غائله چهاردهم اسفند۱۳۵۹(78)

Bani  Sadrنامه بنی صدر به دادستان کل :

بنی صدر با شنیدن دو قسمت اظهار نظرهای دادستان کل ، خطاب به وی نامه ای ارسال می دارد ، که عیناً در اینجا نقل می شود :

بسمه تعالی

" دادستان کل محترم

مطالبی که به اینجانب رسیده دلالت بر بی طرفی در رسیدگی ندارد ، ناگزیر مطالب زیر را یادآور می شوم :

1. انشاءالله از یاد نبرده اید که با هم به دانشگاه رفتیم و از مردم خواستیم که گروه های سیاسی را از دانشگاه برانند و در حضور جمع شما به مردم گفتم گوش به زنگ باشند که هر زمان لازم شد و رئیس جمهوری از شما مردم خواست ، حاضر شوید .

2. فرماندهی کل نیروهای مسلح با اینجانب است ، موافق متون قانونی موجود نیروهای مسلح باید از فرماندهی کل قوا تبعیت داشته باشند و مسئولیت امنیت داخلی و خارجی با اوست .

3. در دو متن ، امام این نیروهای مسلح را از نظامی و انتظامی تحت فرماندهی رئیس جمهوری گذارده اند و مسئولیت امنیت را هم در عهده وی قرار داده اند و در متن دیگری اطاعت از وی را واجب شرعی دانسته اند .

4. استقرار امنیت با استفاده از مردم ، علاوه بر این که کم ضررترین آنهاست ، از وظایف مسئول استقرار امنیت نیز هست ، چرا که او در هیچ حال نباید بگذارد امور از کنترل خارج بشود و وضعی پیش بیاید که مهار کردنش غیر ممکن باشد .

با توجه به مراتب روشن و بدیهی فوق :

به این جانب اطلاع می دهند که بازپرس ها نیستند که بازپرسی می کنند ، دیگرانند . این دیگران چه کسانی هستند ؟ مگر کاری با این اهمیت را می توان در عهده کسانی گذاشت که به عنوان کارآموز در این کار وارد شده اند ؟

می گویند تنها اشخاص معینی را برای شهادت راه می دهند و بالاخره این مسئله بدیهی مثل این که باید دور امور زیر بچرخد :

الف) سازمان چماقداران و نحوه نفوذ آنها در نهادها و ارتباط شان با احزاب سیاسی .

ب) چرا و چگونه دو سال گذشته با وجودی که بارها به اجتماعات حمله کرده اند و با وجودی که به محل های بسیار حمله کرده اند ، حتی یک بار تنبیه نشده اند ؟ سوابق امر در کجا هستند ؟ آیا در این رسیدگی مورد توجه قرار می گیرند یا نه ؟

ج) در روز چهارده اسفند چرا همه نیروهای انتظامی برای حفظ نظم نیامده اند ؟ چرا با وجود دعوت از سوی دفتر ریاست جمهوری در جلسه برای اتخاذ تدابیر حاضر نشده اند ؟

د) آیا وزارت کشور و دستگاه های انتظامی از پیش از آنچه واقع خواهد شد آگاه بوده اند یا خیر ؟ و اگر آگاه بوده اند چرا پیش گیری نکرده اند ؟ و اگر آگاه نبوده اند چطور آقای میرسلیم تلفن کرد و گفت بعدازظهر دو دسته خواهند آمد و ... و وقتی ساعت دو و نیم بعدازظهر به آقای مهدوی کنی گفته شد می خواهند بلوا ایجاد کنند و در قسمت تدارکات کمیته تهران سازماندهی برای این کار می شود چه اقدامی کردند ؟

شب هنگام ایشان گفتند این خبر صحیح نبوده است ، اما واقعه انجام گرفت . اگر چماقداران در آنجا سازمان نیافته اند ، در جای دیگری سازمان یافته اند و آنجا کجاست ؟

هـ) چطور است که در نمازهای جمعه افراد مسلح حاضر می شوند و در این اجتماع به تعداد بسیار کم افراد شهربانی بدون هرگونه تجهیزی بوده اند ؟

و) گزارش های شهربانی و نیروهای دیگر که در محل بوده اند داده شده اند یا خیر ؟ رسیدگی به این گزارش ها می شود یا نه ؟

ز) افرادی نظیر آقای رشیدیان در تلویزیون صحبت کرده اند مورد سؤال قرار می گیرند یا خیر ؟ صحت حرف هایشان ارزیابی می شود یا نه ؟

ح) و ...

آقای دادستان محترم

می خواهم به شما اطمینان بدهم که اینجانب تا همه جا آماده ام ، تاریخ ایران عمل امروز دستگاه قضایی را ضبط خواهد کرد . به هوش باشید که این طور ضبط نکند که جریانی را به وجود آوردند که چماقداران حاکم و رئیس جمهور و اجتماع مردم را محکوم کردند و آخرین ضربه را به جمهوری اسلامی زدند .

آقای دادستان محترم

هیچ کس نمی پذیرد که گروهک ها چنین و چنان کردند ، چرا که اگر چماقداران نمی آمدند ، هیچ کس هیچ کار نمی کرد .

هیچ کس هم نمی پذیرد که رئیس جمهور فرمانده کل قوا مسئول امنیت کشور باید دست روی دست می گذاشت و ابتکار عمل را به چماقداران وا می گذاشت .

در این عنوان ها فخری نیست ، اگر قرار به صرف نظر کردن از آن باشد بهتر است در این فرصت بشود تا مردم ایران بدانند درد اصلی شان چیست و تاریخ نیز نقش هر کس را در جریان امور نشان بدهد . "

ابوالحسن بنی صدر ، 20/12/59

 

پیام بیست و یک اسفند دادستان کل :

در تاریخ بیست و یکم اسفند ماه دادستان کل کشور مطالب مشروحی خطاب به مردم در سیمای جمهوری اسلامی در رابطه با واقعه چهارده اسفند مطرح می سازد که عیناً نقل می گردد :

" موضوع پیام امشب من مشی آقای بنی صدر رئیس جمهور و دفتر و روزنامه ایشان است . روزنامه انقلاب اسلامی دیشب کاملاً بر عکس و خلاف پیام بنده مشی کرده است . سفارش من این بود که بیایید همکاری کنیم تا این جو متشنج آرام گیرد و احساسات تند مردم فرو نشیند ، در یک جو سالم مسائل را بررسی کنیم .

روزنامه انقلاب اسلامی به قلم آقای رئیس جمهور این تیترها را زده بود : " قرص و محکم می ایستم و زیر بار ناحق نمی روم ، حتی به قیمت کنار رفتن " ، این یک فراز ؛ " رادیو و تلویزیون عین زمان رژیم سابق شده است " ، این دو ؛ " این جمهوری ، جمهوری نیست که من فخر کنم رئیس آن باشم " ، این سه ؛ " این نهادها را دارند در جامعه منکوب می کنند ، از دید من این جریانات یک توطئه ای است که تا شما مردم از آن آگاه نشوید ادامه دارد و هدفی جز حذف رئیس جمهوری ندارد " .

کسی که علاقه به این روزنامه دارد و علاقه به آقای رئیس جمهور دارد وقتی که این تیتر را می خواند در چه حالی قرار می گیرد ؟ فکر نمی کند که مملکت به هم خورده ، جمهوری از بین رفته ، رادیو تلویزیون عین مان رژیم شاه سابق شده و رئیس جمهور را حذف می کنند ؟ ناامید نمی شود ، مأیوس نمی گردد ، عصبانی نمی شود ، دعوا نمی کند ، از آینده نگران و از گذشته پشیمان نمی شود ؟

در یک جو متشنج ، در یک جامعه جامعه ای که هزاران مسئله دارد و اولین مسئله او مسئله جنگ است ، باید چنین صحبت کنیم و باید این تیترها را بزنیم ؟ آن وقت بنده عرض می کنم آقایان مراجع، آیات ، اساتید، نهادها ، ارگان ها ، شخص ها ، شخصیت ها مراعات بفرمایید . بگذارید محیط آرام شود و دستگاه قضایی کار خود را انجام دهد ، این مشی این خط مشی کاملاً بر علیه آن چیزی است که ما می خواهیم و اگر قرار باشد همه چنین خط مشی را داشته باشند خدا می داند که چه خواهد شد .

دیروز از رادیو تلویزیون پس از انتشار این پیام تلفن کردند به من که شما می گویید مطلبی نگویید ، مسئله ای پیش نیاید و چنین چیزی در سر مقاله انقلاب نوشته شد . من پرسیدم شاید شما مطلبی را سانسور کرده اید . گفتند : نوشته های شما را سانسور کردیم ؟ گفتم : نه . شاید شما از اطلاعیه ها و اعلامیه های آقای رئیس جمهور چیزی را نخوانده اید . گفتند : ما حتی یک اعلامیه و اطلاعیه نبوده که به امضاء آقای رئیس جمهور باشد و ما نخواهیم باشیم . گفتم : شاید به امضاء دفتر ایشان بوده .  گفتند : همه را خواندیم جز یک نامه ای که خطاب به شما بود و ما برای شما خواندیم و شما گفتید نه لزومی ندارد منتشر بشود .

البته درست است یک نامه ای دفتر آقای رئیس جمهور به من نوشته بود و به رادیو تلویزیون نیز داده بودند تا بخوانند که هیچ لزومی نداشت . غیر از آن مسئله ای و اطلاعیه ای نبود که خوانده نشود .

و اما راجع به این جمله " این جمهوری ، جمهوری نیست که من فخر کنم رئیس آن    باشم ". من فکر نمی کنم دوستان آقای رئیس جمهوری حالا هر کس که برای ایشان دوست است و به دوستی ایشان اعتماد دارد ، اگر دوست سالمی باشد و دوستی سالمی داشته باشد، در مورد این جمله به ایشان حق بدهد و همچنین آن جمله آخر.

من عرض می کنم آقای رئیس جمهور ! برادر عزیز ! شما در این نوشته خود مجدداً دقت کنید، بخوانید. شما به چیزهایی تمسک و تکیه کرده اید، به گفته امام بارها تکیه کرده اید در آن جواب نامه ، و این که امام گفته رئیس جمهوری به قلب ها حکومت می کند و باید نظر امام ، حرف امام ، احترامش محفوظ باشد .

شما تکیه کرده اید به این که حکومت چماقداران هرگونه باشد باید از بین برود ، توطئه ای هست و باید این توطئه برچیده شود . راجع به حکومت چماقداران همه می گویند باید از بین برود منتهی از بین بردن این حکومت چماقداران مقدماتی دارد .

امروز دو نفر از دفتر شما پیش من آمده بودند در رابطه با عرایض دیشب من که نامه ای نوشته شده ، بعد تلفنی تأیید شده و بعد پیرو زده شده بند " الف " داشته بند " ب " داشته . بند " الفش "  مربوط به حفاظت یا گارد رئیس جمهور بوده ، بند " ب " آن مربوط به کارت ها و امثال اینها بوده است . امروز صبح دو نفر از دفتر آمدند ، البته آن وسایل و اسباب و اینها را آوردند و قرار شد روز شنبه صبح بیایند ترتیبات قانونی آن را انجام بدهند که راجع به بند " الف " آن اقدام نکرده بودند .

به ایشان تذکر دادم این درست نیست که بعد از چهارده روز شما باز هم نامه را بی جواب بگذارید . آن اطلاعیه که ارتش داده از نظر قضایی و قانونی کافی نیست ، آن آقا که آمده بود خودش وارد به مسائل حقوقی است ، گفت درست است ما جواب آن را شنبه تهیه می کنیم و می آوریم .

من به آنها گفتم اگر آقای رئیس جمهور نگران این است که دستگاه قضایی می خواهد از آنهایی که شعار می دهند ، فحش می دهند ، توهین می کنند ، سنگ پرانی می کنند و امثال اینها حمایت کند ؛ باید ایشان اطمینان داشته باشند به این که چنین چیزی نیست و کسی از اینها حمایت نمی کنند . منتهی اصل کبرای مسئله که همه قبول دارند این باید جمع بشود و این را همه قبول دارند که در روز پنجشنبه چنین حادثه ای در دانشگاه اتفاق افتاده است .

اما اگر بخواهند بدانند اینها چه کسانی بودند ، کسانی که دستگیر شدند به حق یا ناحق دستگیر شدند ، اینها چماقدار بودند یا افرادی که اینها را زدند ، این عکس هایی که منتشر شده یکی دیگری از گاز می گیرد ، آن یکی دیگری را خفه می کند ، آن یکی دیگری را از بالا به پایین پرت می کند ، این مسائل از نظر قضایی باید رسیدگی بشود یا نباید رسیدگی بشود ؟

صرف این که چند نفر را گرفتند و زندان انداختند که این کافی نیست به این که بگوییم اینها همانها بودند . در همین روزنامه انقلاب نوشته شد ، مشاهدات یکی از دستگیر شدگان وقایع دانشگاه از جریانات پشت پرده اش ؛ یکی از آنها آقای گودرزی نامی است ، این آقا خودش نوشته انقلاب اسلامی هم نوشته جزو چماقدار هم نبوده ، اشتباهی گرفته شده و بردند آنجا جزو دوستان شما هم بوده ، پس کسی را گرفتن که دلیل چماقدار بودن او نیست .

باز یکی دیگر هم در صفحه دیگری نوشته که آنجا ایستاده بوده به کسی هم کاری نداشته ، کسی یک مرتبه چسبیده به یقه او و گفته : این رئیس چمقاداران است . و این هم در همین روزنامه نوشته شده است .

در آن روزهای اول عکس پسر من را انداخته بودند ، ولی اسمش را ننوشته بودند . بعد کسی به من نشان داد ، گفتم : شاید او هم بوده ، بعد من از او پرسیدم . گفت : بله من آنجا ایستاده بودم ، یک نفر از این مجاهدین کوچه ما هم مرا دید و رفت گفت : پسر موسوی اردبیلی اینجا است و آمدند ریختند به سر من و مرا کتک زدند ، بعد هم بردند همان جایی که می بردند ، افراد را تحویل می داردند . یکی از افراد دفتر آقای بنی صدر مرا شناخت و مرا سوار ماشین کرد و مرا به خانه آورد .

حال این حرفی است که او می گوید ، بالاخره باید تحقیق و معلوم بشود راست یا دروغ یا چه جوری است . افراد را که گرفتند این دلیل نمی شود حالا پسر من باشد ، برادر شما باشد ، کس دیگری باشد ، گودرزی باشد ، هر که می خواهد باشد ، باید از اینها تحقیق بشود ، حالا می خواهند تحقیق کنند ، شما فکر نکنید برادر عزیز ! کسی می خواهد از اینها حمایت کند . شما تحمل کنید ببینید بالاخره اجرای حق می شود همان حق و قانونی که شما می گویید " زیر بار ناحق نمی روم " ، یعنی طالب حقم . ببینید این حق را اجراء می کنند یا نمی کنند ،

اما این که ناراحت شدید به این که گفتند در آنجا این مسئله درست ، این مسئله صحیح ، شما با ما هم موافقید ، آن آقا هم که از دفتر شما امروز آمده بود ، پیش من گفتم برادر این نحوه کار ماست ، شما هم یک قاضی هستید ، حقوقدان هستید ، ببینید اگر راه بهتر از این هست بفرمایید انجام می دهیم . به من گفت : راه بهتر از این نیست ، همان راه بهترین راه هست که شما دارید انجام می دهید .

حالا خدا بالاخره کمک می فرماید ، عنایت می فرماید ، برادران دیگر کمک می کنند ، ارگان ها و نهادهای دیگری می خواهند ، نمی خواهند ، آینده چه می شود . دیشب هم گفتم ، قبلاً هم گفتم ، اگر هم نخواهند این کار نخواهد شد ، امیدوارم انشاءالله هم بخواهند .

اما از این که گفته شده حق باید عمل بشود ، قانون باید اجرا بشود ، ولو درباره آقای رئیس جمهور ، من در این نوشته شما  احساس می کردم شما ناراحت شدید از این مسئله که چرا گفته شده درباره آقای رئیس جمهور باید قانون اجرا بشود ، برادر عزیز ! مگر شما غیر از این راه متوقعید ؟ مگر شما فکر می کنید باید قانون در حق ضعفا باشد ، در حق اقویا نباشد ؟ در حق زیر دستان باشد ، نه در حق آنهایی که در رده های بالا قرار گرفته اید نباشد ؟ من فکر می کنم حتماً هم شما طرفدار این نیستید . نه شما و نه هیچ کس ، اگر از کسی شکایت کردند .

مگر شما و ما و دیگران در مجلس خبرگان برادر عزیز نبودیم ، مگر ما خودمان ، شما خودتان به این رأی ندادید ؟ اگر یک روزی بر علیه شخصیت اول بر علیه شخصیت دوم ، بر علیه هر کس شکایتی شد در محاکم عمومی اینها محاکمه می شوند ، این را شما و ما به عنوان افتخار اسلامی رأی دادیم . شما چرا باید از این جمله خدای نکرده ناراحت باشید یا اظهار ناراحتی کنید ؟ یا این جملاتی که در اینجا نوشته شده نه شایسته شماست و نه شایسته قلم شماست که این جملات نوشته بشود .

آقای رئیس جمهور ! برادر عزیز ! شما در این نامه تان که امروز برای من نوشتید ، یک جمله ای را نوشتید ، من به شما حق می دهم شما مرقوم فرمودید : " آقای دادستان محترم می خواهم به شما اطمینان بدهم که اینجانب تا همه جا آماده ام ، تاریخ ایران عمل امروز دستگاه قضایی را ضبط خواهد کرد . به هوش باشید که این طور ضبط نکند که جریانی را به وجود آورند که چماقداران حاکم و رئیس جمهور و اجتماع مردم را محکوم کردند و آخرین ضربه را به جمهوری اسلامی زدند . "

من این جمله شما را از روی نامه خواندم و او را تأیید می کنم ، این جمله را اولش را تأیید می کنم ، من فکر می کنم به جای آقای رئیس جمهور ، چماقدار بگوییم بر ناحق ، حق دادند و حق را ناحق جلوه دادند . من در مقابل این عرضی به شما دارم آقای رئیس جمهور ، به جای این جملات تحریک کننده و تهییج کننده و به جای این جملات که مردم را ناآرام می کند ، توجه دارید که مردم از شما چه می خواهند .

حداقل من می خواهم و فکر می کنم خیلی ها می خواهند شما به جای این کار در محیط متهیج در این اجتماع پر ابتلاء اگر بیایید و بفرمایید من به خاطر ثبات جامعه ، نجات انقلاب ، نجات اسلام ، طبق تجربه تلخی که روز پنجشنبه داشتیم ، زخمی ها را داشتیم ، درگیری ها را داشتیم ، بافت اجتماع را دیدیم تصمیم گرفتیم دیگر اجتماعاتی که به اینگونه کارها منجر می شود تا جو سالم نشده و به اصطلاح هر چه اینهایی که جامعه می زنند ، اجتماعات را به هم می زنند ، در هم  می ریزند ، تا اینها از بین نرفته من در این جامعه ها این اجتماعات را ایجاد نمی کنم و دعوت های خود را کنسل می کنم ، حرف های خودم را به وسیله رسانه های عمومی به مردم می رسانم ، تا مجدداً آن منظره تکرار نشود .

مردم از شما منتظرند به عنوان شخصیت دوم مملکت به جای این حرف ها بفرمایید حکومت قانون را اجرا کنید ، اول از من شروع کنید تصفیه را ، شما می فرمایید و درست است که در این نهادها نفوذ کرده اند . می خو اهم بپرسم آیا در دفتر هماهنگی نفوذ نشده یا شده ؟ در دفتر ریاست جمهوری احتمال نمی دهید نفوذ شده باشد . همه آنها که فرشته نیستند ، اگر شما همین جملات را به این لجن بگویید و عمل هم بکنید ، بگویید بیایید این نهادها را تصفیه کنیم و اول بیایید از دفتر هماهنگی شروع کنیم .

اگر مردم ببینند رئیس جمهورشان به خاطر آرامش اجتماع از دعوت هایی که قبلاً کرده صرف نظر می کند ، به خاطر حکومت قانون سینه خود را سپر کرده و می گوید اول از من شروع کنید و به خاطر این که این نهادها تصفیه بشوند ، اول پیشنهاد می کند از دفتر من شروع کنید از دفتر هماهنگی شروع کنید ، به خاطر این که روزنامه هایی که در خلاف مسیرند آنها اصلاح بشوند ، بگویید اول از روزنامه انقلاب اسلامی شروع کنید ، مردم به جای آن همه ناآرامی و نگرانی چقدر احساس آرامش می کنند .

مردم به جای آن همه تشویش خاطر از آینده چقدر احساس آرامش می کنند ، نه تنها می خواهم بگویم این را بگویید واقعاً عمل کنید . جداً شما بگویید این دفتر را اصلاح کنید ، بیایید قانون را شما ثابت کنید و از من شروع کنید . این مسئله به جای این که گفته شود ، یک طرف فلان یک طرف بهمان این مردم را ناراحت می کند و طبق موازین اسلامی و شرعی هم نیست .

همان جور که شما به من گفتید و به حق گفتید تاریخ درباره ماها قضاوت خواهد کرد ، من عین این جمله را به شما می گویم ، اگر شما این مسیر را بروید در برقراری و استقرار حکومت قانون کمک کنید ، ولو بر علیه خودتان باشد ، اگر شما تصفیه را شروع کنید از دفتر خود شروع کنید ، از خود شروع کنید ، از خانه خود شروع کنید ، از دوست خود شروع کنید ، شما بنا به عنوان اولین رئیس جمهور اسلامی به عنوان یک رئیس جمهور نمونه در دنیا و تاریخ معرفی خواهید شد .

اما اگر بله شما این را بخواهید بگویید و بخواهید ، من اینها را می گویم من دعوت ها را کنسل دارم در مقابل در جاهای دیگر هم باید این بشود ، واقعاً همان مطلب که گفتید واقعاً باید به چماق و چماقداری به اخلالگری در ایران خاتمه داده شود

من امیدوارم انشاءالله شما این عرایض برادرانه مرا بپذیرید و در استقرار قانون حکومت قانون حق و عدل که به گفته نوشته های خودتان گو این که تند نوشته اید ، اما در لابلای نوشته هایتان این را خواسته اید حتماً خواسته شماست و من دلیل ندارم بگویم این خواسته شما نیست ، شما حق و قانون را بخواهید ولو بر علیه تان باشد . تصفیه را بخواهید ولو از دفتران باشد و مردم با اطمینان خاطر به چنین رئیس جمهور عادلی اعتماد کنند و این جامعه را از این گرفتاری نجات دهید .

اگر عرایض من درست است و صحیح است امیدوارم قبول بفرمایید و اگر درست نیست ... خدا را گواه می گیرم من به نیت این که درست می گویم و فهمم به اینجا می رسد و به عنوان آن نصیحت و المؤمنین این را به شما عرض کردم و همان جوری که نامه شما را به همین مطلب حمل می کند که با نیت پاک از من خواسته اید که من در تاریخ خودم را بدنام نکنم . "

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

غائله چهاردهم اسفند۱۳۵۹(۷۷)

 


مطالب پربازدید سایت

واکنش نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد

روش کار گروهک تروریستی منافقین گزارش‌های ساختگی است

روزنامه وطن امروز

منافقین فرقه نتانیاهو

گفت‌و‌گو با همسر شهید خیراله صمدی از شهدای جبهه مقاومت

برای او شهادت خاتمه پاسداری از اسلام و انقلاب بود

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان