مجاهدین خلق به حقیقت منافق‌اند

Rastegarmoghadam1شهید احمد رستگارمقدم رضائیون در سال 1310 متولد شد. دوران کودکی را در خانواده ای مذهبی سپری کرد. بعد از گذراندن تحصیلات ابتدایی در یک نانوایی به کارگری پرداخت. دوران جوانی اش با سال های پیروزی انقلاب همراه شد. او که روحیه ای حق طلب داشت و از منبر علما فیض می برد با جریان انقلاب همراه شد و پس از پیروزی انقلاب به عنوان نیروی فعال در بسیج مشغول خدمت شد. او که فقر را تجربه کرده بود با جهادسازندگی به روستاهای محروم رفت تا هرآنچه در توان دارد را در راستای محرومیت زدایی خرج کند.

این شهید بزرگوار مدتی بعد یک مغازه خواروبار فروشی راه اندازی کرد و عاقبت در تاریخ 8 آبان 1360 در مغازه اش توسط عوامل گروهک تروریستی منافقین به مقام والای شهادت نائل آمد.

حاشیه نگاری تیم سرگذشت پژوهی بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید احمد رستگارمقدم :

هرچند هماهنگی با خانواده شهید سخت بود و بعد از چند بار تماس دیدارمان هماهنگ شد؛ اما همه این سختی ها می ارزید تا با خانواده ای خون گرم و مهربان آشنا شویم. زمانی که وارد منزلشان شدیم خانواده اش به گرمی به استقبالمان آمدند. بعد از صحبت مختصری از همسر شهید خواستیم از شوهرش برایمان بگوید:

«سال 1333 با هم ازدواج کردیم. آن زمان در نانوایی کار می کرد. وضع مالی زیاد خوبی نداشتیم، در خانه ای زندگی می کردیم که علاوه بر ما 3 خانواده دیگر هم بودند؛ اما همیشه شاکر خدا بودیم. اخلاق همسرم واقعا خوب بود. همین اخلاق و برخورد مناسبش سختی های زندگی را آسان می کرد.

چند سال به همین طریق گذشت تا بعد از تولد بچه ها که احمد مغازه خوار و بار فروشی باز کرد. راست است که میگویند فرزند روزی اش را می آورد. به تربیت بچه ها خیلی اهمیت می داد. دلش می خواست بچه هایش مذهبی باشند. آنها را به نماز اول وقت سفارش میکرد. این را با عمل نشان می داد. به یاد نمی آورم نماز اول وقتش ترک شده باشد. نوع برخوردش دخترها را روی حجابشان مقید تر کرده بود. به افراد بدحجاب جنس نمی فروخت. آن قدر مهربان بود که همه اهل محل دایی صدایش می زدند.

سالهای اوج انقلاب فعالیت های احمد رنگ و بویی خاص به خود گرفت. با علما ارتباط برقرار کرده بود و بیشتر پای منبرهاشان می رفت. عکس های امام خمینی(رحمه الله علیه) و علما را در صندوقچه ای داخل منزل پنهان کرده بود و هر چند وقت به امید اینکه چشمانش نور بگیرد نگاهشان می کرد. سخنرانی آقای کافی و امام را خیلی پیگیری میکرد. بارها و بارها سخنرانی هاشان را گوش می داد، آنقدر که بچه ها حفظ شده بودند.

بعد از پیروزی انقلاب فعالیت هایی داوطلبانه با سپاه و بسیج داشت. هر زمان از کار مغازه فارغ میشد در بسیج و سپاه پیدایش می کردیم. همراه نیروهای جهاد سازندگی به روستاها می رفت. در گشت های بسیج شرکت می کرد. شبی در یکی از این گشت ها 2زن منافق را دستگیر کرده بود، البته بعد آن ها از دست مامورین فرار کردند؛ اما این شروعی برای دشمنی منافقین با احمد بود.

چند دفعه بخاطر اینکه عکس امام خمینی(رحمه الله علیه) در مغازه اش بود شیشه های مغازه را شکستند؛ اما هیچ یک از تهدیدهای منافقین اثری در او نداشت.»

Rastegarmoghadam2آنقدر روایت همسر شهید دلنشین بود که جذب حرف هایش شده بودیم. ادامه صحبت ها را دختر شهید این اینطور بیان کرد:

«یک هفته قبل از شهادتش هر روز غسل می کرد و دائم الوضو بود. می گفت:« خوبه آدم با وضو باشه. شما هم این کار رو انجام بدین.» چون به آنچه می گفت عمل می کرد حرف هایش تاثیرگذار بود.

روز8 آبان 1360 بود. مثل همیشه به مغازه رفت. شخصی وارد مغازه شد و صدایش زد. به محض اینکه پدرم به سمت مرد برگشت او گلوله ای به پدر شلیک کرد و پا به فرار گذاشت. دیدم که پدرم دنبالش دوید و گفت: «اسلام پیروز است و منافق نابود است.» بعد از اینکه این جملات را گفت افتاد. زمانی که بالای سرش رسیدیم شهید شده بود.

منافقین چرا اسمشان را مجاهد گذاشته اند؟ مجاهد کسی است که در راه خدا و برای ملتش تلاش کند نه اینکه به وطنش خیانت کند و جان برادرانش را بگیرد. مجاهدین خلق به حقیقت منافق اند.»

 

 


مطالب پربازدید سایت

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

جدیدترین مطالب

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت

باید اعترافات و اسناد جنایات منافقین منتشر شود

دادگاه منافقین اقدامی در مسیر عدالت؛

روایت خانواده‌های شهدای ترور از جنایت‌های فرقه نفاق

دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان