عبرتی از تاریخچه ترورهای آمریکا

Us Terrorismمتاسفانه مقامات فعلی کابینه، که مسئولیت تصمیم‌گیری راجع به زمان، مکان و افرادی که باید مورد حمله هواپیماهای بدون ‌سرنشین قرار بگیرند بر عهده آنان است، در سال‌های 1975تا 1976 زمانی‌که تحقیقات کنگره از جمله کمیته معروف کلیسا، توطئه‌های دولت برای ترور رهبران خارجی را برملا کرد، زندگی نمی‌کردند. در مورد ترور فیدل کاسترو اصرار جنون‌آمیزی وجود داشت، به گونه‌ای که برای دست‌یابی به این هدف، به دستور دو کابینه متوالی، سازمان سیا مجبور به همکاری با مافیا شد.

با فاش شدن این توطئه‌ها، سوالات  قانونی و اخلاقی عمیقی به وجود آمد. برای یک سناتور تازه‌کار وبسیار جوان، فهمیدن این موضوع که در پشت پرده شهر چه اتفاقات کثیفی در حال رخ دادن است، بسیار بهت آور بود. چنین وضعیتی باعث می‌شود انسان تقریبا به همه کس و همه چیز مشکوک شود و به تدریج باور کند که مصلحت‌ها تقریبا همیشه از اصول پیشی می‌گیرند.

سیاست ترور به‌وسیله هواپیماهای بدون سرنشین محصول تلاقی مفاهیم حمله پیش‌دستانه، تروریسم به عنوان جنگ نه به عنوان جرم و این برداشت اشتباه که «امنیت ملی» می‌تواند آن‌قدر گسترده باشد که انجام هر عملی برای حفظ آن توجیه‌پذیر است، می‌باشد. حداقل یک ژنرال برجسته نیروی هوایی در دهه 1940 به شدت خواستار آغاز حملات اتمی گسترده علیه اتحادیه شوروی بود. احتمالا در صورتی‌که ما از تدارک ژاپنی‌ها برای حمله به «بندر پیرل» اطلاع داشتیم، حملات هوایی گسترده به کاخ امپراطوری و وزارت جنگ ژاپن می‌توانست توسط همین دکترین حمله پیش‌دستانه توجیه شود. این اقدامات و سایر اقدامات شبیه آن‌ها امکان‌پذیر هستند، فقط در صورتی‌که آنچه را آمریکا ادعا می‌کند برای آن قیام کرده است، کنار بگذاریم.

من نمی‌خواهم به «مقامات رسمی مطلع ناشناس» اعتماد کنم. همان‌هایی که تصمیم‌گیری‌های نامتعادل و غیر منطقی راجع به ترورها بر عهده آنان است. این اطلاعات اغلب اوقات غلط هستند. ملاک تصمیم‌گیری چه می‌تواند باشد؟ چه کسی لیست مرگ را سر هم می‌کند و بر اساس چه اطلاعاتی؟ معیارهای مشخص کردن خطر یک حمله قریب‌الوقوع چیست؟ این‌ها همگی معیارهایی ذهنی و مبهم هستند و هیچ مبنای قانونی یا قضایی ندارند.

هر زمان شهروندان آمریکایی مورد هدف قرار می‌گیرند، حقوق قانون اساسی آنان به طور یک‌جانبه از سوی «مقامات رسمی بلند‌پایه» لغو می‌شود. آنچه مدیسون یا جفرسون در ذهن داشتند این نبود. بر خلاف کسانی که امروز در قدرت هستند، امکاناتی مانند هواپیماهای بدون سرنشین ممکن نبود بر روی اصول آن‌ها تاثیری بگذارد. اگر این اتفاقات در کابینه بوش رخ داده بود دموکرات ها کنترل خود را ازدست می‌دادند!

مصلحت هرگز توجیه مناسبی برای اقدامات غیر قانونی یا غیر اخلاقی نیست. در رابطه با دفاع از خود و امنیت ملی هم همین قاعده برقرار است. امروزه ترور یک انسان به همراه خانواده‌اش در آن طرف دنیا بسیار ساده شده است! وهمین موضوع است که این مدل جدید از جنگ را جذاب کرده است... و همچنین بسیار خطرناک.

به نظر خودمان ما انسان هایی استثنائی هستیم. اما زمانی که اصول قانونی خود را کنار می‌گذاریم، فقط به این دلیل که استفاده از تکنولوژی جدید انجام این کار را ساده کرده است، ما هم مانند سایرین می‌شویم و مشروعیت اخلاقی خود را از دست می‌دهیم.

پی نوشت

-Gary Hart، نماینده سابق سنا و عضو «شورای روابط خارجی آمریکا»

 

منبع: ماهنامه راه نما(مطالعات بین المللی تروریسم)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31