پیامدهای تروریسم سفید برای جهان چیست؟

New Zealandچرا نیوزیلند؟

دلایل متعددی برای انتخاب نیوزیلند به‌عنوان مکانی برای اقدام تروریستی علیه نمازگزاران مسلمان وجود دارد. برخی از این دلایل ایدئولوژیک بوده، برخی دیگر مربوط به دولت و عمل‌گرایانه هستند. از طیف اول (انگیزه‌های ایدئولوژیک) می‌توان به ضعف نسبی گفتمان سفیدپرستی در نیوزیلند اشاره کرد. علی‌رغم استفاده از گفتمان اسلام‌هراسانه توسط سیاستمداران دست‌راستی نیوزیلند مانند دان برش، مایکل هاسکینگ و وینستون پترز، سرمایه سیاسی آن‌ها محدود مانده است. علاوه‌براین، به‌طور کلی مسلمانان در این جامعه با هم متحد هستند. علی‌رغم افزایش میزان خشونت به‌ویژ علیه زنان محجبه طی سال‌های اخیر، تابه‌حال حادثه‌ی عمده‌ای در این‌باره گزارش نشده بود (رحمان، 2019). فضای دوستانه بین‌نژادی و بین‌ادیانی موجود در نیوزیلند احتمالاً باب میل گروه‌های سفیدپرست نیست؛ چون آن‌ها در جهان دوقطبی‌ای به‌سر می‌برند که در ذهن خود ساخته‌اند. در این جهان‌بینی، غرب در یک سو قرار داد، و دیگران در سویی دیگر. برای آن‌ها امکان همزیستی یا ارزش‌های مشترک وجود ندارد: هیچ چیز خاکستری‌ای وجود ندارد؛ همه‌چیز یا سفید است یا سیاه.

 

علاوه بر این، تصویر نوعیِ نیوزیلند به‌مثابه کشوری صلح‌خیز همچنان برای بسیاری از مهاجران از سراسر جهان، حداقل در مقایسه با ایالات متحده، جذاب است. بلافاصله پس از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده، مقامات مهاجرت این کشور، تنها طی یک هفته بیش از سیزده‌هزار درخواست از شهروندان آمریکایی برای مهاجرت به نیوزیلند دریافت کردند، رقمی که بسیار بالا بود (تاپالئو، 2016). چنین تصوری نسبت به نیوزیلند، چه درست باشد چه اغراق‌آمیز، این کشور واقع در اقیانوس آرام جنوبی را به‌مثابه نقطه مقابل جهان‌بینی سفیدپرست، در کانون توجهات قرار داده است.

 

افزون‌برآن، انتخاب کرایست‌چرچ از سوی تارانت برای انجام حمله تروریستی بسیار پرمعناست. باتوجه‌به دیدگاه‌های مسیحایی فوق‌الذکر درباره دین مردمان سفید و خودبرتربینی آن نسبت به سایر گروه‌های نژادی و قومی (مثل آفریقایی‌آمریکایی‌ها و لاتین‌تبارها) و سایر مذاهب، حضور مساجد در کرایست‌چرچ کاملاً می‌تواند یک بی‌حرمتی نمادین به نام مقدس این شهر (مسیح+کلیسا) تلقی شود. این واقعیت نیز که تارانت برای توجیه حرکت افراط‌گرایانه خود به‌شدت به اعتقادات مسیحی‌اش استناد می‌کند، دلیل دیگری است بر پرهیز از نادیده‌گرفتن نمادگرایی مذهبی.

 

دلایل عمل‌گرایانۀ دیگری را هم می‌توان درنظر گرفت. کرایست‌چرچ چندین حادثه اسلام‌هراسانه البته در مقیاس کوچک را تجربه کرده، هرچند هرگز به‌طور جدی آن‌ها را پی نگرفته بود. بنابراین زمینه‌های نژادپرستی در این شهر وجود داشته است، اما آیا این به معنای آن است که تارانت در محیطی آشنا (به این نوع رویکرد) دست به اقدام زده؟ آیا در منطقه کانتربری سفیدپرست‌های بیشتری وجود دارند که بتوان روی حمایت تدارکاتی یا سایر حمایت‌های آن‌ها حساب باز کرد؟ وانگهی، مجرم در روزهای پیش از حمله با ارسال تصاویر و متونی در رسانه‌های اجتماعی، از توانایی‌ها و نیات خود برای ارتکاب حمله خبر داده بود. بااین‌وجود، پلیس یا دستگاه‌های اطلاعاتی پیگیر آن نشده بودند. به‌همین‌ترتیب، سرعت عمل پلیس در واکنش به حمله تروریستی، انتقاداتی را در پی داشته است. تارانت شش دقیقه پس از شلیک گلوله اولش، از محل فرار کرد و این در حالی بود که امکان دستگیری او از سوی افسران پلیسی که به سمت صحنه حرکت می‌کردند، وجود داشت (کیو، 2019). آیا این به این معنی است که تارانت با تاکتیک‌های ضدحمله پلیس آشنا بوده است؟ آیا امکان دارد که از همکاری قانون‌گذاران کرایست‌چرچ بهره‌مند بوده باشد؟ این‌ها پرسش‌هایی هستند که تنها یک تحقیق مستقل دقیق می‌تواند به روشن‌شدن آن کمک کند.

 

واضح است که قربانیان مسلمان که به‌طرز وحشیانه‌ای در کرایست‌چرچ به قتل رسیدند، صرفاً وسیله‌ای بودند برای ارسال پیام. از نظر دو دانشمند، اشمید و یانگ‌من، قربانیان انسانی تروریسم، اساساً به عنوان ژنراتورهای ارسال پیام عمل می‌کنند. در نتیجه، کل یک عملیات تروریستی، فرایندی ارتباطی است و گاهی اوقات هدف از اعمال خشونت آن است که هدف اصلی پشت این اقدامات مورد توجه قرار گیرد (اشمیت و یانگ‌‌من، 1984: 6-5).

 

با مطالعه بیانیه تارانت، به‌ویژه آن‌جا که از دلیلش برای استفاده از سلاح گرم در حمله می‌گوید، مشخص می‌شود خطر تکرار چنین حملاتی در آینده نزدیک چقدر آشکار است: «سلاح گرم را به‌دلیل تأثیرگذاری‌اش بر گفتمان اجتماعی، یعنی پوشش رسانه‌ای مضاعفی که به همراه می‌آورد و تأثیری که می‌تواند بر سیاست‌های ایالات متحده و در نتیجه وضعیت سیاسی جهان بگذارد، انتخاب کردم».

 

نیوزیلند چگونه باید پاسخ دهد؟

درست است که ابراز همدردی جاسیندا آردرن، نخست‌وزیر نیوزیلند، و مردم این کشور با قربانیان حمله کرایست‌چرج افق جدیدی را درخصوص اتخاذ رویکردی انسانی و همه جانبه گشوده است. بااین‌حال، از نقطه‌نظر امنیتی، نگاه‌ها درحال‌حاضر باید متوجه پاشنه آشیل این پرونده، یعنی کوتاهی در نظارت و اشراف اطلاعاتی بر افراد افراطی باشد. نیوزیلند باید در اقدامات ضد تروریستی خود روشمند و بی‌طرف عمل کند. نقطه شروع این امرْ به‌کارگیری تدابیر مقتضی در برابر تمام منابع تهدید است.

این‌که تارانت، با کشتن پنجاه مسلمان ازجمله زنان و کودکان، و مجروح‌کردن بیست نفر دیگر در زمانی که در حال به‌جاآوردن امور عبادی بودند صرفاً به قتل متهم شود، تخفیف آشکار اقدام اوست. برخی رسانه‌ها گمانه‌زنی کرده بودند نیوزیلند مطابق با چارچوب قانونی خود تارانت را به ارتکاب تروریسم متهم نمی‌کند؛ زیرا اقدام او فاقد انگیزه «سیاسی یا ایدئولوژیک»، که ویژگی لازم برای طبقه‌بندی‌شدن به عنوان عمل تروریستی می‌باشد، بوده است. (دیلی صباح، 2019). این رویکرد در زمان مقابله با تروریسم سفیدپرست، یا سایر اقدامات خصمانه دارای انگیزه‌های سیاسی که توسط غیرمسلمانان انجام می‌شود، به‌شدت ناکافی و نامتناسب عمل می‌کند. نقصی در نظام قانون‌گذاری دولت‌های غربی وجود دارد که از بعد از حوادث یازده سپتامبر در جریان بوده است و به‌موجب آنْ واکنش‌های جهانی به خشونت‌های سیاسی انجام‌شده از سوی غیرمسلمانان در چارچوب‌های قانونی به‌اصطلاح «جنگ با ترور» قرار نمی‌گیرند. دلیل این مسئله نزدیک به دو دهه است که معلوم شده است: تروریسم را به‌مثابه مشکلی از جانب سفیدپوستان در نظر نمی‌گیرند.

 

استمرار رویکرد گزینشی فعلی، این پیام را مخابره خواهد کرد که دولت‌ها معیارهای دوگانه اتخاذ می کنند، یکی برای سفیدپرست‌ها و دیگری برای جوامع مسلمان. این دسته‌بندی در مسلمانان این حس را ایجاد خواهد کرد که آن‌ها صرفاً شهروندانی درجه دو و تحت حاکمیت یک نظام حقوقی دوگانه‌انگار هستند. در‌واقع، چنین احساسی می‌تواند به جوامع مسلمان در سراسر جهان تسری یابد و به بدبینی آن‌ها نسبت به چارچوب جنگ علیه تروریسم که طی دو دهه آن‌را تجربه کرده‌اند، بیافزاید.

 

به‌طریق مشابه، مهم است این مسئله برجسته شود که تارانت در جامعه‌ای مرتکب اقدام تروریستی شده است که به او همه امتیازات و دسترسی‌ها به منابع لازم برای رشد و شکوفایی را داده. مسئله او سیاست خارجی فعلی نیوزیلند نبود. علاوه‌بر‌این، سفیدپرست‌ها از حمایت رسانه‌های نومحافظه‌کار برخوردارند و به‌طورکلی ساختارهای دولتی در اروپا و ایالات متحده تا حدی زیادی آن‌ها را مورد حمایت قرار می‌دهد. وانگهی، عوامل کلی که باعث می‌شود فرد خود را بیگانه از جامعه بپندارد، در مورد تارانت صدق نمی‌کند. این مسئله مهمی است که نشان می‌دهد در مبارزه با تروریسم سازمان‌یافته، ایدئولوژی مرگبار سفیدپرستی، پیش از هر عامل دیگر بررسی شود. از تلاش‌ها برای سختگیرانه‌ترکردن فروش اسلحه استقبال کرده‌اند، اما این نباید تنها پاسخ باشد (الجزیره، 2019).

دولت‌ باید برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی، مبارزه با ایدئولوژی نژادپرستانه را در جایگاه ریشه آن در دستور کار قرار دهد. کشتن پنجاه انسان بی‌گناه خیلی دهشتناک‌تر از آن است که حادثه‌ای حاشیه‌ای تلقی شود که توسط یک «گرگ تنها» صورت گرفته است. لازم به ذکر است که این تعداد تلفات معادل نرخ قتل در یک سال در نیوزیلند است. حتی در برخی سال‌های اخیر، این میزان به کمترین حدش طی چهل سال اخیر رسیده؛ به‌طوری‌که در سال 2017 تنها 35 مورد قتل گزارش شده است(استاف، 2018).

 

 گفته می‌شود تارانت را به قتل محکوم کرده‌اند و درخصوص این‌که گفتمان جنگ علیه تروریسم و مبارزه با افراط‌گرایی چقدر ممکن است در پروند‌اش لحاظ گردد، بحث چندانی مطرح نشده است. آنچه واضح است، این است که نیوزیلند و سایر کشورها باید مراقب باشند در روند مبارزه با تروریسم، اشتباهات اعمال‌شده درقبال جوامع مسلمان در سراسر جهان را تکرار نکنند. برخورد نامتناسب با سفیدپرستان و اعمال‌نکردن قانون در خصوص آن‌ها، این افراد را در پیگیری اهداف خود مصمم‌تر می‌کند. در عمل، این رویکرد موجب آن می‌شود تا گروه‌‌ها و افرادی نظیر تارانت یک‌تنه پیش‌بینی برخورد تمدن‌ها را محقق سازند. نتیجه این امرْ استمرار بی‌پایان چرخه خشونت در خارج از چاچوب حاکمیتِ قانون و عدالت خواهد بود.

 

 

پیامدهای تروریسم سفید برای جهان چیست؟

حمله نژادپرستانه تارانت در کرایست‌چرچ برخلاف آنچه برخی‌ها تلاش می‌کنند وانمود کنند، توسط یک روان‌پریش انجام نشده، درنتیجه اقدامی خودسرانه و بدون عقبه نبوده است. تبلور نژادپرستی سفید در قالب اعمال خشونت‌آمیز، پدیده جدیدی نیست. جهان باید با استفاده از همه ابزارها و روال‌های قانونی موجود با این تهدید مبارزه کند. شاهد سخنْ آن‌که حملات تروریستی راست افراطی از سال 2014 افزایش یافته است (گلوبال تروریزم ایندکس، 2018). این امر خود ناشی از ظهور مجدد ناسیونالیسم راست افراطی، سیاست‌های «سوت سگ»، و سیاست‌های گاه‌و‌بی‌گاه نژادپرستانه در برابر مهاجرت است.

 

از زمان حمله تارانت به نیوزیلند، حملاتی ملهم از آن علیه مساجد در جهان غرب از جمله انگلستان رخ داده است. تشخیص اینکه آیا این گروه‌های راست‌گرای افراطی در انگلستان تحت تأثیر بیانیه تارانت یا پخش زنده حمله او بوده‌اند یا خیر، دشوار است. بااین‌وجود، بیانیه تارانت همه چیز را معلوم کرده است: ایدئولوژی سفیدپرستْ همه نژادهای غیرسفیدپوست را تهدیدی برای اروپا، آمریکای شمالی، استرالیا و نیوزیلند می‌داند. به‌این‌ترتیب، کاملاً روشن است که ایدئولوژی سفیدپرستی حاکم تهدیدی مستقیم برای همه کشورهای دارای جوامع چندفرهنگی به شمار می‌رود. در جهانی که در مسیر جهانی‌شدن پیش می‌رود، این پدیده تهدیدی سیاسی و امنیتی محسوب می‌شود.

 

گفته می‌شود تارانت به‌دلیل عملیاتی که علیه مسلمانان انجام داده، از سوی یک گروه راست‌گرای افراطی زیرزمینی، به‌نام سلحشوران بازمتولدشده معبد[1]، مورد تمجید قرار گرفته است. این موضوع از وجود پشتیبانی گسترده از این حمله حکایت می‌کند. این گروه ادعا می‌کند که نیروهای ارتش و پلیس در جوامع غربی با ایدئولوژی سفیدپرستی همسویی دارند. در حال حاضر، شواهد کافی برای پذیرش یا رد این ادعا وجود ندارد؛ اگرچه برخی گزارش‌های رسانه‌ای از ردپای ایدئولوژی سفیدپرست در سیستم قانون‌گذاری در ایالات متحده حکایت می‌کند (مجله اینترسپت، 2019).

(پایان)

[1] Reborn Knights Templar


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31