حادثه پیشین سرباز یکی از وقایع تروریستی بود که توسط گروهک جندالشیطان (جندالله) برنامه ریزی شد. این حادثه در 26مهر1388 در پیشین سرباز واقع در جنوب سیستان و بلوچستان اتفاق افتاد.
ساعت 8:20 صبح 26 مهر این حادثه در حالی رخ داد که فرماندهان سپاه در حال تدارک برگزاری همایش وحدت میان عشایر شیعه و سنی کشور بودند. عامل انتحاری که بین جمعیت مخفی شده بود با انفجار کمربندش تعداد زیادی از مردم بیگناه و عده ای از کودکان حاضر در مراسم را به شهادت رساند؛ از جمله شهدای این حادثه سردار نورعلی شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه و فرمانده قرارگاه قدس زاهدان و رجبعلی محمدزاده فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان بودند. در این حادثه عده ای نیز زخمی شدند که ابراهیم شهریاری از جمله مصدومین و جانبازان این حادثه است.
ابراهیم شهریاری متولد 16اردیبهشت1338 در بخش جبالبارز جیرفت است. او در خانوادهای مذهبی و سادهزیست رشد کرد. پدرش از عشایر منطقه بود. وی مقاطع ابتدایی و راهنمایی را در جبالبارز و مقطع دبیرستان را در کرمان گذراند.
همزمان با شروع جنگ تحمیلی به خدمت سربازی رفت و تا پایان جنگ در جبهه حق علیه باطل به نظام مقدس جمهوری خدمت کرد. ابراهیم شهریاری اوایل جنگ بعنوان بسیجی تک تیرانداز و اواخر جنگ در سمت فرمانده گردان مشغول فعالیت بود و بعد از پایان جنگ بعنوان فرمانده سپاه ماهان برگزیده شد.
ایشان هم اکنون بعنوان مسئول ستاد مبارزه با قاچاق کالا در استان کرمان مشغول به خدمت است.
آنچه در ادامه میخوانید شرحی است بر مصاحبه با جانباز ابراهیم شهریاری:
آقای شهریاری زندگی خودش را اینگونه روایت کرد: «در یکی از روستاهای بخش جبالبارز جیرفت متولد شدم. جزء عشایر منطقه بودیم. سه برادر و 1 خواهر دارم. در ایام کودکی پدرم را از دست دادم و مادرم با تلاش و زحمت و مشکلات بسیار ما را بزرگ کرد.
مقاطع ابتدایی و راهنمایی را در جبالبارز گذراندم؛ اما به دلیل مشکلات اقتصادی نتوانستم ادامه تحصلیل دهم. برادرانم یکی پس از دیگری برای کار به کرمان آمدند. من هم 12 ساله بودم که به کرمان آمدم و در میدان ارگ شاکر مغازه بودم. صاحب مغازه فرد بسیار متدینی بود. مرا با مسائل انقلاب آشنا کرد.
با برادرانم کار میکردیم. وقتی کمی سروسامان گرفتیم و توانستیم خانه اجاره کنیم مادرمان را به کرمان آوردیم.بعد از مدتی درسم را ادامه دادم و مقطع دبیرستان را در کرمان گذراندم.
زمان انقلاب در بازار مشغول کار بودم و ارتباطم با افراد مذهبی از آنجا شروع شد. در دوران انقلاب با جمعی از دوستان در کرمان مبارزات ایذایی داشتیم. خاطرم هست شب ها در بازار نگهبانی میدادیم و سربازهایی که از ارتش وقت فرار میکردند را پناه میدادیم و در مخفیگاه برایشان آب و غذا تهیه میکردیم و بعد هم به شهر خودشان میفرستادیم.
از پیروزی انقلاب چندی نگذشته بود که جنگ شروع شد. دوست داشتم بعنوان بسیجی به جبهه بروم؛ اما از آنجا که رضایتنامه مادرم را قبول نمیکردند و حتما باید پدرم رضایت میداد اجازه حضور در جبهه را پیدا نکردم تا اینکه خودم دست به کار شدم و با یک رضایتنامه جعلی به جبهه رفتم. در تمام مدت جنگ در جبهه های جنوب و غرب فعالیت داشتم. اوایل جنگ یک بسیجی عادی بودم؛ اما در پایان جنگ بخاطر تجربیاتم فرمانده گردان شده بودم.
بعداز جنگ تحمیلی از سال 1369 تا سال 1370 در مسئولیت فرماندهی سپاه ماهان خدمت کردم
و بعد از آن تا سال 1393 در قرارگاه تاکتیکی عملیاتی سپاه پاسداران، مبارزه با اشرار ضد انقلاب، در شرق کشور مشغول خدمت بودم.
در دهه 80 طرح محرومیتزدایی و اتحاد میان شیعه و سنی در سیستان و بلوچستان، به سپاه پاسداران سپرده شد. شهید شوشتری از کسانی بود که موقعیت خود را در تهران رها کرد و به شرق کشور شتافت. ایشان وقتی به سیستان آمد اهمیت این ماموریت را بسیار زیاد دانست و ارزش خدمت به مردم سیستان را بسیار بالا قلمداد کرد. ایشان در مدت کوتاهی که در سیستان و بلوچستان بود خدمات زیادی ازجمله دسترسی مردم به راههای جاده ای، مراکز بهداشتی و... ارائه داد.
شهید شوشتری در بین مردم حضور داشت. سران طوایف را جمع میکرد با آنها صحبت میکرد. او بین شیعه و سنی وحدت و برادری بوجود آورد و سعی داشت انتظار رهبری را محقق کند؛ اما دشمن که متوجه خدمات وی در شرق کشور شده بود تلاشش را برای از میان برداشتن شهید شوشتری آغاز کرد.
یک هفته قبل از حادثه پیشین شهید شوشتری به من اطلاع داد میخواهیم در پیشین سرباز همایش برگزار کنیم. من مسئول برگزاری همایش وحدت در استان بودم. حکم مامویت را از ایشان گرفتم و به پیشین سرباز رفتم. منطقه را بررسی کردم و مجدد به زاهدان برگشتم و به شهید شوشتری گفتم برای برگزای همایش منطقه خیلی مشکل دارد:
اول اینکه از مرکز استان خیلی دور است و بعد اینکه در پیشین سرباز همه اهل تسنن و از طایفه ضعیف استان هستند. تا این را گفتم ایشان گفتند: «اتفاقا جایش همان جاست! با این کار هم به برادران اهل تسنن خدمت میکنیم و هم باعث میشود این منطقه آباد شود و اگر با شهادت من سیستان آباد میشود چه بهتر.»
ایشان به برگزاری همایش در پیشین تاکید کرد. برای همین من به منطقه برگشتم و مکان همایش را آماده کردم. یک روز قبل از حادثه به ایشان تلفن کردم. گفتم: «حاج آقا برنامه ها هماهنگ شده است؛ اما اگر اجازه بدهید ایست و بازرسی داشته باشیم.»
شهید شوشتری ناراحت شد و گفت: «نه. این کار را نکنید! اینها از ما توقع ندارند و باید کرامتشان حفظ شود.»
شب قبل از همایش من به همراه شهیدان اسدی خانوکی، مرادی و علویان برنامهمان را چک کردیم.
همان شب شهیدان اسدی خانوکی و مرادی گفتند ما نگران هستیم بهتر است ایست بازرسی باشد. شما مجدد با سردار شوشتری صحبت کنید که اجازه دهند.
من همان شب به سردار شوشتری پیامک دادم؛ اما ایشان در جواب گفت لازم نیست.
روز بعد، 1 ساعت مانده به شروع همایش شهیدان اسدی خانوکی و مردای آمدند پیش من و گفتند با سردار هماهنگ کنید که ایست بازرسی باشد.
من تماس گرفتم؛ اما ایشان مجددا گفت نیاز نیست.
در سالن همایش بودم که گوشیام زنگ خورد. سردار شوشتری به پیشین رسیده بودند و آدرس دقیق همایش را میخواستند. برای استقبال از ایشان از سالن خارج شدم که متوجه شدم سردار محمدزاده هم همراه ایشان هستند. آنها را به سمت یکی از کپرهایی که مردم محلی درست کرده بودند هدایت کردم و برایشان توضیح میدادم که مردم اینجا در کپر زندگی میکنند. بعد از کپر بیرون آمدیم. بچه ها مشغول درست کردن کفش با لیف خرما بودند و من از فعالیت های مردم برایشان میگفتم. زمانی که نزدیک سالن همایش بودیم و قصد ورود به آنجا را داشتیم عامل انتحاری گروهک جندالشیطان که با لباس محلی در میان مردم ایستاده بود کمربندش را منفجر کرد. این حادثه تروریستی 42 شهید و بیش از 80 زخمی بر جا گذاشت.
در این حادثه سردارانی چون شوشتری ،محمد زاده و دوستانم اسدی خانوکی ،علویان و مردادی شهید شدند و من از ناحیه پای راست و گردن زخمی شدم. ابتدا مرا به بیمارستان پیشین منتقل کردند و بعد به بیمارستان ایرانشهر و از آنجا هم به بیمارستان کرمان منتقل شدم. همچنین این حادثه باعث شد 30درصد شنواییام را از دست بدهم.
عاملین حادثه (گروهک جندالشیطان) این حادثه را پیروزی تلقی میکردند در حالی که این حادثه شکست بزرگی برای آن ها رقم زد. مردم به خباثت آن ها پیبردند و خودشان سازمانی منسجم با عنوان نیروهای مقاومت و بسیج تشکیل دادند. سپس تیم ها و گروه های عملیاتی به راه انداختند و امروز به عنوان بهترین گروه امنیتی در شرق کشور شناخته میشوند.»