رابطه منافقين و آمريكا

دولت آمريكا پس از انقلاب اسلامی و برهم‌خوردن محاسبات اين كشور در منطقه سعی نمود به اشكال مختلف مانع از پيشرفت و استقرار نظام جديد در ايران گردد در اين راستا از هيچ مداخله و اقدامی كوتاهی نكرد.اين امور از اقدام به كودتا،تحميل جنگ تا حمايت از گروههای مخالف را شامل می‌شد. برای اين منظور آمريكا سعی نمود در ابتدا گروههای مخالف دولت اسلامی ايران را شناسايی و از آنها حمايت نمايد لذا اين دولت درزمان ريگان سعی نمود ارتباط خود با گروهك های ضدانقلابی را حفظ و همچنان به حمايت و پشتيبانی از آنها ادامه داد.آمريكا يا از اين گروهك ها به عنوان جاسوسی و كسب اخبار و اطلاعات محرمانه نظامی-سياسی و اقتصادی از ايران استفاده می‌كرد يا برای خرابكاری و واردآوردن ضربات نظامی و اقتصادی و يا برای ترور مقامات كشوری و اشخاص موثر نظام و يا برای شركت در طرح‌های گوناگون كودتايی و براندازی فروگذار نكرده و گروهك های ضد انقلاب از تمامی طيف ها در همين راستا مورد توجه دستگاههای سياسی وامنيتی آمريكا قرار داشته‌اند.از جمله اين گروهك ها منافقين هستند كه از همان سالهای اول پس از پيروزی انقلاب درخدمت منافع غرب و آمريكا قرار داشتندو به عنوان مزدوران داخلی آمريكا از سال 1360 به طور مسلحانه شروع به مبارزه عليه نظام جمهوری اسلامی ايران كردند. اين مزدوران علاوه بر بمبگذاری در شهرها و ترور مسئولان نظام و مردم عادی در طی سالهای جنگ تحميلی به منزله ستون پنجم دشمن ، انواع اطلاعات نظامی ،سياسی،اقتصادی و اجتماعی را از داخل كشور جمع آوری كرده و دراختيار آمريكا و عراق قرار ميدادند و درعوض از سازمان سيا پول و امكانات مختلف دريافت ميكردند.در اينجا به بررسی گوشه‌هايی از روابط آمريكا با منافقين از قول افراد و خبرگزاری‌های غربی ميپردازيم:

درسال 1366 خبرگزاری فرانسه از واشنگتن گزارش داد كه دولت آمريكا با سازمان مجاهدين خلق دارای تماس‌هايی است...

ريچارد مورفی معاون وزير خارجه وقت آمريكا در امور خاورميانه نيز در پاسخ به سوال يكی از نمايندگان كنگره آمريكا وجود اين تماس را تاييد كرد.

بی بی سی نيز طی گزارشی گفت: وزارت خارجه آمريكا تاييد كرد كه با سازمان مجاهدين خلق ارتباط و تماس داشته است.چارلز ردمن سخنگوی وزارت خارجه آمريكا،هدف از اين ملاقات ها را كسب اطلاع از اوضاع ايران اعلام كرد.چند ماه پيش از آن نيز ريچارد مورفی اظهار داشته بود: تماس ما با مجاهدين به منظور آگاهی از رويدادهای داخل ايران است.

روزنامه وال استريت ژورنال در يكی از شماره‌های خود طی مقاله ای نوشت :اگر قرار باشد رژيم سرنگون گردد،از راه يك قيام عمومی و اتحاد نارضيان داخلی بانيروهای كنارزده شده از ارتش و اتحاد اين دو منبع با چريك های وابسته به مجاهدين است.

همچنين در 6 تير 1367 مروين دايملی نماينده كنگره آمريكا در تظاهرات منافقين در واشنگتن شركت كرده بود. وی طی سخنرانی با اطمينان خطاب به منافقين شركت كننده در تظاهرات گفته بود : نبايد دست از تلاش كشيد ،مطمئن باشيد كه با كمی صبر و تلاش بيشتر ، به زودی از مهران به تهران رژه خواهيد رفت. اين اظهارات در حالی بيان شد كه در تاريخ 30 خرداد 1367 ،138 نفر از نمايندگان كنگره و 14 تن از سناتورهای آمريكا ،طی نامه‌ای خطاب به وزير خارجه اين كشور از وی خواسته بودند كه به رشد جنبش های داخلی در ايران توجه كند و در اين راستا اعلام كرده بودند استفاده از سازمان مجاهدين كه مقر آن در عراق است ،اكيدا توصيه می‌شود.

بنابر اعترافات يكی از اعضای رده بالای منافقين كه در جريان عمليات مرصاد دستگير شده بود چند روز قبل از تهاجم منافقين به شهرهای كرند و اسلام آباد ، رضايی عضو مركزی سازمان پس از نشستی با حضور مسعود رجوی و دو نفر از افسران ارشد دايره استخبارات ارتش عراق ، از بغداد به واشنگتن رفت و بعد از شركت در جلسه خصوصی يكی از كميسيون های كنگره آمريكا به عراق بازگشت وسه روز بعد عمليات منافقين آغاز شد.(1)

سازمان سيا در دوران رياست جمهوری بوش پدر نيز همچنان ارتباط خود را با گروهك های ضد انقلابی حفظ نموده از آنها به عنوان ابزاری برای جاسوسی و تبليغات ضد انقلابی استفاده ميكرد. در اين راستا دو تن از مفسران سياسی معروف آمريكا طی مقالاتی كه در روزنامه واشنگتن پست در تاريخ 23/11 /1370 با اشاره به جاسوسی سازمان منافقين برای آمريكا اعتراف كردند كه سازمان منافقين در حال رهنمود دادن به مقامات آمريكايی برای مبارزه با جمهوری اسلامی ايران است.نويسندگان آمريكايی با استفاده از اطلاعات سازمان منافقين هشدار دادند كه ايران در حال تجهيز ارتش خود به سلاح‌های پيشرفته است و در اين رابطه روسيه به طور فعالی با ايران همكاری دارد.

پس از اشغال كويت توسط عراق هنگامی كه درگيری ميان آمريكا و عراق آغاز شد بسياری از نقاط اين كشور توسط هواپيماهای آمريكايی و انگليسی بمباران شد اما به هيچيك از قرارگاههای منافقين كوچكترين حمله‌ای صورت نگرفت.در اين رابطه كاظم سليمانی يكی از اعضای رده بالای منافقين كه در سال 1371 به جمهوری اسلامی پناهنده شد،طی مصاحبه ای گفت : در جنگ خليج فارس تمام نقاط عراق مورد هدف واقع شد اما پايگاههای سازمان چه در خارج بغداد و چه در داخل آن هيچكدام مورد بمباران واقع نشد.از طرفی سازمان قبل از شروع بمباران هوايی تمام سيستم پدافندی را از كار انداخت و آسمان بالای سر ما در تمام مدت بمباران بی دفاع بود اما هيچگاه آنجا بمباران نشد در صورتيكه در چند صدمتری ما بمباران صورت می‌گرفت و پايگاههای نظامی عراق مورد اصابت واقع ميشد.

از سوی ديگر در تير ماه 1371، 219 نفر از اعضای كنگره آمريكا از دولت جرج بوش خواستند تا از اقدامات منافقين در جهت سرنگون ساختن جمهوری اسلامی ايران حمايت كند.(2)

حمايت از منافقين در زمان رياست جمهوری كلينتون نيز ادامه يافت. بر اساس سياست مهار دوجانبه ، كه خط مشی اصلی دولت آمريكا در زمان رياست جمهوری كلينتون در برخورد با ايران بود ايالات متحده در صدد بود تا با استفاده از سياستهای بازدارنده ، اقداماتی رابرای افزايش مشكلات و نابسامانی های داخلی ايران ايجاد كند و در اين انتظار باقی بماند تا دولت ايران بر اثر افزايش اختلافات داخلی و مشكلات خارجی دچار اضمحلال و فروپاشی سياسی گردد.اين اقدامها علاوه بر مجازاتها و تحريمهای اقتصادی شامل حمايتهای مالی و سياسی از گروههای تروريستی ضد دولت جمهوری اسلامی ايران هم می‌شد كه منافقين نيز از اين قاعده مستثنی نبودند هرچند در ظاهر در اين دوران در ليست سازمانهای تروريستی دولت آمريكا قرار گرفتند.(3)

به محض اينكه وزارت خارجه آمريكا در سال 1997 فهرستی از سازمانهای تروريستی تهيه كرد، مجاهدين را تروريست خوانده و آن را در كنار گروههايی همچون القاعده قرار داد. و هرگونه حمايت مادی از آنها در ايالات متحده را ممنوع اعلام نمود. در سال 1999، وزارت خارجه آمريكا شاخه سياسی گروه، شورای ملی مقاومت و گروههای وابسته به آن را نيز تروريست اعلام كرد.وزارت خارجه آمريكا ميگويد گروه مجاهدين تحت پشتيبانی مالی صدام حسين قرار داشتند، از اشغال سفارت امريكا در تهران در سال 1979 حمايت كردند و مسؤول مرگ امريكاييها در دهه 1970 ميباشند.عليرغم قرار گرفتن در فهرست تروريست‌ها،ارتباط دولت آمريكا با اين گروهك قطع نشد، شورا و شعبه هايش به برگزاری ملاقات با تعدادی از اعضای كنگره،‌ مصاحبه با رسانه ها، راهپيمايی و سخنرانی ادامه دادند. در سال 2002، 150 عضو كنگره در نامه ای به وزارت خارجه خواستار حذف نام سازمان از فهرست ترور شدند.

اما سال 2003، سال دشواری برای اين گروه بود. بعد از سرنگونی صدام حسين، دولت آمريكا درباره نحوه برخورد با ستيزه جويان مجاهدين خلق كه در اردوگاهی تعليماتی در شرق بغداد بازداشت شده بودند به بحث پرداخت. سرانجام آنها را خلع سلاح كردند، اما تا به امروز در اردوگاه هايشان در برزخ مانده اند.در اوت همان سال، وزارتهای خارجه و خزانه داری نيز داراييهای شورا را مسدود كرده و دفاترش در واشنگتن، كه با كاخ سفيد فاصله كمی دارد را تعطيل نمودند.يكی از مسؤولان وزارت خارجه آمريكا ميگويد خط مشی ايالات متحده نسبت به مجاهدين خلق و گروههای وابسته به آن تغييری نكرده است. اين مسؤول كه خواست نامش فاش نشود، گفت كه گروه به خاطر تاريخچه حملات تروريستی اش هنوز تهديد محسوب ميشود.

 

Rajavi02

برخی از افراد، از جمله كنت كتزمن، متخصص امور خاورميانه در سرويس پژوهشی كنگره ميگويد آنها گروه را برای منافع ايالات متحده بسيار خطرناك نميدانند.

دو برداشت متفاوت در مورد اين گروه در بين سياستمداران آمريكائى وجود دارد. منتقدين مجاهدين آنها را گروهى از پيروان مؤمن به آئينى با رهبرى مسعود و مريم رجوى مى دانند كه از چنگ محاكمه در ايالات متحده فقط به اين خاطر گريخته اند كه بعضى ها در آمريكا آنها را عاملى براى فشار به تهران مى دانند. اما حاميان مجاهدين مى گويند اسم اين گروه فقط به اين دليل در سال هزار و نهصد و نود وهفت به فهرست سازمان هاى تروريستى وزارت امور خارجه اصافه شد كه دولت كلينتون در تلاش براى تجديد روابط سياسى با ايران مى خواست امتيازى به حكومت تهران بدهد. اگر هريك از اين دو برداشت كه صحيح باشد در يك نكته تغييرى ايجاد نمى شود و آن اين كه ملاحظات سياسى در تعيين معناى تروريسم از طرف وزارت امور خارجه و دولت هاى آمريكا نقش دارد.

رابرت کولیر،خبرنگار سان فرانسیسکو کرونیکل درباره رابطه آمريكا و منافقين می‌نويسد: محافظه کاران در پنتاگون و دفتر دیک چینی، معاون رئیس جمهور امریکا، این شورشی ها را جنگجویان آزادی و متحدان احتمالی امریکا بر ضد رهبران دینی ایران میدانند، همانگونه که اتحاد شمال در سقوط طالبان در افغانستان کمک کرد. بعد از جنگ عراق، که در طول آن پایگاههای مجاهدین برای مدت کوتاهی توسط نیروهای ائتلاف بمباران شدند، بسیاری در تهران و واشنگتن انتظار داشتند که امریکائیها گروه را منحل کنند.اگرچه ارتش امریکا سلاحهای سنگین این گروه را از آنها گرفته و جنگجویانش را در پایگاه اصلی شان در خالص نگاه میدارد، هیچ گامی درجهت منحل کردن گروه بر نداشته است.رابطه بین دو نیرو دوستانه است. در پایگاه، نیروهای امریکایی از یک درب خروجی محافظت میکنند. در داخل پایگاه 100 متر جلوتر یک درب بزرگ وجود دارد که بالای درب ورودی اصلی پرچم قبل از انقلاب ایران و نیز پرچم مجاهدین قرار گرفته و نیروهای مجاهدین – زن و مرد- با سلاح کلاش در آن این سو و آن سو میروند.در سفر هفته گذشته یک خبرنگار کرونیکل به خالص، به نظر میرسید که گروه دست نخورده باقی مانده تا به عنوان نیروی جنگی احتمالی بشود از آن استفاده کرد. با وجود این، در عراق بسیاری بر این عقیده اند که امریکائیها مجاهدین را آماده میکنند تا از آنها به عنوان نیروی مخفی و اطلاعاتی استفاده نمایند. یک مسئوول ارتش امریکا گفت که این امر ممکن است حقیقت داشته باشد. وی گفت: اکنون بررسی برروی شورشیها انجام میشود تا ببینیم آیا برای ما اطلاعات مفیدی از ایران دارند یا نه.

اين در حاليست كه در بيانيه ای كه وزير امور خارجه سابق آمريكا ، كالين پاول در نوزدهم اكتبر گذشته خواند ، اسم سازمان مجاهدين خلق كه رهبری آن را مسعود رجوی برعهده دارد ، را در كنار 38 سازمان ديگر جزء‌ گروههايی بشمار آورد كه به فعاليت های تروريستی اقدام می ورزند ، اين ليست و تقسيم بندی به نيروهای نظامی امريكا اين اجازه را می دهد كه به اين گروهها ، در هرجا كه به آنها دست يافتند ، حمله كنند. چيزی كه در اين جا عجيب به نظر می رسد اين است كه ما تعداد زيادی از نيروهای امريكايی را در خاك عراق شاهديم و جالب است كه سازمان تروريستی مجاهدين خلق نيز در كنار اين نيروها در عراق وجود دارد ، با اين وجود ما حتی كوچكترين خبر درگيری فيزيكی و حتی لفظی را بين آنان را نمی شنويم ؟! اينكه اين گروه از طرف رژيم صدام حسين از لحاظ مالی و لوجستيكی و نظامی مورد حمايت قرار می گرفت ، يك امر معروف و مشهور است كه هيچ كس منكر آن نمی تواند باشد ، اين سازمان با استفاده از اين امكانات از اردوگاه اشرف كه در نزديكی مرزهای ايران واقع شده است به خاك اين كشور حملات را طراحی كرد و پاره ای انفجار ، ترور و هر عملی را كه باعث بوجود آمدن مشكلات داخلی برای نظام ايران داشت را انجام داد ، گذشته از اين موارد ، اين گروه بعنوان نيروی ستون پنجم ماموريت های اطلاعاتی را برای رژيم صدام حسين انجام می داد و اخبار دقيق و مفصلی را از گروههای اپوزيسيون عراقی كه در ايران مستقر بودند به اين رژيم تقديم می داشت ، ارتباطات گروه خلق با رژيم عراق بيشتر از طريق اداره استخبارات اين كشور انجام می پذيرفت ، بطوری كه اعضای اين گروه كه در زمان صدام حسين بعنوان پناهندگان سياسی بشمار می رفتند ، فقط با اين اداره دولتی ارتباط داشتند .

آن سینگلتون نويسنده اثرارتش خصوصی صدام می‌نويسد:کتاب طرح حمله نوشته‌ی اخير باب وودوارد ، جزئیات پی‌ریزی حمله‌ی امریکا به عراق را فاش می‌کند . در این کتاب ، وودوارد فاش می‌سازد که سیا رهبران یک فرقه‌ی مذهبی را که با صدام اختلاف داشت اما بسیاری از اعضایش در سرویس‌های امنیتی صدام قرار داشتند ، به کار گرفت ، نام رمز سیا برای آنها ستارگان راک بود . وودوارد از معرفی این فرقه خودداری کرد اما برای شاهدان صحنه که به احتمالات مختلف نگاه می‌کنند ، معرفی دقیق اين گروه کار مشکلی نیست ؛ مجاهدین خلق . مجاهدین خلق گرچه از سال 1997 در لیست سازمان‌های تروریستی قرار دارد اما در قلب امریکا حضور فعالی به عنوان گزینه‌ی دموکراتیک برای رژیم ایران داشت و دارای دوستان قدرتمندی مثل ریچارد پرل و النا روس - لتینن در پنتاگون ، کنگره و کاخ سفید بود .مجاهدین با علیرضا جعفرزاده به عنوان نماینده‌ی دائمی مسعود رجوی در ایالات متحده و محمد محدثین به عنوان وزیر خارجه رجوی که هفته‌ای از بغداد به واشنگتن رفت و آمد می‌کرد ، تنها گروهی بود که سیا با آن در عراق در ارتباط بود . یقینا مجاهدین تنها گروهی بود كه به طور همزمان به راهروهای قدرت در واشنگتن و سطوح بالای رژیم عراق دسترسی داشته است .

در نواری ویدیویی از رجوی و چند تن از افسران ارشد صدام که اخیرا منتشر شده ، ما تصاویر ارتباط آنان را می‌بینیم . بعد از آن که رجوی به ارتش آزادیبخش خود دستور داد که در سرکوب شورش کردها و شیعیان در مارس 1991 ، بعد از جنگ اول خلیج فارس ، همکاری کنند ، صدام از آنها ستایش کرد و به آنها پاداش داد . بی شک رجوی هر اطلاعاتی که از سیا داشت مستقیما به صدام می‌داد . چرا که نه؟ همانطور که خودش گفت هر چیزی که علیه شما (عراق) باشد ، یقینا علیه ما است و بالعکس . امنیت ما یکی است . وقتی به ما ضربه‌ای وارد شود به هر دوی ما بوده .رجوی قبل از جنگ باور نداشت و حتی فکرش را هم نمی‌کرد که صدام سرنگون بشود . او معتقد بود محافظش شکست ناپذیر است و تا وقتی كه او در آینده‌ای غیرقابل پیش‌بینی به تهران می‌رسد از او محافظت خواهد کرد . آنها ممکن است ستارگان راک بوده باشند اما این صدام بود نه امریکا که دنیای رجوی را تباه کرد . وودوارد اشاره می‌کند که سیا هنوز درباره‌ی قابل اطمینان بودن اطلاعات دریافت شده از فرقه تردید دارد . با این وجود وقتی برای رجوی مشخص شد که صدام خواهد رفت ، چرخش کرد و به امریکایی‌ها در ازای محافظت ، قول همکاری کامل داد و چنین شد . اگرچه پایگاه‌های مجاهدین بمباران شد و چندتن از مبارزانش کشته شدند . این کار برای آن صورت گرفت که مجاهدین بتوانند بدون ایجاد سوءظن نزد عراقی‌ها ، خود را تسلیم امریکا کنند .

رجوی در بزرگترین پایگاهش ، اشرف ، با 4000 جنگجو در اطراف او ، خود پایگاه و همه‌ی اعضا ، توسط صدها سرباز امریکایی مورد مراقبت قرار گرفتند . در عراق ، رجوی نمی‌توانست مکانی امن‌تر پیدا کند . مردم عراق آماده بودند به مجاهدین به عنوان باقی‌مانده‌های رژیم صدام حمله کنند . وقتی اری فلایشر سخنگوی ريیس‌جمهور در 10 مارس 2003 از مجاهدین ستایش کرد ، این امر را نتیجه‌ی معامله‌ی سیا تعبیر کردند . به خاطر این معامله ، مجاهدین نمی‌توانستند باور کنند که پایگاه‌هایشان دارد بمباران می‌شود و ادعا کردند که این هواپیماها ایرانی هستند ، اما وقتی ارتش ایالات متحده تأیید کرد که مجاهدین در داخل اردوگاه به تبادل آتش پرداخته‌اند ، محدثین ، از خبرها آشفته شد و در مصاحبه‌ای اعلام کرد که آنها با امریکایی‌ها معامله کرده بودند که مورد حمله واقع نشوند . وقتی وزارت خارجه به صورت خیلی منطقی یکی از نام‌های پوششی مجاهدین شورای ملی مقاومت ایران را در تاریخ 15 اوت 2003 به خاطر اتحاد بسیار نزدیک با صدام حسین به لیست سازمان‌های تروریستی اضافه کرد ، جعفرزاده رابط مجاهدین در واشنگتن ، ناگهان شغل نمایندگی سازمان مجاهدین را رها کرد و به عنوان مشاور ارشد ایرانی برای فاکس‌نیوز در واشنگتن منصوب شد!

واشنگتن پست درباره فعاليت های منافقين بعد از سقوط صدام می‌نويسد:اساس فعاليت مجاهدين پس از سقوط صدام تا كنون بر محور حفظ خود و جلوگيری از فروپاشی و نابودی استوار شده است. در اين راستا بسياری از تحولات روی داده در عراق، موجوديت مجاهدين را به مخاطره انداخته و به همين جهت دستور كار تشكيلاتی خود را عليه آن تحولات و بالتبع عليه منافع مردم عراق تعيين نمودند.مجاهدين همسو با جريان بعثی - اسرایيلی موجود در عراق، با استقبال از عمليات تروريستی، حربه ناآرامی را برای كند كردن روند استقرار حكومت قانونی و عراقی عمده كرده و مستمراً در تحليلها و مواضع خود بر حضور اشغالگران در مصادر قدرت و مخالفت با قدرت يافتن گروههای مردمی عراقی پافشاری ميكنند.يكی از مهمترين عرصه های تلاش طاقت فرسای مجاهدين، موضوع انتخابات عراق بود. آنان هر چه در توش و توان داشتند به كار بردند تا از شكل گيری عراق مستقل جلوگيری به عمل آورند.

علاوه بر فعاليتهای علنی اين گروه كه همراه با بقايای صدام و سلفی ها صورت گرفت و هم اكنون نيز در جريان ميباشد و درگيريهايی را نيز در استان ديالی سازمان داده اند، مجاهدين به سراغ زد و بندهای پنهانی رفته و با مطرح نمودن پيشنهاداتی به نيروهای امریکايی، خواستار آن شده اند كه دولت امریکا برای جلوگيری از نفوذ و پيروزی ايران، به آن توجه كرده و اعلام كرده اند كه در غير اين صورت، ايران به پيروزی كامل در عراق خواهد رسيد!در رأس پيشنهادات مجاهدين به هيأت امریکايی، درخواست مجداّنه برای به تعويق انداختن چند ساله انتخابات بوده است!!نيروهای امریکايی بر اساس رأی و تصميم كلی دولت اين كشور، به تعويق انداختن انتخابات را امری غيرممكن دانسته و آن را عملی نداسته اند.مجاهدين در ادامه اين رايزنيها به امریکاييها پيشنهاد كرده اند: حال كه تعويق انتخابات عراق ميسّر نیست، قرارگاه اشرف را به عنوان مكانی عراقی به رسميت بشناسيد و به ما اجازه بدهيد تا كانديدا معرفی كنيم و در اين انتخابات شركت كنيم.!!!

روزنامه لس آنجلس تايمز نيزدرسال 83 طی مقاله اى، گروه تروریستی مجاهدین را يک فرقه مذهبى شخصيت پرست، خشونت گرا و مارکسيستى کاذب توصيف کرد و افزود که اين گروه قصد دارد موقعيتى همانند کنگره ملى عراق که دولت در تبعيد بود براى خود ايجاد کند ولى موفق به اين کار نشده است.

دراين ميان مجاهدين درپشت پرده با سرويس های جاسوسی وضع متفاوتی داشتند كه به نظر می رسد اقداماتی راكه بقايای فرقه ی رجوی از آن به عنوان موفقيت نام می برند مرهون توهمی است كه مجاهدين دراثرارتباط بااين دستگاهها درزمينه ی اميد به آينده دارند، چراكه تنها اميد بقايای فرقه اين است كه به هر وسيله ای شده خودرادارای دسترسی دربطن ملت ودولت ايران معرفی كرده اند شايد مورد توجه سرويس های جاسوسی غربی قرارگيرند. طبق اخباری كه درسال 83 ازمحافل بسته ی بقايای باند رجوی درز پيداكرد ارتباطات ويژه ای بين پس مانده های فرقه ی رجوی وسازمان جاسوسی اسراييل(موساد) برقرارشده بود. به همين دليل بود كه درسال گذشته لابی اسراییل در واشنگتن از مجاهدین حمایت کرد. هوآن کول در بخشی از مقاله خود تحت عنوان ' ايران از ديد بوش ' نوشته است: نیروهایی سیاسی در واشنگتن، از جمله انستیتوی واشنگتن برای سیاستگذاری خاورنزدیک که حامی اسرائیل است و نومحافظه کاران در آن غالب میباشند، از سازمان تروریستی مجاهدین خلق حمایت میکنند و از دولت بوش نیز میخواهند همین کار را بکند.

در همين حال عصام فاهم خبرنگارروزنامه الرای العام چاپ كويت كه برای تهيه گزارشی به اردوگاه اشرف رفته بود درمقاله ای كه 20 سبتامبر در اين روزنامه منتشر كرده است ، گفته است : وقتی من از اردوگاه اشرف بيرون آمدم ، دريافتم كه از اين سازمان و از قدرت نظامی كه درسايه نظام قبلی داشته ، چيزی جزنقش يك مهره بازی در روی ميز شطرنج آمريكا باقی نمانده است ، و اينكه امريكا از آن در روابط خود با تهران سوء استفاده می كند ، شايد اين را خودشان نيز بيشتر از بقيه بدانند ، زيرا اين مطلب را زمانی دانستند كه به دامن صدام حسين پناه بردند ، و تا تانك های امريكايی را در نزديكی مرزهای ايران مشاهده كردند ، شعار برآوردند كه ما فقط قصد كار سياسی داريم وبرای جلب رضايت امريكا در خصوص حقوق انسان و برپايی حكومت دمكراتيك در خاورميانه جديد شروع به صحبت كردند .

استدلال مقامات آمريکا در اعطای موقعيت افراد تحت حمايت به مجاهدين در عراق اين است که آنها هيچ سند و مدرکی در دست ندارند که اعضای اين گروه در بيست و پنج سال پس از انقلاب ايران اقدامی عليه منافع آمريکا انجام داده باشند. ظاهرا کارشناسان ضد تروريسم آمريکا در يک سال گذشته از اعضای مجاهدين در عراق بازجويی کردند و به اين نتيجه رسيدند که آنها در هيچ اقدام ضد آمريکايی شرکت نداشته اند. در موقع حمله نيروهای تحت رهبری آمريکا به عراق برای سرنگونی صدام حسين نيز اين گروه حالت بی طرفی اختيار کرد.اگر واقعا آمريکا بر اين اساس موقعيت افراد تحت حمايت را طبق معاهده ژنو به مجاهدين اعطا کرده است، در آن صورت معلوم نيست بر چه اساسی هنوز آمريکا می گويد که سازمان مجاهدين يک گروه تروريستی است. ولی به نظر می رسد که اگر جمهوری اسلامی دوست آمريکا بود، شايد دولت بوش سياست متفاوتی اتخاذ می کرد و به خواسته های ايران توجه می داشت و رهبران اين گروه را به دليل کشتن مقامات جمهوری اسلامی به ايران تحويل می داد.

ازسوی ديگر به نظر می رسد که آمريکا اصولا در باره چگونگی برخورد با اعضای مجاهدين در عراق با مشکل جدی روبرو بوده است. مجاهدين درعين حال دوستان پر قدرتی در محافل قدرت در غرب دارند و مقامات آمريکا نمی توانستند در تصميم گيری خود در باره سرنوشت اين گروه اين واقعيت را ناديده بگيرند.ضمن آنکه نبايد فراموش کرد که عده ای در دولت بوش--که خواهان سرنگونی حکومت اسلامی ايران اند-- همچنان معتقدند که بايد از مجاهدين به عنوان مهره ای برای فشار آوردن به جمهوری اسلامی استفاده کنند.

به هر ترتيب افرادی كه زمانی اعضای سازمان تروريستی بودند در ايالات متحده مخفی شده اند.نماينده سابق سازمان در ايالات متحده آزادانه در خيابانها قدم ميزند و به عنوان تحليلگر امور خارجی با فاكس نيوز قرارداد دارد. قانونگذاران از جانب گروه نامه مينويسند و مسؤولان اطلاعاتی سابق ميگويند كه گروه با دوايری در وزارت دفاع در تماس است، گرچه پنتاگون اين امر را تكذيب ميكند.شورای ملی مقاومت و گروههای پيوسته به آن كه برای برخی فرقه و برای برخی ديگر مبارز آزادی محسوب ميشود، مناطق خاكستری در دنيای اغلب سياه و سفيد جنگ عليه ترور را نشان ميدهند. ضمن اينكه توسط وزارت خارجه آمريكا به عنوان گروه تروريستی خارجی طبقه بندی شده اند. اعضای گروه هنوز در بين محدوديتها، با هدف از بين بردن آنها (محدوديتها) مانور ميدهند.

از سوی ديگرهمزمان با سالگرد دستگیری مریم رجوی سرکرده گروهک تروریستی منافقین در فرانسه به همراه برخی از عناصر تروریست این گروهک ، آمریکا در یک سیاست جدی نسبت به تروریست های پرورش یافته در مکتب خود اظهار لطف نموده و آنها را به عنوان مبارزان اپوزیسیون مسلح ایران که تحت نظارت ارتش آمریکا در عراق هستند و به عنوان غیر نظامی یک موقعیت حمایت شده به دست آورده اند معرفی کرد.این رسوایی و تناقض جدید در سکان رهبری آمریکا برخی را مبهوت از این اقدامات عجولانه و نابخردانه کرد و دیدگاه و اظهار نظر برخی از سیاستمداران و صاحب نظران سیاسی و بین المللی را درخصوص سیاست های دروغین و دوگانه آمریکا در قبال مبارزه با تروریسم تایید نمود :

حمایت آمریکا از گروهک تروریستی منافقین نشان می دهد که سیاستمداران کاخ سفید آرام آرام درصددند تا سیاست خصمانه خودرا علیه ایران شفافتر و در مسیر کینه جویی و دشمنی ورزی با ایران بطور علنی تر گام بردارند.آمریکا تلاش می کند تا این گروهک را در زیر چتر حمایتی خود برای اعمال فشار آینده علیه ایران و عراق به کار گیرد و در این راستا از مواضع خود عدول می کند و به قولی درصدد است تا این گروهک را تطهیر کند.

مطرح کردن حمایت منافقین از سوی آمریکا با توجه به اقدامات ضد انسانی منافقین وعملیات مرصاد نشان دهنده این است که دولت آمریکا در مسائل خاومیانه دچاربحران و سردرگمی شده وتلاش می کند تا اقداماتی را علیه ایران انجام دهد چراکه ایران را مسئول نرسیدن به اهدافش می داند.حمایت آمریکا از گروهک تروریستی منافقین تناقض آشکار شعارهای آمریکا است که از یک طرف بحث مبارزه با تروریسم را مطرح اما خود آمریکا انواع و اقسام تروریسم را پرورش می دهند. آمریکا هم از تروریسم دولتی حمایت می کند که نمونه بارز آن رژیم صهیونیستی است و هم از تروریستها در اقصی نقاط دنیا حمایت و پشتیبانی می کند.

در حال حاضر مبرمترين و حادترين مسئله مجاهدين، تلاش برای حفظ گروه خود و ادامه حيات می باشد.پس از اينكه صدام بعنوان ياغی‌ترين كشور منطقه و حامی گروههای تروريسم ساقط گرديد ،مجاهدين دريافته‌اند كه حمايت و يقه درانی برای منافع اسرائيل می‌تواند مهمترين عامل برای توجه آمريكا به آنها باشد. دومين مسئله برای مجاهدين كه سالها است آن را دريافته اند اين است كه بايد به هر وسيله ممكن آمريكا را تحريك كنند تا به ايران حمله نظامی كنند تا شايد از اين رهگذر همچون گروههای افغانی و يا عراقی به يك كرسی در يك شورای ائتلافی دست يابند.در اين هدف هم محور تحريكات و توجهات را بر روی اسرائيل تنظيم نموده و گاهی از مانع بودن ايران در برابر روند صلح خاورميانه ،گاهی از حمايت ايران از گروههای فلسطينی و بطور عمده برروی مسئله اتمی ،بعنوان يك تهديد برای اسرائيل تاكيد می كنند.از سوی ديگر هر از گاهی مجاهدين با اطلاعاتی كه از سوی سرويس جاسوسی اسرائيل دريافت می‌دارند و يا با سناريوهای تخيلی ،تلاش می كنند خود را گروهی با اطلاع نشان دهند و باصطلاح مورد وثوق قرار گيرند. در همين راستا منافقین كه ارتباط تنگاتنگی نیز با اعضاء تندرو دولت آمریکا بویژه مایکل لدین یکی از مشاوران بوش درمؤسسه امریکن اینترپرایز انستیتو که خواهان حمله فوری آمریکا به ایران می باشد،دارند در طول سال گذشته چندین بار بر ادعاهای پوچ خود مبنی بر اینکه ایران در صدددست یابی به سلاحهای اتمی است تاکید کرده اند. این سازمان بارها با ادعای بی اساس خود که غربی ها هم در بسیاری ازموارد به آن اذعان داشتند سعی می نمودند تا عناصر تند رو دردرون هیئت حاکمه آمریکارا بر فشار به آژانس بین المللی انرژی اتمی و اروپا ترغیب کنند.

روزنامه نیویورک تایمزدر اواسط آذر ماه سال گذشته با استناد به اظهارات منافقین به نقل از دیپلماتها نوشت ایران در دو سایت سری نظامی متعلق به وزارت دفاع مشغول کاربرروی تسلیحات هسته ای است و بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی خواستار بازرسی از این دو سایت شده اند.همچنین اعضاء این سازمان تروریستی درنشستی که در سال گذشته در پاریس داشتند ایران را متهم کردند که در سایت پارچین اقدام به تعقیب برنامه های پنهانی تسلیحات هسته ای می کند . گرچه اظهار نظر این گروه از سوی هیچ طرفی جدی تلقی نمی شد لیکن دستاویز تبلیغاتی بسیار خوبی بود که گروههای تندرو را در آمریکا علیه ایران تحریک می کرد.

مجاهدين با توجه به كينه ای كه اسراییل و امریکا از ايران داشتند، برآورد نمودند كه اگر خطر ايران را جدی تر جلو دهند، توجهات از روی عراق به ايران معطوف خواهد شد و تهديدات امریکا دامن ايران را خواهد گرفت.بخش خارجی اين نقشه را مجاهدين بر عهده گرفتند كه با وصل شدن به لابی صهيونيستها در امریکا و توافقات پنهان با اسراییل، پروپاگاندا در مورد فعاليتهای هسته ای ايران و معرفی نمودن ايران به عنوان يك تهديد جدی را آغاز كردند. مجاهدين پس از اين كه با موقعيت متزلزل و رو به انحطاط خود در عراق روبرو شدند، تحت تأثير توهمات برخی از جنگ طلبان صهيونيست به اين فكر افتادند كه بهترين راهكار برای زنده ماندن و نجات تشكيلات غرق در بحرانشان، پيوستن به كاروان جنجال اتمی است كه صهيونيستها به راه انداختند.چه با دستور مستقيم و حمايت سازمان جاسوسی اسراییل و چه به ابتكار سازمانی، مجاهدين به قصد بحرانی كردن پرونده ايران و فرستادن آن به شورای امنيت كه نهايتاً حمله نظامی امریکا را در پی داشته باشد، وارد اين ميدان شدند.با اينكه بارها و بارها اطلاعات ضدونقيض و غلطی در مورد فعاليتهای ايران داده بودند و بسياری از كارشناسان و سياستمداران، اطلاعات آنها را نادرست ميدانستند، آنها همچنان سعی نمودند تا اين سياست را دنبال نموده و در حاشيه آن از امریکا درخواست نمودند كه در قبال اين خوش خدمتی، آنها را از ليست گروههای تروريستی در آورد و از آنها حمايت سياسی نمايد.

جد بابين، معاون سابق وزير دفاع در دولت بوش در راستای تغيير رژيم جمهوری اسلامی ايران می‌گويد: همانطور كه در مقاله خود تحت عنوان «استراتژيهای خروج» كه در ماه فوريه 2005 در مجله امريكن اسپكتاتور چاپ شد، نوشته ام راه حلهای نظامی مختلفی برای بی ثبات كردن ايران و به تأخير انداختن دستيابی آن به سلاح هسته ای وجود دارد. ما بايد موارد زير را انجام دهيم:

1. نام مجاهدين خلق از ليست سازمانهای تروريستی حذف شود. نام اين سازمان - بطور عجيب – بدرخواست تئوكراسی تهران توسط دولت كلينتون در ليست سازمانهای تروريستی قرار گرفت. مسلح كردن مجدد مجاهدين خلق و باز كر دن راه آنها برای ورود به ايران را بايد بطور جدی مورد بررسی قرار دهيم.

2. حملات محدود هوايی به سايت های هسته ای شناخته شده ايران. اين امر آنها را از ساختن تسليحات هسته ای باز نخواهد داشت اما آن را به تأخير انداخته و به مردم ايران فرصت سرنگون كردن رژيم ملاها را خواهد داد.

3. بايد گروه های ديگر اپوزيسيون ايران را شناسايی كرد و آنها را تأمين مالی كرد و به آنها كمك تشكيلاتی و ارتباطی كنيم. بدين منظور بايد آژانس تبليغات آمريكا را احيا كنيم و اخبار جنبش آزاد را به ايران پخش كنيم.

4. اين كار بايد جدا از سازمان ملل و شورای امنيت صورت گيرد. سازمان ملل تبديل به ابزاری برای مهار تلاش آمريكا برای رسيدن به اهداف خود شده است و فرم مناسبی برای بحث جدی نيست. باد تغيير در سراسر خاورميانه می وزد. مادامی كه رژيم های دمشق و تهران سرنگون نشوند جنگ عليه تروريزم به پايان نخواهد رسيد. در اينجا به طور واضح هدف كسانی كه به دنبال خارج ساختن نام مجاهدين از ليست گروههای تروريستی هستند، بيان شده است: رسيدن امريكا به اهدافش در خاورميانه از طريق نظامی و آن هم بدون در نظر گرفتن سازمان ملل و شورای امنيت.

مجله تلویزیونی مونیتوردر تاریخ سوم ماه فوریه در برنامه‌ای كه از شبکه تلویزیونی آ. اِر.دی آلمان پخش شدعنوان كرد: از سالها پیش پنتاگون در تلاش است تا نام مجاهدین از لیست گروههای تروریست حذف شود و آنها بعنوان نیروی آزادی بخش برسمیت شناخته شوند.برای طراحان جنگ آنها بمثابه هم پیمانان« مادرزاد» می‌مانند: (چراکه آنها)تعلیم یافته در فن خرابکاری، منظبط و آموزش دیده(هستند).

«ری مک گاورن» کارمند سابق سیا درباره نوع رابطه آمريكا و منافقين می‌گويد: اینکه چرا ایالات متحده با سازمان‌هایی مثل سازمان مجاهدین همکاری می‌کند، من فکر میکنم به دلیل این که آنها(مجاهدین) در منطقه حضور دارند، و دیگر اینکه آنها حاضرند برای اهداف ما کار کنند. قبلا ما آنها را سازمانی تروریستی می‌دانستیم و دقیقا همین هم هستند، اما حالا آنها تروریست‌های ما می‌باشند و ما لحظه ای درنگ نمی‌کنیم که آنها را به آنجا(ایران) بفرستیم. آنها از طریق مرز زمینی برای انجام یک سری عملیات امنیتی-اطلاعاتی به ایران گسیل می‌شوند،( از قبیل): جاسازی دستگاههای ویژه برای تحت نظر گرفتن تاسیسات اتمی ایران، نشانه گذاری اهداف برای جنگنده‌های هوایی و احیانا برپایی مخفیگاه‌هایی برای کنترل نقاط استقرار نیروهای نظامی(ایران). و یک کمی هم خرابکاری. کارن کویاتکفسکی(کارمند سابق پنتاگن)نيز گفت: مجاهدین حاضربه انجام کارهایی هستند، که ماانجام آنها را برای خود شرم آور می‌دانیم. کارهایی که ما ترجیحا در قبال آنها سکوت می‌کنیم. و اتفاقا بخاطر انجام این نوع وظایف ما از آنها استفاده می‌کنیم. مجاهدین دارای گذشته ای خشن و در عین حال منحصر به خود می‌باشند.

یک سرباز آمریکایی نيز به اين شبكه (ماه مه ٢٠٠٣) می‌گويد : مجاهدین برای تحویل اسلحه‌های خود اعلام آمادگی کردند. آنها اجازه دارند کماکان برای دفاع شخصی سلاح‌های (سبک) خود را حفظ کنند، اما آنها موافقت کرده اند که سلاح سنگین و تانک‌های خود را به نیرو‌های ائتلاف تحویل دهند. سخنگویان مجاهدین با ژستی دولتمردانه (می گویند) که آنها آلت دست ایالات متحده نیستند. و با میل و اشتیاق قدرت خود را(اینگونه) شرح می‌دهند که مجاهدین اولین کسانی بودند که نیروگاههای هسته ای مخفی ايران را کشف(و افشا) نمودند و حال بخاطر این کارشان انتظار جایزه دارند و آن هم حذف نامشان از لیست گروههای تروریستی است.

محمد محدثین، سخنگوی مجاهدین درباره همکاری با آمریکایی‌ها می‌گويد آنها ما را کنترل می‌کنند و طبیعتا از ما محافظت نیز می‌کنند. واحد‌های ما در عراق تنها بخش خیلی کوچکی از نیروی ما را تشکیل می‌دهند و ما در داخل ایران دارای هزاران هزار هوادار می‌باشیم.

در پس پرده (اما) مجاهدین از رابطه بسیار خوبی با آمریکا برخوردار می‌باشند. (به بازدید) شرکت خصوصی «گلوبال اوپتسیون» (می رویم که)، فعالیت تخصصی آن: آموزش نظامی در سطح جهان (میباشد). طبق تحقیقات بعمل آمده توسط مونیتور این شرکت به سفارش پنتاگون ، مستشاران(مربیان) نظامی برای آموزش مجاهدین استخدام میکند و هماهنگی‌های لازم را برای همکاری (دو جانبه) تدارک می‌بیند. پاسخ به سوال پیرامون این نقش نظامی مبهم وغریب است: همکاری، بله، شناخت متقابل وجود دارد، اما دریافت مستقیم پول از بابت خدمات شرکت، نه.

نایل لیوینگستون، از شرکت گلوبال اوپتسیون: مجاهدین خلق مدتهاست که با تروریسم وداع گفته اند. در واقع این حماقت بود که آنها را در لیست ترور آمریکا قرار دادند. قرص آرام بخشی بود برای دولت ایران. امتیازی بود برای تسریع روند مذاکرات با دولت ایران. ما با مجاهدین همکاری نمی‌کنیم. من مهمان آنها بودم و برای آنها در کنگره نیز تبلیغ کردم، بدون دریافت پول. زیرا من مدت زیادی است که از روابط حسنه ای با آنها برخوردارم، از سی سال پیش.یک منبع موثق عکس این (ادعاهای لیوینگستون) را می‌گوید.

رئیس سابق یکی از بخش‌های سازمان اطلاعات نظامی، لانگ، برای مونیتور اینگونه شرح می‌دهد: گلوبال اوپتسیون توسط پنتاگون در نقش سپر(بلا) بکار گرفته شده تا (از این طریق) همکاری پنتاگون با یک سازمان تروریستی از دید عمومی پنهان بماند.پات لانگ، کارمند سابق سازمان اطلاعات پنتاگون ادامه می‌دهد: سازمان‌های جاسوسی درعملیات‌های خود اغلب تدابیرایمنی ای اتخاذ می‌کنند که بموجب آنها دیگر نمی‌توان آن عملیات را با دولتی که دستور اجرای آنرا داده ا رتباط داد. اهمیت این مسئله آنجاست که چنانچه عملیات موفقیت آمیز نبود بتوان ادعا کرد که اصلا دولت در این مسئله دخالتی نداشته و دیگرانی دست به این کار زده اند.

گزارشگر مونیتور: و این دیگران همان گلوبال اوپتسیون هستند؟

پات لانگ، کارمند سابق سازمان اطلاعات پنتاگون: دقیقا همین را من شنیده ام.آنها باز در «معامله» حضور دارند. اینبار نه در کنار صدام حسین بلکه در کنار ایالات متحده. همیشه قابل استفاده («مفید») و همیشه آلت دست قدرتها(منافع).

آمریکا با اعطای «موقعیت حفاظت شده» به ساکنان پادگان اشرف در حالیکه مخاطب اش افراد مجاهد هستند نه سازمان مجاهدین تلاش میکند از این طریق در عین حال که سازمان مجاهدین را به رسمیت نشناسد ولی این یک پیام مشخص سیاسی را برای ایران مخابره کند و این موضوع در وال استريت ژورنال ، نشریه متعلق به محافظه کاران هیئت حاکمه امریکا 8 سپتامبر بخوبی انعکاس پیدا کرده است. برخی از مفسران امريكايی پيشنهاد استفاده از مجاهدين خلق عليه ايران را ارائه كرده اند.

مفسران نظامی شبكه فاكس نيوز،- توماس مكلنرنی و پل واليلی - با اشاره به عليرضا جعفرزاده سخنگوی مجاهدين به عنوان يك كارشناس ايرانی نوشتند كه زمان آن رسيده كه با برداشتن مجاهدين خلق از ليست تروريست ها يك جنبش مقاومت مسلح ايجاد نمود. زمان آن رسيده كه 4000 جنگجوی آموزش ديده مجاهدين خلق را مجددا مسلح كرد.همین روزنامه اضافه میکند : برای جلوگیری از دخالت جمهوری اسلامی در امور عراق، امریکا باید از مجاهدین خلق حمایت کند.

ریموند تنتر، استاد دانشگاه جورج تاون و از دولت مردان سابق امریکا این مساله را در مصاحبه با رادیو فردا بیشتر توضیح می¬دهد : میتوان سیاست تغییر رژیم را بدون استفاده از نیروی نظامی امریکا اتخاذ کرد، یعنی باید به سازمان مجاهدین خلق اجازه داد از اردوگاه اشرف عراق، که تحت بازداشت امریکا هستند، بیرون بیایند و اسلحه¬هایی را که در در هنگام جنگ عراق از آن¬ها ضبط شده یا خود داوطلبانه تحویل داده¬اند به آن¬ها بازگردانده شود و سپس نام سازمان مجاهدین خلق را از فهرست گروه¬های تروریستی وزارت خارجه امریکا حذف کرد.

سرنوشت مجاهدين خلق در عراق را شعار دشمن دشمن من دوست من است، رقم زده است. دست كم گويی امريكايی ها در مقابل مجاهدين، اين شعار را در نظر داشته اند. اين سازمان اسلامى التقاطی كه در زمان بيل كلينتون از سوی امريكا، در رده سازمانهای تروريستی ارزيابی ميشد، اكنون از حفاظت ويژه نيروهای اشغالی امريكا در عراق، برخوردار شده است.پس از كنترل و تحقيق مفصل، امريكايی ها به اين نتيجه رسيده اند كه مجاهدين هرگز اهداف امريكايی را مورد حمله خود قرار نداده اند. بدين ترتيب آنها را بايد بر پايه كنوانسيون ژنو، جزو انسانهای تحت حفاظت از حمله و خطر، به حساب آورد. چنين اعلامی از سوی امريكايی ها، نه تنها به تنش ميان تهران و واشينگتن، دامن زده است، بلكه خود، پديده متضادی به نظر ميآيد و راه را برای احتمالات ترديدهای ناظران سياسى، باز ميگذارد.

نخست اين كه وقتی امريكاييان يك ماه پس از تفويض حاكميت به حكومت انتقالی عراق، هنوز از كنوانسيون ژنو سخن ميگويند، تلويحا هنوز عراق را سرزمين تحت اشغال، قلمداد كرده اند. از اين جالبتر ارزيابی دوگانه مجاهدين از سوی امريكا است: آنها نه ميخواهند عنوان سازمان تروريستی را در مورد مجاهدين، به طور كلی لغو كنند و نه مايلند بخش نظامی اين سازمان را، تروريستی بنامند. اين ارزيابی دوگانه، نشان ميدهد كه واشينگتن ميخواهد از نيروهای مجاهدين در برخورد احتمالی با ايران، به عنوان نيروی ذخيره استفاده كند. روزنامه الوطن در اين باره می‌نوسد: امریکا که چند صباحی است در خاک عراق مسوولیت حفاظت از اعضای این سازمان را برعهده دارد سعی نمودبعنوان یک اسب تروای ایرانی در منازعات ایدئولوژی خود،برعلیه نظام تهران از آن استفاده کند، هرچند نتوانست بیش از یک دوره محدود، در مانورهای خود از این گروه بهره گیرد، زیرا که تلاشش در این مجال فضاحت بار بود، به ویژه اینکه واشنگتن قبلا این سازمان را در شمار سازمان های تروریستی اعلام کرده بود و حمایت وی از این گروه صداقت امریکائیان را در جنگ علیه تروریسم خدشه دار می ساخت .

بقايای گروه تروريستی مجاهدين مبنای حركت استراتژيك خود را بر اساس تئوری خاورميانه بزرگِ بنيادگراهای پنتاگون تنظيم نموده و مرکز ثقل آن را حمله امریکا به ايران به عنوان يك امر اجتناب ناپذيرتلقی نموده اند. بر اين اساس و پس از خلع سلاح اين گروه توسط امریکا، همسويی با آن را تنها راه برای ادامه حيات خود دانسته و آن را به عنوان استراتژی موازی تئوريزه كرده اند.در توصيف اين حركت گفته شده است كه امریکا در نهايت به نقطه درگيری نظامی با ايران خواهد رسيد و از ما نيز استفاده خواهد كرد. ما بايد كاری كنيم كه زمان اين درگيری را هر چه جلوتر بيندازيم و تا آن موقع در شكاف موجود بين امریکا و ايران زندگی كرده و تشكيلات را در عراق حفظ كنيم. در پاسخ به برخی از ابهامات و سؤالات كه از سوی اعضاء (به خصوص در اروپا) پس از اتخاذ اين سياست مطرح گرديده و جنگ نظامی را عليه مردم ايران دانسته و نمونه جنايات امریکا در عراق را مثال زده اند، رهبری مجاهدين مسأله تبعات حمله نظامی به ايران را يك حركت تبليغاتی از سوی ايران قلمداد كرده كه ايران با بزرگ نمايی آن سعی دارد جلوی حمله نظامی را بگيرد.مسؤولين مجاهدين با گرفتن ژست كارشناسی به اعضاء گفته اند: امریکا فقط بايد تأسيسات نظامی و چند منطقه را بمباران كند و با حملات موشكی كه يك الی دو روز طول ميكشد، كمر ماشين نظامی رژيم را ميشكند و ما ميتوانيم كار را يكسره كنيم.در پاسخ به سؤال ديگری كه مذاكرات اتحاديه اروپا با ايران را مانع تحقق تابلويی كه سازمان به نمایش گذاشته دانسته اند، گفته شده: اكنون اروپا و جهان در برابر ايران راه حلی ندارد، چون رژيم بارها و بارها گفته است حاضر نيست دست از غنی سازی بر دارد، و اكنون دوران تعيين تكليف است و چون مذاكرات به اين طريق به بن بست رسيده است، پس بايد راه مقابله تمام عيار در مقابل رژيم را كه خواست امریکا است برگزيند.

كاملا آشكار است كه امریکا علی رغم شعار مبارزه با تروريسم دست از حمايت آشكار و نهان از گروهك منافقين برنداشته است ومی¬خواهد برای تحقق سیاست¬های خود از سازمان مجاهدین در مقابل حکومت ایران و کنترل بحران عراق استفاده کند.حمايت‌های بيدريغ كنگره كه به نمونه‌های آن اشاره شد دليل آشكاری بر اين مدعاست ولی آنچه دولت آمريكا درحال انجام آنست بدون ترديد اشتباهی آشكار است چرا كه دوستی با دشمنی كه هيچ طرفداری در داخل ايران ندارد محكوم به شكست است.

منابع____________________________________

كامران غضنفری، بيست و پنج سال عمليات براندازی ، لوح محفوظ، تهران ،1383،صص 4-142

پيشين صص 2-182

بهرام نوازنی،الگوهای رفتاری ايالات متحده در رويارويی با جمهوری اسلامی ايران (1380-1357) مركز اسناد انقلاب اسلامی،تهران،1383،صص 3-262

www.nejatngo.com/articles/index.html

www.mehrnews.com

www.irandidban.com

www.habilian.com

www.aftabnews.ir


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29