شهید آیت‌الله قدوسی به روایت همسر

GHooDoosII2

 

معلم واقعی

حاج آقا(علامه طباطبایی) خيلي همسرم را دوست داشت، چون فوق‌العاده درس‌خوان، حساس به مسائل ديني و فوق‌العاده مؤدب بود، طوري كه هرگز مقابل پدرم چهارزانو نمي‌نشست و تا آخر عمر ادب را رعايت كرد.

آقاي قدوسي از حيث امتيازاتی انگشت‌نما بود و به معناي واقعي معلم بود. آدم عجيبي بود، قدم به قدم، نَفَس به نَفَس آدم را مي‌ساخت و چون خودش اهل عمل بود، اثر مي‌كرد.

 

میز ریاست

هميشه مي‌گفت: «امان از اين ميز. اگر كسي بتواند از ميز رياست بگذرد، راه بهشت برايش باز است.» يك روز براي سركشي به اوين رفته بود. هنگام ورود چون دربان ايشان را نمي‌شناخت، اجازه ورود نداد. هر چه راننده اصرار کرده بود نگهبان گفته بود، نمي‌شود. راننده خيلي عصباني شده بود. آقاي قدوسي خطاب به راننده گفته بود: «نبايد راه بدهد، اگر راه بدهد، اشتباه است. چرا ناراحت مي‌شوي؟» بارها به ايشان مي‌گفتيم يك نفر همراه شما باشد. مي‌گفت: «آخر من چي هستم كه دو تا تفنگ‌دار هم كنارم باشد.»

 

علاقه به امام(ره)

علاقه عجيبي به حضرت امام(ره) داشت. با امام همان‌طور بود كه فرد به پدرش وصل است! در عين علاقه به امام، وابستگي‌اش به خدا بيشتر بود. نسبت به اهل بيت نيز خيلي علاقه‌مند بود و مقيد بود به اين كه اعياد را روزه بگيرد. هرسال اعمال ام داوود را انجام مي‌داد. هم روزه مي‌گرفت و هم اعمال را به جاي مي‌آورد. علاقه ايشان به روضه اهل بيت عجيب بود. وقتي روضه شروع مي‌شد، عبا را جلوي صورتش مي‌گرفت و گريه مي‌كرد؛ طوري كه شانه‌هايش تكان مي‌خورد. مقيد به حرم رفتن بود. هنگامي كه به مشهد مي‌رفتيم، خيلي مقيد به حرم رفتن و خواندن زيارت جامعه بود. بعد از زيارت جامعه، دعاي مكارم‌الاخلاق را مي‌خواند و به من هم توصيه مي‌كرد كه حتماً اين دعا را بخوانم. سعي داشت كه در مدتي كه مشرف بوديم يك قرآن در حرم ختم كند.

 

رفیق شهید بهشتی

بعد از شهادت آقاي بهشتي هرجا عكس آقاي بهشتي را مي‌ديد مي‌گفت: «رفيق! قرارمان اين نبود. چرا رفتي و مرا جا گذاشتي؟»

بیشتر بخوانید:

کومله آنقدر از او کینه داشت که برای سرش جایزه تعیین کرده بود


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29