى و فاصله اى وجود ندارد و درواقع عنصر اخلاقى بر همه شئون و امور ریز و درشت زندگى فردى و اجتماعى سیادت و نظارت کامل دارد (ر.ک قرضاوى)

امنیت

درحالی که خشونت سلب امنیت مى کند و موجب هراس و نگرانى مى شود امنیت از مقوله هاى اساسى است که وجود آن در تمام ابعاد زندگى بشرى به گونه ای قابل لمس و مؤثر احساس مى شود و از دیرباز تاکنون در حیات انسانى منشأ تحولات و دگرگونى هاى فراوان شده است. ریشه آن از ثلاثى مجرد (امن) است؛ 358 بار در آیات مکى و 521 بار در آیات مدنى جمعاً 879 بار ذکر شده است.

مفهوم آن داراى عرصه وسیعى بوده و قلمروهاى فردى و اجتماعى و زمینه هاى داخلى و خارجى، فکرى و روحى، اخلاقى و اعتقادى، دنیایى و آخرتى را در برمی گیرد و در اصل 25 قانون اساسى نیز به آن اشاره شده است: «بازرسى و نرساندن نامه ها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنى، افشاى مخابرات تلگرافى و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آن ها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است». (بیگى، ص 546)

دین اسلام، متضمن سعادت انسان ها در همه شئون زندگى و تعیین کننده خط مشی و شیوه درست زندگى انفرادى و اجتماعى انسان هاست و آدمى را به سوى کمالات نفسانى و اجتماعى رهبرى مى کند و به عالى ترین درجات انسانیت ارتقا مى بخشد. (بیگی، ص 567)

عدم خشونت در اسلام

خداوند متعال به حضرت موسى و هارون علیهماالسلام دستور مى فرماید که به طرف فرعون بروید چون طغیان کرده است و با نرمى با او گفتگو کنید تا به یاد آورد یا پروا داشته باشد. (طه: 44-43) و یا خداوند متعال خطاب به فرستاده خود حضرت محمد(ص) می فرماید: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به (شیوه اى) که نیکوتر است مجادله نماى. (نحل: 125)

و در سوره بقره آیه 178 مى فرماید: «وَلَکُم فى القِصاصِ حَیوه: این (گذشت از قاتل و اکتفا به دیه مناسب) تخفیف و رحمتى است از سوى پروردگارتان».

و در حدیث شریف است که از عبدالله ابن عباس رضی الله عنهما روایت شده که پیامبر(ص) فرمود: در غلو در دین از خدا بترسید  کسانی که قبل از شما در دین غلو و سختگیرى کردند هلاک شدند.

و یا در حدیث شریف روایت ابوهریره(رض) است: زمانى اعرابى در داخل مسجد ادرار انجام داد مردم بر او جمع شدند که او را تنبیه و خارج کنند پیامبر(ص) فرمود: او را ترک کنید و آبى بر آن بریزید شما فرستاده شده اید براى دین آسان نه براى دین سخت. (قرضاوى، ص 211)

اسلام رحمت عامه است حتى بر حیوانات

هیچ گاه اسلام اجازه نمى دهد غیرمسلمان آزار ببیند درحالی که مهربانى با حیوانات و تمام جانداران توصیه شده است و نهى کرده است از آزار آن ها. مى بینیم که پیامبر(ص) براى اصحاب نقل مى کند از مردى که سگى از تشنگى نالید آن مرد رفت از چاه با کفش او را آب داد فرمود چون خدا را شکر کرد مورد غفران خدا قرار گرفت. اصحاب گفتند آیا در مهربانى با حیوانات اجرى است؟ فرمود: در مهربانى با هر جاندارى. و در جای دیگر مى فرماید: زنى گربه اى حبس کرده بود و آزار مى داد به دوزخ مى رود. (قرضاوى، ص 329-330)

در حدیث شریف است که پیامبر(ص) فرمود: حکمت و دانایى، گمشده مؤمن است در هرجا باشد بهتر است مسلمان آن را به دست  آورد. یا فرمود: حکمت در هر ظرفى باشد خارج کنید.

انسان فاقد قلب مانند تکه چوب یا یک تکه سنگ است. زیرا حقیقت انسان عبارت از این روکش خاکى تشکیل یافته از گوشت و خون و استخوان نیست. حقیقت انسان عبارت از آن لطیفه ربانى و جوهره روحانى که با آن احساس مى کند و متوجه مى شود و منفعل و متأثر مى گردد و دردش مى آید و مهر مى ورزد و این، قلب زنده است.

از مهم ترین ویژگى هاى انسان با ایمان است که دلى زنده و نازک و نرم و مهربان داشته باشد و با چنین دل نرم و نازک و مهربانى با کودکان و عموم انسان ها برخورد کند. دلش براى ناتوانان به رحم آید. براى اندوهگینان دلش به درد آید. به مستمندان مهر بورزد. دست کمک به سوى مصیبت زدگان دراز کند. با این دل زنده و مهربان که دارد، از آزار و اذیت این و آن روی گردان باشد و از جرم و جنایت بپرهیزد و منبع خیر و نیکى و سلامت براى همه کس در اطراف خویش باشد.

رحمن و رحیم در 113 سوره قرآن و 114 بار تکرار شده است و دست کم 34 مرتبه در روز در 17 رکعت نماز بر زبان یک مسلمان جارى مى شود. در حدیث شریف است: هر که مهربانى نکند مهربانى نبیند.

مردى به حضرت رسول(ص) گفت: من وقتى مى خواهم گوسفندى را سر بزنم دلم به حال آن به رحم مى آید. فرمود: اگر دل تو به او رحم بیاید خدا نیز بر تو رحم خواهد آورد.

مورخان آورده اند که در فتح مصر کبوترى به خیمه گاه فسطاط عمرو بن عاص آمد و در بالاى آن آشیانه ساخت. وقتى که عمرو بن عاص خواست کوچ کند، آن کبوتر را دید نخواست با کندن و برچیدن آن خیمه، او را بى آشیانه کند. خیمه گاهش را به همان حال رها کرد. مردم آمدند دور و بر آن خیمه گاه خانه ساختند و اطراف آن آباد شد و شهر فسطاط به وجود آمد.

ابن حکم در شرح حال خلیفه راشد عمر بن عبدالعزیز آورده است که از دوانیدن اسب بدون نیاز به آن نهى کرده بود. به استربانان نوشت: هیچ حیوانى را به افسار سنگین نبرند، با چوبى که سر آن آهن باشد نرانند. به والى مصر نوشت: به من گفته اند که در مصر شتران باربرى دارید که بر پشت هر یک از آن ها 1000 رطل بار مى گذارید. با رسیدن این نامه من نشنوم که دیگر بر پشت اشترى بیش از 600 رطل بار بگذارید. (قرضاوى، ص 448-447)

تکفیر

خلاصه عقیده اهل سنت در این رابطه بدین قرار است: ارتکاب معصیت و اختلاف فکرى چه در ارتباط با اصول اعتقادى یا فروع دین باشد مستلزم تکفیر شخص گناهکار و یا شخص مخالف از لحاظ فکرى نیست مگر آن که یکى از موارد ذیل محقق شود:

از روى اختیار کامل و بدون اکراه به کلمه کفر اقرار کند. امرى از روى معلوم و ضرورى دین را انکار کند؛ مانند این که فرض بودن نماز را منکر شود. یا آن که بر دارا بودن حق قانون گذارى در برابر خداوند اصرار نماید. یا این که به حلال بودن شراب معتقد باشد.

امام طحاوى در آغاز کتاب «العقیده الطحاویه» دراین باره مى گوید «اهل قبله را مسلمان و مؤمن مى نامیم مادامى که به آنچه بر پیامبر(ص) نازل شده است اعتراف دارند و به هر آنچه که گفته و از آن خبر داده است اقرار نمایند».

بر هیچ کس پوشیده نیست که اگر کسى از روى خطا یا جهل منکر یکى از موارد پیشین باشد به کفرش حکم داده نمى شود زیرا پیامبر(ص) فرموده است: «حکم خطا و فراموشى و اکراه از امتم برداشته شده است».

شخص مسلمان اگر صریح قرآن را تکذیب کند مرتد و کافر مى گردد؛ مانند این که اخبار و مسائل یادشده در قرآن درباره اقوام پیشین را تکذیب کند و ادّعا کند که این داستان ها حکایت هاى خیالى هستند. یا این که قرآن کریم را به گونه ای تفسیر کند که روش ها و الگوهاى زبان عربى به هیچ وجه آن را نپذیرند.

در عقیده طحاویه است «هیچ مسلمانى مادامى که معصیت را حلال نداند، به خاطر ارتکاب گناهى تکفیر نمى کنیم» و یا مى گوید «هیچ مسلمان اهل قبله اى را به خاطر ارتکاب گناه تکفیر نمى کنیم مادامیکه معتقد به حلال بودن آن گناه نباشد».

یاران پیامبر(ص) در مورد مانعین زکات با یکدیگر اختلاف پیدا کردند اما هرگز یکدیگر را تکفیر نکردند.

فرقه خوارج و ازجمله آنان قائلان به تکفیر مرتکبان گناه و افراد فاقد عضویت جماعت شان، اعلام کردند که حضرت على(رض) و بزرگان صحابه(رض) کافر گشته اند و با این وجود حضرت على(رض) آنان را به کفر متهم نکرد و همچون کافران با آنان رفتار نکرد، بلکه وى به  صراحت اعلام کرد که آنان نسبت به او شبهه دارند اما او در اسلام آنان هیچ شبهه اى ندارد.

همه صحابه(رض) اتفاق نظر دارند که شخص مسلمان مادامى که معتقد به حلال بودن معصیت نباشد و بعد از مجادله و آگاه ساختن  او و خواستن توبه او وى بر معصیت اصرار نورزد، ارتکاب گناه کبیره موجب خروج وى از دایره اسلام نمى شود.

زمانى که برخى از خوارج به کفر مرتکب گناه کبیره قائل شدند، اهل سنت و جماعت بر نادرست بودن این عقیده اجماع نموده و آن را محکوم کردند.

سعه صدر در مقابل مخالفان

شاید کمتر مکتبى در جهان در برابر مخالفان مانند اسلام سعه صدر نشان مى دهد (لا إِکراهَ فى الدّین: در دین اجبارى نیست) (بقره: 56)

همدردى با دیگران

در داستان بیماران جذامى در کتاب داستان راستان آمده است: چند نفر بیمار جذامى در مدینه بودند، مردم با تنفر و وحشت از آن ها دورى مى کردند، یک روز موقع غذا خوردن جذامیان امام صادق(رض) که از کنار آن ها عبور مى کند، آن ها امام را به صرف غذا دعوت مى کنند.  امام به علت روزه بودن عذر مى خواهد و از ایشان دعوت مى کند که یک روز ناهار را در منزل او صرف کنند آن ها در روز مقرر به منزل امام صادق(رض) مى روند و امام در کنار ایشان به صرف غذا مشغول مى شود.

آخرین وصیت امام على(رض)

در کتاب داستان راستان زیر عنوان کابین خون آمده است:

فرزندم حسن، تو را و همه فرزندان و اهل بیتم را و هر کس که این نوشته من به او برسد به امور ذیل توصیه مى کنم:

تقواى الهى را هرگز از یاد نبرید.

همه با هم به ریسمان خدا چنگ زنید.

ارحام و خویشاوندان را از یاد نبرید.

خدا را خدا را درباره یتیمان، مبادا گرسنه و بى سرپرست بمانند.

خدا را، خدا را درباره همسایگان، پیغمبر(ص) آنقدر سفارش همسایگان را کرد که ما گمان کردیم مى خواهد آن ها را در ارث شریک کند.

خدا را، خدا را درباره قرآن مبادا دیگران در عمل به قرآن بر شما پیشى گیرند.

خدا را، خدا را درباره نماز، نماز پایه دین شما است.

خدا را، خدا را درباره جهاد در راه خدا.

خدا را، خدا را درباره زکات که آتش خشم خدا را خاموش مى کند.

خدا را، خدا را درباره پیغمبر(ص) مبادا مورد ستم قرار بگیرند.

خدا را، خدا را درباره صحابه و یاران پیغمبر(ص)، رسول خدا درباره آن ها سفارش کرده است.

خدا را، خدا را درباره تهیدستان و فقرا در زندگى خود شریک قرار دهید.

خدا را، خدا را درباره بردگان که آخر سفارش پیامبر(ص) درباره این ها بود.

کارى که رضاى خدا در آن است در انجام آن بکوشید و به سخن مردم ترتیب اثر ندهید.

امربه معروف و نهى از منکر را ترک نکنید.

بر شما باد بر روابط دوستانه میان خود بیفزایید و به یکدیگر نیکى کنید، از کناره گیرى از یکدیگر و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید.

کارهاى خیر را به عدد یکدیگر و اجتماعاً انجام دهید و از همکارى در مورد گناهان و چیزهایى که موجب کدورت و دشمنى مى شود بپرهیزید.

از خدا بترسید که کیفر خدا شدید است. (ر.ک شریعتمدارى)

دکتر یوسف قرضاوى در کتاب «الصحوه الاسلامیه» در نصیحت پدرانه براى جوانان مى گوید: آسان کارى کنید و سختگیرى نکنید شما را نصیحت مى کنم از تشدد و سختگیرى بپرهیزید و جانب میانه روى را بگیرید. (قرضاوى، ص 211-209)

این مفاهیم در آیات قران نیز به کرات وارد شده است:

«یریدُ اللهُ بِکُمُ الیسرَ وَلا بِکُمُ العُسرَ: خداوند آسایش شما را مى خواهد و خواهان زحمت شما نیست».(بقره: 185)

«ما یریدُ اللهُ لِیجعَلَ عَلَیکُم مِن حَرَجٍ: خداوند نمى خواهد شما را به تنگ آورد و به مشقت اندازد».(مائده: 6)

در درس هایى از وصیت نامه امام راحل آمده است:

عقل و ادراکات عقلى: استفاده از ادراکات عقلى مورد توجه اکید اسلام است در باب اثبات صانع، توحید و تقدیس، اثبات معاد و نبوت، بلکه مطلق معارف، از عقل مى توان استمداد جست.

درباره وحى فرموده است: از راه وحى مى توان به حقایق دست یافت. ادراکات حسى و تجربى و نیز ادراکات عقلى ما هرگز همسنگ ادراکات وحیانى انبیا نخواهد بود. فقط مکتب انبیا مى تواند مشکل بشر را حل کند. علوم حقیقى را مى توان از راه وحى به دست آورد.(ر.ک شفیعى مازندرانى، ص 123-1188)

دانش: مسلمانان همواره در انواع دانش، سرآمد زمانه بوده اند، حتى به قول گوستاولوبون اندیشمند شهیر فرانسوى، کتاب هاى مسلمانان در رشته هاى مختلف تخصصى، حدود پانصدسال متن درسى دانشگاه هاى اروپا بوده است. وجود خواجه نصیرالدین طوسى ها، ابن سیناها، زکریاى رازى ها، امام محمد غزالى ها، عطار نیشابورى ها و بایزید بسطامى ها و هزاران اندیشمند دیگر که از دامن قرآن برخاسته اند گواه بر این مدعا است. (ر.ک شفیعى مازندرانى، ص 122)

دیدگاه گوستاولوبون

گوستاولوبون اندیشمند فرانسوى در کتاب معروف خود «تمدن اسلام و غرب» مى نویسد: دول قدرتمند مثل ایرانى، یونانى، رومى و... بر شرق زمین استیلا یافته اند. نفوذ نظامى آنان بر مملکت مغلوبه مشهود بود، نه نفوذ و استیلاى فرهنگى ولى اسلام و مسلمین نفوذ فرهنگى نیز به دست آورده اند. تردیدى نیست که مصر با داشتن فرهنگ متمدن 7000 ساله، زیر بار فرهنگ هیچ فاتح قدرتمندى نمى رفت ولى در برابر اسلام در طول یک قرن کاملاً خضوع کرد، فرهنگ 7000 ساله را کنار گذاشت و به زبان و مذهب جدیدى روى آورد.

تمدن اسلامى در مغرب زمین نیز به همان قدر بود که در شرق زمین تأثیر داشت، به ویژه در قسمت علوم، ادبیات و اخلاق که تأثیر آن بى حد و حصر بود. اعتراف دارم که تمدن اسلامى به تمام دنیا تأثیر محیرالعقول داشته، نفوذ اسلامى، اقوام وحشى اروپا را داخل در طریق انسانیت کرده و درب علوم، فنون و فلسفه را که به کلی از آن بى خبر بودند به روى آن ها گشوده است. مسلمین تا مدت 60 سال استاد ما (اروپاییان) بودند. (ر.ک شفیعى مازندرانى، ص 122) در قرون وسطى (1495-4866) علوم و فنون یونان و روم فقط به وسیله مسلمین در اروپا انتشار یافته و تا مدت 5000 سال کتاب هاى آن ها در مدارس تدریس مى شد.

هندوستان، مصر، ایران و آفریقا داراى شرایع بودند، ولى زمانى که اسلام را شناختند حاضر نشدند زیر بار قانون دیگر بروند. (شفیعى مازندرانى، ص 125)

نتیجه گیرى

در سال هاى اخیر انگشت اتهام به سوى اسلام و اسلام گرایان بوده تا آنان را عاملان خشونت و مسببان تروریسم جهانى بنامند درحالی که روح اسلام با خشونت و تکفیر مخالف است. اکنون با توجه به آنچه که بیان شد مى توان به نکات زیر دست یافت:

1- دین اسلام پیام آور صلح و آشتی است. مسلمانان عصر پیامبر(ص) در زمینه اصول و فروع داراى یک روش بودند. فضاى خشونت  حریم ها را مى شکند و فضای به بن بست رسیدن است و یا ناممکن شدن گفت وگو و فضای مصلحت است و شرع اسلام آن را محکوم مى کند چون پیامبر(ص) فرموده است از پیمودن راه افراط در دین بر حذر باشید. اهل سنت معتقد است که مرتکب گناه کبیره، مؤمن  است و انجام گناه کبیره او را بى ایمان و کافر نمى کند. مگر این که آن را درحالی که حلال می داند انجام  دهد.

2-  اسلام رحمت عامه است حتى بر حیوانات پس کى اجازه مى دهد غیرمسلمان آزار ببیند. در اسلام است با آب دادن سگى آینده وى بهشت است.

3-  یکى از اصول و ارزش هایی که اسلام، مسلمانان را به آن فرامى خواند تسامح و مدارا با غیرمسلمانان است و تعامل با آنان با طبع بلند انسانى و روحیه ای بدون تعصب و کینه نسبت به مخالفین است این رفتار در ارتباط با همه غیرمسلمانانی که با اسلام مخالفت فکرى و عقیدتی دارند وجود دارد ولى در مورد اهل کتاب مورد تأکید قرار گرفته است. در وصیت نامه امام على(رض) به امام حسن مجتبى(رض) آمده است که با مردم به خوشى و نیکى رفتار کنید چنان چه قرآن کریم به آن دستور داده است. با دیگران روابط دوستانه  برقرار کنید و به یکدیگر نیکى کنید.

4- در اسلام به همه جوانب نیازهاى انسانى اعم از دنیایى یا آخرتى یا جسمى یا روحى یا عقلى و فکری یا احساسى و عاطفی فردى یا اجتماعى توجه شده است. اسلام دین حقیقت گرا و واقع گرا است لغت اسلام تسلیم شدن در برابر واقعیت ها و حقیقت ها است هر نوع عناد، لجاج، تعصب، تقلیدهاى کورکورانه، جانبدارى ها، خودخواهى ها از آن نظر که برخلاف روح حقیقت خواهی و واقع گرایی است از نظر اسلام محکوم و مطرود است.

در اسلام اصل تعدیل، حاکم بوده و افراط وتفریط مردود است؛ و اگر خشونتى در جهان اسلام وجود دارد منتسب به هیچ یک از مذاهب نیست و صرفاً اسلام آمریکایى، صهیونیستى است که مى خواهند چهره اسلام ناب را مخدوش نمایند. عملکرد 36 ساله نظام مقدس اسلامى ایران که سرآمد حکومت داری دینى است را خدشه دار نمایند که ان شاءالله با یکدلى و اتحاد همه اقوام و مذاهب، تیر آنان به سنگ خواهد خورد.

منابع

- قرآن کریم.

- بیگى، روح الله، ارزش هاى اجتماعى در قرآن، نشر اسوه،1389

-بشیریه، حسین، دولت عقل، ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسی، نشر علوم نوین،1374

-البهنساوى، سالم، نقد و بررسی اندیشه تکفیر، ترجمه سالم افسرى، نشر احسان،1388

-السعدى، عبدالملک، شرح عقاید اهل سنت، ترجمه امیر صادق تبریزى

- سلیمان ملا، اسلام و نفى خشونت و افراط گرایی، نشر احسان،1391.

- سلیمان زاده، یوسف، آزادى در اسلام، نشر تافگه سنندج،1378

- سلیمانى، رضا، آشفتگى معانی تروریسم، فصلنامه علوم سیاسى، دوره ى 9، شماره 36، زمستان 1385

- شریعتمدارى، على، تعلیم و تربیت اسلامى، انتشارات امیرکبیر،1375

- شفیعى مازندرانى، محمد، درس هایى از وصیت نامه امام خمینى، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت،

- قرضاوى، یوسف، الصحوه الاسلامیه بین الجمود و التطرف، نشر ادب قم 1371.

- قرضاوى، یوسف، الحلال و الحرام فى الاسلام،

- قرضاوى، یوسف، دورنماى جامعه اسلامى، ترجمه عبدالعزیز سلیمى، نشر احسان،1378.

- قرضاوى، یوسف، نقش ایمان در زندگى، ترجمه فرزانه غفارى، محسن ناصرى، نشر احسان.

- نصرى، عبدالله، گفتمان مدرنیته، نگاهى به برخى جریان هاى فکرى معاصر ایران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1387

نویسنده:

خالد عیسى زاده: دانشجوى دوره دکترای فقه و حقوق دانشگاه آزاد دامغان از اهل سنت

فصلنامه حبل المتین شماره 12


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29