تروریسم از دیدگاه اسلام و غرب

Teroroism

«تروریسم» یکى از مهم‌ترین مباحثى است که اکنون در میان سیاست‌مداران و اندیشمندان سیاسى از آن زیاد سخن به میان آورده مى‌شود و به دلیل اهمیت چنین موضوعى، آثار مکتوب و غیر مکتوبى در قالب‌هاى گوناگون، تدوین و ارائه گردیده است. اما نباید تردید داشت که پس از حوادث 11 سپتامبر، موج حملات علیه اسلام و آموزه‌هاى آن در غرب شکل گرفته و این تهاجم گسترده غرب علیه اسلام، به گونه‌اى است که بر کمتر کسى پنهان مانده. به بهانه مبارزه با تروریسم، آموزه‌ها و احکام متعالى اسلام مورد هجمه شدید غربیان قرار گرفته و مسلمانان به عنوان چهره‌هاى تروریستى معرفى گردیده‌اند که در صدد تثبیت حاکمیت خود به هر هزینه‌اى هستند، غافل از آنکه اسلام از همان زمان که پا به عرصه وجود گذاشت، مبارزه با تروریسم را در برنامه‌هاى خود گنجاند و در آن زمان، که خشونت حرف اول جهان را مى‌زد، اسلام ارزشى والا براى جان، مال و آبروى انسان‌ها قایل بود.

از دیگر سو، هم اینک جامعه بین‌المللى با بحران تعریف «تروریسم» مواجه است و حتى مذاکرات متعدد سازمان ملل براى ارائه تعریف مشترک کشورها از تروریسم به جایى نرسیده و همین امر زمینه را براى سوء استفاده کشورهاى قدرت‌طلب فراهم ساخته است تا براساس تعریف خود از «تروریسم»، منافع ملّى کشور خود را دنبال کنند و به جنگ با دشمنان خود به اسم «تروریسم» مبادرت ورزند.

از این‌رو، جا دارد براى تبیین دیدگاه اسلام در مورد تروریسم، ابتدا به تعاریف موجود در زمینه این واژه اشاره شود و مشکلات موجود در این قسمت تحلیل گردد. روشن است به دلیل آنکه این واژه ریشه در ادبیات غرب دارد، باید به این مسئله از دیدگاه غرب نیز توجه کرد و تعاریف و مصادیق تروریسم را از نظر آنان تبیین نمود. آنگاه نظر اسلام در این زمینه مورد توجه قرار گیرد و با عنایت به نقاط مشترک تعاریف موجود از ترویسم، مصادیقى از جنبه‌هاى ضد تروریستى احکام اسلام منقّح گردد.

تلاش این تحقیق در جهت اثبات این مسئله است که اسلام نه تنها دینى تروریستى نیست، بلکه براى مبارزه با تروریسم داراى راه‌کارهاى اساسى است. در این نوشتار، همچنین تلاش بر این است که با توجه به مشترکاتى که در تعاریف «تروریسم» وجود دارد، نظر اسلام نسبت به آنها مطرح شود. اما محدوده این نوشتار اجازه نمى‌دهد تا با تعریف جدید اسلامى از تروریسم، مصادیق آن مورد مطالعه قرار گیرد. بدین‌روى، لازم است در نوشتارى دیگر این مطلب تبیین گردد که بر اساس احکام متعالى اسلام و مصادیق متعدد، مى‌توان به تعریف جامعى از تروریسم دست یافت که با تعاریف موجود کاملا متمایز است و نسبت به آن برترى کامل دارد.

تعریف )تروریسم(

الف. «تروریسم» در لغت

«تروریسم» از جمله واژگانى است که ریشه در فرهنگ غرب دارد و از این‌رو، در کتب قدیم اهل لغت، به چنین واژه‌اى برخورد نمى‌کنیم. اما برخى از لغت‌دانان معاصر این لغت را در فرهنگ خود جاى داده‌اند. از جمله دهخدا در لغت‌نامه خود، در تعریف «ترور» مى‌نویسد: «ترور مأخوذ از Terreur و به معناى قتل سیاسى به وسیله اسلحه در فارسى متداول شده است و تازیان معاصر إهراق را به جاى ترور به کار مى‌برند و این کلمه در فرانسه به معناى وحشت و خوف آمده و حکومت ترور هم اصول حکومت انقلابى است که پس از سقوط ژیروندن‌ها (از 31 مه 1973 تا 1974م) در فرانسه مستقر گردید و اعدام‌هاى سیاسى فراوانى را متضمّن بود.»2

در این لغت‌نامه، در تعریف تروریسم نیز آمده است: «اصل حکومت وحشت و فشار; اصول حکومتى که در فرانسه از 1793 تا 1794 م مستقر بود. در زبان فارسى، این کلمه به اصلى اطلاق مى‌شود که در آن از قتل‌هاى سیاسى و ترور دفاع گردد.»3

چنان‌که ملاحظه مى‌شود، حتى در کتب لغت نیز معناى اصطلاحى این کلمه مورد توجه بوده است و ما براى درک معناى بهتر این واژه، ناگزیر به بحث از مفهوم آن در اصطلاح هستیم. البته در کتب اهل لغت، واژه «ترور» وجود دارد، اما این واژه با تروریسم یکسان نیست و تفاوت‌هایى دارد که به برخى از آنها در بخش‌هاى بعد اشاره خواهد شد.

ب. «تروریسم» در اصطلاح

اختلافات فراوان در ارائه تعریفى جامع از «تروریسم»، به گونه‌اى است که گویا هر یک از مطرح‌کنندگان این تعاریف از پدیده متفاوت و مستقلى سخن مى‌گویند. برخى از نویسندگان این عرصه، تعاریف گوناگونى از تروریسم ارائه داده‌اند، اما جمع‌بندى این تعاریف را مشکل دانسته، عمدتاً از خود تعریف دیگرى ذکر کرده‌اند.4

در اینجا لازم مى‌نماید به برخى از تعاریف موجود، که هر یک نکته خاصى را موردنظر داشته‌اند، اشاره شود تا بتوان بر اساس این تعاریف، به نقاط اشتراک و افتراق آنها پى برد:

الف ـ برخى بر این اعتقادند که تروریسم یک ایدئولوژى نیست، بلکه یک فعالیت و عمل است;5 بدین معنا که تروریسم عملى است که مجموعه متنوّعى از گروه‌ها و سازمان‌ها ممکن است همواره و یا در بخشى از زمان، با آن درگیر شوند و مرتکب اعمال تروریستى گردند. گاهى این عمل موقّتى است، ولى گاهى استمرار مى‌یابد، هرچند ممکن است اشکال متفاوتى به خود بگیرد. بنابراین، تروریسم یک رفتار خشونت‌آمیز سیاسى است.

ب ـ تروریسم عبارت است از: فعالیت‌هاى بازیگران دولتى یا غیر دولتى که تلاش مى‌کنند با استفاده از فنون خشونت‌آمیز، به اهداف سیاسى خود دست یابند.6

ج ـ بر اساس تعریفى که از تروریست در المعجم‌الوسیط ارائه شده، آنان کسانى هستند که راه خشونت را براى تحقق اهداف سیاسى‌شان مى‌پیمایند.7

دـ تروریسم عبارت است از: بهره‌بردارى سیاسى از خشونت به عنوان ابزارى براى تحت فشار قرار دادن یک حکومت و یا جامعه به منظور پذیرش یک تغییر سیاسى یا اجتماعى اساسى.8

هـ. ـ دیکشنرى علوم سیاسى دو تعریف از تروریسم ارائه داده است. براساس یک تعریف، «تروریسم» پدیده‌اى است که در آن فعالیت‌هاى شدید خشونت‌آمیز همچون قتل عمدى، بمباران، و پرتاب کردن از ساختمان توسط فرد یا گروهى به اجرا در مى‌آید که ادعا مى‌کنند چنین اعمالى را به منظور بهبود وضعیت سیاسى انجام مى‌دهند. براساس تعریف دیگر، «تروریسم» عبارت است از: دنبال کردن هدف سیاسى از طریق ابزارهاى خشونت‌آمیز و تهدید.9

وـ نوام چامسکى در تعریف «تروریسم» مى‌نویسد: تروریسم کاربرد ابزار زورگویانه براى هدف قرار دادن مردم غیر نظامى در تلاش براى دست‌یابى به اهداف سیاسى، مذهبى یا مانند آن است.10

زـ برخى که حوزه بحث آنان حقوق داخلى است، از تروریسم چنین تعریفى ارائه داده‌اند: «کارهاى جنایى ضد کشور به منظور ایجاد هراس در اشخاص یا اصناف و طبقات معیّن و یا همه مردم کشور.»11

ح ـ از نظر برخى دیگر، تروریسم «به مفهوم آدم‌کشى و تهدید و ایجاد خوف و وحشت در میان مردم براى نیل به هدف‌هاى سیاسى و یا برانداختن حکومت و در دست گرفتن زمام امور دولت یا تفویض آن به گروه دیگرى است که موردنظر باشد.»12

ط ـ در تعریف دیگرى از «تروریسم» آمده است: «تروریسم اعتقاد به مجاز بودن به‌کارگیرى غیر مشروع ابزارهاى خشونت‌آمیز به قصد ایجاد رعب و وحشت در جهت رسیدن به اهداف سیاسى یا دینى است.»13

ى ـ فرهنگ علوم سیاسى سه تعریف از تروریسم ارائه داده است:

1- نظام حکومت ترور و اعتقاد به لزوم آدم‌کشى و ایجاد وحشت در میان مردم و یا نظام فکرى که هر نوع عملى را براى رسیدن به هدف سیاسى مجاز مى‌شمارد.

2- کاربرد نظام‌مند ترور، به ویژه به عنوان وسیله اجبار، یا روا شمردن اقدامات داراى ماهیت وحشت‌آفرین در اذهان عامّه و گروه‌هاى انسانى، مثل تروریسم انقلابى براى ساقط کردن حکومت، تروریسم ظالمانه براى حفظ حکومت یا دفاع از آن، تروریسم شبه‌انقلابى که از ترور براى نیل به هدف‌هایى مثل وادار کردن حکومت به تغییر سیاست یا در واکنش به سیاست حکومت استفاده مى‌کند.

3- «تروریسم» به معناى مبارزه تروریستى روشن‌فکران انقلابى جدا از توده‌ها، عبارت است از: یک جریان خرده بورژوایى که در مرحله‌اى از جنبش انقلابى در اروپا ظاهر شد.14

ک ـ «تروریسم به رفتار و اعمال فرد یا گروهى اطلاق مى‌شود که از راه ایجاد ترس و وحشت و به کار بستن زور، مى‌خواهد به هدف‌هاى سیاسى خود برسد. همچنین کارهاى خشونت‌آمیز و غیرقانونى حکومت‌ها براى سرکوبى مخالفان خود و ترساندن آنان نیز در ردیف تروریسم قرار دارد که از آن به "تروریسم دولتى" یاد مى‌شود.»15

1- تروریسم عبارت است از: «فعالیت‌هاى عاملان دولتى یا غیر دولتى که در کوشش‌هایشان براى دست‌یابى به اهداف سیاسى، از روش‌ها و وسایل خشونت‌آمیز استفاده مى‌کنند. شیوه‌هاى به کار برده شده از طرف تروریست‌ها عبارتند از: هواپیماربایى، گروگان‌گیرى، خراب‌کارى، بمب‌گذارى، بانک‌زنى، آدم‌ربایى سیاسى و آدم‌کشى.»16

مـ «تروریسم اقدامى سازمان یافته و متضمّن خشونت بسیار است که با حمله‌هاى غیرقابل پیش‌بینى علیه افراد، گروه‌ها و ملت‌ها عملى مى‌شود.»17

نـ «سازمان کنفرانس اسلامى» در تیر ماه 1378 تعریفى را از «تروریسم» ارائه داده که بر اساس آن، تروریسم شامل هرگونه عمل خشونت‌آمیز یا تهدیدکننده است که صرف‌نظر از مقاصد یا انگیزه مرتکبان آن، به منظور اجراى یک طرح جنایت‌کارانه فردى یا گروهى و با هدف ایجاد رعب بین مردم یا تهدید آنان به وارد آوردن صدمه به آنان و به خطر انداختن زندگى، حیثیت، آزادى، امنیت یا حقوق آنان یا تهدید به صدمه زدن به محیط زیست یا هرگونه تسهیلات یا اموال عمومى یا خصوصى به منظور به مخاطره انداختن یا اشغال یا تصرف آنها و به خطر انداختن یکى از منابع ملّى یا تأسیسات بین‌المللى یا تهدید کردن ثبات، تمامیت ارضى، وحدت سیاسى یا حاکمیت کشورهاى مستقل انجام گیرد.18

حاصل آنکه «تروریسم» اصطلاحى است که اندیشمندان سیاسى و حکومت‌ها بر سر آن توافق ندارند، ولى تمام این تعاریف شیوه‌هاى گوناگونى است که با تعبیرى منفى به کار رفته‌اند تا اعمال تهدیدآمیز به کار گرفته شده از سوى گروه‌هاى فرادولتى خودجوش سیاسى را توصیف نمایند.19

برخى در صدد برآمده‌اند تا بر اساس تعاریف موجود، عناصر اصلى مفهوم «تروریسم» را در امور ذیل خلاصه کنند:

الف ـ کاربرد یا تهدید به کارگیرى ابزارهاى خشونت‌آمیز از راه‌هاى غیرقانونى; روشن است که مبارزات ملل تحت ستم به منظور آزادسازى سرزمین‌هاى اشغال شده خود، تروریسم محسوب نمى‌گردد; زیرا بر اساس حقوق بین‌الملل، این مبارزات قانونى و مشروع است.

ب ـ قصد ارعاب همه مردم یا یک گروه خاص;

ج ـ رسیدن به اهداف سیاسى یا ایدئولوژیک.20

برخى دیگر عناصر مشترک میان تعاریف گوناگون را در امور ذیل خلاصه کرده‌اند:

1- سازمان یافته بودن اقدامات تروریستى;

2- در برداشتن خشونت بسیار;

3ـ غیرقابل پیش‌بینى بودن حملات.21

برخى نیز دو عنصر را از مفاهیم مشترک تعاریف موجود دانسته‌اند:

الف ـ استفاده از خشونت به عنوان تاکتیکى براى ارعاب;

ب ـ استفاده از عامل غافل‌گیرى که به تروریست‌ها فرصت مى‌دهد تا زمان و مکان حمله را انتخاب کنند.22

اختلافى که در تعاریف «تروریسم» وجود دارد، ناشى از امور گوناگونى است که در ذیل، به برخى از آنها اشاره مى‌شود:

1) "One230 person's terrorist is another person's freedomfighter."

این عبارت به صورت یک ضرب‌المثل معروف براى نشان دادن ماهیت تروریسم در آمده است. بر اساس این سخن، یک شخص ممکن است از دید برخى تروریست به شمار آید، ولى از دیدگاه برخى دیگر، یک جنگجوى آزادى‌بخش. همین امر موجب شده است تا همچنان مشکل تعریف تروریسم باقى بماند و سازمان ملل متحد در صدد ارائه همایشى برآید که در آن، کشورهاى جهان به تعریف مشترکى از تروریسم دست یابند.

علاوه بر این، کسانى که در یک زمان، تروریست محسوب مى‌شدند، در زمانى دیگر، در زمره دولت‌مردان و سیاست‌مداران درآمده‌اند. مثلا، مناخیم بگین، که از سال 1977 تا 1983م نخست وزیر اسرائیل بود، پیش از آن، به عنوان یک تروریست مطرح بود که در اواخر دهه 1940م در پى بیرون راندن بریتانیا از فلسطین بود.24

2- جامعه‌شناسان سیاسى معتقدند: به دلیل تعارض وسیع میان ایدئولوژى‌ها یا اهداف سیاسى25 نمى‌توان به تعریف واحدى از «تروریسم» دست یافت.

3- تنها یک نوع تروریسم نداریم، بلکه گونه‌هاى مختلفى از آن وجود دارد که اغلب، ویژگى‌هاى مشترک چندانى با هم ندارند. آنچه درباره یک گونه درست است، مى‌تواند درباره گونه دیگر نادرست باشد. امروزه تروریسم تنوّعى به مراتب بیش از 30 سال پیش یافته است و بسیارى از گونه‌هاى آن، چنان متفاوت با گونه‌هاى گذشته و با یکدیگرند که واژه «تروریسم» دیگر با برخى از آنها جور در نمى‌آید.26

اما در مورد ارتباط میان دو واژه «ترور» و «تروریسم» نیز اختلافاتى وجود دارد که بعضاً این اختلاف ناشى از ابهام در تعریف «تروریسم» است. برخى معتقدند: تفاوتى میان این دو اصطلاح وجود ندارد و در تعریف آنها نوشته‌اند: «در سیاست، به عمل حکومت یا گروه‌هایى اطلاق مى‌شود که براى حفظ قدرت و یا مبارزه با دولت با اعمال خاص، ایجاد وحشت مى‌کنند.»27 ولى باید اذعان داشت که این دو واژه یکسان نیست و معانى متفاوتى دارند. برخى از نویسندگان به این نکته پى برده و درصدد برآمده‌اند تا نقطه افتراق این دو واژه را بیان نمایند; برخى ترور را در یک زمینه تاریخى همانند روسیه در زمان استالین جست وجو مى‌کنند. برخى نیز تروریسم را شکل سازمان یافته‌تر ترور تلقّى مى‌کنند. بعضى نیز معتقدند: ترور یک وضعیت ذهنى است، و حال آنکه تروریسم به یک فعالیت اجتماعى سازمان یافته اشاره دارد. بیشتر دیدگاه‌ها بر این نظر متفقند که ترور مى‌تواند بدون تحقق تروریسم محقق شود و نیز ترور کلیدى براى تروریسم است. پسوند «ایسم»، نیز که به واژه ترور افزوده شده است، ممکن است معانى گوناگونى دربر داشته باشد: «ایسم» گاهى حاکى از ویژگى نظام‌مند یک چیز است و گاهى به سطح نظرى بودن اشاره دارد و گاهى مشعر به فلسفه سیاسى است. گاهى هم سطح عملى را نشان مى‌دهد که در آن به عادت به یک عمل یا رویکرد اشاره دارد. اختلافات دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد که برخى از کتب به تفصیل از آن سخن گفته‌اند.28 این اختلاف از اواخر قرن هجدهم وجود داشته و مباحثى در این زمینه مطرح و از آن زمان در حوزه‌هاى مختلفى این اصطلاح مطرح بوده است.29

از آنچه گذشت، مى‌توان تعریف «تروریسم» در روابط بین‌الملل را چنین ترسیم کرد: «ایجاد خوف و وحشت به شیوه‌هاى غیرقانونى و غیر قابل پیش‌بینى به منظور تأثیرگذارى بر قدرت سیاسى.» البته على‌رغم ارائه چنین تعریفى، اعتقاد بر این است که این تعریف نمى‌تواند مصادیق را به طور مشخص، از همدیگر متمایز سازد و این امر همچنان بر بحث تروریسم مشکل مى‌نماید. بنابر این تعریف، مؤلّفه‌هاى مهم تروریسم عبارتند از:

الف) ایجاد خوف و وحشت;

ب) قابل پیش‌بینى نبودن;

ج) قانونى نبودن;

د) دارا بودن هدف سیاسى.

تروریسم از دیدگاه اسلام

پس از آنکه تعریفى از «تروریسم» ارائه گردید و نیز تعریف غربیان از آن منقّح گردید، نوبت به این بحث مى‌رسد که آیا در اسلام، چنین تعریفى از تروریسم وجود دارد یا خیر؟ و آیا اسلام هم تدبیرى براى مبارزه با تروریسم اندیشیده است؟

بدون تردید، اصطلاح «تروریسم» از اصطلاحات جدیدى است که در زمان صدر اسلام، سخنى از آن در میان نبوده است، اما تعبیراتى را در آیات، روایات و عبارات فقها مى‌توان یافت حاکى از آنکه اسلام براى این بخش از زندگى انسان‌ها نیز تدابیرى اندیشیده است و عباراتى در متون دینى اسلامى وجود دارد که مفهومى برابر و یا نزدیک به مفهوم «تروریسم» دارد. در این قسمت، این مفاهیم مورد اشاره قرار مى‌گیرد تا روزنه‌اى به سمت مباحث مفصّل‌تر براى محققان بگشاید.

الف. تروریسم در قرآن

یکى از مفاهیم بسیار مهم در قرآن کریم، که برخى تلاش نموده‌اند تا بر اساس آن، حکم به تروریسم بودن اسلام دهند، واژه «إرهاب» است. به نظر مى رسد که هرچند کلمه «إرهاب» و یا «إرهابیون» بدین شکل در قرآن وارد نشده است، اما مشتقّات آن به صیغه‌هاى گوناگون آمده است. ولى باید توجه داشت که هیچ‌یک از آنها به مفهوم «إرهاب» یا «إرهابیون»، که در حال حاضر در جهان سیاست مصطلح است، اشاره‌اى ندارد و معنایى کاملا متفاوت با این دو واژه دارد.30 از این‌رو، هم استناد کسانى که با استفاده از این آیات، اعمال تروریستى خود را توجیه مى‌کنند نارواست و هم سخن کسانى که به بهانه وجود چنین آیاتى در قرآن کریم، دین مبین اسلام را متهم به تروریست‌پرورى مى‌کنند. براى اثبات این مطلب، به برخى از این آیات اشاره مى‌شود:

(1) یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ)(بقره: 40); اى فرزندان اسرائیل! نعمت‌هایم را که بر شما ارزانى داشتم به یاد آورید و به پیمانم وفا کنید تا به پیمانتان وفا کنم و تنها از من بترسید. در این آیه شریفه، «فَارْهَبُونِ» به معناى خوف و ترس از خداوند است.

(2) قَالَ أَلْقُوْاْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْر عَظِیم) (اعراف: 116); گفت: شما بیفکنید، و چون افکندند دیدگان مردم را افسون کردند و آنان را به ترس انداختند و سحرى بزرگ در میان آوردند. در اینجا نیز «اسْتَرْهَبُوهُمْ» بدین معناست که ساحران مردم را به ترس و هراس انداختند.

(3) وَ لَمَّا سَکَتَ عَن مُّوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الأَلْوَاحَ وَفِی نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلَّذِینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یَرْهَبُونَ)(اعراف: 154); و چون خشم موسى فرونشست، الواح را برگرفت و در رونویس آن براى کسانى که از پروردگارشان بیمناک بودند هدایت و رحمتى بود. در این آیه نیز «یَرْهَبُونَ» بدین معناست که چنین کسانى از پروردگار خود مى‌هراسند و از این‌رو، او را معصیت نمى‌کنند و به آنچه در آن الواح نوشته شده است، عمل مى‌کنند.

(4) وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّة وَمِن رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّاللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیءْ فِی سَبِیلِ‌اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ) (انفال: 60); و هر چه در توان دارید از نیرو و اسب‌هاى آماده بسیج کنید تا با این ]تدارکات [دشمن خدا و دشمن خودتان و ]دشمنان[ دیگرى را جز ـ ایشان ـ که نمى‌شناسیدشان و خدا آنان را مى‌شناسد، بترسانید، و هر چیزى در راه خدا خرج کنید پاداشش به خود شما بازگردانده مى‌شود و بر شما ستم نخواهد شد. در اینجا نیز مراد از «ترهبون» این است که دشمنان خدا را از طریق آماده ساختن خود و تجهیز امکانات و نیروها بترسانید تا جرئت حمله به شما را پیدا نکنند.

(5) وَ قَالَ اللّهُ لاَ تَتَّخِذُواْ إِلـهَیْنِ اثْنَیْنِ إِنَّمَا هُوَ إِلهٌ وَاحِدٌ فَإیَّایَ فَارْهَبُونِ) (نحل: 51); و خدا فرمود دو معبود براى خود مگیرید. جز این نیست که او خدایى یگانه است. پس تنها از من بترسید. در اینجا نیز «فَارْهَبُون» بدین معناست که از عقاب خدا بترسید و واهمه‌اى از دیگران نداشته باشید.

(6) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ) (انبیاء: 90); پس ]دعاى[ او را اجابت نمودیم و یحیى را بدو بخشیدیم و همسرش را براى او شایسته ]و آماده حمل[ کردیم; زیرا آنان در کارهاى نیک شتاب مى‌نمودند و ما را از روى رغبت و بیم مى‌خواندند و در برابر ما فروتن بودند. مراد از «رغبت» در این آیه، رغبت به سوى ثواب است و «رهبه» نیز به معناى ترس از عقاب است.

(7) اُسْلُکْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوء وَاضْمُمْ إِلَیْکَ جَنَاحَکَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِکَ بُرْهَانَانِ مِن رَبِّکَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ) (قصص: 32); دست خود را به گریبانت ببر تا سپید بى‌گزند بیرون بیاید، و ]براى رهایى[ از این هراس، بازویت را به خویشتن بچسبان. این دو ]نشانه [دو برهان از جانب پروردگار توست ]که باید[ به سوى فرعون و سران ]کشور[ او ]ببرى[; زیرا آنان همواره قومى نافرمانند. در اینجا نیز «رَهْب» به معناى خوف و ترس آمده است.

(8) ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّیْنَا بِعِیسَى بْنِ مَرْیَمَ وَآتَیْنَاهُ الْإِنجِیلَ وَجَعَلْنَا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاء رِضْوَانِ‌اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ) (حدید: 27); آنگاه به دنبال آنان پیامبران خود را پى‌درپى آوردیم و عیسى پسر مریم را در پى ]آنان[ آوردیم و به او انجیل عطا کردیم و در دل‌هاى کسانى که از او پى‌روى کردند رأفت و رحمت نهادیم، و ]اما [ترک دنیایى که از پیش خود درآوردند ما آن را بر ایشان مقرّر نکردیم، مگر براى آنکه خشنودى خدا را کسب کنند. با این حال، آن را چنان‌که حق رعایت آن بود، منظور نداشتند. پس پاداش کسانى از ایشان را که ایمان آورده بودند بدان‌ها دادیم، ]ولى [بسیارى از آنان دست‌خوش انحرافند. اصل «رَهْبَانِیَّةً» از «رهبة» است که به معناى خوف و هراس از خداوند است، جز اینکه این عمل، عبادتى مخصوص نصاراست.

(9) لَأَنتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِی صُدُورِهِم مِنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ یَفْقَهُونَ)(حشر: 13); شما قطعاً در دل‌هاى آنان بیش از خدا مایه هراسید; چرا که آنان مردمانى‌اند که نمى‌فهمند. در اینجا نیز مراد از «رَهْبَةً» خوف است و مراد این است که خوف منافقان از شما شدیدتر از خوف آنان از خداست.

از آنچه گذشت، مى‌توان دریافت که این آیات واژه لغوى «إرهاب» را در نظر داشته‌اند و به هیچ وجه، اصطلاح کنونى «إرهاب» مد ّنظر نبوده است. همچنین با توجه به آیات ذکر شده، مى‌توان به این نتیجه دست یافت که مشتقات «رهب» در قرآن کریم، به هیچ وجه بار منفى ندارد، اما واژه إرهاب، که اکنون مصطلح شده، داراى بار منفى است.

اما باید توجه خود را در بحث تروریسم به آیاتى معطوف داشت که براى جان و مال و نیز آبروى انسان‌ها حرمت قایل است. این امر حکایت از آن دارد که نمى‌توان با حرکات تروریستى، جان، مال و آبروى انسان‌ها را به خطر انداخت، مگر آنکه در مورد خاصى اسلام اجازه ریختن خون کسى را داده باشد. براى نمونه، بر اساس آیه شریفه (وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ‌اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ)(اعراف: 151); (و نفسى را که خدا حرام گردانیده، جز به حق مکشید)، تمام نفوس انسان‌ها، اعم از شیعه و سنّى و نیز مسلمان و غیر مسلمان، احترام دارد و تنها جایى که شارع مقدس استثنا کرده باشد، مى‌توان در آن موارد محدود به قتل افراد اقدام ورزید.

همچنین نباید غافل شد که در قرآن کریم، احکام سنگینى براى مفسد فى‌الارض و محارب، که جان و مال دیگران را در معرض خطر قرار مى‌دهند، بار شده است که همین امر نشان از آن دارد که اسلام همواره درصدد پرهیز از خشونت و تروریسم بوده است و عمل به احکام متعالى اسلام بستر مناسبى فراهم مى‌سازد تا یک جامعه از فشار تروریسم رهایى یابد. خشونت فراتر از آنچه در قرآن و روایات آمده، روا نیست و به سادگى نمى‌توان جان و مال افراد را در معرض نابودى قرار داد. در آیه شریفه (مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْس أَوْ فَسَاد فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً)(مائده: 32) (هر که کسى را جز به قصاص قتل یا ]به کیفر[ فسادى در زمین بکشد چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد و هر که کسى را زنده بدارد چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است)، تنها قتل دو دسته از انسان‌ها جایز شمرده شده است: قتل نفس در مقابل نفس و قتل مفسد فى‌الارض. روشن است که قتل کسى که مرتکب این دو عمل نشده، قتلى نارواست و در حکم قتل جمیع افراد جامعه است. این آیه مى‌تواند به خوبى نشان دهد که برخى عملیات‌هاى تروریستى، که به نام اسلام و قرآن صورت مى‌پذیرد، مشروعیت ندارد و ناشى از برداشت انحرافى از آیات قرآن کریم است.

ب. تروریسم در روایات

هرچند در آیات قرآن، نمى‌توان واژه‌اى را نشان داد که معادل دقیق تروریسم باشد و یا مفهومى نزدیک به آن داشته باشد، اما در روایات شیعه و سنّى، عباراتى وجود دارد که هرچند ممکن است، با تعریف دقیق تروریسم همخوانى نداشته باشد، اما بدون تردید، مى‌توان بر اساس این روایات، نظر اسلام را نیز راجع به تروریسم جویا شد; چرا که اگرچه برخى اصطلاحات موجود در روایات ـ که در ذیل خواهد آمد ـ نسبت به واژه تروریسم عمومیت دارد، اما به راحتى حکم ترور را مى‌توان از آنها استفاده کرد و حتى بر اساس این روایات و با توجه به مصادیق گوناگون، مى‌توان تعریف جدیدى از «تروریسم» بر اساس دیدگاه اسلامى ارائه داد. برخى از عناوین موجود در روایات، که مى‌توان آنها را با بحث تروریسم مرتبط دانست، عبارت است از:

1- فَتک: براى توضیح این واژه، که مفهومى نزدیک به تروریسم دارد، ابتدا کلامى از اهل لغت در معناى آن ذکر مى‌شود و سپس به برخى از روایات مربوط به آن، اشاره خواهد شد:

جوهرى در کتاب لغت خود، درباره این واژه مى‌نویسد: «والفتک: أن یأتى الرجل صاحبه وهو غار غافل حتى یشد علیه فیقتله»;31 فتک آن است که کسى بر همراه خود وارد شود و در حالى که او غافل است، به طور ناگهانى اورا به چنگ اندازد و به قتلش برساند.

لغویان دیگر نیز عمدتاً چنین تعریفى از «فتک» ارائه داده‌اند، اما برخى از نویسندگان معنایى جدید به این واژه بخشیده‌اند و در تعریف آن، آورده‌اند: «فتک این است که بر کسى غفلتاً یورش ببرند و او را بکشند، خواه با سلاح باشد یا نباشد، در امور سیاسى باشد یا نباشد.»32

اما روایاتى که در آنها، این واژه به کار رفته است:

بر اساس روایتى که مورد استناد فقها نیز واقع شده است،33 ابو صباح کنانى خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: همسایه‌اى به نام جعدبن عبداللّه دارد که به امیرالمؤمنین(علیه السلام) بدگویى مى‌کند و از امام خواست که به او اجازه دهد تا در کمین او بنشیند و هنگامى که او را به دام انداخت، به قتل رساند. حضرت، ابوصباح را از این کار بازداشتند و فرمودند: «یا أبا الصباح! هذا الفتک وقد نهى رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)عن الفتک. یا أبا الصباح! إن الاسلام قیّد الفتک ولکن دعه فستکفى بغیرک»;34 اى ابوصباح! این عمل فتک است و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از فتک نهى فرمود. اى ابوصباح! اسلام فتک را زنجیر نموده است. او را به حال خود واگذار; چرا که غیر تو براى او کافى است.

در روایت دیگرى آمده است: هنگامى که حضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام)وارد کوفه گردید، توانست کوفه را براى ورود امام حسین(علیه السلام) آماده کند، اما با ورود ابن زیاد به کوفه و در دست گرفتن کنترل آن شهر، حکومت ارعاب و زور بر آنجا حاکم گردید. در آن هنگامه، ابن زیاد تصمیم گرفت به دیدار شریک بن اعور، که از سران قوم بود، برود و از او عیادت نماید. اما شریک، که از مریدان و شیعیان حضرت على(علیه السلام) بود، مسلم(علیه السلام) را در خانه خود مخفى کرد تا به محض ورود ابن زیاد، غافلگیرانه او را به قتل برساند. ولى مسلم(علیه السلام) از این کار سر باز زد و با شنیدن اعتراض شریک به این اقدام، دو دلیل آورد که بر اساس یکى از ادلّه او پیامبر(صلى الله علیه وآله)چنین فرمود: «إنّ الایمانَ قیّد الفتک، فلا یفتک مؤمنٌ بمؤمن»;35 همانا ایمان فتک را در زنجیر مى‌کند، از این‌رو، نباید مؤمنى در برابر مؤمنى فتک نماید.

عباراتى نظیر عبارت مزبور، که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل گردید، به طرق دیگر و در کتب دیگر روایى نقل شده است.36

در روایت دیگرى نیز پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «لیس فى الاسلام إیماء ولا فتک، إنّ الایمان قیّد الفتک»;37 در اسلام ایماء و فتک جایى ندارد. همانا ایمان فتک را در زنجیر کرده است.

ادامه دارد...


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31