اسرافیل بذل در سال 1342 در اردبيل چشم به جهان گشود. پدرش اکبر کشاورز بود و مادرش شفیقه نام داشت. وی اولين فرزند خانواده بود و در يک خانواده ششنفره بزرگ شد. بعد از اينکه اسرافیل چهارساله شد پدرش وی را برای يادگيری و آموزش قرآن به مکتبخانه برد. وی به غير از درس خواندن علاقه زيادي به فوتبال داشت. اسرافیل بهخاطر اينکه فرزند بزرگ خانواده بود احساس مسئوليت ميکرد و همزمان با درسخواندن در کنار دايياش به کار نجاری مشغول شد و بهدلیل مشکلات مالی خانوادهاش مجبور شد در مقطع راهنمایی، تحصیلش را رها کند.
در اوایل انقلاب، شبها به مسجد و حسينيه ميرفت و همین مراودات در خلقیاتش تأثیر بسزایی داشت. اسرافیل علاقه زيادي به مسائل دینی و سياسی پيدا کرده بود. با خواهر و برادرش خيلي مهربان شده بود و در درسهايشان آنها را کمک ميکرد و برای پدر و مادرش ارزش زيادي قائل ميشد. وی خيلي سعي ميکرد تا کسي از او ناراضي نباشد. با همه خويشاوندان و همسايگان رابطه خوبي داشت و برای آنها احترام زيادي قائل ميشد. هر کاري که به وی سپرده ميشد به نحو احسن انجام ميداد. اسرافیل خيلي فرد مرتب و منظمي بود و همه کارهايش از روي برنامه بود. اسرافيل در دوران جواني بيشتر اوقات فراغت خود را با ورزش فوتبال و تکواندو پر ميکرد.
اسرافیل در اوایل انقلاب به همراه دوستانش در تظاهرات شرکت ميکرد. وی روي در و ديوار شعارهاي ضدشاه مينوشت و اعلاميه پخش ميکرد. موقعي که امام خميني (ره) به ايران آمد وي به همراه دوستانش لباس سفيد پوشيده بود و به بازار براي استقبال از امام (ره) رفته بودند و شعار مرگ بر شاه ميدادند. چند روز بعد کفن بر تن کردند ميخواستند به دشمنان ايران بفهمانند ما ايرانيان وطن و رهبرمان را دوست داريم و تا آخرين نفس از آن حمايت و پشتيباني ميکنيم. بعد از آمدن امام (ره) داوطلبانه به خدمت سربازي رفت.
سرانجام اسرافیل بذل در 21سالگی در 30شهریور1363 در سردشت آذربایجان غربی توسط گروهک تروریستی کومله بهشهادت رسید.