نام پدر : عبدالله
تاریخ تولد : چهارشنبه ، 30 آذر ، 1317
محل تولد : جهرم
سن هنگام شهادت: 43
تحصیلات : كارشناسي
تخصص : زبان و ادبيات انگليسي
زندگي نامه
سوابق مبارزاتي: شركت در راهپيماييهاي ضد رژيم، پخش اعلاميههاي حضرت امام راحل، تنوير افكار عمومي، تبعيد و اقامت اجباري، تحمل زندان مخوف ساواك
كارهاي تشكيلاتي: عضويت مؤسس انجمن اسلامي معلمان، عضو حزب جمهوري اسلامي
مسئوليتها: آموزگار و دبير مدارس مختلف شهرهاي تهران و دزفول، مديركل آموزش و پرورش تهران، معاون پژوهشي و برنامهريزي سازمان پژوهش و برنامهريزي، مشاور وزير آموزش و پرورش، دبيركل سازمان امور اداري و استخدامي كشور
تولد تا جواني
علياكبر سليمي جهرمي فرزند عبدالله،سيام آذر سال 1317 ه.ش در خانوادهاي مؤمن و متعهد در شهر جهرم فارس به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي، سيكل و متوسطه را در زادگاهش سپري كرد. با توجه به اينكه به عنوان يك فرد مسلمان و متعهد براي آگاهي جامعه و رشد و تعالي انسانها در درون خويش احساس مسئوليت ميكرد، به دانشسراي مقدماتي معلمان در دورترين نقطه شهرستان لار رفت و با وجود آنكه از نظر رفاهي بسيار در تنگنا قرار داشت در سال 1336 ديپلم خود را گرفت و به پيروي از آيه شريفه « هو الذي بَعَثَ فيالاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياتِه و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين» به تعليم و تربيت نوجوانان و جوانان پرداخت.
او در دورهي جواني و تحصيل در دبيرستان و دانشسراي مقدماتي، در جلسات مذهبي و ديني شركت ميكرد و اهل مطالعه و تحقيق بود.
شهيد سليمي جهرمي علاقه داشت پزشك شود و با وجود اينكه در آزمون دانشگاه پزشكي شيراز پذيرفته شد اما در مصاحبه به علت داشتن سوابق مبارزاتي اسلامي او را نپذيرفتند. در سال 1344 به تهران آمد و در رشته زبان انگليسي در دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد و مدرك كارشناسي خود را در سال 1348 ه.ش اخذ كرد. او معتقد بود: « كه دانشگاه از بيرون مانند غول اما در درون هيچ است».
شهيد سليمي در سال 1339 ه.ش كه زلزله شديدي شهر لار را به ويراني كشيد با تمام توان خود، به كمك مردم مصيبت ديده آن ديار شتافت و التيامبخش دلهاي دردمند آنان گرديد.
او در كنار تحصيل به عنوان آموزگار در دبستانهاي تهران نيز به تدريس علوم به نوباوگان مشغول شد. و يك سال نيز در دبستانهاي شهر دزفول و پس از آن در دبستانهاي شهر ورامين مشغول تدريس بود و در سال 1349 ه.ش به عنوان دبير دبيرستانهاي تهران انتخاب گرديد. در سال 1355 ه.ش به عنوان معاون دبيرستان مروي در ناحيه 17 تهران منصوب شد و پس از آن نيز تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان دبير دبيرستانهاي همان ناحيه به تدريس پرداخت.
شهيد سليمي جهرمي و مبارزه عليه طاغوت
علياكبر سليمي جهرمي از همان دوران نوجواني با مشاهده درد و رنج مردم مناطق محروم و ظلم و ستم دستگاه عصيانگر پهلوي، خود را آماده مبارزه كرد. در سال 1332 ه.ش زماني كه 15 سال بيش نداشت قدم در راه مبارزه نهاد. مبارزه او ابتدا در قالب تشكيل يك كتابخانه اسلامي بود كه در خانهاش برپا نمود و سپس با كمك چند تن از دوستانش به تهيه روزنامههاي ديواري روي آورد و با اين روش به مردم بيداري و آگاهي ميداد.
شهيد سليمي جهرمي پس از ورود به تهران، مبارزات خود را به طور گسترده و هدفمند در مسير برپايي قسط و عدل اسلامي در جامعه ادامه داد. او در تظاهرات معلمان و اعتصابات آنان كه" شهيد دكترخانعلي" برپا مينمود، شركت ميكرد. در يكي از همين اعتراضات ضد رژيم،دستگير و توسط ساواك به شهرستان دزفول تبعيد شد. او طي اقامت اجباري در دزفول ناچار بود هفتهاي 3 روز براي ادامه تحصيل به تهران بيايد. شهيد سليمي درگيريهاي بسياري با فرخرو پارسا وزير آموزش و پرورش شاه داشت. در فروردين ماه سال 1352 ه.ش، ساواك ضمن يورش وحشيانه و شكستن درب خانهاش، نيمه شب كتابخانه او را بازرسي و به تعدادي كتب و نشريات كه از نظر ساواك،كتاب ضاله بود دست يافت و در نتيجه او را دستگير و به زندان عادلآباد شيراز منتقل نمود. او سه ماه در اين زندان به سر برد. يكي از روزهايي كه در زندان مشغول تحمل آزار و شكنجههاي رژيم بود، يكي از همان دانشآموزاني كه در روستاي اطراف جهرم در مكتب وي درس انسانيت را آموخته بود، نگهبان سلول وي ميشود. او با ديدن آقا معلم خود متعجب وبا ناراحتي سئوال ميكند:«آقا شما اينجا ... چرا؟ مگر نماز نميخوانديد و به ما دين و اخلاق را آموزش نميداديد؟ پس چرا شما را به اينجا آوردهاند؟ به ما گفتهاند كساني كه در اين محل محبوس هستند، كافراني ميباشند كه عليه اسلام ميجنگند. شهيد سليمي با همان لحن صميمي وآموزگاري خود در پاسخ ميگويد: عزيزم از شما توقعي نبود كه اين گونه مسايل را ساده تلقي كنيد. ما وديگر عزيزان را تنها به خاطر همين نماز و روزه به زندان آوردهاند،در غير اين صورت با ما جنگ و جدالي نبود».
شهيد سليمي جهرمي پس از آزادي از زندان مبارزات سياسي خود را همراه با شهيد رجائي، شهيد دستغيب و دكتر اسدي لاري ادامه داد.
شهيد سليمي جهرمي نسبت به فعاليتهاي سياسي و ايدئولوژيك حساسيت فراواني داشت و اين حساسيت موجب گرديد تا در طول مبارزاتش هيچگونه جريان انحرافي را نپذيرد. در سالهاي اوليه تأسيس سازمان مجاهدين خلق، به علت ضعفي كه در ايدئولوژي موجود در سازمان ديده ميشد، پيشنهاد عضويت در آن را نپذيرفت. زيرا ضعف ايدئولوژي و ايماني موجود در ميان آنان را مايه بسياري از انحرافات تشخيص داده و معتقد بود، بدون كسب شناخت واقعي و عيني از اسلام و مردم ، نميتوان قدمي صحيح و بدون انحراف برداشت، بنابراين حركتش را در اين راستا قرار داده بود.
در سال 1357 ه.ش دختر خالهاش در پاريس به شهادت ميرسد و او براي گرفتن جنازهاش به پاريس ميرود و در آنجا توفيق ديدار امام را مييابد. شهيد سليمي جهرمي درباره اين ديدار چنين نقل كرده است: « وقتي امام را ديدم، روحيه ديگري گرفتم و در ديدار با امام هنگام دست دادن، امام پرسيدند، چرا دستت اينقدر سرد است؟. در پاسخ عرض كردم: قلب گرم شما آن را گرم ميكند.»
شهيد سليمي جهرمي به جرم شركت در فعاليتهاي سياسي و ضد رژيم و نيز آگاهي دادن به نوجوانان و جوانان، بارها از سوي ساواك احضار شد و تحت آزار و اذيت قرار گرفت. او در راهپيمايي دانشآموزان عليه رژيم پهلوي، سينه خود را سپرآماج گلولههاي دژخيمان رژيم مينمود تا مبادا آيندهسازان ايران اسلامي را گزندي برسد.
پس از ورود تاريخي امام راحل به كشور ، وي نيز به همراه ديگر برادران، در محل اقامت بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي ايران در مدرسه علوي مشغول انجام وظيفه شد و خداوند را به سبب ارزاني نعمت برپايي حكومت اسلامي در كشور شكرگزاري نمود.
شهيد سليمي جهرمي پس از پيروزي انقلاب اسلامي
شهيد سليمي جهرمي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، همكاري خود را با انجمن اسلامي معلمان كه خود از مؤسسان آن بود ادامه داد. در تاريخ 12/2/1358 به عنوان مديركل آموزش و پرورش تهران منصوب شد و همه همت و توان خود را براي پرورش روح و جسم دانشآموزان و رشد و شكوفايي استعدادهاي آنان به كار گرفت.
در زمان وزرات شهيد رجائي در آموزش و پرورش در تاريخ هفتم اسفند 1358 به سمت معاونت ايشان و سرپرست سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي منصوب شد. او پس از تشكيل كابينه شهيد محمدعلي رجائي، طي حكمي از سوي وي در تاريخ 25/1/1360 ه . ش به عنوان دبيركل سازمان امور اداري و استخدامي كشور معرفي شد.
شهيد سليمي جهرمي هم چنين عضو شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي بود و در همه جلسات و شوراهاي آن شركت ميكرد. در مجموع او پس از پيروزي انقلاب اسلامي، همه توان و انديشه خود را به كار گرفت و مسئوليتهايي را كه به عهده داشت به نحو احسن انجام داد . شبها تا ساعتي از نيمه شب مشغول كارهاي ادارياش بود. او عاشق شهادت بود و در قنوت نمازش همواره دعاي « اللهم ارزقني شهاده في سبيلك» را قرائت ميكرد. و سرانجام خداوند دعاي او را به بهترين وجه اجابت فرمود و در شامگاه هفتم تير در قربانگاه سرچشمه تهران به دست خوارج زمان و منافقين كوردل به شهادت رسيد.
از شهيد دو فرزند به نامهاي سمانه(1358) و محمدرضا(1360) به يادگار مانده است.
همسرش خانم فاطمه نحرير دربارهي خصوصيات اخلاقي وي چنين نقل ميكند : « ... او قرآن، نهجالبلاغه و قانون اساسي را برميداشت و مطالعه ميكرد و ميگفت: خدايا ما را براي نوشتن قانون استخدامي ياري كن. او نامه حضرت علي و مالك اشتر را براي من ميخواند و ميگفت : ببين از چه باريكي و لطافتي برخوردار است و هميشه ميگفت: خدا كند بتوانيم قانوني بنويسيم كه در آن حق مستضعفين رعايت شود».
خدامحوري ويژگي بارز شهيد
شهيد علياكبر سليمي جهرمي فقط به خدا ميانديشيد و جز تحصيل رضاي او به چيز ديگري توجه نميكرد. در پذيرش مسئوليتها به ارزش ديني آن توجه ميكرد و پست و مقام را به معناي جاهطلبي و رياست سخت طرد ميكرد. در مقابله با كساني كه قصد ايستادگي در برابر كلام حق داشتند، مقاوم بود و از هيچ قدرتي جز قدرت لايزال الهي واهمه نداشت.او اطاعت از پروردگار را بر همه خواستهها و تمايلات مقدم ميدانست.
شهيد در تاريخ 25/1/1360 در آغاز دفتر ثبت وقايع روزانه خود چنين نوشته است: « خدايا ميداني كه در برابر اين مسئوليت تعهدي نكردم كه تنها پذيرش آن به خاطر تعهدم در برابر تو بود و لذا فقط از تو اي تنها دوست من اميد هدايت و حمايت دارم.
مرا ياري كن تا در حد توانايي، خدمت ناچيز خود را به دين تو و بندگان تو كه همنوعان منِ كمترين و هموطنان عزيزم هستند و بار سالها ستم تاريخ طاغوتيان را بر پشت خود حمل ميكنند تقديم نمايم و ذرهّاي از بار آنها را بكاهم. باشد كه دعاي خير آنان موجب آمرزشم شود. ياريم كن در هر فكري و فعلي فقط با ياد تو و به خاطر تو حركت كنم كه اگر هم ندانسته خطايي كردم يقيناً مرا خواهي بخشيد . كمكم كن تا ناحقي را حق و حقي را ناحق نكنم كه آواي « ،فَمَنْ يَعْمَلْ» در گوشم است و خلاصه مرا در پناه خود نگهدار و از لطف خود بهرهمندم ساز».
ويژگيهاي اخلاقي و شخصيتي شهيد
- ايمان به خدا
- متانت
- درايت
- سادهزيستي
- دينمداري
- رعايت عدالت و حقالناس
- بردبار
- صميمي
- تعهد در برابر جامعه و دين
از سجايا و ويژگيهاي اخلاقي شهيد سليمي جهرمي بود.
باشد لواي خون سليمي به دوش ما
بايد چو قاسمي بود از عشق جوش ما