از خدا می خواهم بهترین جایگاه را برای او قرار دهد

Ebrahimi Gholamaliشهید غلامعلی ابراهیمی سردشت در تاریخ 30 شهریور 1347 در مشهد متولد شد. پدرش کارگر و مادرش خانه دار بود. او اولین فرزند خانواده بود. کودکی اش همراه با خواهر و برادرانش که هم بازی او بودند سپری شد. به دلیل مشکلات اقتصادی تحصیلاتش را تا مقطع راهنمایی ادامه داد و بعد از آن به کار مشغول شد. در زمان انقلاب با اینکه سن کمی داشت برای کمک و خدمت رسانی به مردم محروم پیش قدم بود. او بعد از اتمام دوره آموزشی خدمت سربازی، برای ادامه انجام وظیفه به کامیاران اعزام شد و در 26 تیرماه سال 1366 به ضرب گلوله ضدانقلاب به شهادت رسید.

گزارش دیدار این هفته تیم سرگذشت‌پژوهی بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور) با مادر این شهید بزرگوار در ادامه آمده است:

کمی زودتر از ساعت مقرر به منزل شهید رسیدیم. بعد از ورود، مادر شهید با احوالپرسی صمیمانه ای به استقبالمان آمد. بعد از اینکه وارد پذیرایی شدیم و گوشه ای نشستیم «خانم جان محمدی» مادر شهید ابراهیمی، خاطرات چندین ساله اش را اینگونه بازگو کرد:

«سال 1347 بود که اولین فرزندم به دنیا آمد. اسمش را غلامعلی گذاشتم تا غلام امام علی (علیه السلام) باشد. بعد از او صاحب 3 پسر و 2 دختر شدیم.

غلامعلی از همان ابتدا بچه ساکت و آرامی بود. با برادرش که سه سال از خودش کوچکتر بود، همبازی بودند. در کارهای خانه به من کمک می کرد و مراقب خواهر و برادرهایش بود.

در مدرسه معلمانش از او راضی بودند، خودش هم به درس علاقه داشت ولی می گفت چون پدرم در تهیه خرجی خانه تنهاست می خواهم کمک حالش باشم و بدین ترتیب تا مقطع راهنمایی بیشتر درس نخواند.

فرزندم کلاس خطاطی می رفت و اهل مطالعه بود. کتابهای شهید مطهری و توضیح المسائل می خواند. روابطش با دیگران خوب بود. پسر ساده و چشم پاکی بود.

در زمان انقلاب به دلیل تحریم ایران، کمبودهای مالی زیادی در کشور اتفاق افتاد و پسرم با اینکه 10 سال بیشتر نداشت، برای کمک و خدمت رسانی به مردم محروم می رفت و  برای جابه جایی مواد غذایی کمک می کرد. در مراسم هایی که در مسجد محل تشکیل می شد، فعال بود و حضور مداوم داشت.

هنوز سن و سالی نداشت که ماه رمضان با فصل تابستان همزمان شد. با این حال همه روزه هایش را گرفت. بعد از کار به منزل می آمد و در قسمتی از اتاق که سایه افتاده و سرد شده بود، استراحت می کرد. در سختی ها و مشکلات به حضرت ابوالفضل (علیه السلام) متوسل می شد.

ابتدای سال 66 برای گذراندن آموزش خدمت سربازی به نیشابور رفت. بعد از آن برای ادامه سربازی به کامیاران اعزام شد. چند روزی نگذشته بود که در طی درگیری با گروه های ضد انقلاب در اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.

می دانستم که فرزندم ماندنی نیست. در زمان بارداری او خواب دیدم ناگهان پسرم از من فاصله گرفت و هر کاری می کردم نمی توانستم نجاتش بدهم. همیشه ترس از دست دادنش در جانم بود و هرکجا می رفت قلب و روحم دنبالش بود و دائم نگرانش بودم.

شب شهادتش خواب دیدم که یک عده که لباس گروهک کومله را بر تن داشتند پسرم را به ضرب گلوله به شهادت رساندند. دیگر برایم یقین شده بود که به شهادت میرسد و فردای آن روز خبر شهادتش را برایم آوردند.

شهادت برای هرکسی اتفاق نمی افتد. او خدمت و وظیفه خود را انجام داده و در راه خدا شهید شد. از خدا می خواهم که بهترین جایگاه را برای او قرار دهد و از مجامع بین المللی می خواهم که قاتلین همه شهدا و پسرم قصاص شوند.


مطالب پربازدید سایت

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

جدیدترین مطالب

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت

باید اعترافات و اسناد جنایات منافقین منتشر شود

دادگاه منافقین اقدامی در مسیر عدالت؛

روایت خانواده‌های شهدای ترور از جنایت‌های فرقه نفاق

دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان