
کنشگری جمهوری اسلامی ایران در محیط پیرامونی خود، مسئلهای است که نهتنها در محافل عمومی در ایران اسلامی مورد پرسش واقع میشود، بلکه ذهن اندیشمندان و خواص در جامعۀ علمی و اجرایی کشور اسلامیمان را به خود مشغول کرده است. «دولتملت»های شکننده، چالشی برای «امنیت پیرامونی» جمهوری اسلامی ایران محسوب میشوند؛ این همان دلیلی است که سیستمهای دفاعی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران را به کنشگری در «عمق استراتژیک پیرامونی» خود واداشته است. ازاینمنظر، پاسخ آن دسته از سؤالکنندگانی که میپرسند چرا باید جمهوری اسلامی ایران با صرف هزینه در مناطق پیرامونی خود حضورداشته باشد، این است که وجود دولتملتهای شکننده، چالشی برای امنیت پیرامونی ایران اسلامی است که بازیگری در این فضا را برای آن امری حیاتی کرده است.
رهبر معظم انقلاب(مدظله) با عنایت به تحولات جهانی مخصوصاً پس از حادثۀ 11سپتامبر، از یک «پیچ تاریخی» مهم سخن میگویند که برنامهریزی برای «کنشگری فعال»، همسو با تحولات عرصه بینالمللی را به ضرورتی اجتنابناپذیر تبدیل کرده است.
هنگامیکه صحبت از دولتملت به میان میآید، صرفنظر از اینکه ریشه تاریخی این مهم به چه زمانی بازمیگردد و اینکه در اندیشه اسلامی همواره به تحقق «ملتدولت» های پایدار تأکید میگردد، چند شاخص مهم، مطرح است. دولت-ملتهایی که شکننده نیستند، واجد سه شاخصه کلیدی هستند.
1. «اشباع سرزمینی»؛ این شاخص، خود سه مؤلفه محوری را شامل میشود. «تثبیت مرزهای ملی»، به معنای مرزهای فیزیکی و هویتی مشخص و استوار، «اعمال تام و کمال حاکمیت ملی»، به معنای خودمختاری کارآمد و استقلال بیعیب و نقص و «حل مسائل مرزی و سرزمینی حاد و دفع و رفع هرگونه ادعای سرزمینی ناشی از بیرون»، به معنای تهدیدهایی که شخصیت و غرور ملی را از طریق تهدیدهای حیاتی برای یکپارچگی و تمامیت ارضی تهدید میکنند، هستند؛
2. «همبستگی و یکپارچگی ملی»؛ این شاخص نیز، سه مؤلفه اصلی و محوری را دربر میگیرد.«هویت ملی»، به معنای انسجام کامل سایر هویتها ازجمله قومی در هویت کلان ملی،«شهروندی»، به معنای حقوق، مسئولیتها، تکالیف و مشارکت در بستر اجتماعی و «همگرایی مرکزگرا»، به معنای همگرایی کل جمعیت در قالب یک ملت واحد و سوق یافتن وفاداری آنها بهسوی مرکزیت سیاسی و نمادها، اسطورهها و ارزشهای اساسی آن، هستند؛
3. «ثبات سیاسی»؛ همچنین، این شاخص، سه مؤلفه اصلی و محوری را شامل میگردد. «انتقال مطمئن و باثبات قدرت»، به معنای حل بحران جانشینی و درواقع مشروعیت سیاسی، «مؤثر و کارآمد بودن نهاد ارتش یا نهاد زور»، به معنای تأمین نظم داخلی، حفظ استقلال، تمامیت سرزمینی و اعمال حاکمیت ملی در مقابل دیگران در محیط خارجی و «پیشرفت دموکراسی و نهادهای دموکراتیک»، به معنای مشارکت سیاسی همه آحاد جامعه بر مبنای حقوق شهروندی برابر، شایستهسالاری فارغ از تعصبات قومی و جلب رضایت عمومی توسط دولت مرکزی، هستند.
پرواضح است که دولتملتهای شکننده، امنیت پیرامونی جمهوری اسلامی ایران را تهدید میکنند. چون «بحران ماهیت سرریز شوندهای دارد»، جمهوری اسلامی ایران، ناگزیر از پیگیری امنیت خود با «کنشگری پیرامونی» در فضای عرصه بینالمللی است.
در خصوص اشباع سرزمینی، مرزهای هویتی و فیزیکی شکننده در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران (نظیر افغانستان، پاکستان، عراق، ترکیه و سوریه) را تهدید میکند. سوریه کشوری است که جمهوری اسلامی ایران با آن «مرز همپوشان»(به معنای مرز غیر فیزیکی امنیتی و هویتی) دارد. افغانستان و پاکستان از بحران «قومیتهای متعارض» رنج میبرند و همواره درگیر تهدیدهای مرزی هستند. در سال 1392 بود که به گفته مقامات افغان، ظاهراً نیروهای پاکستانی، تاسسیات نظامی را در 45 کیلومتری خاک افغانستان و در نزدیکی ولسوالی گوشته ولایت ننگرها ایجاد کردند و از این طریق، آتش درگیری نظامی میان دو کشور شعلهور شد تا دوباره مشکل سرحدات میان افغانستان و پاکستان که بیش از یکصد سال است که ادامه دارد، سرباز کند و خطوط مرزی ترسیمشده دیورند توسط انگلیس که در سال 1893 ترسیمشده بود، دوباره میان آنها مسئلهساز شود. مرزهای هویتی افغانستان و پاکستان توسط تروریستهایی نظیر القاعده و داعش نیز همواره تهدید شده است. در عراق، کردها و حتی کشوری نظیر ترکیه، داعیه سهم خواهی دارند و سوریه نیز درگیر مناقشات مرزی است. بلندیهای جولان سوریه، به جولانگاهی برای «تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی» تبدیلشده است. بازیگری اردوغان در منطقه که خود درگیر مناقشات بسیاری است و با تروریسم دستوپنجه نرم میکند، مسئلهساز شده است. هیچکدام از این همسایههای ایران از بعد اعمال تام و کمال حاکمیت ملی، وضعیت تثبیتشدهای ندارند.
در خصوص همبستگی و یکپارچگی ملی، همانگونه که گفتیم، افغانستان، پاکستان، ترکیه، عراق، سوریه و شاید همسایگان دیگری در پیرامون جمهوری اسلامی ایران، بهرهمند از هویت ملی، وضعیت شهروندی و همگرایی مرکزگرای مطلوبی نیستند. افغانستان و پاکستان توسط تروریستهای داعش و القاعده و غیره تهدید میشوند و وفاداری ملی و در مقابل آن حقوق شهروندی، متمرکز نیست. ترکیه درگیر اصلاح قانون اساسی خود به نفع تمامیتخواهی اردوغان است و با بحران تروریسم و پاکسازی ساختار قومیتی واداری در کشورش پس از کودتا دستوپنجه نرم میکند. در عراق، هنوز هم موصل در اختیار تروریستهای داعش است و انفجارهایی نظیر آنچه در حله رخ داد، «توریسم زیارتی» در این کشور را تهدید میکند. سوریه، در آتشِ برآمده از «تصفیه تروریستهای مرکزگریز» میسوزد.
در خصوص ثبات سیاسی نیز، جمهوری اسلامی ایران با دولتملتهای شکنندهای در پیرامون خود روبهرو است. هنوز هم انتقال قدرت در افغانستان و پاکستان مسئلهساز است. ارتش این کشورها به کمکهای پیرامونی وابسته هستند و نهادهای دموکراتیک در بحرانهایی نظیر «مسئله کشمیر» نشان داد که در پاکستان بهخوبی کار نمیکنند. در ترکیه، بعد از کودتا هنوز اوضاع این کشور ثباتنیافته است. عراق با سهم خواهی های سیاسی روبهرو است و جریانهای قومی و مذهبی نمیتوانند به «همافزایی مؤثر موجد مطلوبیت» با یکدیگر دست یابند. دولت قانونی سوریه نمیتواند شهروندی مطلوب مردمش را تضمین کند و فرآیند انتقال قدرت در این کشور، بدون تبعات نیست.
میتوان اینگونه گفت که ملتدولت جمهوری اسلامی ایران، با دولتملتهای شکننده در پیرامون مواجهه است که بهناچار، بهموازات بحرانی بودن امنیت پیرامونی، کنشگری در عمق استراتژیک محیطی را برای ایمن ماندن از تبعات امنیتی ناشی از این دولتملتهای شکننده، ضروری مینماید.