منافقین مدیران توانمند را حذف کردند
اگر سیر حوادث و حرکتها و خیزشهای اجتماعی کشور ایران بررسی شود دیدگاه کشورهای صاحب منافع همواره در نقطه مقابل خواسته و حرکت مردم بوده است. آنها در صورتی که توان نابودی خیزش جامعه را داشتند اقدام به این امر میکردند و در صورتی که چنین امکانی برایشان فراهم نبود همه توان و مکر خود را به کار میبردند تا از بین افراد جامعه، فرد یا گروهی را انتخاب و پس از تعاملاتی تلاش نمایند آنها بر مصادر حرکت مردم قرار دهند و مسیر آنها را تغییر و به سمت اهداف خود سوق دهند به نحوی که پس از گذشت مدتی از آن اهداف اولیه چیزی جز نام و شکل ظاهری باقی نماند و آنچه باقی میماند همان وضعیت سابق باشد.
در مورد انقلاباسلامیایران نیز چنین دسیسهای را به کار بردند. قدرتهای خارجی تا آخرین روز حیات رژیم منحوس پهلوی هر چه در توان داشتند برای حفظ او و نابودی انقلاب انجام دادند و وقتی انقلاب به رهبری امام به پیروزی رسید بلافاصله شکل دوم اقداماتشان را سامان دادند و در بین افراد و گروههای جامعه جبههای ایجاد کردند و درصدد برآمدند انقلاب را داخل مرزهای خود مشغول و در دراز مدت نابود کنند.
سرنوشت نهضتهای گذشته و دسیسههای آشکار قدرتهای خارجی این درس را به رهبران فکری جامعه می آموخت که باید در مقابل این ترفند تدبیری بیاندیشند. از همان روزهای نخست بعد از پیروزی انقلاب مشاهده شد گروهها و افرادی مشغول تدارک جبههای برای به انحراف کشیدن ثمره تلاشهای مردماند و به خصوص برای آینده انقلاب نقشههای گوناگونی طرح کردهاند لذا در هنگامهای که بعضی متوجه بسیاری مسایل نبودند شاگردان امام برای صیانت از افکار و دستآوردهای فکری امام تشکلهایی نظیر حزب جمهوریاسلامی را که بتواند همانند سدی استوار در مقابل انحرافات رنگارنگ عمل نمایند ایجاد نمودند.
تشکلی که در راس آن گروهی از مجتهدین و نخبگان هدایتگر نهضت نظیر رهبر انقلاب، شهید بزرگوار بهشتی و باهنر و... بودند و انصافا اگر تدبیر امام و حساسیت آن مرجع هوشیار و دستپروردههای او نبود قطعا امروز جز نام چیزی باقی نمانده بود و درست به همین دلیل دشمن خط مقابل خود را نشانه رفت و درصدد برآمد این سد مستحکم را از میان بردارد. انقلاباسلامی حوادث فراوانی را پشت سرگذاشته است اما بدترین و کینه ورزترین اعمال دشمن متوجه همین رهبران فکری انقلاب بود و چون کسانی را که مانع دستیابی دشمنان به اهدافشان بودند را به خوبی شناسایی کرده بودند درصدد حذف فیزیکی و ترور آنها برآمدند. توجه به نحوه انتخاب افراد برای ترور بسیار با اهمیت است. توجه به ترور متفکر بزرگ انقلاب شهید مطهری در ماههای اول پیروزی انقلاب و اولین اقدام و هدف منافقین در ترور رهبر معظم انقلاب در روز 6تیر1360 بسیار با اهمیت است. اینکه چرا منافقین اولین هدف ترور خود را رهبری قرار داد بایستی سیر زندگی و مبارزات ایشان بررسی شود. اینجانب در حد توان و با توجه به شرایط سنی خود چون پدر شهیدم آیتالله هاشمینژاد از یاران و دوستان نزدیک رهبر معظم انقلاب در دوران مبارزات قبل از پیروزی انقلاب بود شاهد تلاشهای شبانهورزی آن حضرت در هدایت جامعه و ساماندهی جریانات انقلابی بودم. شاید در طول زندگانی سیاسی و انقلابی افراد مختلف شاهد فراز و نشیبهایی باشیم اما همه زندگی رهبری در یک مسیر و متوجه یک جهت و آن پیاده شدن اهداف و ایدههای امام عظیمالشان (ره) و ساماندهی مبارزات بود. زندگی ایشان در هیچ نقطه و مقطعی خالی از جهاد و مبارزه نبود، رهبری فکری نیروهای انقلاب، هدایت و ساماندهی مبارزات مخفی، پرورش نیروهای فکری و تربیت شاگردان انقلابی بر اساس دیدگاه امام، رسیدگی به خانوادههای زندانیان سیاسی، ترتیب دادن جلسات مرتب و دورهای دوستان مبارز و هدایت آنها و... بخشی از تلاشهای ایشان بود و همواره ساواک برای ضربه زدن به ایشان مترصد فرصت بود و یکی از اقدامات ساواک توطئه ترور ایشان و پدر شهیدم بود که هر دو با شکست مواجه شد. بعد از انقلاب نیز بلافاصله به خاطر نقش تعیین کننده و مدیریتی ایشان و به درخواست دوستانشان به تهران عظیمت کردند و هرجا که کشور به راهگشایی نیاز داشت حضور رهبر معظم انقلاب کاملا مشهود بود. بعد از جریان بنیصدر خائن چنانچه اشاره شد به دلیل شناختی که منافقین از نقش کلیدی ایشان داشتند اولین اقدام و دستور کار خود را ترور ایشان قرار دادند که با عنایت خدای بزرگ این اقدام ناکام ماند. صرف نظر از همه مصایبی که این اقدام منافقین میتوانست برای کشور به بار بیاورد اینجانب چنانچه ذکر کردم به دلیل تعلق خاطری که از دوران کودکی از نزدیک با آن منش پدارنه و به یاد ماندنی رهبری به دلیل دوستی پدرم با ایشان داشتم بسیار ملول و غمگین شدم و به یاد دارم شرایطی را که مرحوم پدرم در آن به سر میبرد. بهجاست عرض کنم شهید پدرم با آنکه خود جزو اندیشمندان و پایهگذاران فکری انقلاب و دارای سوابق طولانی مبارزاتی بود اما علاوه بر دوستی با رهبری حقیقتا مرید ایشان در هدایت مصادر مختلف کشور بسیار شادمان و طبعا این وضعیت و نگاه ایشان به ما نیز منتقل میگشت. ششم تیر ماه هر سال سالروز ترور رهبریست اما کمتر در رسانهها به این موضوع و اینکه چرا منفورترین دشمنان کشور و نظام از همان ابتدا آن بزرگوار را مورد هدف قرار دادند پرداختهاند.
بررسی وضعیتهای خطرناکی که انقلاب نیاز به حضور قدرتمند دستی توانا داشت و در آن لحظات حضور ایشان خیال و چهره نگران دلسوزان نظام را راحت و آسوده میکرد به خوبی نشان میدهد که چرا همواره در طول زندگی آن عزیز چه در دوران رژیم گذشته و چه بعد از پیروزی انقلاب دشمنان گوناگون خط اصیل امام هیچگاه از فکر حذف فیزیکی ایشان بیرون نمیآمدند. به عنوان نمونه در دو مقطع به خصوص، همگان به یاد دارند که بعد از حادثه هفتم تیرماه در دفتر حزب جمهوریاسلامی و هشت شهریور و شهادت رئیسجمهور و نخستوزیر چه وضع نگرانکنندهای بر کشور حاکم بود. نیروهای انقلاب پس از شنیدن حضور رهبری در جایگاه ریاستجمهوری تمام نگرانیشان برای مدیریت اجرایی و مشکلات گوناگون کشور بر طرف شد و من شور و شعف شهید پدرم را به خاطر دارم که سر از پا نمیشناخت. مقطع دیگری که کشور در هالهای از ابهام فرو رفته بود و هر کس برای آینده نظام راهکاری ابهارمآمیز ارائه میکرد باز هم نگاهها به سمتی متوجه شد که بارها و بارها حضور قدرتمند و مدبرانهاش آینده را تضمین نموده بود و آن رحلت امام عظیمالشان انقلاب بود، رهبری حکیمانه 25 ساله پس از امام و هدایت جامعه به سمتی که امروز شاهد درخشش آن در همه زمینهها در سطح جهانی هستیم میتواند به خوبی دلایل انتخاب منافقین و دشمنان انقلاب به عنوان اولین هدف ترور خود که رهبری معظم انقلاب بود به خوبی درک کرد و خداوند را شاکریم که با عنایت و معجزهای خیره کننده وجود مبارکش را مجددا به جامعه اسلامی هدیه کرد.
خداوند کشور و نظام و ملت ایران را همچنان تا ظهور حضرت حجت از وجود عزیزش متنعم گرداند.