
سخنرانی منتشرنشده از آیتاللهالعظمی خامنهای در سال 1358
به دنبال دعوت از همه قشرها و بویژه از دانشجویان و طلاب (به عنوان 2 بازوی نیرومند و فداکار انقلاب) به تشکیل سمینارهایی به منظور ایجاد وحدت، ابتدا در تهران و قم و سپس در شهرهای بزرگ دانشگاهی، مراسم و سمینارهایی جهت تحقق هدف مزبور بر پا شد. نمازهایی به منظور «وحدت» به جماعت برگزار شد و سخنرانیها و گفتوگوهای مفید و سازندهای انجام گرفت، در مشهد نیز در مراسم بزرگداشت دومین سال شهادت حجتالاسلام حاجآقا مصطفی خمینی فرزند برومند امام خمینی(ره)، مجالس باشکوهی در سراسر این شهر برپا بود.حضرت آیت الله خامنه ای در این جلسه به ایراد سخن پرداختند و مسیر طی شده انقلاب را واکاوی کرده و به جریانات مخالف انقلاب نگاهی منتقدانه میکنند.
نظر شما را به این سخنرانی جلب میکنیم:
بسماللهالرحمنالرحیم
امروز یکی از خاطرهانگیزترین روزهای تاریخ ماست، آن روزی که این ملت از سر صبر و با دل فارغ بنشینند و خط منور این مبارزه را از آغاز، پیگیری و تعقیب کند و نقاط برجسته آن را یکییکی مورد ملاحظه قرار بدهند، امروز را که روز هجرت بزرگ هست از جمله حادثهسازترین و تعیینکنندهترین روزهای این تاریخ خواهند یافت. در طول این جنبش از سال 42 که مبارزه کنونی ما البته بر پایه، مبارزات گذشته اما در هویت و در ویژگیها مبارزهای خاص و مستقل آغاز شد، جابهجا به حوادثی برخورد میکنیم که در آن حوادث دست قدرتمند اراده انسان والا را و تاثیر قاطع سازنده این اراده را بهوضوح مشاهده میکنیم. آن روزی که جنبش از مرکزی که انتظار آن نمیرفت از کانون گرم علمی قم و با پیشگامی و پیشقراولی مردانی که جز در چهره علمی و منش تحقیقی شناخته نشده بودند و با دستاندرکاری و صحنهگردانی امتی و ملتی که سالها غبار سکوت و رکود روی آتش گداخته هیجانهایش کشیده شده بود، آغاز شد.
مردمی که بهراستی این مبارزه را به شکل یک خط جنبش انقلابی قبول داشتند بسیار کم بودند. بعد از آن هم هر چه این مبارزه پیش رفت، هر چه بر اوراق این پرونده زرین افزوده شد، باز آن رسوبات فکری و ذهنی که بر جو ذهنی جامعه ما حکمفرما بود کمتر اجازه میداد که طبقه اندیشمند امت ما و ملت ما احساس کند و لمس کند و قبول کند که این خط یک جنبش انقلابی است. بههمین دلیل طبقهای که بحق یا ناحق نام روشنفکر بر خود نهاده بود جدی به این مبارزه نگاه نمیکرد، ناباورانه این مبارزه را تلقی میکرد مبارزه بهطور عمده مال قشرهای متوسط و پایین ملت بود و مال جوانان دانشجو و مال طلاب جوان و مال برگزیدگان از روحانیون بود. روشنفکر جماعت در طول این 16 سال حاضر نشد تا این مبارزه را یک جنبش انقلابی بشناسد.
فقط آن روزی که چشمهای نگران و کاوشگر روشنگران و روشنبینان جهانی این قضاوت را نسبت به این مبارزه انجام داد، در روشنفکر بومی و سنتی ما هم طبق روال معمولش که همه چیزش را از بیگانه میخواست و میجست، این را یک جنبش انقلابی دانست.
اما مبارزه ملت ایران بهرهبری آن ابرمرد، این خط ممتد را در میان نگاه ناباورانه روشنفکران جامعه و بهاتکا بر توده عظیم مردم پیمود. آن روزی که این مبارزه اوج گرفته بود بسیاری دیگر هم بودند که مبارزه را جدی نمیگرفتند امام ما و رهبر ما ملت ایران روزی را در این مبارزه و در صحنه جهانی آن گذرانید که گروههای مختلفی که برای خود حق نظر و حق رای قائل بودند بهاتفاق کلمه این مبارزه را رد میکردند و تز امام را جدی نمیگرفتند.
تز امام مبارزه سیاسی علیه عظیمترین قدرتهای جهانی یعنی قدرت امپریالیسم آمریکا و مستحکمترین دژهای نگهبان آن در منطقه یعنی دژ این سلطنت پلید و این رژیم نامردمی بهوسیله تماس مستقیم با توده مردم بود. این تز در ایران بهطور بیسابقه انجام گرفت و در تاریخ مبارزات جهان هم در دهههای اخیر کم نظیر بود. امام و رهبر امت با فاصله یک حزب و تشکیلات حتی با مردم خود سخن نگفت. رویارویی و مبارزه سیاسی علیه عظیمترین قدرتها با پشتیبانی خیل عظیم مردم، این تز امام بود. و این همان بود که تمام گروههایی که حق اظهار نظر برای خود قائل بودند آن را رد میکردند. و این همان بود که بالاخره پیروز شد. عدهای این تز را رد میکردند با این بهانه و عنوان، با این زبان که مبارزه بدون توسل به نیروی نظامی امکانپذیر نیست. عدهای این مبارزه را رد میکردند که مبارزه در شرایط کنونی امکانپذیر نیست. آن دو در نقطه مقابل بود و شگفتا که هر دو با تز امام مخالف بودند. اما امام راحل این مبارزه را قدم به قدم پیمود و تاکتیکهای او همه از یک اصل، یک شیوه، یک نوع اصول، یک روال در طول این مدت پیروی کرد. تاکتیکهایی که نشان میداد که در ورای آن یک نقشه کلی و یک طرح کلی، یک استراتژی مستحکم وجود دارد. نه تاکتیکهای زمانی و روز بهروز بهدست آمده و اندیشیده و اینان حاضر نبودند این را قبول کنند، حاضر نبودند الگوهای ذهنی را از ذهن خود خارج کنند، حاضر نبودند احساس کنند که مردی از میان ملت میتواند راهی تازه باز کند، تزی جدید به دنیا ارائه بدهد، رسوبات ذهنی نمیگذاشت و هر دو گروه دچار این بلیه و بیماری عظیم بودند. آنهایی که تز مبارزه نظامی را تعقیب میکردند، الگوهایی بیرون از این مرز را میدیدند، فکر میکردند که چون در فلان نقطه و فلان نقطه عالم، ملتها و خلقهای محروم و مستضعف با سلاح جنگیدند، ما هم اگر با سلاح نجنگیم نمیشود. و چون بنا بر فلان قانون ظاهرا علمی از مبارزه نظامی ضرورت پیدا میکند که تخلف از این قانون امکانپذیر نیست. و آن کسانی که معتقد بودند مبارزه ممکن نیست و مفید نیست به گذشته زندگی خود و تاریخ کوتاه خود نگاه میکردند، ناکامیها را میدیدند علتهایش را نمیسنجیدند. اما ملت ایران و رهبر این امت راه خود را شناختند، مبارزه را قدم به قدم پیش بردند و بالاخره در مقابل چشم حیرتزده همه مردم جهان به پیروزی رساندند. من و شما خواهر و برادر، حق داریم عظمت این پیروزی را امروز لمس نکنیم، این را تاریخ خواهد فهمید. و امروز پیش از آنکه نوبت به تاریخ برسد و ما در اسطورهها جا بگیریم، مردمی که دور از ما زندگی میکنند، این عظمت را با تمام وجود خود لمس میکنند، آن کسانی که پیام دوستی و آشتی ملتهای محروم را از جهان مستضعف عقب افتاده در طول چندین ماه برای برادران ایرانی خود آوردند، از عمق انعکاس این انقلاب در بیرون حرفها گفتند. معادلات جهانی، همه معادلات دیپلماسی با این انقلاب بهم ریخت و امروز من و شما، ما ملت ایران باید منتظر عکسالعمل خشن و بسیار بیرحمانه و قساوتآمیز این بهم ریختگی معادلات باشیم. امروز باید منتظر ضربات باشیم، امروز باید بپذیریم، قبول کنیم، باور کنیم که دولتهای سلطهجوی غربی بهفکر آنند که سیاست این انقلاب را و این ملت را در یک انزوای عظیم قرار دهند، ما امروز باید منتظر آن باشیم که جلادان و جهانخواران و سلطهجویان، این سگهای ولگردی که از اطراف این سفره گسترده بیصاحب بهکنار رانده شدهاند در فکر ضربات انتقامی باشند. ما امروز باید منتظر عکسالعمل دشمنهایی باشیم که از بن دندان کینه و بغض این انقلاب و رهبر انقلاب و این ملت را در جان خود و دل خود میپرورند. و این بهخاطر این است که این مبارزه، همه معادلات سیاسی جهانی را بهم ریخت، پس این مبارزه یک جنبش انقلابی بود، یک حرکت عظیم بود، بیسابقه بود و در تاریخ مبارزات ملت ایران و در تاریخ مبارزات همه ملتهای مستضعف، یک نقطه روشن و مثبت بود. قابل مقایسه با همه جنبشهای عظیمی بود که دگرگونیها و تحولات بنیادین را در زندگی اجتماعی بشر بهوجود آورند. این وضع مبارزه ما بود و امام ما و رهبر ما، قدم به قدم، مرحله به مرحله، تاکتیکهای متناسب را برای پیشبرد این مبارزه بهکار گرفت. و امروز روز تجدید خاطره یکی از روشنترین این مراحل و این تاکتیکهاست. همه با خشم شدید شنیدید که دولت بعثی عراق از حضور امام در آن کشور ابراز نگرانی کرده و همه با حیرت شنیدید که امام در یک لحظه تصمیم گرفته است از عراق خارج شده و به سوی مرز کویت با یاران و دوستان و ملازمانش حرکت کرده است و همه با شگفتی و با خشم شنیدید که این مرز، پیرو چند ساعت مذاکرهای استثنایی میان سران و تصمیمگیرندگان دولت کویت روی امام بسته شده و امام برگشته و ناگهان همه شنیدید که مرجع تقلید، عالم روحانی، بزرگ رهبر مبارزات ملت ایران در یک لحظه تصمیم گرفته است به پاریس برود. اینها آن لحظات نفسگیر مبارزه ما بود. اینها همان لحظاتی بود که مبارزه ما را در تاریخ ثابت کرد، کلماتی که مانند جویبارهای خروشان، انگیزه و اراده و تصمیم قاطع از حنجره رسای امام بیرون میآمد و در سراسر جهان پخش میشد، ابعاد گوناگون مبارزه ما را رسم میکرد. «از فرودگاهی به فرودگاهی خواهم رفت و پیام خود را به جهان خواهم رساند.» عظمت و شکوه این جنبش را در این کلمات مردم جهان احساس کردند و مبارزه ادامه پیدا کرد و تاریخچه این مبارزه در زمان و نسل ما نه ترسیمکردنی است و نه درست دریافتنی، این مال نسلهای آینده است، این امتیاز هم مال نسلهای آینده است، این امتیاز هم مال آیندگان از این ملت است که بنشینند این مبارزه را یک جا مطالعه کنند. از تجربه اندوخته من و شما، از خاطرات ما که ایبسا برای برخی آنها ارجی هم قائل نشدیم، سرگذشت قهرمانی یک ملت را بخوانند و بدانند و درک کنند، این مربوط به خاطره عظیم امروز.
و اما بهدور از خاطره من و شما برادر و خواهر مسلمان، هماکنون در یک لحظه خاطرهانگیز هستیم. امروز هم مثل روزی که امام هجرت کرد و مثل صدها روز خاطرهانگیز دیگر برای آینده این کشور، خاطرهانگیز و درسآموز است. شاید آن کسانی که در آن لحظه حساس در کنار امام بودند در لب مرز کویت یادآور آن لحظهای که امام از عراق حرکت میکرد و یاد آن لحظهای که امام در فرودگاه پاریس فرود آمد، نمیدانستند که این ثانیهها، این دقیقهها، این لحظهها چه نقشی را در ترسیم تاریخ دارد؟ امروز اندکی همانها میفهمند و شاید من و شما ندانیم که این جلسه ما، این زمان ما، این لحظه حساس ما در آینده تاریخ ما چقدر اهمیت و عظمت خواهد داشت و چقدر تعیینکننده خواهد بود. ما امروز هم مانند دیروز و مانند سال گذشته و مانند بهمن 57 در لحظات حساس تاریخ و تاریخساز هستیم. آیا این را درک میکنیم؟ اگر این را درک بکنیم رسالت ما بسیار سنگین است. اگر این را درک بکنیم هر حرکت ما، هر حرکت کوچک ما حسابی خواهد داشت. این را بدانیم که هر حرکت کوچک تکتک ما امروز در آینده مبارزه ما یک دست رقم زن خواهد بود، رقم زن سرنوشت.
امروز روزی نیست که ما به این لحظات بسیار پراهمیت و تعیینکننده بیاعتنا باشیم زیرا که ما هنوز در نیمه راهیم زیرا که ما هنوز باید مبارزه کنیم زیرا که ما هنوز در مقابل دشمنها و دشمنیها قرار داریم و زیرا که ما هنوز به مقصود خود نرسیدیم، مقصود ما فقط این نبود که سلطه سیاسی از سر ما برداشته شود، این یکی از مقاصد ملت ما بود. این یکی از هدفهای مبارزه ما بود، از میان برداشتن و برطرف کردن دست سلطه سیاسی، قطع کردن سلطه اقتصادی و قطع کردن سلطه فرهنگی هم هست. ملت ما کی میتواند احساس کند که مبارزه او پایان یافته؟ آن وقتی که این مراحل را تمام و کمال پشت سر بگذارد. مادامی که ما همچنان وابستگیهای اقتصادی بسیار سخت داریم، مادامی که ما فرهنگ وابسته استعماری داریم، مادامی که ما همچنان در کوره اخلاق سوزنده و گدازنده استعماری داریم میگدازیم، مادامی که در جوی اسلامی و در جامعهای اسلامی و توحیدی زندگی نمیکنیم، باید مبارزه کنیم. و چون باید مبارزه کنیم پس باید خوی و خصلت مبارزه را در خود حفظ کنیم و در خود رشد بدهیم و خصلتهای ضدمبارزه را برداریم و ریشهکن کنیم. و این است خط امام و این است همان خطی که گفتیم از سال 1342 شروع شد و بعضی سادهلوحان پنداشتند که در سال 1357 تمام شده، این همان خط است و ادامه دارد. امروز مساله خط امام یک مساله است، برادران و خواهران دانشجو به حکم خصلتها و خصوصیات اخلاقی ویژهای که در محیط دانشگاه و محیط دانشجویی هست، بیشتر نیاز دارند که به این مساله بیندیشند. این خط امام بود که مورد انکار گروههایی قرار میگرفت. امروز هم خط امام است که راه نجات و رستگاری ملت ماست. اما تفاوتی که با گذشته کرده این است که در گذشته گروههای مختلفی به روشنی و براحتی و با جرات و گستاخی، این خط را رد میکردند. اما امروز پیدایش جریان سیاسی نفاق، موجب آن میشود که گروههای مخالف، آن را صریحاً و قاطعاً رد نکنند، بلکه بگویند ما در خط امامیم. حتی کسانی را دیدیم و شناختیم که ایدئولوژی امام را قبول نداشتند، ایدئولوژی اسلامی را قبول نداشتند، ولی خود را در خط امام میدانستند. گروهها همه مدعی خط امامند. و ما لازم است این خط را تعقیب کنیم. و ما لازم است اگر خونی در رگ ما هست و اگر نبض ما به غیرت مسلمانی و انسانی میزند، جانمان را در این خط بدهیم و ما لازم است مبارزهمان را ادامه بدهیم. اما مقدمتر از همه این است که این خط را بشناسیم. امام بحمدالله زنده است و بحمدالله گوینده است و نویسنده است و بحمدالله در دل تودهها و دل مردم است. برج عاج را نمیشناسد، قفل و بند و زنجیر را نمیشناسد، از ملت خود جدا نمیشود و با آنها در هر فرصتی و موقعیتی حرف میزند. اینها سند ماست، سند غیرقابل توجیه و تاویل، بگردیم به این سند محکم. آن کسانی که در گذشته این خط را تخطئه کردند امروز حق ندارند در مقابل یک ملت بایستند. حق ندارند، نه اینکه حق قانونی ندارند، بلکه از لحاظ انصاف انسانی در پشت یک تریبون غیررسمی، من روحانی و شمای دانشجو همآواز و همصدا معتقدیم اینها حق ندارند خود را صحنهگردان و صحنهساز مبارزات و آینده این مبارزات بدانند زیرا یک بار اشتباه کردند زیرا همان خطی که آن را باور نمیکردند ادامه یافت و به پیروزی اي که آنها خوابش را هم نمیدیدند رسید همان خطی که از میان این همه مانع عبور کرد و ناکامیهای گذشته را از خاطره این امت زدود و پیراهن سیاه و غم مرگ سیدجمالالدین و کوچک خان و مدرس و مصدق را از پیکر این ملت خارج کرد و گرد و غبار عزای این عزیزان و ستارگان درخشان را از پیشانی این ملت سترد. و خواب 2500 سال ضدیت و نفرت با سلطنت که این همه هنر کرد باز هم حق دارد خود را رقم زن آینده این مبارزه بداند. با تشکر از برادرانی که تصدیق میکنند. من نمیخواهم برای تصدیق چیزی بگویم میخواهم با هم مساله را تحلیل کنیم، میخواهیم بشناسیم و بفهمیم و این خط امام امروز وجود دارد.
در دیدار ما با برادران دانشجویی که در زمینه سمینار وحدت میان قشرهای دانشجو و روحانی فعالیت و کار میکنند یا در زمینه ایجاد وحدت میان قشرهای دانشجوی مسلمان، این مساله مطرح شد. بنده گفتم که خط امام مشخصاتی دارد و این مشخصات اگر چه آنچه را که من میگویم ریز نیست، کلی است اما با همه کلیت باز مشخصکننده است. خط امام در زمینه هدف این مبارزه، خط امام در زمینه موضعگیری این انقلاب، این مبارزه در برابر قدرتها، خط امام در زمینه سربازانی که این مبارزه و انقلاب را به پیش خواهند برد؛ اینها چیزهایی است مشخص و روشن. خط امام در زمینه کلی روش اقتصادی و حکومتی که بر مبنای این مبارزه بایستی تاسیس شود، خط امام و موضع امام در زمینه عناصر و عوامل دستاندرکار این مبارزه، از قشرهای مختلف دانشجویان، روحانیون، اصناف، کارگران و... اینها چیزهایی است که مبهم نیست، روشن است. اینها را کنار هم بگذارید تدوین کنید،یک ایدئولوژی است. یک طرح و برنامه است، هیچ ابهامی هم باقی نمیگذارد، روشن است که امام چه میخواست تاکنون بکند و چه میخواهد در آینده بکند.
آن کسانی که موادی از این خط را قبول ندارند بهانهگیری نکند، همانی را که قبول ندارند رو کنند و ما میدانیم کجاهاش را قبول ندارند.
آن آقایانی که در کسوت روشنفکری، فرهنگ 50 ساله گذشته را باز هم میخواهند نگه دارند و احیا کنند، ما میدانیم که از کجای این خط ناراضیاند و آن کسی که در کسوت انقلابی میخواهد پسماندههای تجربه غلط درآمده قدرتهای شرقی را به اینجا بکشاند، ما میفهمیم از کجای این خط ناراضی است. چرا حرف دلشان را نمیزنند؟ چرا بیخود بهانهگیری میکنند؟ موضع امام و موضع این خط در قبال مسائل سیاست خارجی آشکار است. امام معتقد است به حمایت از همه مستضعفان، جبهه مستضعفان را امام اعلان کرد. بیشترین تکیه امام در اعلان جبهه مستضعفان، روی مستضعفان جهانی بود، مستضعفان ملل جهان. امام معتقد است به حمایت از فلسطین، به حمایت از مسلمانهای افغانستان، به حمایت از همه جنبشهای اسلامی در سراسر جهان و امام معتقد است به حمایت از همه جنبشهای ضدامپریالیستی ولو غیراسلامی.
این نقطه روشن و خط روشن امام است. این چیزی است که در دهها پیام، مصاحبه و گفتار میتوانید ببینید و این یک بند، یک فصل از موضعگیری خط امام است در مسائل خارجی. در مسائل دیگر در زمینه ارتباط با قدرتها؛ امام مخالف هستند با سلطه هر قدرتی از قدرتهای خارجی، چه غرب و چه شرق. در سیاست ایران برای امام، آمریکا اگر مطرح میشود و نامی از آمریکا آورده میشود بهخاطر این آیه شریفه قرآن است که «قاتلوا الذین یلونکم من الکفار» آن کفاری است که با شما روبهرویند، با شما نزدیکند اول به آنها بپردازید اما به این معنی نیست که کمترین گرایشی به سیاستی که به ظاهر سیاست قطب رقیب آمریکا و در باطن سیاستی مشابه سیاست آمریکا برای ماست یعنی سیاست شوروی، به هیچوجه. امام این فرمایشش، این موضعش، بهمعنای جانبداری از این سیاست دیگر نیست. برای امام فرقی نمیکند. البته توجه دارند برادران و خواهران که امام را به معنای یک نفر، یک شخص در اینجا مطرح نمیکنم. بهمعنای سمبل یک خط، یک راه، یک مبارزه مطرح میکنم. با هرگونه ساخت و پاخت با قدرتمندان و قلدران و زورگویان مخالف است.با هر عملی و هر منشی که بوی وابستگی بدهد مخالف است. او معتقد به ملت خود است. یعنی معتقد به انسان است، او معتقد به اراده است، معتقد است که خون بر شمشیر پیروز میشود و انسانها خون دادند. او معتقد است که انسان برای پیروزی بر دشمنانش و برای فتح سنگرهای ناگشوده بیشتر محتاج اراده و تصمیم است تا محتاج تجهیزات جنگی و نظامی و همین جور عمل کرد و همین جور رفت و همین جور خواست و همین جور شد. در زمینه سیاستهای داخلی، نقطهنظرهای امام روشن است، بنده احساس میکنم ما احتیاج داریم به اینکه این نقطهنظرها را بدانیم. اجازه بدهید یکی از این نقطه نظرها را مطرح کنم که مساله روز من و شما است و البته بقیه نقطه نظرها را تا آنجایی که بشود، وقت اجازه بدهد، کم و بیش مطرح خواهم کرد.
نخستین نقطهنظر عبارت است از وحدت نیروها. چه کسی میتواند منکر این موضوع باشد؟ امام آن روزی که خطاب میکند: وحدت کلمه، وحدت کلمه، مسلم است که خطاب به یک گرایش خاص در جامعه نیست. اینکه وحدت کلمه نشد. امام خطاب میکند به این امت و از او وحدت کلمه را میخواهد، البته وحدت کلمه در زیر لوای اسلام و ایدئولوژی اسلام و پرچم الله، یعنی ایدئولوژی بیشترین انسانها و تصمیمگیرندگان این جامعه و جز این وحدت معنی ندارد. بالاخره بایستی در یک نقاط اصولی، مشترک شد. وقتی این نقاط اصولی، میان 2 گروه با هم ضدیت دارند، آن گروهی که بیشترین انسان را، بیشترین انگیزه را، بیشترین اراده را در خود دارد او مقدم است. چارهای نداریم، وحدت کلمه میان گروههایی که مبنای ایدئولوژی اسلامی را قبول کردند اما آنهایی که این مبنا را قبول نکردند، آنهایی که ایدئولوژی اسلامی را قبول ندارند (توطئهگرها را کار نداریم) آنها را هم دعوت میکنیم بهوحدت کلمه. میگوییم بیايید، شما چه میخواهید مگر آرمان شما رهایی نیست؟ رستگاری نیست؟ چه میگویید امروز این ملت راه رستگاری خود را پیدا کرده، بیایید به ملت بپیوندید و طبق تعبیر و جمله جاودانه امام: «ای قطرهها به دریا بپیوندید»، به این جویبار عظیم بپیوندید آنها هم بیایند وحدت کلمه داشته باشند.چه لزومی دارد که دشمنان با مشاهده یک گروهی که فقط ایدئولوژیاش با اکثریت این ملت مخالف است امیدوار بشوند که میان این ملت جای پایی دارند؟ چه لزومی دارد که با دشمن شاد بشویم؟ چه لزومی دارد که کاخ آرمانها و آرزوهای یک ملت را متزلزل کنیم؟ بهخاطر اینکه حاضر نیستیم از ایدئولوژی خودمان که بر خلاف ایدئولوژی اکثریت قاطع این ملت است دست برداریم پس وحدت کلمه مال آنها هم هست، آنها هم بیایند، آنها را رد نمیکنیم. نمیگوییم بروید، اصول اسلامی و ضوابط اسلامی به ما نمیگوید آن کسانی را که ایدئولوژی شما را نپذیرفتند و با شما سر جنگ ندارند، رد کنید. «لا ینهیکم الله عن الذین لم یقاتلکم فی الدین و لم یخرجوکم عن دیارکم ان تبروهم و تقطوا الیهم».
خیانت نکنند، توطئه نکنند، با ماسک انقلاب و شعار انقلابی، ضدانقلاب عمل نکنند. در معرکههای دشمن پدید آورده و در آتشهای دشمن افروخته آتشافروزی نکنند و شرکت نکنند. صادقانه بگویند ما ایدئولوژی این ملت را قبول نداریم اما در کنار این ملت میجنگیم، ملت با آنها آشتی خواهد کرد.
برادران و خواهران، این را توجه داشته باشید هرگز با یک فرد معتقد به مارکسیسم به عنوان اینکه به مارکسیسم معتقد است ما الان نمیجنگیم، به جرم عقیده او، او را نمیکوبیم، عقیده او مال خودش، مخالفت ما با آن گروههایی که نام مارکسیست روی خودشان گذاشتند، به خاطر مارکسیست بودنشان نیست، اگر توطئه نکنند، اگر در معرکهها و آتشهای دشمن افروخته شرکت نکنند، با آنها مخالفت نمیکنیم.
ما از اصول خودمان که برنمیگردیم. ما 15 سال است که داریم فریاد میزنیم. ما 15 سال است که داریم اصول اسلامی را که ضامن آزادیهای اندیشه و بیان و غیره هست بیان میکنیم و تکرار میکنیم. به این آسانی هم از اصولمان بر نمیگردیم. اینها همان اصولی هستند که این مبارزه در سایه آنها پیش رفت و به اینجا رسید. اینها مگر حرفی بود که بگوییم و امروز از آنها برگردیم؟ اینها عمق ایدئولوژی ماست، اینها جزو جان ماست، جزو بافت وجود ماست، صرفنظر کردنی نیست، الان هم میگوییم: ما با اصحاب ایدئولوژیهای غیراسلامی بهخاطر دارا بودن ایدئولوژی غیراسلامی هیچ جنگی نداریم. توطئه نکنند، در صف دشمنان ما قرار نگیرند، به طرف ما تیر پرتاب نکنند. ما هم به آنها تعرضی نخواهیم داشت.
این صادقانهترین و منصفانهترین تعهدی است که یک ملت میتواند در مقابل جمعی که ایدئولوژی او را قبول ندارد، بگوید و بکند و قرآن ما هم این درس را داده. امام ما هم به ما این درس را داده، امام هم مکرر فریاد زده: آن کسانی که با نام مارکسیست مخالفت میکنند، صحنهسازی میکنند، کارهارا از روال معمولیاش میاندازند، به حقیقت مارکسیست نیستند. مکرر امام این را فرموده همان طور که کسانی که با نام دموکرات علیه این ملت و علیه آرمانهای این ملت دست به شمشیر بردند البته به هیچوجه دموکرات نبودند. استفاده از نامها فریبی بیش نیست. استفاده از نامها و عنوانها و تیترها آسانترین کارهاست. اما یک ملت میتواند فریبها را بشناسد و ادعاهای پوچ را تخطئه کند. پس وحدت کلمه با این مرز وسیع مورد نظر است. و اما گروههای مسلمان: گروههای مسلمان همه باید در زیر یک پرچم و یک لوا در بیایند. اما مواظب باشند که از اصول دقیق اسلامی تخطی نکنند. اگر تخطی کردند، وحدت کلمه امکانپذیر نخواهد بود. ما دچار تنگ نظری نیستیم که یک مقدار مخالفت میان ایدئولوژی خود و ایدئولوژی مخاطب خود را موجب این بدانیم که با این مخاطب نمیشود حرف زد. ایدئولوژی چیزی است مواج و کشدار. در زمینه ایدئولوژی صددرصد مثل هم اندیشیدن، شرط وحدت ایدئولوژی نیست اما در اصول اساسی یکسان اندیشیدن شرط وحدت ایدئولوژی است. در اصول اساسی در موضعگیریهای اجتماعی و سیاسی، در هدف مبارزه باید یکجور فکر کنیم، یکجور ببینیم، اگر من و شما هدف را یکجور نبینیم، چگونه همسفر خواهیم بود؟ چگونه به هم اطمینان خواهیم کرد؟ باید یکجور ببینیم. هیچ اشکالی ندارد که در این جادهای که داریم میرویم بنده از این حاشیه جاده بروم، شما از حاشیه دیگر. لزومی ندارد پشت سر من بیایید. میتوانیم از حاشیه جاده حرکت کنیم اما به سوی یک مقصد، از یک راه، راه یکدیگر را قبول داشته باشیم. این شرط وحدت است. در مقابل توطئهگران شما چگونه عمل میکنید؟ مسلمان! اگر از توطئه اغماض میکنی، همسفر خوبی نیستی، همراه خوبی نیستی، در مقابل قدرتهای خارجی و سلطهگران شما چگونه تصمیم میگیرید؟ اگر حاضرید تسلیم یک سلطه و یک قدرت بشوید، شما همرزم و همراه خوبی نیستید. اگر این ملت و این خط به سوی رهایی و رستگاری از همه سلطههای جهانی پیش میرود. چگونه میتوانی شما توی این خط باشی، اگر این رهایی و رستگاری را در اصول اساسی به این شکل قبول نداری؟ اسلام در نخستین و مشخصترین بیانات و کلماتش انسان را به ذکر، یعنی یاد الله دعوت میکند. قرآن در نخستین سورههایی که بر پیامبر فرود آمده است، این سورههای پرحماسه، این شلاقهای آتشین که بر دوش کرخ شده مرده و افسرده آن جسمهای از حال رفته و در خواب، فرود میآمد و آنها را به یک شعله آتش بدل میکرد: در سورههای کوچک، از قیامت سخن گفته است، از بهشت و دوزخ حرف زده است، آیا شما برادر مسلمان براستی قبول میکنی، قبول داری که پس از رفتن از این جهان، جهان دیگری و زندگی دیگری هست یا نه؟
اگر قرار است شما همه کلمات قرآن را در زمینه قیامت تعبیر دنیایی بکنی و حاضر نباشی این را بپذیری که این جسم وقتی سرد و خاموش شد، زندگی تازهای و ولادت جدیدی را آغاز کرده، چطور میتوانی برادر من باشی؟ که من گلوله دشمن را استقبال میکنم به امید لبخند زدن آن زندگی جاودانه. در اصول اساسی باید یکجور فکر کنیم والا همراه نمیتوانیم باشیم. آخر وحدت فرمایشی نیست. وحدت فرمایشی پوشالی است. وحدت طبیعی است که پایدار و استوار است. این یکی از پیامهای امام، این یکی از نقاط اصولی خط امام است، که هی میگویید خط امام و خط امام چیست؟ اسیر خودخواهی نشویم. من نگویم که چون شما بیاجازه من حرف زدی پس ما با هم قهریم و حرف تو غلط است. یعنی منصفانه و خدابینانه و مومنانه، خودخواهیها و غرورها را در راههای اصولی و اساسی در این مبارزه دخالت ندهیم. در قضاوتهایمان دخالت ندهیم. این معنای وحدت کلمه است. یعنی انجمن فلان، بهصرف اینکه با کارگردانانی بهوجود آمده، یا کانون فلان بصرف اینکه با کارگردانان دیگری بهوجود آمده، خود را 2 چیز و 2 واحد ندانند. اسمهایتان جداست باشد، از جدا بودن و 2 بودن نامها نمیترسیم، از دوگونه بودن دلها میترسیم، اینها ما را جدا از هم نباید بکند. بزرگترین هنر این مبارزه این بود که از میان این محوطه وسیعی که با جدارها و دیوارهای نفوذناپذیر، به مناطق کوچک تقسیم شده بود، این دیوارها را برداشتیم، این بزرگترین هنر این مبارزه بود. این دیوارهای قطور را از میان این خانههای کوچک و تنگ و باریک برداشت یک صحنه وسیعی، یک قلمرو دلباز بهوجود آورد. ما از نو آمدیم باز دیوار میچینیم، این فاجعه است. امام میگوید این کار را نکنید. وحدت کلمه یعنی خود را دور از تنگنظریها در موضع طرف مقابل قرار دادن، و از نقطه نظرهای او و از موضع او خدا را نگریستن و عیوب خود را نیز دیدن، و این خطاب به همه است و بدانید بدون رودربایستی و بدون مجامله و الله اکبر شعار وحدت کلمه که امام در صدها پیام روی آن تکیه کرده در میان این ملت پیاده نشود، این مبارزه شکست خورده است. به شما گفتم که امروز دشمنان شکستخورده و زخمدیده ما درصدد توطئهاند، امروز رو شده، برملا شده، نه به عنوان یک شعار و احساسات، نه به عنوان یک حرفی که توی سخنرانی باید گفت، بهعنوان یک اطلاع، سیاستهای بزرگ غربی درصدد آنند که ما را در انزوا قرار بدهند. درصدد آنند ما و مردم ایران را در یک محاصره قرار بدهند، قدرتهای مرتجع را بهجان ما بیندازند. عملیات ایذاییشان را ادامه بدهند. راه تنفس را بر ما ببندند.
آیا ما در مقابل این ضربات از بین خواهیم رفت؟ آیا ملت ایران در برابر این توطئهها شکست خواهد خورد؟ جوابش چیست؟جوابش بسته به آن است که آن دینامیک که مبارزه و حرکت ما داشت را از دست بدهیم یا نگه داریم، آن دینامیسم، اسلام بود، ایدئولوژی اسلام بود، تودهای و مردمی بودن مبارزه بود، وحدت کلمه قشرها بود و در راس همه و پیشاپیش و همسان کننده این شرایط، والایی رهبری است، ما اگر اینها را داشته باشیم شکست نمیخوریم، امروز دنیا بیش از آن دچار تضاد است، بتواند با ملتی که مصمم، راه خود را شناخته است و تعقیب میکند و آنهم در این نقطه استراتژیکی بسیار خطیر جهان، مبارزه را تا آنجا برساند. امروز دنیا عاجزتر از آن است که بتواند 36 میلیون جمعیت را بیش از این با او لجبازی کند. اما عاجز از آن نیست که این ملت را از صورت یک ملت خارج کند. در این عاجز نیست، این کار را میتواند بکند و اگر کرد، این ملت دیگر آن مشت مبارز فرو پیچیده نیست و همه کار را میشود با آن کرد.
جوانهایی که امسال آمدید دانشگاه! دختر و پسری که امسال برای نخستین بار دانشجو بودن را دارید احساس میکنید، این را به شما میگویم، گروهگرایی نکنید. جذب گروهها و جمعیتها نشوید. شما مال ملت ایران باشید. اگر گروهها حاضر نیستند متعلق به ملت ایران باشند و شما برادران و خواهران صدیق و مومن و مبارز در سطح دانشکدههای مشهد کوشش کنید که این پیام امام را بدرستی بفهمید. چیز دشواری نیست، قابل فهم است. قابل لمس است، قابل عمل کردن است. میان دانشجو و قشرهای دیگر، میان روحانی و دانشجو و میان دانشجو با یکدیگر، آن تفاهم، آن همصدایی، آن هماهنگی، آن محبت، آن تبادل فکر، ضامن پیروزی این ملت است. این موضع مشخص، خط امام این است، همه کسانی که یک دیوار دورشان میکشند، آن گوشه میایستند. از خط امام بیرونند. یعنی صددرصد نمیتوانند ادعا کنند که روی خط امامند، به دلیل همان دیوار، چون امام آن دیوار را برداشت.
هیچ بهانهای نمیتواند موجب بشود که ما این فضای وسیع و دلباز را قطعه قطعه، وجب به وجب تقسیم کنیم، این فاجعه است. و امروز شما هستید که باید بار تداوم این مبارزه را بر دوش بکشید، شما نسل جوان، نسل دانشجو و نسل جوان روحانی، و امروز، این مجلس با عظمتش و با حضور قشرهای عظیمی از مردم و با حضور بسیار چشمگیر 2 قشر دانشجو و روحانی که برادران روحانی ما، گویا در محوطهای بیرون سالن حضور دارند، میتواند برای ما مبدأ تحولی در جهت درست اندیشیدن باشد در این مساله بزرگ، بههم نزدیکتر شویم، دست هم را صمیمانهتر بفشریم، از خودخواهیها یکقدری خارج شویم و آیات قرآن را یکجا قبول کنیم، با هم قبول کنیم، قرآن کریم به ما دستور میدهد درباره موضعگیریهای اجتماعی، یکجا بهما میگوید «واعتصموا بحبلالله جمیعا و لا تفرقوا» و تاکید میکند «و اذکروا نعمهًْ الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم باخواناً» و در جای دیگری میگوید «و لا تنازعوا فتفشوا و تذهب ریحکم» و یک جای دیگر «انما ینهیکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم» با آن کسانی که بهجد نشستهاند تا با شما مبارزه کنند، تا گردونه مبارزه و انقلاب شما را متوقف کنند، همپیمان نشوید، با آنها آشتی نکنید، با آنها همدل نشوید.... تشکیل سمینار مشترک...بسیار چیز جالب و خوبی است. اما سمینار مشترک وسیلهای برای اندیشه مشترک و راه مشترک است. هر یک از 2 قشر ویژگیها و خصوصیاتی دارند که در جای خود بسیار ممتاز و قدر دانستنی است. آنها را از هم دیگر فرا بگیرند، خصوصیاتی دارند که مخصوص خودشان است و در مقابل کمبود او را در طرف مقابل مشاهده میکنند، او را به طرف مقابل بدهند. سعی کنند اندیشههایی را که در طول سالیان دراز، دست استعمار در زمینه شناخت قشرهای اجتماعی بهما داده، تحمیل بر وضع جدید و نوین جامعه ما نکنند.
دست استعمار در طول سالیان دراز معرفتهای دروغ و غلط به ما داد، و این معرفتهای غلط جزئی و از همان فرهنگ غلط توطئهگرانه استعمار است که قبلاً به آن اشاره کردیم و گفتیم آزادی ما آن وقتی تامین خواهد شد که سلطه فرهنگی هم به دنبال سلطه اقتصادی از بین برود. باورهای غلط، تصورات غلط، تصور روحانی از دانشجو و دانشگاه، تصور دانشجو و دانشگاهی از روحانی، تصور هر دوی آنها از قشرهای متوسط، تصوراتی غلط است البته این به میزان زیادی درست شده، تا حدود زیادی این قشرها بهم نزدیک شدند، و من باید از آن برادرانی و خواهرانی که در جریانات 10 ماه و 9 ماه پیش در مشهد با ایجاد آن تحصنها و جلسات مشترک، موجبات این نزدیکیها را و آشناییها را هر چه بیشتر فراهم کردند به عنوان یک فرد، فردی که علاقهمند به این مبارزه است، صمیمانه تشکر کنم. و من فراموش نمیکنم آن جلسات گرم، آن گردهماییهای باشکوه و پرمعنی را که در دانشگاه مشهد تشکیل میشد و برادران و خواهران، از گروهها و قشرهای مختلف، کنار هم سخن واحدی را میشنیدند و قضاوت واحدی داشتند و حرکت واحدی داشتند و مبارزه میکردند. و دیدید که این مبارزه پیروز شد. اما آن مقدار وحدتی و همسانی و همگامی که تا امروز بهوجود آمده تجربه باید داشت که کافی نیست، این کم است. این را باید تکمیل کنیم. یعنی یک قدری بیشتر باید درهم تامل کنیم و به دیده تعمق بنگریم. هنوز درست یکدیگر را نمیشناسیم. اگر درست قشرها یکدیگر را میشناختند، زمینه برای شایعهپردازی بدخواهان و دشمنان پیش نمیآمد. و میبینید که چقدر زمینهسازی هست و چقدر شایعه پردازی هست. این برای خاطر این است که هنوز برادران همرزم آنچنانکه باید، با یکدیگر آشنا نیستند. این تفاهمها را بیشتر کنید. این آشناییها را بیشتر کنید. در زمینه مسائل بسیاری سخن گفتنی است. فهرستی یکی از برادران در جلسهای که داشتیم بهعنوان سؤال برای روشن شدن خط امام مطرح کرد. قصدم این بود که در پاسخ به آن سوالها امروز اینجا بحث کنم. در یکی 2 نقطه نظر امروز بیشتر نتوانستم بحث کنم و وقت تمام شده است. یکسری سوال هم آمد که این سوالها را باید جواب بدهم... جلسات مشترک تشکیل بدهیم. جلسات با هدف، جلسات منضبط، در چارچوب خاصی بحث کنیم. مانعی ندارد، چارچوب بحث این جلسه مثلا اگر محدود است و احساس میکنید که اشباع نمیشوید بحث را تجدید کنید. اما چارچوب بحثها را مشخص کنید تا بتوانید به نتیجه برسید. در مدرسههای علمیه، در دانشگاه، در مساجد دور هم جمع بشوید، اجتماعتان را، گردهماییهایتان را که نشانه و وسیله وحدت واقعی و قلبی و فکری خواهد بود زیاد کنید. ما در برابرمان حوادثی که دشمن در برابر آن حوادث میتواند توطئه کند بسیار داریم. امروز همانطور که گفتیم هر لحظهای از لحظات و حتی همین لحظهای که ما داریم صحبت میکنیم در آینده از لحظات خاطرهانگیز خواهد بود. از این لحظهها به آسانی، با سهلانگاری عبور نکنید. این لحظهها بسیار حساس و مهم است، این لحظهها را از دست ندهید.
ما امروز در دوران انتقالیم، انتقال از یک فرهنگ عمیق ریشهداری در روح و جان مردم و در خلقیات و خصلتهای مردم ما، فرهنگ طاغوتی، فرهنگ استعماری، فرهنگ دیکتاتوری و استبدادی، فرهنگ تبعیض، فرهنگ باور تبعیض، به سوی جامعهای که در آن جامعه الله حکومت میکند، توحید حکومت میکند. تبعیض وجود ندارد، تلاش و مبارزه به صورت مبارزه مثبت و بهصورت مسابقه در خیرات خواهد بود. ما در حال انتقال از آن دوران به این دوره هستیم. البته به دستگاههای اجرايی موجود به چشم دستگاههای اجرایی ایدهآل اسلامی نگاه نمیکنیم. این چیز واضحی است، نه ادعا میکنیم و نه توقع داریم که کسی قبول کند و بپذیرد که سیستمهای حاکم بر جامعه ما سیستمهای صددرصد اسلامی است. اعتراف داریم که اینها هیچ کدام بهصورت کاملا و ایدهآل اسلامی نیست. و هنوز به سوی جامعه اسلامی و توحیدی راه بسیاری داریم. اما معتقدیم که در آن جهت و در آن خط داریم حرکت میکنیم و باید حرکت کنیم. کشمکشها را هم داریم میبینیم و احساس میکنیم، انگیزه مخالفها را هم خوب میفهمیم، و بالاتر از همه و خطرناکتر از همه، تلقینات همان فرهنگ استعماری و سلطهطلبانه را هم مشاهده میکنیم، پس باید تلاش کنیم و پیش برویم. این سمینارها را تشکیل بدهیم، این جلسات بحث آزاد را تشکیل بدهیم، با بلند نظری و بزرگمنشی همچنانکه قرآن گفته است: «اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما » با آنچه که صددرصد بر طبق اندیشه ما نیست برخورد کنیم. در هر حال بهیاد الله باشید، ذکر الله را فراموش نکنید. یعنی در یاد داشته باشید که ما در این مبارزه به سوی جامعه الهی و توحیدی داریم حرکت میکنیم. و معنویت اسلام و روح اسلام، ضامن پیروزی این مبارزه است. و بالاتر ضامن رستگاری انسان و انسانیت است. این را فراموش نکنید، های و هوها، جنجالها، هوچیگریها، استفاده از تیترها و نامهای درخشنده برای به خورد دادن غلطترین حرفها و اندیشهها ما را دستپاچه نکند. خیال نکنیم که در مقابل هوچیگری باید هوچیگری کرد، این اشتباه است، خیال نکنیم در مقابل فریب و نیرنگ باید فریب و نیرنگ بهکار برد. کار مثبت کنیم، کار سازنده کنیم، با قرآن، با حدیث، با احکام اسلام، با روشهای اسلام، با تاریخ اسلام بیشتر آشنا شویم. و روی سخنان حکمت آموز امام و رهبر این امت بیشتر مطالعه کنیم. آنها جهتدهنده ما است، آنها فلش حرکت ما و مبارزه ما را مشخص میکند، اجازه میخواهم از برادران و خواهران که عرایضم را پایان بدهم بعد از آنکه به این چند تا سوالی که رسیده پاسخ داده باشم.
پاسخ به سوالات:
1- « گفتند تز امام مبارزه با ظلم، متکی بر قدرت توده اما چیزی را که امام محور حرکت قرار داد اتکا به الله بود و استفاده از قوه ایمان مردم».
جواب:
مبارزه با ظلم، متکی بر قدرت توده، منافاتی با اتکال به الله ندارد. اینکه میگوییم امام متکی بر قدرت مردم بود، معنایش این بود که با فرمان امام، با دعوت امام، توده مردم مثل یک اقیانوس به تلاطم آمد، به حرکت آمد، و این منافاتی ندارد که امام متکی به الله باشد. امام حرکت تودهها را که وسیله ناگزیر به پیروزی این مبارزه بود، و اگر تودهها را امام با خودش همراه نکرده بود این مبارزه به پیروزی نمیرسید و از جمله نشانههای لطف الله میداند و همانطوری که میدانید و شنیدید، خدای متعال هیچ کاری را در جامعه، در طبیعت در تاریخ با قطع نظر از اسباب طبیعیاش انجام نمیدهد. میتوان اتکال به الله داشت و از وسایل طبیعی استفاده کرد. توده مردم و اراده مردم و همگامی مردم و وحدت کلمه مردم، یکی از همین وسایل است. اگر وسایل ناگزیر و ضرورت نبود، اینقدر امام متکی به الله، روی اتحاد نیروها و روی بسیج توده مردم تکیه نمیکرد.
2- «گفتید نهضت ما شبیه همه نهضتهای آزادیخواه است، در حالی که ما همیشه میگوییم نهضت ما شبیه هیچ یک از جنبشها نبوده مگر جنبش صدر اسلام توسط خود پیامبر».
جواب:
این از همانجایی که بنده با این برادرمان وحدت کلمه دارم و ادعای وحدت کلمه میکنم برای اینکه حرف ایشان، با آنکه بنده گفتم با هم 2 تا حرف نیست، یک حرف است. فقط لازم است دقت کنیم تا این حرفی را که علیالظاهر در ذهن ایشان 2 حرف فرورفته است اینها را روشن کنیم که نهخیر، یک حرف است. نهضت ما شبیه به نهضتهای دیگر نیست. معنایش این است که نهضت ما و جنبش اسلامی این ملت ویژگیهایی دارد که در انقلابها و جنبشها و حرکتهای جهان وجود نداشته اما این موجب نمیشود که در بعضی ویژگیها شبیه آنها نباشد، البته نمیدانم من در چه مقامی گفتم شبیه جنبشهای دیگر. اما بههر حال وجوه مشترکی دارد. و جنبش ما، با جنبش صدر اسلام شباهتهای بسیار مهمی دارد اما بههر حال وجوه افتراقی هم دارد. پس اینکه شما فرمودید: (برادر یا خواهری که نوشتند) جنبش ما شبیه صدر اسلام است، بله من این را قبول دارم. اما این موجب نمیشود که شباهتهایی و وجوه مشترکی هم با جنبشهای دیگر نداشته باشد.
3- « فرمودید آنها که خیانت میکنند مارکسیست واقعی نیستند. در حالی که برعکس آنها بر طبق ایدئولوژیشان عمل میکنند که انقلاب را فقط بعد از جنگ مسلحانه میپذیرند. و در نتیجه، این انقلاب را قبول ندارند و منتظر یک انقلاب کارگری میباشند. هر چند که خیالی بس باطل باشد. آنها که ظاهرا مارکسیست هستند ولی توطئه نمیکنند، آنها آزادیخواه واقعی میباشند و نه مارکسیست واقعی».
جواب:
این جمله آخرشان همانی است که من گفتم. بنده هم منظورم جمله آخرشان بود. آن کسانی که مبارزه میکنند. ما گفتیم که ما بهخاطر اندیشه کسی با او مبارزه نمیکنیم اما اگر آن اندیشه، پوشش یک خیانت باشد، یاآن اندیشه کسی را در مقابل ما و رویاروی ما و سینه به سینه ما قرار داد، خوب طبیعی است که ما جنگ را نمیتوانیم با زبان خوش پاسخ بدهیم، توطئه را نمیتوانیم با زبان خوش پاسخ بدهیم، توطئه را نمیتوانیم با سکوت پاسخ بدهیم، این خیلی چیز روشنی است. بنابراین فکر میکنم این برادرمان بیخود فکر کرده بودند که اشکال بر من است. نه من با هر 3 فرمایش ایشان موافقم.
4- « از نظر اسلام و جنابعالی، ترورها و اعدامهای عناصر پاک یا ناپاک در شرایط و وضعیت کنونی که بهدست گروهها و اشخاص ناشناخته انجام میگیرد، چگونه توجیه میشود؟»
جواب:
عقیده بنده این است که ترور در وضع کنونی ما محکوم است. یکی از وسایل پیروزی دشمن بر انقلاب ما ترور است. و فرقی نمیکند که این ترور، ترور عناصر پاک باشد یا ترور عناصر ناپاک زیرا که عناصر ناپاک را باید محاکمه کردو بعد از اینکه جرم آنها شناخته شد مجازات شایسته و بایسته کرد و نه ترور، ترور به معنای اختناق است، به معنای خفقان است، به معنای حکومت زور است، بهمعنای اتکا به زور شخصی است، به معنای آنارشیسم است و ترور از نظر من محکوم است. و از نظر اسلام ترور با این صورت محکوم است. بنابراین پاسخ به این سوال این است که ترورهای عناصر پاک یا ناپاک قابل توجیه نیست.
5- « چون میدانیم بعضی از این گروهها را روحانیون مترقی تایید کردهاند. آیا ممکن نیست که پیشنهاد بحث آزاد با سران گروه شود تا این موضعگیری یا اختلاف جزئی روشن شود؟»
جواب:
خوشبختانه چرا من پیشنهاد بحث آزاد هم کردم.
6- شما در گفتارتان فرمودید که آنهاییکه بهعنوان حزب دموکرات توطئه کردند دموکرات واقعی نبودند در صورتی که امام حزب دموکرات را حزب شیطان نامیده و آن را غیرقانونی اعلام کردهاند. (ببینید که چقدر سوالها بر اثر گوش ندادن است) اگر آنها دموکرات نبودند پس چرا باید حزب دموکرات منحل شود.
جواب:
برای توضیح این برادر و خواهر عزیزمان باید بگویم که دموکرات یعنی طرفدار دموکراسی و دموکرات واقعی امام خمینی است. اما اینها از نام دموکرات هم مثل بسیار نامهای شناخته شده، محبوب، منطقی و خوش ظاهر سوءاستفاده میکنند. دشمنها که نمیگویند ما طرفدار آنارشیسم هستیم. نمیگویند که ما طرفدار دخالت سلطههای خارجی هستیم. آنها که اقرار و اعتراف نمیکنند که بر ضدملت ایران و برضدمنافع مستضعفین ایران میخواهند اقدام کنند. لابد یک چهره انقلابی، یک چهره دموکراسی بایستی بهخودشان بگیرند و از این نام هم استفاده کنند. بنابراین امام که حزب دموکرات را منحل کرد زیرا دموکرات دروغین بودند. بنده هم به عنوان پیرو امام، آنها را منحل شده میدانم و آنها را محکوم شده میدانم اما دموکراسی چیز خوبی است و دموکرات یعنی طرفدار دموکراسی.
7- در اسلام لباس، شکل و شخص مطرح نیست، همگی یکسانند «عندالله اتقیکم» چرا همگی افراد ضدانقلاب و مجرم در دادگاههای انقلاب بایستی دادگاهی شوند ولی روحانیون در دادگاه ویژه، آن هم مستند به عفو امام فقط به خلع لباس منتهی میشود و 8 سال زندان مهاجرانی بخشیده میشود. و تازه دیروز هم در رادیو اعلام میکنند که ما بهتر روحانیون را میشناسیم چرا برای کوبیدن مارکسیستها از ساواکیها استفاده میشود اگر چه مجرم باشند؟ بهعنوان مثال بررسی داروهای مصادره شده از حماد شیبانی را دکتر شیخالاسلامزاده رها شده از اعدام دادگاههای انقلاب -و به چه دلیل معلوم نیست- باید بررسی کند و آیا انعکاس جهانی این کار، این نیست که انقلابیون چپ را در ایران با عناصر رژیم قبل سرکوب میکنند؟
جواب:
2 سوال است که ایکاش میتوانستم درباره هر یک از اینها مفصل صحبت کنم. اما در پاسخ سوال اول که چرا روحانیون در دادگاههای ویژه محاکمه میشوند. باید عرض کنم روحانیون مجرمترینشان آن کسانی که بهمعنای واقعی کلمه یک عمل ضدانقلابی که در عرف دادگاههای انقلاب جرم محسوب میشود، مرتکب شده بودند در دادگاههای غیرویژه محاکمه شدند و حتی اعدام شدند. در خود مشهد و در جاهای دیگر شما روحانی اعدامی داشتید. در خود مشهد و در جاهای دیگر روحانی زندانی طویلالمدت داشتید و دارید. و اما آمدیم به دادگاه ویژه - من از دادگاه ویژه روحانیون حمایت نمیکنم من هم دوست میداشتم که روحانیون هم در دادگاههای انقلابی دیگر محاکمه بشوند. اما از احکام این دادگاه نسبت به روحانیون تا آنجایی که من اطلاع دارم، حمایت میکنم- شما آن روحانی را که مثلاً مثل نوغانی مشهد است.
فکر کنید که اگر توی یک دادگاه بیاید حکمش چه خواهد بود. خیلی واضح و روشن است. - البته بنده عوض رئیس آن دادگاه فرضی نمیتوانم حکم کنم اما میدانم مجازات سختی در انتظار او است، چرا، چون خیانت او یک خیانت واضح و آشکاری است- و اما مثلاً پول از اوقاف گرفتن، یکی از جرائم روحانیونی است که در دادگاهها بودند و احیاناً پول از ساواک گرفتن، یا گزارش به ساواک دادن، از جرائمی است که روحانیونی که تا حالا محاکمه شدند در پروندهشان بوده، احیانا معتقد به انقلاب اسلامی ایران نبوده و علیه او سخن گفتن، یکی از جرائمی که روحانیون بهخاطر آن محاکمه میشوند. این 3 تا جرم را شما در پروندههای غیرروحانیون مطالعه کنید. مجازاتهایش را ببینید چیست؟ در دانشگاه استادی یا آن دانشجویی که با ساواک ارتباط داشت یا از ساواک پول میگرفت، چکارش کردند؟...
بنده هیچ تعصبی هم ندارم، خود این برادرم هم میداند که بنده هیچگونه تعصبی نسبت به لباس روحانیون ندارم، شاید خیلی از شماها که بنده را میشناسید این را میدانید. اما همین جرائم پول گرفتن از اوقاف، اوقاف رژیم گذشته یا ارتباط با ساواک بهصورت یک ارتباط فرد غیرعضو، نه یک شکنجهگر، نه یک بازجو، نه کسی که سعی میکند برای دستگاه ساواک از من و جنابعالی متهم اعتراف بگیرد، نه! یک نفری که طرفدار ساواک است، سمپات ساواک است، گاهی برای ساواک یک خبری میآورد، کسانی که در لباس شما بودند یعنی طبیب بودند یا دانشجو بودند یا دانشگاهی بودند، استاد بودند، یا کاسب بودند و این لباس تنشان نبود با این مجرمها چه کردید؟ چه مجازاتی به آنها دادید، بگویید ببینم؟...
این برادر میگویند، اخراج کردیم، شما میدانید اگر دادگاه هم بود بیش از این نمیکرد. شما که میدانید بنده به هیچوجه دفاع نمیخواهم بکنم. اتفاقاً من از خیلی از آقایان و خانمها که اینجا نشستند شاید کمتر دفاع میکنم. خود کسانی که بنده را میشناسند در طول این سالها میدانند بنده تعصب ندارم، من حرف میزنم. من روی مساله میاندیشم. در دادگاهها کمترین جرمی که روحانیون دارند خلع لباس بود، میدانید یعنی چه؟ یعنی خلع حیثیت! تمام شد. فقط به معنای بریدن نان نبود، یک آخوند را وقتی عمامهاش را برداشتند و قبایش را کندند، یعنی همه چیز او را از او گرفتند، حیثیت او، اعتبار او، نان او، آبروی او توی خانوادهاش، آبروی او در جامعه، امکان عمل بعد از اینِ او.
این غیر این است که یک اداری را از ادارهاش بیرون کنند. چرا، چون آن اداری با حیثیتش زندگی نمیکرد، با کارش زندگی میکرد. با حیثیتش زندگی میکند پس حیثیت او را از او گرفتید، چیزی کمتر از گرفتن جان اوست چرا به این نکته توجه نمیکنید؟ آن کسی که خلع لباس کرد، آن کسی که خلع لباس را جزو دادگاههای روحانیون قرار داد، خوب فهمید که چکار دارد میکند. آقای مومن هم که از قم میگوید که ما روحانیون را بهتر میشناسیم این را میخواهد بگوید. آنمرد خودش یک فرد انقلابی است، بنده او را میشناسم. او این را دارد میگوید. رژیم قبلی خیلی خوب میفهمید که من آخوند را وقتی زندان میبرند، همین که عمامهام را از سرم برداشتند همه چیز را گویا از من گرفتهاند. یا ریش من را تراشیدند. در یکی از دفعات ریش بنده را ماشین میکردند، بازجوها آنچنان با دقت و وسواس و کنجکاوی نگاه میکردند ببینند من چه حالی دارم، آیا گریه خواهم کرد. آیا خودم را خواهم زد. البته آن وقت ما انگیزه داشتیم مقاومت میکردیم. ما میگفتیم اگر ما را بکشند آخ هم نمیگوییم. حرف ما این بود؛ پیدا بود که برای چند تا مو هم آخ نمیگفتیم. اما آنها میدانستند چکار دارند میکنند. از آخوند حیثیتش را که گرفتند یعنی همه چیزش را گرفتند یعنی شاهرگ حیاتش را زدند. و این بزرگترین مجازات است، تازه برای چه؟ برای اینکه ایشان از اوقاف پول میگرفتند. برای اینکه ایشان صحبت امام در حضورشان شده، گفته است من ایشان را قبول ندارم. بنده فلان آیتالله را ترویج میکنم. بنده این آقا را قبول ندارم. بهشما بگویم در میان قشرهای مختلف، از اندیشه مرتجعانه بگذرید، از منش غیرانقلابی بگذرید که اینها را من و شما زبان هم را خوب میفهمیم، از لحاظ عمل در جهت ضدانقلاب، کمترین نفر را قشر روحانی دارد. درصدش را بسنجید، حساب کنید. این خیل طلاب دینیهاند، چند تا توی اینها ساواکی پیدا کردیم؟ توی دانشگاه را هم نگاه کنید! چرا ما اینها را نمیبینیم؟ درست گفت دکتر شریعتی که گفت دیرپذیرترین سنگر و استوارترین سنگر در برابر دستگاهها اینها بودند. اولش هم که انقلاب من و شما را قبول نداشت شاه را هم قبول نداشت، همان روحانی که من و تو او را مرتجع میدانستیم و عملا در جهت انقلاب ما نبود، او در جهت حکومت هم حاضر نبود حرف بزند، شاه را هم غاصب میدانست. پولش را هم پول غصبی میدانست. ادارهاش را هم زمین غصبی میدانست، توی آنجایی که من و شما راحت نماز میخواندیم او نماز نمیخواند، میگفت دست دولت است اینجا و این دولت غاصب است. این فرهنگی بود که حاکم بر ذهن روحانیت بود. ما اینها را چرا نمیبینیم؟ این درباره سؤال اول، درباره سؤال دوم، چرا برای کوبیدن مارکسیستها از ساواکیها استفاده میشود؟ کی استفاده میکند؟ هر که استفاده میکند بسیار بدکاری میکند؟ کدام ساواکی است که جرات میکند ظاهر بشود تا کسی که مسؤولیتی دارد برای کوبیدن کمونیست از او استفاده بکند؟ اگر چنین کاری میشود بسیار بد است و من بینی و بینالله اطلاعی ندارم از اینکه اینچنین کاری بشود. البته شنیدم بعضی از گروهها برای خاطر اینکه دستگاههای اجرایی را بیش از آنکه شایسته کوبیدن هستند میکوبند، این حرف را میگویند اما بینی و بینالله بنده اطلاعی ندارم و من و شما خوب باید بدانیم برادر عزیز و خواهر عزیز که «ولا تقف ما لیس لک به علم، ان السمع و البصر و الفؤادکل اولئک، کان عنه مسؤولا» اگر چه مجرم باشند بهعنوان مثال، داروهای مصادره شده از حماد شیبانی را دکتر شیخالاسلامیزاده رها شده از اعدام دادگاههای انقلاب باید بررسی کند. داروهایی از حماد شیبانی عضو چریکهای فدایی خلق که در زندان بود مصادره شد که من البته اطلاعی ندارم که چیست؟ لابد داروهایی بوده که توی چمدانش بوده در کنار سلاحهایی که داشته و گذرنامه و مهرهای جعلی
سوالکننده: به کردستان میخواسته بفرستد برای ضدانقلاب) پس آقای حماد شیبانی داروهایی میخواسته بفرستد مثلاً برای آقای قاسملو و جبهه قاسملو، اینها را در فرودگاه مصادره کردند و دادند به دکتر شیخ الاسلامزاده که بررسی کند، یعنی چه بررسی کند؟
سوالکننده: تشخیص اینکه بهچه درد میخورد... این به نظر شما اشکال دارد؟ اگر شیخالاسلامزاده متهم توی زندان که زیر اعدام است، یا زیر ابد است، آنجا هم نشسته مفت میخورد و میخوابد، بیاید و 4 تا شیشه دوا را بگوید، این فلان ویتامین، فلان دواست، این بهنظر شما اینقدر جرم است؟
انعکاس جهانیاش این است که از یک متهم استفاده کردن مثل اینکه از جنابعالی در زندان مشهد برای درمان بنده استفاده میکردند.
سوالکننده:عکس میگرفتند و پخش میکردند. پس اشکال شما به عکس است بنده هم میگویم چرا عکس؟ کیگرفتند؟ اصل عمل پس اشکال نداشته برای اینکه این کار در زندان، عادی است.
شیخ الاسلامزاده مفت میخورد، میخوابد توی دادگاهها البته دلهره اعدام یا ابد هم دارد. یک مقدار دارو هم از یک زندانی دیگر آوردند جلوی این گذاشتند، گفتند مردکه اینها چیه؟ (خنده حضار) یا آقا اینها چیه؟ او هم گفته است، این فلان دواست، فلان داروست، فلان قرص است... تا اینجاش به نظر من و گمانم به نظر شما هم عیبی ندارد. اما عکس برداشتن آیا این عیب دارد یا نه؟ بلی، عکس برداشتن و منعکس کردن این، برای همین است که شما حالا دارید روی این تکیه میکنید، برای این است که نشان بدهند به کسانی که این عکس را میبینند، ایمردم از ساواکی استفاده میشود. برای رسیدگی بهکار کمونیست در ایران. یعنی انقلاب ایران با ساواکی میسازد و با کمونیست نمیسازد. میخواهند این را منعکس کنند با این عکس. اما این عکس را کی برداشته و کی منتشر کرده؟ فراموش نکنید که این عکس را اطلاعات منتشر میکند. و آن روز در دستگاه اطلاعات ما اطمینان نداریم که عناصر بدخواه و مخرب نبودهاند. ما اطمینان نداریم همان کسانی که ماجرای حماد شیبانی را به ناحق بزرگ جلوه دادند و به ناحق او را آزاد کردند، همان دستها کوشش نکردند که قضیه را با این شکل جلوه بدهند که شما برادر عزیز من این را بهعنوان یک سؤال مطرح کنید، بنابراین برداشتن آن عکس جرم است. من هم با شما هم عقیدهام و این جرم را آن کسانی مرتکب شدهاند که مثل حماد شیبانی و مثل دکتر شیخالاسلامزاده با انقلاب اسلامی ایران مخالفند.