8 شهریور و خط نفوذ منافقین

9481

دو ماه پس از انفجار مهیب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی و 72 تن از نمایندگان مجلس، وزرا و اعضای حزب، خبر انفجاری دیگر و بار دیگر شهادت خدمتگزاران ملت، ایران را غرق در ماتم کرد. این بار انفجار بمب در جلسه شورای امنیت در دفتر نخست وزیری و شهیدان هم رئیس جمهور و نخست وزیر محبوب ملت بودند.

یکی از مهم ترین مباحثی که پس از این انفجار مهیب و وقایع پس از آن توجه مردم را به خود جلب می کرد، عوامل این حوادث بود. حجم عملیات وسیع بود و پیگیری های حقوقی و بین المللی برای دستگیری عاملان آن امکان پذیر؛ بنابراین هیچ گروه و سازمانی به طور رسمی مسئولیت این حملات را بر عهده نگرفت. هرچند در بستر وقایع دهه 60 برای مردم آشکار بود که چه جریانی این وقایع را رقم زده است. علاوه بر این تنها یک سازمان بود که در سالهای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب برای چنین عملیات هایی برنامه ریزی کرده بود و توانایی برنامه ریزی و اجرای آن ها را داشت.

سازمان منافقین پیش از پیروزی انقلاب اسلامی پیش بینی کرده بود که امکان ائتلاف و همراهی با نظام بر آمده از این انقلاب را نخواهند داشت. این تحلیل را مسعود رجوی صراحتاً در سلسله مصاحبه هایی در سال 1361 عنوان کرد و گفت: «حتی یك سال قبل از ورود [آیت‌الله] خمینی به ایران، از روی اطلاعیه‌هایی كه می‌داد، تفكر و ماهیتش را به‌طور مكتوب، تحلیل نموده و بر خصایص ارتجاعی او انگشت گذاشته بودیم. در این تحلیل كه بعداً خبرش در زندان به گوش رفسنجانی هم رسید ـ آشكارا گفته بودیم كه اگر [آیت‌الله] خمینی بیاید باز انقلاب دیگری لازم خواهد بود.»[1]

این سازمان از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی با پیشۀ نفاق خود را همراه با انقلاب نشان داد و در برخی مقاطع حتی گوی سبقت را از حزب اللهی ها هم ربود و امام خمینی (ره) را نه تنها امام و پیشوای خود بلکه «خورشیدی تابناک تر از هر ستاره» می خواند که نقش تعیین کننده ای در آزادگی مردم ایران داشته است. سازمان با این رویکرد منافقانه اعضای خود را در بدنۀ نظام و سازمان ها نفوذ داد تا بتواند در روز مبادا از آن ها در جهت براندازی این نظام نوپا استفاده کند. در همین راستا اعضای مرتبط با منافقین در نهادهای حساس نظام از قبیل دادسراها، دادگاه های انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران، کمیته های انقلاب اسلامی، وزارتخانه های مهم، نخست وزیری و شورای امنیت کشور قرار گرفتند و با حفظ ظاهر و تظاهر به انقلابی بودن هر کدام به انجام وظیفه پرداختند. وظایف این نفوذی ها در مرحله اول ایجاد اختلال و جمع آوری اطلاعات بود و در نهایت ترور و حذف افراد.

از نفوذی های منافقین در ارگان های مختلف می توان به افراد زیر اشاره کرد: نادر رفیعی نژاد، رضا خاکسار و حسن محصل در دادگاه های انقلاب، عباس زریباف در سپاه پاسداران، هادی علویان در حزب جمهوری اسلامی، محمدجواد قدیری در کمیته اداره دوم ارتش و ستاد کمیته ضدکودتای نوژه، محمدرضا کلاهی در دفتر حزب جمهوری اسلامی، محمدکاظم افجه ای در سپاه پاسداران، الماس عوضیار در واحد اطلاعات سپاه پاسداران، محمود فخارزاده کرمانی در دادستانی کل انقلاب و مسعود کشمیری در شورای عالی امنیت ملی کشور.

مسعود کشمیری با حفظ ظاهری انقلابی و متدین توانسته بود به اداره اطلاعات نیروی هوایی ارتش، اداره ضداطلاعات ارتش و شورای امنیت ملی کشور راه یابد. کمتر کسی می توانست به او و نیات او شک کند. کشمیری به قدری خود را متدین و انقلابی نشان می داد که تقریبا هر کسی که با او مراوده داشته او را به تشرع می شناخت و شهید رجایی اعتماد کامل به او داشت و پشت سرش نماز می خواند. حتی در روز هشتم شهریور که جنازه او پیدا نمی شود همکاران او در دفتر نخست‌وزیری خیال می کنند که او نیز در انفجار به شهادت رسیده است تا اینکه آیت الله ربانی املشی دادستان کل کشور در شامگاه ۲۲ شهریور در یک پیام رادیو تلویزیونی نام او را به عنوان عامل انفجار دفتر نخست وزیری اعلام کرد و گفت: «عامل انفجار مسعود کشمیری همان شخصی بود که نام او در بین شهدا برده شد و روز اول در کنار شهید عزیز رئیس جمهور ما و شهید محبوب ما نخست وزیر به عنوان شهید سوم قلمداد و جنازه‌ای به نام او به وسیله‌ مردم تشییع شد. کشمیری که یک سال خویشتن را مخفی نگه داشته بود و در نخست وزیری جا باز کرده بود، تقریبا از همه چیز اطلاع داشت و حتی دبیر شورا بود. ... کشمیری حدود یک سال قبل وارد نخست وزیری شد و خیلی خوب نقش بازی می کند و چهره‌ کریه خود را مخفی نگه می دارد، به طوری که یکی از مسئولان امر در نخست وزیری می گفت در بین هزار احتمال، یک احتمال انحراف در مورد وی نمی دادیم.»[2]

کشمیری پس از قرار دادن بمب در نزدیک ترین نقطه به شهید رجایی و باهنر جلسه را ترک کرده و دقایقی بعد انفجار صورت گرفت و از آن پس دیگر اثری از وی پیدا نشد و از کشور متواری شد. پس از بازرسی از منزل وی، در مهرشهر کرج و آریاشهر، انبارهای اسلحه و مهمات کشف شد و احراز گردید که افراد سطح بالای منافقین در این منازل به تشکیل جلسه می پرداخته اند. همسر وی مینو دلنواز هم که از اعضاء فعال منافقین بود همراه او متواری شد. سال ها بعد در نشریه مجاهد نامه ای از سوی «یکی از قهرمانان عملیات ویژه» منتشر شد که قراین نشان می دهد نویسنده نامه مسعود کشمیری بوده است: «نامه زیر از سوی یکی از قهرمانان عملیات ویژه مجاهدین ارسال شده است که به دلایل امنیتی آن را با امضای محفوظ منتشر می‌کنیم. عنوان قهرمان مجاهد خلق که توسط رهبری سازمان تصویب می‌شود،‌ در دوران حیات یک مجاهد تنها به خواهران و برادرانی اطلاق می‌شود که در عملیات و اقدامات استثنایی یا فوق‌العاده خطیر آزمایش رشادت و جانبازی و خلاقیت داده باشد.» [3]

 

---------------------------------------

[1] مسعود رجوی، جمع‌بندی یکساله مقاومت مسلحانه، انتشارات سازمان مجاهدین خلق، 1361، ص 53

[2] روزنامه کیهان، 23شهریور1360، ص3.

[3] نشریه مجاهد، ش 250، ص16.


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29