بیعدالتی «الهی»!
یونانیان باستان، برخلاف یهودیان و مسیحیان، خدایان خود را با نقاط ضعف انسانی ملبس نمودند. به اعتقاد آنها، مشی الهی نه عاری از عیب و نقص بوده و نه بدون غرض؛ بلکه با شهوت، انتقام و منافع شخصی آمیخته است. تحت قدرت «زئوس»، صاعقه هم ابزار اجرای عدالت بود و هم سلاح ابراز حسادت و انتقامگیری.
امروز آنهایی که از آسمان، عدالت را اجرا میکنند خدایان نیستند، اگرچه گویی میخواهند خدایی کنند. باراک اوباما در تاریخ 25ژانویه2012 (9بهمن1390) سخنرانی سالانه ریاست جمهوری در کنگره را با این ادعا شروع کرد که مبارزه نیروهای آمریکایی در افغانستان «ایالات متحده را امنتر کرده است و باعث شده مردم در سراسر جهان به ما (آمریکاییها) بیشتر احترام بگذارند.» مانند «بوش» و مانند خدایان، اوباما شروع کرده به ساخت جهانی که در آن [براساس معیارهای شخصی خود] سکنی گزیند.
مردم پاکستان، به لطف خدایان، از این شانس برخوردار بودهاند که یکی از آرزوهای همیشگی بشر برای آنها محقق شود؛ در یک گوشه امن بایستند و با یک نفرین یا دعا بدون زحمت و دردسر، دشمنان خود را به بخار تبدیل کنند!
براساس گزارش سال گذشته اداره تحقیقات ژورنالیسم که یک نهاد خبری غیرانتفاعی در انگلستان که تحت حمایت شماری از روزنامهنگاران برجسته بینالمللی است، از 2300 نفری که از سال 2004 (1383ش) تا آگوست 2011 )مرداد 1390 (بر اثر حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در پاکستان کشته شدهاند، به نظر میرسد بین 392 تا 781 نفر غیرنظامی و از این تعداد 175 نفر کودک بودهاند.
پهپاد؛ نمای کلی
بر اساس تعریف وزارت دفاع آمریکا، پهپاد یا هواپیمای بدون سرنشین، عبارت است از «هواپیما یا بالنی که عامل انسانی حمل نمیکند و قادر است از راه دور کنترل شده، یا بهطور مستقل برای خود برنامهنویسی کند.» اگرچه پهپادها اخیراً موضوع روز شدهاند، اما وسایل جدیدی نیستند و خاستگاه آنها را میتوان تا جنگ جهانی اول ردیابی کرد. هرچند در سرتاسر قرن بیستم، بهخصوص در جنگ خلیج و درگیری در کشورهای حوزه بالکان، از این وسایل عمدتاً برای زیرنظر گرفتن نیروها و امکانات دشمن استفاده میکردند.
نخستین پهپادهای مسلح در افغانستان و در پاسخ به حملات 11 سپتامبر به پرواز درآمدند. در اوایل اکتبر سال 2001 (مهر 1380)، دولت بوش یک سری عملیات پیدرپی «کشتار هدفمند» علیه اعضای مظنونین القاعده و دیگر گروههای تروریستی ترتیب داد و در آن از هواپیماهای بدون سرنشین استفاده کرد.
در سال 2011، پهپاد مدرن «شکارچی امکیو9» (MQ-9 Reaper) را که دارای قابلیت «شکار مستمر» بود، به موشک و بمب و همچنین حسگرهای پیشرفتهای مجهز کردند که میتوانست از ارتفاع 5 هزار پایی زمینهای آشفته را بخواند و تأسیسات دشمن را ردیابی کند. بین سال 2004 تا 2010، زمان پرواز کلی هواپیماهای بدون سرنشین از 71 ساعت به 250 هزار ساعت افزایش یافت که نشان از سرعت بالای توسعه پهپادهای آمریکاست.
در سال 2009، نیروی هوایی آمریکا و «سیآیای» یک ناوگان پهپاد، شامل حداقل 195 پهپاد تجسسی و 28 پهپاد شکارچی را در افغانستان، عراق و پاکستان مستقر کرد و همچنان به آن میافزاید. این پهپادها روزانه 16هزار ساعت ویدئو از تحرکات نیروهای مقابل را ضبط و به پایگاههای مربوط منتقل میکردند و از سال 2006 تا 2012 با شلیک صدها موشک «هل فایر» طبق برآوردها حدود 2600 نفر شورشی مظنون را در مناطق قبیلهای پاکستان کشتند. اگرچه نسل دوم پهپادهای شکارچی ممکن بود به طور خیره کنندهای پیچیده به نظر برسد، یک تحلیلگر دفاعی آنها را «فورد مدل تی» نامیده است (این اتومبیل از سال 1908 «1287ش» تا 1927 «1306ش» تولید میشد و آنرا تأثیرگذارترین اتومبیل قرن بیستم میشناسند.) آمریکا زرادخانه پهپادهای خود را از 167 پایگاه در سال 2002 به بیش از 7000 پایگاه در سپتامبر سال 2012 (شهریور 1391) افزایش داده است.
زمانی که جرج بوش در ژانویه 2009 (22دی1387) اتاقش در کاخ سفید را ترک کرد، آمریکا حداقل 45 حمله هواپیمایی بدون سرنشین بنا به آمار «نیو امریکن فاندیشن»، یا 52 حمله بنا به آمار «اداره تحقیقات روزنامهنگاری» در داخل پاکستان انجام داده بود. از آن تاریخ، رئیسجمهوراوباما طبق گزارشها بیش از پنج برابر حمله ترتیب داده است: 297 حمله فقط در مدت سه سال و نیم.
«حملات فردی» و حملات اصطلاحاً « نشاندار»
مشخصه کلیدی استفاده از هواپیمای بدون سرنشین در دولت اوباما افزایش حملات «نشاندار» است. بین سالهای 2002 تا 2007 (1381 تا 1385ش)، دولت بوش حملات هدفمند خود را بر «حملات فردی» علیه رهبران و اعضای بلندرتبه گروههای مسلح غیردولتی متمرکز کرده بود. در این راستا، هواپیماهای بدون سرنشین «سیآیای» اشخاصی نظیر «سلیم سینان الحارثی»، مقام ارشد القاعده در یمن و «نیک محمد»، فرمانده سابق گروه طالبان در پاکستان، را ترور کردند.
در دوره ریاست جمهوری اوباما، برنامه کشتار هدفمند گسترش یافت تا طیف وسیعتری از دشمنان را، که بر اساس بررسیهای انجام شده درباره «الگوی زندگی» شناسایی شده بودند، در برگیرد. به گفته مقامات آمریکایی، هدف این حملات عبارت است از «گروههایی از افراد که نشانهای خاص حمل میکنند، یا دارای خصوصیات تعریف شدهای هستند که حاکی از ارتباط با اقدامات تروریستی است، اما هویت آنها معلوم نمیباشد.» دولت آمریکا این «خصوصیات تعریف شده» را هرگز اعلان نکرده است. در سال 2012 (1391ش)، «نیویورک تایمز» تعریف مذکور را با رگهای طنز اینگونه تفسیر کرد: «افرادی که در مناطق تروریستخیز هستند یا با عامل رده بالای القاعده دیده میشوند، احتمالاً آنجا به کار خوبی مشغول نیستند.» همچنین به نقل از این روزنامه، بعضی از افراد دولت اوباما درباره حملات هواپیماهای بدون سرنشین سیآیای در پاکستان لطیفه ساخته، میگویند: «سیآیای [در پاکستان] وقتی سه نفر را میبیند که ورجهوورجه میکنند، فکر میکند آنجا اردوگاه آموزشهای تروریستی است.»
مورد پیچیده پاکستان
روابط آمریکا و پاکستان با ادامه حملات هواپیماهای بدون سرنشین بسیار پیچیده شده است. اینطور به نظر میرسد که پاکستان ابتدا به طور مخفیانه از حملات آمریکا حمایت میکرد. از سال 2004 حداقل تا سال 2007 دولت پاکستان مسئولیت حملاتی را که در واقع آمریکا انجام داده بود میپذیرفت و بدین ترتیب به آمریکا اجازه میداد تا هرگونه مشارکت در حملات را تکذیب کند. بر اساس مکالماتی که «ویکی لیکس» افشا کرده، در سال 2008) 1386ش (نخستوزیر وقت پاکستان چندین بار به مقامات سفارت آمریکا گفته است؛ «تا زمانیکه حملات به نفع جوامع برتر (ِپاکستان) باشد، به آن اهمیت نمیدهم. ما در «شورای ملی» به آن اعتراض خواهیم کرد و بعد آن را نادیده میگیرم.» در سال 2009، هم نخستوزیر و هم وزیر خارجه پاکستان حمله هواپیمای بدون سرنشین آمریکا را که منجر شد به کشته شدن «بیتالله مسعود»، فردی که ادعا میکردند رهبر طالبان در پاکستان است، جشن گرفتند.
با افزایش حملات هواپیمای بدون سرنشین آمریکا، مخالفت مردم پاکستان با آن هم افزایش یافته است. در سال 2011، مخالفت روزافزون مردم پاکستان با آمریکا به دلیل سه رویداد جداگانه مضاعف شد: شلیک «ریموند دیویس»، مأمور سیا، به دو مرد پاکستانی در ملإ عام در ماه ژانویه؛ یورش به محل اختفای بنلادن و کشتن وی در ماه می؛ حمله هوایی حادثهجویانه ناتو و کشتار 24 سرباز پاکستانی در ماه نوامبر.
مهم است توجه داشته باشیم که بخشهایی از جمعیت پاکستان، از جمله ساکنان منطقه «فتا»، از حملات هواپیماهای بدون سرنشین که به کشته شدن تروریستها منجر میشود حمایت میکنند. این حمایت در درجه اول به علت تلفات زیادی است که تروریستها و گروههای نظامی غیردولتی بر جمعیت غیرنظامی منطقه وارد میکنند. در فقدان اقدام مؤثر دولت، برخی از مردم «فتا» از تلاشهای نظامی آمریکا برای حمله به تروریستها و کشتن آنها حمایت میکنند.
هرچند، روشن است که بخش اعظم جمعیت پاکستان با عملیات فعلی هواپیماهای بدون سرنشین مخالفت میکنند. بر اساس نظرسنجیای که مرکز تحقیقاتی «پو» [در آمریکا] در سال 2012 به عمل آورد تنها 17 درصد از مردم پاکستان با انجام حملات هواپیماهای بدون سرنشین علیه رهبران گروههای افراطی موافق هستند و حتی «همکاری دولت پاکستان در اجرای حملات» موافقت بقیه مردم را جلب نکرده است. همچنین بر پایه این نظر سنجی 94 درصد مردم پاکستان معتقدند حملات آمریکا مردم بیگناه زیادی را میکشد و 74 درصد میگویند برای دفاع از پاکستان در مقابل سازمانهای افراطی به این حملات نیازی نیست. افزون بر آن، حملات خاص، مانند حمله به امدادرسانهای اضطراری و نیز حضور دائم پهپادها بر فراز آسمان، محنت فراوانی برای بسیاری از مردم در فتا به بار آورده است. پیامد عملیات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا برای مردم ساکن نواحی هدف پاکستان، در کشور آمریکا تا حد زیادی پوشش داده نمیشود؛ از این رو گزارش پیش رو بر چنین تأثیراتی تمرکز می کند.
مخالفت با حملات پهپادها همزمان با گسترش فزاینده ذهنیت منفی مردم منطقه آسیای غربی و شمال آفریقا نسبت به آمریکا، افزایش یافته است. اکنون تقریباً سه نفر از هر چهار نفر در پاکستان آمریکا را دشمن میدانند. «دیوید کیلکولن»، مشاور ضد شورش پیشین «ژنرال دیوید پترائوس» و «اندرو اِکزام» از مرکز «نیوامریکن سوسایتی» توضیح دادهاند که «خشم عمومی نسبت به حملات، فقط محدود به مناطقی است که در آن حملات اتفاق میافتد. درعوض، این مناطق شامل سند و پنجاب، دو مورد از پرجمعیتترین استانهای پاکستان است.»
مقامات پاکستانی، اعتراض خود را نسبت به حملات پهپادهای آمریکا در فتا، به خصوص در سال 2012، با صدای بلند اعلام کردهاند. آنها اظهار کردهاند که حملات غیر قانونی، در تناقض با حق حاکمیت پاکستان و غیر سازنده است.
خبرگزاریهای مهم آمریکا و اروپا و پاکستان که خبرهای مربوط به حملات پهپادهای آمریکا در پاکستان را گزارش میدهند تمایل دارند تمام کسانی را که در این حملات کشته میشوند فقط در دو دسته جای دهند؛ شهروندان غیرنظامی و « شبه نظامیها». چنین رویهای این فرض و سوءتفاهم همهگیر که همه «شبهنظامیها» اهداف مشروع در استفاده از قوای مرگبار هستند و این که هرگونه حمله علیه «شبهنظامیها» قانونی است را منعکس کرده، به آن دامن میزند.
تمایز غیرنظامی شبهنظامی به شدت مسئلهساز است و به نوبه خود، به گفتار سیاسی درباره جنگ پهپادها خوراک داده، به تحلیلگرها و مفسرین امکان میدهد به طور کلی و نسنجیده در مورد اثربخشی «برنامه» و دقت و صحت آن اظهار نظر کنند.
در بیشتر خبرهایی که درباره تلفات حملات هواپیماهای بدون سرنشین منتشر میشود، «شبهنظامی» هیچ وقت تعریف نمیشود. استفاده از اصطلاح شبهنظامی اغلب این مفهوم را به خواننده منتقل میکند که قتلِ سوژه عملی قانونی بوده است. استفاده فراوان از این واژه برای توصیف شهروندهایی که پهپادها آنها را میکشند، اغلب این ابهام را ایجاد میکند که آنهایی که در پاکستان کشته میشوند واقعاً بر اساس قوانین بینالمللی مورد هدف قرار میگیرند. هدفگیری عمدی مرگبار برای این که قانونی باشد، باید از مجموعهای از الزامات حقوقی اولیه پیروی کند؛ مثلاً بسته به چارچوب قانونی قابل اجرا (منطبق با قوانینی که کمترین الزامات را ارائه میکند) فردی که مورد هدف قرار میگیرد یا باید مستقیماً در مخاصمه با آمریکا شرکت داشته باشد (حقوق بينالملل بشردوستانه) یا در ژست تهدید قریبالوقوع باشد که در آن صورت تنها قوای مرگبار بتواند مانع آن شود (حقوق بشر بینالملل). بنابراین برای مثال، اعضای گروههای شبه نظامی که آمریکا با آنها درگیری مسلحانه ندارد اهداف قانونی نیستند.
قانونی بودن یا نبودن
حملات هواپیماهای بدون سرنشین سیآیای به امدادگرها در پاکستان یا به مراسم تشییع جنازه در این کشور ممکن است از نظر اخلاقی مورد پرسش باشد، اما آیا چنین حملاتی قانونی است؟
بر اساس قوانین «ژنو»، حمله به امدادگرهایی که نمادهای صلیب سرخ یا هلال احمر را حمل میکنند جنایت جنگی است. اما اگر امدادگرها فاقد نماد باشند، یا بنا به چندین گزارش «اداره تحقیقات حملات هواپیماهای بدون سرنشین» از «وزیرستان»، چنانچه مردم با شبهنظامیها مخلوط شده باشند، آیا حملات مذکور باز هم غیر قانونی است؟
باراک اوباما 31ژانویه2012 (31بهمن1390) برای نخستین بار درباره بحث جنجالی حملات هواپیماهای بدون سرنشین موضع گرفت. وی با ادعای این که هواپیماهای بدون سرنشین مستقیماً تروریستها را مورد هدف قرار میدهند، اظهارداشت: «برخی بر این باورند که هواپیماهای بدون سرنشین ما دست به حملات پراکنده و نامنظم میزنند اما در واقع ما تنها کسانی را که در فهرست افراد تحت تعقیب هستند، هدف میگیریم.» وی همچنین ادعا کرد که این حملات «منجر به تلفات گسترده در میان غیرنظامیها نشده است.»
علیرغم این اظهارات، برخی از کارشناسان حقوق بینالملل از قانونی بودن حملات پیاپی هواپیماهای بدون سرنشین پرسش کردهاند.
توجیه
شگفتآور است که تقریباً یک دهه پس از آغاز حملات پهپادهای آمریکا در بیرون از میدان نبرد، حتی در مواردی که شهروندان آمریکایی هدف قرارگرفتهاند، نه در دادگاههای ایالات متحده و نه در هیچ دادگاه بینالمللی، هرگز از قانونی بودن این حملات پرسش نکردهاند.
هرچند دولت اوباما تلاش کرده است برای این حملات یک سری دلایل قانونی ارائه کند.
«هارولد کو»، از مشاورین حقوقی پیشین وزارت خارجه، اولین مقام رسمی بلندپایه [آمریکا] بود که در مارس 2010 (اسفند 1388) در یک سخنرانی در مورد حملات هواپیماهای بدون سرنشین موضع گرفت. وی که در جمع حقوقدانها صحبت میکرد اظهارداشت: «اقدامات آمریکا در هدف قراردادن سوژهها، اعم از عملیات مرگباری که با استفاده از حملات هواپیماهای بدون سرنشین صورت میگیرد، با تمام قوانین قابل اجرا، از جمله قوانین جنگ، مطابقت میکند.»
به ادعای «کو» هدف حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا تنها سوژههای نظامی هستند و حملات از اصل «تناسب» پیروی میکنند. بر اساس این اصل، «حملاتی که ممکن است منجر به مرگ تصادفی افراد غیرنظامی، مصدومیت افراد غیرنظامی، آسیب دیدن اهداف غیرنظامی، یا ترکیبی از این موارد شده، خساراتی بیش از میزان پیش بینی شده به بار بیاورد» ممنوع میباشد.
جدل
آیا دولت ادعاهای دیگری هم مبنی بر قانونی بودن حملات هواپیماهای بدون سرنشین مطرح میکند؟ و آیا «اداره تحقیقات روزنامهنگاری» موارد ویژهای را از حمله هواپیماهای بدون سرنشین به امدادگران و تشییعکنندگان افشا میکند؟
طیف وسیعی از کارشناسهای حقوق بینالملل که با «تحقیقات روزنامهنگاری» همکاری میکنند، معتقدند حملات هواپیماهای بدون سرنشین سیآیای در پاکستان و یمن برای این که وجهه قانونی پیدا کند حداقل باید تحت پوشش «قوانین منازعه مسلحانه» قرار بگیرد.
پروفسور «داپو آکانده»، رئیس «انجمن اخلاق، حقوق و منازعه مسلحانه» دانشگاه آکسفورد، معتقد است بر اساس قوانین منازعه مسلحانه کشتار امدادگرهای غیر نظامی مسئله غامضی است «پرسش این است آیا برای امدادگری میتوان نقشی در مخاصمات قائل شد؟ که به نظر من پاسخ به روشنی «نه» است. امدادگری هیچ نقشی در مخاصمات ندارد.»
اگر حملات پهپادهای آمریکا مشمول قوانین منازعه مسلحانه نشود، چنانکه برخی حقوقدانهای معتبر چنین نظری دارند «قوانین بینالمللی حقوقبشر»، که بسیار محدودکنندهتر است، حتماً شامل آن میشود. این قانون صراحتاً حملات را منع میکند مگر در شرایط بسیار محدود، یعنی زمانی که احتمال مورد حمله قرار گرفتن، کاملاً قریب الوقوع باشد.
«ناز مدیرزاده»، معاون مرکز «برنامه سیاست بشردوستانه و تحقیق منازعات» دانشگاه هاروراد، معتقد است: «بدون اطاله کلام باید گفت به جز در وضعیت منازعه مسلحانه و تهدید قریبالوقوع، حملات هواپیماهای بدون سرنشین اعدام فراقضایی است. بنابراین دیگر نیاز نیست درگیر این اختلاف جزئی شویم که امدادگرها چه کسانی هستند و آیا واقعاً برای امدادرسانی آمدهاند یا نه.»
با تعریف فوق ممکن است مفهوم «تهدید قریبالوقوع» بغرنج شود. «جان برنن»، مشاور ارشد «ضد تروریسم» اوباما، در گردهمایی که اخیراً در «مدرسه حقوق هاروارد» برگزار شد عنوان کرده است «اخیراً شاهدیم جامعه بینالملل انعطاف بیشتری از خود نشان میدهد تا «قریبالوقوع بودن» را در برخورد با گروههای تروریستی از نو درک کند.» وی در ادعای دیگری میگوید که از سال 2010 هیچ شهروند غیرنظامی در حملات هواپیماهای بدون سرنشین سیآیای کشته نشده است.
«برنن» در حالی این ادعا را مطرح میکند که طبق بررسی دقیقی که « اداره تحقیقات روزنامهنگاری» انجام داده، از سپتامبر 2010 (شهریور1389 ) تا 15ژوئن2011 (25خرداد1390) حداقل در10 مورد حمله هواپیماهای بدون سرنشین، 45 نفر یا بیشتر از شهروندان غیرنظامی پاکستان کشته شدهاند که 6 نفر از آنها کودک بودهاند. همچنین طبق یک بررسی دیگر «تحقیقات روزنامهنگاری» در اثر حملات پهپادهای سیآیای به مراسم تشییع جنازه، حداقل 23 شهروند غیرنظامی جان خود را از دست دادهاند.
با این وجود، ما هم مانند یونانیان باستان به خود نهیب میزنیم که نباید در کار خدایان دخالت کرد.