شهداي عرصه انديشه (شهداي ترور گيلان)

Rahmdel

اين مقاله برآن است تا ضمن گزارشي اجمالي از موقعيت سياسي گيلان قبل از انقلاب به تبيين نقش و ماهيت عملكرد تروريستي جريان هاي تروريستي جريان هاي سياسي چپ ماركسيستي و چپ التقاطي بپردازد و در ضمن برخي از شهداي عمليات تروريستي را معرفي نمايد.

ساختار كلي اين مقاله به هفت بخش زير تقسيم مي شود :

1 ـ موقعيت نيروهاي سياسي ضد سلطنت در گيلان قبل از انقلاب

2 ـ موقعيت ماركسيستم و چپ التقاطي بعد از انقلاب

3 ـ معرفي شهداي ترور

4 ـ موقعيت شاخكهاي تئوريك تروريسم و اقمار آن بعد از 30 خرداد 1360

5 ـ قشر بندي تشكيلاتي تروريسم :

الف ) مركزيت سازمان كه در ادبيات سياسي و درون تشكيلاتي تروريسم از آن به سانتراليسم دموكراتيك تعبير مي شد.

ب ) نيروهاي فكري و تئوريسين هاي سازمان تروريستي و اقمار آن .

ج ) نيروهاي عملياتي و ميداني تشكيلات تروريسم كه عمدتا جوانان آرمانگرا بودند.

بخش وسيعي از مركزيت سازمان بعد از مواجهه با واكنش نيرومند و غافل كننده و پيش بيني نشده هسته هاي مقاومت نظام به خارج از كشور گريختند. نيروهاي فكري و تئوريسین ها و طراحان پشت پرده سازمان و اقمار آن كه با القائات و تبليغات خود نيروهاي ميداني و عملياتي آرمان گرا را به بيراهه كشانده و آنها را در مقابل نظام قرار داده بودند بعد از استشمام خطر به حاشيه خزيدند و سياست استتار و انتظار را در پيش گرفتند.

6 ـ عوامل زمينه ساز بازگشت تئوريسين هاي اقماري سازمان به عرصه سياست .

7 ـ نتيجه گيري .

موقعيت سياسي گيلان پيش از انقلاب

بعد از پانزده خرداد سال 1342 خاصه از دهه 50 چند جريان سياسي عليه رژيم دست نشانده محمدرضا پهلوي مبارزه مي كردند كه عبارت بودند از :

الف ـ جريان روحانيت مبارز خط امام

اين جريان در قالب سخنراني ها خاصه در ايام محرم و رمضان در انجمن ها و كانون هاي مذهبي كه بيشتر در خانه ها تشكيل مي شد; با انتقاد از ستم هاي دستگاه حاكم و تبيين آرمانهاي ترقي خواهانه نهضت امام خميني (ره ) سعي در گسترش افكار و انديشه هاي انقلابي با درونمايه اصيل به رهبري امام خميني و رهنمودهاي مرجعيت شيعه مي نمودند. اغلب فعالان اين جريان سياسي بارها زنداني و تبعيد شده بودند كه مرحوم لاهوتي ، مرحوم رباني املشي ، آيت الله محفوظي ، آيت الله زين العابدين قرباني ، حجت الاسلام جعفري چينيجاني و... در زمره اين جريان به شمار مي آيند. در همين راستا حجت الاسلام محمدعلي فيض لاهيجاني در ماه رمضان سال 1357 طي يك سلسله سخنراني روشنگرانه و انقلابي در بخش رودبنه لاهيجان آنچنان تحولي در منطقه به وجود آورده بود كه از آن پس « رودبنه » از محوري ترين كانون هاي مبارزاتي لاهيجان و حومه شده بود.

لازم به ذكر است كه در چهارچوب همين تفكر انقلابي نيروهاي مبارز ديگري نيز در منطقه بسيار فعال بودند كه بعضا در سياهچال هاي رژيم پهلوي به حبس افتادند. از ميان آنها مي توان به شهيد حاج ابوالحسن كريمي ارسلان ، حجت انصاري و موسي پور شرفشادهي متخلص به « پشيمان » اشارت نمود. يكي از اقدامات اين مبارزان توزيع اعلاميه ها و نوارهاي امام خميني (ره ) در شهرها و روستاهاي گيلان بود. در بندرانزلي نيز يكي از بازاريان متعهد يعني مرحوم حاج فتحعلي زاده از نيروهاي فعال سياسي بود كه خانه اش پناهگاه و قرارگاه انقلابيون بزرگي چون آيت الله خامنه اي ، رباني املشي و ... بوده است .

ب ـ جريان ماركسيسم لنينيسم

اين جريان از نوزدهم بهمن ماه سال 1349 طي عمليات نافرجامي كه در منطقه سياهكل انجام دادند معتقد به استراتژي جنگ مسلحانه چريكي و شهري بودند. آنها اگرچه توانستند پاسگاه را تصرف و خلع سلاح كنند اما چون پايگاه مردمي نداشتند سريعا توسط ماموران نظامي و انتظامي پهلوي قلع و قمع شدند. اكثر نيروهاي اين جريان را جوانان دانشجو تشكيل مي دادند كه غفور حسن پور،فاطمه حسن پور و... از جمله آنان بودند.

ج ـ مرعوب و مفتون شدگان سازمان منافقين

در راس اين قسمت مي توان از جلال گنجه اي نام برد .جلال گنجه اي بعد از انقلاب به تدريج مرعوب و مفتون تبليغات و تفكرات سازمان منافقين شد .

چند هفته بعد از پيروزي انقلاب هسته هاي شهرستاني منافقين تحت عنوان جنبش ملي مجاهدين در شهرها و بخش هاي مختلف استان گيلان شكل گرفت . در پنجم فروردين ماه سال 1358 دو تن از اعضاي اصلي اين سازمان كه يكي از آنها سعيد متحدين برادر محبوبه متحدين بود در رودبنه لاهيجان سخنراني تحريك آميزي كرده و روحانيت منطقه را به شديدترين لحن كوبيدند. سخنراني سركرده منافقين ـ مسعود رجوي ـ در استاديوم شهيد عضدي رشت و متعاقب آن گسترش هسته اي تشكيلاتي اين سازمان در شهرهاي گيلان اين سازمان را در گيلان مانند ساير استانها بتدريج در مقابل انقلاب قرار داد.

در زمستان سال 1359 لاهيجان معرض تاخت و تاز مسلحانه هسته هاي اين سازمان قرار گرفت و به دنبال آن بود كه آنها خودمختاري را اعلام نموده بودند. در همان سال نيز طي يك درگيري در روستاي خليفه محله لنگرود يكي از جوانان روستا به نام اردشيرخاني به قتل رسيد و در پي آن نيروهاي تشكيلاتي اين سازمان از شهرهاي مختلف گيلان در لاهيجان جمع آمدند و قصد تصرف بيمارستان لاهيجان را نمودند . در مرداد ماه سال 1359 نيز كه مصادف با ماه مبارك رمضان بود اعضاي اين سازمان به فرمانداري لنگرود حمله ور شدند. اما نيروهاي مذهبي به هنگام افطار از خانه هاي خود خارج شده و طي يك رشته درگيري با منافقين آنها را عقب راندند. در اين حادثه يكي از نيروهاي مومن و انقلابي لنگرود به نام سيد جلال نورمحمدي از اعضاي فعال حزب جمهوري اسلامي كه راهي منزل بود مورد كمين ناجوانمردانه يك منافق قرار گرفته و با ضربه آهني كه بر سرش فرود آمد به شهادت رسيد.

با شروع سي ام خرداد و اعلام جنگ مسلحانه از سوي منافقين عليه جمهوري اسلامي منافقين گيلان نيز شروع به تحركات نظامي كردند. در شهرستان رشت دو تن از نيروهاي حزب الله به نام هاي « ثابت قدم » و « اسلام پرست » با نارنجك و سه راهي تروريست هاي منافق به شهادت رسيدند. شهيد ثابت قدم به هنگام افطار با نارنجكي كه به سوي او در خانه اش پرتاب شده بود به شهادت رسيد.لازم به ذكر است كه قاتل اين دو شهيد از مهره هاي نفوذي منافقين در درون نيروهاي حزب الله رشت بود يعني خنجر استتار شده اي كه نظاير آن كم نبوده و نيستند.

در شانزدهم تيرماه سال 1360 شهيد انصاري و شهيد نوراني كه هر دو از مهندسين متعهد و متدين منطقه بودند به ضرب گلوله منافقين شهيد شدند. اين دو به ترتيب استاندار و معاون عمراني استانداري گيلان بودند. شهيد انصاري قبل از انقلاب عضو انجمن اسلامي دانشجويان خارج از كشور بود. بعد از تصدي استانداري گيلان در مواقع حادثه آفريني منافقين و گروهكهاي تروريست پيشاپيش نيروهاي مردمي حركت مي كرد و توطئه هاي آنها را خنثي مي نمود. مهيج ترين و در عين حال عرفاني ترين سخنراني شهيد انصاري در روز شهادت شهداي هفتم تير در رشت انجام گرفت . او در اين روز با چشمهايي اشك آلود سخنراني كرد و آمادگي خود را براي شهادت در راه خدا اعلام داشت .

در تابستان 1360 تني چند از منافقين ناجوانمردانه با اسلحه به قرارگاه هسته مقاومت بسيج روستاي « لفمجان » لاهيجان حمله كردند و در طي آن هشت تن از بسيجيان متعهد را به شهادت رسانيدند. در شهرستان لنگرود دانش آموز شهيد ايرج ترابي كه از خانواده اي بسيار فقير و مستمند بود در عملياتي ناجوانمردانه و فريبكارانه به دست چند تن از منافقين با بيش از هيجده ضربه كارد و دشنه به شهادت رسيد. چند روز قبل از آن نيز شهيد يعقوب مشايخي كه يكي از كاسبان خرده پاي لنگرود و از نيروهاي مومن و متعهد منطقه بود توسط منافقين كه خود را به عنوان مشتري مغازه جا زده بودند. با ضربات كارد به شهادت رسيد. لازم به ذكر است كه قاتل اصلي شهيد مشايخي و شهيد ترابي يك نفر بود كه بعدا دستگير و اعدام شد.

در دوازدهم ارديبهشت 1362 معلم شهيد قاسم آذر ارجمند در عملياتي فريبكارانه به ضربه گلوله منافقين به شهادت رسيد . او دومين شهيد خانواده خود بود. يكي از برادرانش قبلا در جبهه هاي نبرد به شهادت رسيده بود.

مراحل اجراي تحركات نظامي منافقين

الف ) ترور سران و استوانه هاي نظام مانند شهيد بهشتي شهيد رجايي و...

ب ) ترور سرداران نمازجمعه كه نقش تعيين كننده اي در روشنگري مردم و تثبيت اسلام ولايي داشتند. در اين راستا مي توان به شهادت شهداي محراب اشاره كرد.

ج ) ترور مديران مياني نظام .

ترور نيروهاي حزب اللهي كه از آنها به بدنه نظام تعبير مي شد.

بعد از تسخير خانه تيمي مركزيت سازمان در تهران و كشته شدن موسي خياباني از كادر رهبريت سازمان در داخل و اشرف ربيعي همسر اول رجوي و فاطمه علايي طالقاني و... مركزيت سازمان متلاشي و ارتباط تشكيلاتي سازمان گسيخته شد. از آن پس هسته هاي محلي سازمان فقط از طريق القائات بوق هاي تبليغاتي برون مرزي منافقين به ترور و آدمكشي مي پرداختند. در اين راستا يكي از هسته هاي منافقين در روستاي « داخل » از توابع آستانه اشرفيه شروع به فعاليت مسلحانه نمود و چند تن از نيروهاي متعهد آستانه اشرفيه ازجمله شهيد « دهقان » را به شهادت رسانيد . همين هسته تروريستي در 13 فروردين سال 1365 روحاني شهيد حاج « ابوالحسن كريمي » را در حالي كه بدون اسلحه از مسجد گلشاهي لاهيجان پس از اداي فريضه مغرب و عشا به منزل بر مي گشت در خيابان به شهادت رسانيد.

 

Shohada

شهيد ابوالحسن كريمي از نيروهاي محوري ضداستبدادي در قبل از انقلاب بود. او قبل از انقلاب موفق به دريافت ليسانس در رشته اقتصاد شد. در دوران سربازي تنها افسري بود كه علي رغم فشارهاي نظاميان رژيم طاغوت ريش خود را نمي تراشيد و بدين ترتيب تعبد و تقيد خود را به اسلام مبتني بر مرجعيت و رهبري سياسي و اجتماعي در هر شرايط و هر موقعيتي نشان مي داد. او چندين بار توسط ماموران ساواك زنداني شد. در زندان بدون توجه به شكنجه شكنجه گران صبح ها اذان مي گفت ! سخت ترين شكنجه ها را تحمل مي كرد. اما از مواضع انقلابي خود عقب نمي نشست ! در دوران تصدي اش به عنوان فرماندار لاهيجان هرگز حقوق دولتي نگرفت و از اموال دولتي استفاده شخصي نمي نمود. او فردي ساده زيست ، بي مدعا و در عين حال متعبد ، بي ريا و انديشمند بود. به زبانهاي انگليسي و عربي كاملا تسلط داشت و قبل از انقلاب به طلبه هاي جوان حوزه علميه قم زبان انگليسي تدريس مي كرد. يكي از ويژگي هاي سخنوري او كه گرمي و نفوذ ويژه اي به خطابه هاي غرا و شجاعانه وي مي داد سخنراني از روي متن نهج البلاغه بود. او مظهر عدالت علوي بود و در اجراي عدالت ، دوست و دشمن نمي شناخت . پابرهنگان و ستمديدگان او را دوست مي داشتند كما اينكه در روز شهادت آن شهيد، روستائيان شالي كار با همان لباسهاي گل آلود كشاورزي خود پس از شنيدن خبر شهادتش خود را به لاهيجان رسانيده و در حالي كه اشك هاي گرم آنها روي صورت هاي گل آلودشان جاري بود نوحه مي خواندند و به سر و سينه مي زدند. وقتي كه اشك هاي گرم آنها با دانه هاي گل صورتشان مي آميخت عرفان سوزناك و سرزنده اي را در مقابل ديدگان تشييع كنندگان به نمايش مي گذاشت ! تخمير عشق كه حافظ از آن سخن مي گفت براستي در تصوير اين اشك و گل تبلور يافته بود. مردم، شهيد كريمي را به خاطر عدالت و اخلاص علي وار وي دوست داشتند اما باندهاي ضدمردم يعني فئودال ها زمين داران بزرگ سرمايه داران و نخبگان سيادت طلبي كه مواضع عدالت خواهانه او را با منافع فرعوني و قاروني خود در تنافي مي ديدند. با او مخالف بودند. عدالت هميشه اين گونه است ! حضرت علي (ع ) را هم مردم دوست داشتند و به او ارادت مي ورزيدند اما نخبگان و سيادت جوياني كه عدالت را مانع منافع خود مي دانند و هميشه دوست دارند كه مردم در فقر باقي بمانند تا زير دست آنها شوند با علي (ع ) مخالف بودند. شهيد كريمي در حال شهادت كاملا حالت سجود به خود گرفته بود گويي دارد سجده نماز به جاي مي آورد.

يكي ديگر از ترورهاي كور منافقين ترور شهيد « مخزن موسوي » از نيروهاي متعهد و انقلابي رودبار بود. مع الاسف شهيد مخزن موسوي در شرايطي به شهادت رسيد كه شهر دست به گريبان كشمكش هاي سياسي جناحهاي قدرت شهري بود. در چنين شرايطي است كه منافقين با دو هدف استراتژيك مجال مي يابند تا نيروهاي مكتبي و آرمانخواه را به شهادت رسانند. هدف اول آن كه اين گونه نيروها را که در واقع ستون فقرات نيروهاي مكتبي شهر هستند از صحنه انقلاب خارج نمايند و دوم آن كه درگيري ها و كشمكش هاي فرساينده شهري را تشديد نمايند.

از ميان شهداي والامقام ديگري كه به دست منافقين به شهادت رسيدند نام دو شهيد جهادي كه هر دو ملبس به كسوت روحانيت بودند چونان دو ستاره فروزان مي درخشد. يكي از آن دو شهيد روحاني مجاهد « خدادادي » معلم مدارس و نماينده امام (ره ) در جهاد سازندگي بندرانزلي بود و ديگري شهيد « عسكري » جهادگر پرتلاش كوچصفهاني .

شهيد خدادادي اصالتا از تبار خراسان بود.او مجاهدي مخلص و شجاع و زبان انتقادش گرم و عريان و توفنده بود. در طول دوران انقلاب هر جا كه خطر بود او طلايه دار خطر بدوشان بود. در روز شهادت شهيد باهنر و شهيد رجايي در فلكه شهر در ميان جمع تظاهركنندگان انقلابي توفنده ترين سخنان را عليه منافقين ايراد نمود و دو روز بعد نيز خود در حالي كه در كنار اعضا خانواده خويش خوابيده بود هدف نارنجك منافقين قرار گرفت و در دم به شهادت رسيد. در اين حمله ناجوانمردانه همسر اين شهيد جانباز سرفراز طاهره صياد ناهد به شدت مجروح شد تا جايي كه يك پاي وي كاملا قطع گرديد و پاي ديگر تا 50 درصد آسيب ديد . اين زن مجاهد و با همت پنج پسر خود را تربيت كرد و به عنوان دانشجو و كارمند تحويل جامعه داد. لازم به ذكر است كه قاتل شهيد خدادادي بيشترين خدمت و كمك را از طرف اين شهيد ديده بود!

شهيد عسكري نيز از روحانيون مخلص پرتلاش و زحمت كش بود. او در جهاد سازندگي كوچصفهان اشتغال داشت و چندين بار از طرف منافقين تهديد به مرگ شده بود. بنابه گفته دكتر عسكري فرزندش در شب شهادت شهيد عده اي از جوانان حزب اللهي شهر خدمت ايشان رسيدند و گفتند كه چون جانش در خطر است اجازه دهد كه از او مواظبت و پاسداري كنند. شهيد نپذيرفت و ساعاتي بعد به شهادت رسيد. پسر رشيد اين شهيد كه در زمان شهادت پدر فقط هشت سال داشت اينك دانشجوي پزشكي و از نيروي هاي مكتبي و مورد اعتماد اهالي محل است .

نتيجه گيري :

منافقين در ترور ناجوانمردانه نيروهاي مكتبي منطقه چند هدف را دنبال مي كردند :

1 ـ خارج ساختن نيروهاي مكتبي و مقاوم از صحنه انقلاب .

2 ـ محروم ساختن سازمانهاي دولتي از مديران لايق كاردان و پرهيزكار تا در فرايند اين محروم سازي نيروهاي مسئله دار جايگزين آنها شوند و مديريت مكتبي را به مديريت تجملي تبديل كنند (مورد هدف قرار دادن مديران مياني در مرحله دوم تحرك مسلحانه منافقين در همين راستا تدارك ديده شده بود.)

3 ـ ضربه زدن به اسلام ولايي و آرمان گرا براي آماده سازي جامعه در پذيرش اسلام رفاه طلبانه و انديشه هاي منحط سكولار.

عناصر تروريست را مي توان به چند گروه تقسيم كرد :

1 ) مركزيت سازمان كه توسط عناصر مزدوري چون رجوي اداره مي شد . او در قبل از انقلاب هم به آرمان هاي والاي مجاهدان مكتبي خيانت مي كرد. شيوع خط فكري انحرافي رجوي و عناصر بي هويتي چون تقي شهرام و وحيد افراخته و افراد ديگر بود كه مجاهدين راستيني مانند مجيد شريفي واقفي و صمديه لباف را با ترور و كودتا از صحنه سازمان خارج ساخته بود. كودتاچيان نخست تحت نام شاخه ماركسيست - لنينيستي سازمان مجاهدين و بعد از انقلاب تحت عنوان سازمان پيكار ماهيت واقعي و استتار شده خود را آشكار ساختند.

رجوي و همفكران وي در زندان رژيم پهلوي نيز همواره در مقابل روحانيون مبارز و آرمانخواهي چون مرحوم رباني شيرازي آيت الله طالقاني و مهدوي كني مي ايستادند و عليه آنها جوسازي مي كردند و با زندانيان ماركسيست، سفره مشترك كمونيستي پهن مي نمودند و قيام خونين هفده شهريور را قيام ارتجاعي مي خواندند.

البته ناگفته نبايد گذاشت كه رهبريت رجوي در سازمان از سوي سركردگان گروهكهاي ديگر از جمله سركردگان گروهك جنبش مسلمانان مبارز پشتيباني مي شد. چون اصولا افكار منافقين و امتي ها از يك سرچشمه آب مي خورد.

2 ـ تئوريسين هاي شبكه منافقين (رجويست ها و امتي ها) در شهرها : اين عناصر رهبري جوانان طرفدار گروهكها و مراحل گمراهي آنها را به عهده داشتند.

3 ـ نيروهاي طرفدار و عمل كننده اين رهبران و تئوريسين هاي سياست باز : جوانان آرمانگرايي كه قرباني فريب و نيرنگ رهبران و تئوريسين ها بودند رهبران و تئوريسين هاي خائن اين جوانان از احساسات پاك آنان سواستفاده مي كردند و با كشاندن آنها به التقاط و الحاد از اين جوانان پاك موجوداتي درنده و آدمكش مي ساختند و آن گونه آنها را شستشوي مغزي مي دادند كه آنها نيروهاي مذهبي و حزب اللهي را موانع راه خدا و راه خلق مي دانستند و كشتن آنها را واجب مي شمردند! سران و رهبران شبكه تروريسم ،هواداران را در ميان آتش و خون رها كردند و عده اي به پاريس و سپس به عراق گريختند و در جبهه هاي جنگ به روي سينه خلق، همين خلقي كه سالها خود را مجاهد و فدايي آنها مي دانستند، آتش گشودند. گروهي از آنها نيز كه مسئول مستقيم گمراهي جوانان آرمان گرا بودند وقتي كه خطر را در پيش روي خود ديدند با بهره گيري از ترفندهاي سياسي و تشكيلاتي و عقب نشيني تاكتيكي سازمان خود را نيمه تعطيل اعلام نموده و فعاليت سازماني را به حال تعليق درآوردند واز آن پس در طول هشت سال دفاع مقدس و فراز و نشيب هاي انقلاب فقط تماشاچي و نظاره گر بودند. طوفان انقلاب به طور طبيعي آنها را به منتهي اليه حاشيه تاريخ عقب رانده بود! اما بعد از گذشت بيش از بيست سال با شعارهاي جديد سر درآوردند و همه خيانت هاي سابق را به بوته فراموشي سپردند. آنهايي كه خود را ايدئولوژيك آرمانگرا و مكتبي مي خواندند و دم از « امت » مي زدند ملي گرا شده و دم از « ملت » مي زدند!

اگر اين سركردگان و تئوريسين های شبكه متحد ضد انقلاب بعد از گذشت بيش از 20 سال عود كردند عجبي نبود كه تاريخ از اين نمونه ها بسيار دارد. عجيب آن بود كه تعدادي از نيروهاي انقلابي ديروز كه با نردبان شعارهايي مانند اسلام پابرهنگان، جنگ بين فقر و غنا، مبارزه با امپرياليسم وخط امام و... بالا آمده اند و قبلا شاخه زيتون را هم تاويل به شمشير مي كردند در كنار همين سركردگان و تئوريسين ها جبه متحد اصلاحات را تشكيل دادند و آن كردند كه ديديم ! دريغا كه ابوذر را فروختند و مروان را به دست آوردند!

امروز جوانان و ميان سالان دهه اول انقلاب به پيري و مرز كهنسالي رسيده اند و جواناني كه نسل سوم انقلاب را تشكيل مي دهند چشم به عملكرد نخبگان و مديران نسل اول انقلاب گشوده اند و ديگر به حرف و شعار توجه نمي كنند. به عمل مديران مي انديشند و معتقدند كه ديگر دوران شعار به سر رسيده و ما اسلام را بايد در عمل مشاهده كنيم و با گوشت و پوست خود لمس كنيم ! پس :

فاعتبروا يا اولي الابصار .

منابع :

1 ـ انديشه هاي سياسي در اسلام مرحوم دكتر حميد عنایت ترجمه بهاالدين خرمشاهي چاپ سوم شركت سهامي انتشارات خوارزمي .

2 ـ انقلاب اسلامي و وضع كنوني عالم دكتر رضا داوري اردكاني انتشارات مركز فرهنگي علامه طباطبايي تهران .1361

3 ـ جريان ها و جنبش هاي مذهبي ـ سياسي ايران رسول جعفريان پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي 1380

4 ـ نهادها و انديشه هاي سياسي در ايران و اسلام دكتر محمود عنايت انتشارات روزنه چاپ اول .1377

منابع ميداني : (گفتمان پرس و جو مشاهدات مراوده و مصاحبت قبلي با شهداي منطقه )


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31