عاشورا در فرقه مجاهدین!

Monafegh Ashoora

عاشورای حسینی که یادآور مظلومیت حسین و نیز یادآور تلاش های او و همه آزادی خواهان در راه به دست آوردن آزادی و برقراری عدالت است فرا رسیده است. ضمن تسلیت به همه عزاداران آن شهید که امید است با فراگیری از او به تلاش در راه آزادی و عدالت اقدام کنند، باز هم ناچارم به روزهایی که در عراق و در سازمان مجاهدین بودم برگردم و خاطراتی را از آن روزها بیان کنم. متأسفانه ما که در سازمان بودیم به دلیل اینکه تقریباً تمام عمرمان یا لااقل تمام عمر مفیدمان را در آنجا گذرانده ایم به هر چیزی که می رسیم به یاد آن دوران می افتیم. لااقل در مورد من که این طور است و فکر نمی کنم آن خاطرات، چه تلخ و چه شیرین، از یادم بروند.

تا جایی که یادم می آید ما هرگز در سازمان مراسم عاشورا و تاسوعا برگزار نمی کردیم و همیشه هم مسئولین سازمان این مراسم را یک مراسم ارتجاعی عنوان کرده و از اجرای آن سرباز می زد. سازمان مجاهدین که به طور مستمر در جنگ با جمهوری اسلامی عقب می ماند در یک بررسی که توسط رجوی در حوالی سال 1370 انجام شد و در ظاهر هم یک تحلیل و بررسی موشکافانه از اوضاع ایران و جامعه ایرانی بود و به ساختارهای بنیادی آن توجه داشت اینطور بیان می کرد که مردم به اسلام معتقدند و این در گوشت و پوستشان جا کرده است و رژیم اگر پیروز شد فقط به این خاطر بود که توانست با سوءاستفاده از احساسات مذهبی مردم بر گرده آنها سوار شده و در واقع آنها را گول بزند ولی ما (یعنی رجوی و سازمانش) به این دلیل شکست خوردیم و نتوانستیم حکومت را به دست بیاوریم که بر این احساسات نتوانستیم حاکم شویم. در همین رابطه قرار شد اول یک رهبر عقیدتی بر وزن ولایت فقیه درست کنند و چه کسی بهتر از خود آقای رجوی که در این راستا ابتدا مریم رجوی را به عنوان مسئول اول سازمان معرفی کرد و خودش همزمان صاحب لقب رهبر عقیدتی خاص الخاص شد (سال 71 )؛ و از آن موقع کم کم تمامی آداب و رسومی که اسلامی ولی از نوع اسلام ارتجاعی بودند درمناسبت های سازمان مشاهده شد.

حدود سال 74 یا 75 بود که قرار شد ما هم مراسم تاسوعا و عاشورا را در اشرف برگزار کنیم! ابتدا همه به شدت متناقض بودند و خیلی ها با اجرای این مراسم در اشرف مخالف بودند ولی از آنجایی که تشکیلات بود و کسی نمی توانست با احکام رهبر عقیدتی خاص الخاص مخالفت کند همه به اجبار هم که شده در این مراسم شرکت داده شدند. نکته جالب در این شرکتهای اجباری در مراسم مربوط به افرادی بود که رسماً خود را سوسیالیست و کمونیست معرفی کرده و کلاً به عنوان رزمنده وارد ارتش آزادی بخش! شده بودند. طبق دستور کسی حق نداشت که در این مراسم شرکت نکند و همه ملزم به شرکت فعال! بودند. تمامی یگان ها که هر یگان هم حدود 100 تا 150 نفر بود کاروان و دسته و تعزیه خود را داشت و همه هم از محل یگان با خودرو به نزدیکی مزار شهدا آورده شده و از آن جا به صورت دسته های عزاداری به سمت مزار حرکت می کردند. ولی نکته جالب این بود که همه اجرا کننده بودند و هیچ تماشاچی ای وجود نداشت! نکته دیگری که برای من عجیب بود این بود که در ایران هر گاه کسی آب یا شربت و یا هر چیز دیگری به عنوان نذر می آورد به هر کسی که می خواست استفاده کند می داد و نمی گفت که این مال فلانی یا فلان محله! است. ولی در سازمان این طور نبود و هر صنفی مال خود آن یکان بود و کسی حق استفاده از موارد صنفی یکان دیگر را نداشت. یادم می آید تشنه بودم جهت خوردن آب به یکی از محلهایی که به اصطلاح سقاخانه بود مراجعه کردم و یک لیوان برداشتم که آب بخورم که مسئولی که آنجا ایستاده بود داد زد:

آهای! تو مال این یگان نیستی، برو و از آب یگان خودتان بخور! من خیلی تعجب کردم و گفتم ولی در عاشورا کسی که آب یا شربت آورده نمی گوید این مال کس دیگر است و همه مجازند استفاده کنند. طرف مزبور که عصبانی هم شده بود گفت: آن مال جامعه عادی است نه مال سازمان! من هم که ناراحت شده بودم بدون خوردن آب رفتم و در دل گفتم: لعنت بر کسی که فقط برای فیلم برداری و گول زدن مردم مراسم می گیرد و خود را مسلمان جا می زند. در هر حال با عرض تسلیت مجدد به حضور تمام دوستداران راستین آن حضرت و با امید به برگزاری مراسم بزرگداشت شهادت آن حضرت به صورت هر چه با شکوهتر، از خدا می خواهم که هر چه زودتر تمام کسانی را که پیرو واقعی آن حضرت نیستند ولی به دروغ خود را رهرو راه او جا زده و مردم را گول می زنند تا خود به قدرت برسند، رسوا کند و نقاب از چهره آنها و اعوان و انصارشان بردارد.

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31