با اوجگیری نهضتهای رهاییبخش طی قرن بیستم که به عصر انقلابها معروف شد، جهان اسلام نیز مانند سایر بخشهای تحت ستم این کره خاکی توانست استقلال سیاسی خود را در ظاهر بهدست آورد؛ اما این پایان ماجرا نبود و دولتهای غربی تا به امروز با اتکا به قدرت سیاسینظامی خویش و به هر بهانهای مسلمین را از بدیهیترین حقوق خود محروم نمودهاند. این در حالی است که نقضکنندگان حقوق مسلمانان همواره برچسب حمایت از حقوق بشر را به خود زدهاند. برخی از مصداقهای نقض حقوق بشر در خصوص مسلمانان را میتوان چنین
«اسلام هراسی» کلیدواژهای است که کشورهای عمدتا غربی و بعضا غیرغربی با توسل به آن در راستای تامین منافع خود به صورت ایجابی و همچنین اختلافافکنی میان امت واحده اسلامی بهعنوان هدف سلبی، قدم برمیدارند.
از منظری دیگر میتوان بروز افراطگرایی در میان کشورهای اسلامی را بهعنوان واکنشی به سیاستهای غربی در قبال ترویج تروریسم در این کشورها تحلیل کرد؛ از این نگاه افراطگرایی پدیدهای ذاتی کشورهای اسلامی نیست بلکه ناشی از سیاستهای تحمیلی تروریسم غربی است و نوعی واکنش دفاعی از سوی کشورهای اسلامی محسوب
نام خودشان را گذاشته بودند «تندر». البته خیلیها هم آنها را به نام «انجمن پادشاهی ایران» میشناختند. به خیال خودشان قرار بود تبدیل به یکی از اصلیترین گروههای اپوزیسیون کشورمان شده و در مدت زمان کوتاهی، موفق به براندازی نظام شوند! در بخشی از بیانیه تأسیس گروهشان آمده بود که قصد دارند در عرض یک سال، به قلب کشور نفوذ کنند و حکومت را در ایران به دست بگیرند! حالا اما حدود ۱۶ سال از سالروز تأسیس گروهشان میگذرد؛ درحالی که رهبر اصلی این گروهک از حدود ۱۴ سال پیش ناپدید شده و جانشین او هم روز
مرکز اسناد انقلاب اسلامی سندی از همکاری بنیصدر و رجوی در سال ۱۳۵۹ را منتشر کرده است. در یکی از این اسناد به تاریخ ۳۱ فروردین ۱۳۵۹ بنیصدر با درخواست رجوی برای تأمین حفاظت و سلاح منافقین موافقت میکند.
در نامه رجوی به بنیصدر آمده است: «جناب آقای دکتر بنیصدر ریاستجمهوری و فرمانده کل قوا، محترما به خاطر کثرت مشکلات و خطرات ایمنی که متوجه جان و سلامتی اینجانبان مسعود رجوی، مهدی ابریشمچی، موسی خیابانی و عباسعلی داوری و علی زرکش است؛ مستدعی است مجاز فرمایید اینجانبان هریک با یک برادر و یا (نفر)
شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال در حالی مدعی همراهی با مردم ایران و پخش آزاد اطلاعات است که اواخر ماه گذشته برای دومین بار در اقدامی کاملا متناقض با آرای مردم ایران، اقدام به پخش میتینگ سالانه منافقین کرد؛ اقدامی که با ادعاها و تبلیغات گسترده اداره کنندگان این شبکه در مورد استقلال کامل این شبکه و اداره آن تحت نظر مالکیت خصوصی و احترام به مردم ایران، کاملا منافات دارد.
برای بررسی بیشتر پیوندهای عمیق میان گروهک تروریست منافقین و عقبه مالی و ایدئولوژیک این شبکه، بهتر است تاریخ نه
نهم مرداد یکی از مقاطع مهم و عبرتآموز تاریخ معاصر ایران است. روزی که پاسدار پاکدست و پاکباخته و بصیر شریعت، شیخ فضلالله نوری به فرمان استعمار پیر و صحنهگردانی ایادی فراماسونش به پای دار رفت. رفت تا ایران و ایرانی شاهد آغاز دوره استیلای غربزدگی در تاریخ خود باشد. شیخ فضلالله نوری همچنان که پس از دخیل بستن عدهای در سفارت انگلیس و انحراف مشروطه، مورد کینه غربگرایان و دستان پشت پرده استعمارگران و مزدورانش قرار گرفت، تا سالهای سال پس از شهادتش نیز با غبار هیاهوی تاریخنگاران غربگرا و دینستیز،
جمهوری اسلامی ایران به دلیل موقعیت استراتژیک و ژئوپلیتیک، از قربانیان تروریسم در جهان محسوب میشود. نظام حقوقی کشور در مسیر مبارزه با تروریسم رویکرد مدوّن و عامی را اتخاذ کرده است که رهیافت کیفری و مجازاتمحوری، وجهه غالب آن به شمار میآید. در این بین اتخاذ تدابیر پیشگیرانه به موازات رویکرد کیفری جایگاه ممتازی در راهبردهای مواجهه با تروریسم یافته و به عنوان دستاوردی بدیل در تقویت سازوکارهای بازدارنده از تکوین گروههای تروریستی قابل ارزیابی است. یکی از اقداماتی که در سالهای اخیر به صورت جامع
«این شرایط عینا شرایط هفتتیر و یادآور آن روزهاست و این بار چندم است که منافقین از همان سوراخ گزیده میشوند و به یک اشتباه استراتژیک دیگر تن میدهد... مسعود در تشریح عملیات روی پارامتر مردم جایی باز نکرده و میخواهد با یکضرب رژیم را واژگون کرده و مردم را بهصورت تماشاچی پشت رینگ نگه دارد.» اینها بخشی از نامه علی زرکش از اعضا شاخص گروهک تروریستی منافقین است که بعد از کشته شدن در جریان عملیات مرصاد از او کشف شد. زرکش که بعد از کشته شدن موسی خیابانی به شخص شماره دو این گروه تبدیلشده بود، مدتی
بنیصدر که روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ همراه با امام خمینی و با هواپیمای حامل وی به تهران آمد در ابتدا چهره ناشناختهای بود. وی فارغالتحصیل رشته علوم اقتصادی از دانشگاه پاریس بود و ۲۰ سال از عمر خود را تا زمان پیروزی انقلاب در فرانسه گذرانده بود. بنیصدر ابتدا در شورای انقلاب عضویت یافت و سپس با سخنرانیهای مختلف در جامعه و مناظرهای که با بابک زهرایی در دانشگاه تهران انجام داد، توانست خود را در میان مردم به عنوان «روشنفکر تحصیلکرده طرفدار انقلاب» معرفی کند. این موضوع زمانی که وی خود را کاندیدای
وقتی جمهوری اسلامی ایران قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد را در روز ۲۷ تیر سال ۱۳۶۷ پذیرفت، سازمان منافقین احساس کرد که با پایانیافتن جنگ، عمر تشکیلات نظامی منافقین نیز که در عراق سازماندهی شده بود، به پایان خواهد رسید. رجوی میدانست صدام، سازمان را به عنوان پیشمرگههای حزب بعث تلقی میکند و چنین سازمانی در زمان صلح جایی برای بقا ندارد. البته در سالیان جنگ، عملا سازمان منافقین به عنوان یک ارتش مجهزشده از سوی صدام حسین، کمک شایانی در ابعاد جاسوسی و عملیاتی به رژیم بعثی عراق میکرد
«عملیات فروغ، امیدهای سیاسی ما را از میان برد. بدتر اینکه این عملیات برای من و بعد متوجه شدم برای بسیاری دیگر نیز پایان ایدئولوژی، پایان باور اخلاقی و پایان انتظار بود. مبانی ارزشی ما ازآنپس هیچ معنایی نداشت و ما را تقویت نمیکرد.» مسعود بنیصدر، عضو جداشده گروهک منافقین
بعد از گذشت 32 سال از تهاجم منافقین به ایران تحت عنوان عملیات فروغ جاویدان، یکی از سؤالاتی که همچنان مطرح است، چرایی و چگونگی تصمیمگیری این گروه برای انجام چنین عملیاتی است. برخی افراد با نقد شیوه فراخوان نیروهای منافقین از
متوهم، کم نداشتهایم در تاریخ. اما به گمانم در اندازه مسعود رجوی، سردسته فرقه نفاق نداشتیم. او با لشکر چند هزار نفرهاش میخواست کاری بکند که صدام با ارتش میلیونی و حامیان هشتاد و چند ملیتیاش تصورش را هم نداشتند.
این فرازی از سخنان اوست قبل از آنکه مریم قجر عضدانلو همه کینه و بغض خود را در گوشی بیسیم رها کند به فرمان: به پیش، آتش؛ «بر اساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید... کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را
سازمان مجاهدین خلق یا به عبارت دقیقتر منافقین پس از حدود نیمقرن فعالیت، كارنامه منحصر بهفردی از خود برجای گذشتهاند. امروزه در بسیاری از گزارشهای بینالمللی از این سازمان به عنوان یك فرقه نام برده میشود كه دارای عقایدی مبهم، مخدوش و رادیكال است. سازمانی كه تقریبا تمام نیروهای مستقر در آلبانی آن بالای 45 سال داشته و با جدا شدن از جامعه مادر خود نتوانسته در نقاط دیگر دنیا تداوم یابد. نكات جالب توجه بسیاری پیرامون این فرقه وجود دارد كه میتواند مایه عبرت تاریخ گردد اما به نظر میرسد مهمترین
منافقین در تحلیل های خود به منظور جلب حمایت رژیم بعث عراق و تخریب روحیه رزمندگان ایرانی در جبهه ها، همیشه ایران را کشوری جنگ طلب معرفی کرده که تداوم حیات خود را تنها در ادامه حالت جنگی می بیند. از این رو هیچ تحلیل و گفتگویی در ارتباط با پذیرش قطعنامه توسط ایران و ایجاد حالت غیر جنگی و صلح بین ایران و عراق، برای سران منافقین متصور نبود. بنابراین قبول آتش بس از سوی ایران، علاوه بر اینکه تحلیل های رهبر منافقین را برای اعضا دچار تزلزل می نمود، باعث شد تا مسعود رجوی برای گریز از این وضعیت، تحلیل ها
با وجود اینکه منافقین در طول حیات خونین خویش با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی بسیاری از دشمنان این مرز و بوم سعی داشته خود را بهعنوان سازمانی آزادیخواه و دارای بینش مترقی به دین و جامعه معرفی کند اما آنگونه که بسیاری از صاحبان نظر و اندیشه باور دارند منافقین در طول تاریخ ننگین خویش به یک فرقه خطرناک تروریستی تغییر ماهیت دادهاند. در ادامه با نگاهی تاریخی، دگردیسی تروریسم در این فرقه خائن را واکاوی میکنیم تا کمی از جنایتهای آنها روشن شود: